February 6, 2017, 12:38 am
به گزارش ندای انقلاب به نقل از پایگاه خبری العهد، در آستانه ورود به دومین سال تجاوزگری عربستان به یمن و گذشت ۶۸۰ روز از آغاز این تجاوزگری، مرکز حقوقی حقوق بشر و توسعه در تازه ترین گزارش خود آورده است که ۱۱۹۲۹ شهروند یمنی از جمله ۴۳۹۸ زن و کودک شهید و ۱۹۸۸۵ نفر از جمله ۴۲۷۲ کودک و زن زخمی شده اند.این گزارش افزود: تا این ساعت، ۱۵ فرودگاه، ۱۴ بندر، ۲۷۴ مخزن و شبکه آبرسانی، ۱۵۹ پست و شبکه برق، ۲۶۷ کارخانه و کارگاه، ۳۰۸ مرکز پخش فرآوردهای سوختی و ۳۲۳ تانکر سوخت رسان در یمن هدف بمباران جنگنده های ائتلاف سعودی قرار گرفتهاند.علاوه بر این، جنگنده های ائتلاف سعودی ۵۴۵۷ تاسیسات تجاری، ۶۵۳ سیلوی مواد غذایی، ۵۰۰ خودروی حمل مواد غذایی، ۵۲۸ مجتمع تجاری، ۱۹۶ مرکز پرورش طیور و حشام، ۲۴۹۷ وسیله نقلیه و ۱۵۰۸ مزرعه کشاورزی را بمباران کردهاند.این جنگنده ها به همراه واحدهای توپخانه متجاوزان سعودی ۳۱۹ پست و شبکه مخابراتی، ۱۴۸۹ جاده و پل، ۱۵۹۵ تاسیسات دولتی، ۲۶۹ بیمارستان و مرکز بهداشتی، ۱۱۱ تاسیسات دانشگاهی و ۷۵۱ مدرسه و انستیتو را در یمن هدف قرار دادهاند.در همین مدت، ۴۰۱۸۳۱ خانه به طور کامل منهدم یا به صورتی آسیب دیده است که دیگر قابل سکونت نیست.۷۰۵ مسجد، ۲۱۲ مرکز پزشکی، ۲۰۵ بنای تاریخی، ۱۰۱ ورزشگاه و تاسیسات ورزشی و ۲۵ مرکز رسانه ای نیز در یمن بمباران شده است.منبع : تسنیمانتهای پیام/ |
![]() |
↧
February 6, 2017, 12:09 am
به گزارش ندای انقلاب، در مراسم صبحانه نیایش ملی در واشینگتن، رییس جمهور آمریکا از تهدیدات خشونت بار و ایدئولوژیک علیه آمریکا در دنیای امروز سخن گفت.وقتی دانلد ترامپ به جهان نگاه می کند، چشم اندازی از تهدیدات بالقوه علیه آمریکا و ارزش های آن می بیند. او روز پنجشنبه در صبحانه نیایش ملی گفت:" آزادی مذهبی یک حق مقدس است، ولی حقی که در کل دنیای اطراف ما تحت تهدید قرار دارد. دنیا مورد تهدید جدی است. ولی ما قصد داریم به آن سر و سامان بدهیم. این کار من است. من امور را درست می کنم."او دیدگاه خود را درباره پایان دادن به این تهدیدات چنین خلاصه کرد: توقف تروریزم. توقف آزار مسیحیان در غرب آسیا. دفاع از مرزهای آمریکا در برابر کسانی که " از سخاوتمندی آمریکا برای تخریب ارزش های بسیار عزیز آن استفاده می کنند."به گفته ترامپ، آمریکایی های مذهبی درون خود امریکا هم در معرض تهدید هستند. ترامپ وعده داد: " به همین خاطر، من شرّ متمم جانسون را کم و آن را کاملا حذف خواهم کرد."متمم جانسون بخشی از «قانون مالیاتی»Tax Code آمریکاست که رهبران و موسسات مذهبی را از حمایت یا مخالف نسبت به نامزدهای مناصب سیاسی در آمریکا منع می کند. ترامپ در ادامه گفت:" و اجازه خواهم داد که نمایندگان آیین ما آزادانه و بدون هراس از پرداخت تاوان، ابراز عقیده کنند."حذف متمّم جانسون به لحاظ نظری به این مفهوم است که موسسات مذهبی و رهبران روحانی می توانند آزادانه و آشکارا از نامزدهای سیاسی حمایت کنند و همچنان از پرداخت مالیات معاف بمانند، و از سوی دیگر می توانند اعاناتی را که از پیروان آیین دریافت می دارند خرج فعالیت های سیاسی کنند.ترامپ مدافع برنامه ملی گرایی مذهبی است. او در کنار شماری از افراد کلیدی کاخ سفید مانند «استفن بَنِن»(استراتژیست ارشد کاخ سفید) معتقد است که آمریکا نماینده مجموعه ای از ارزش هاست که ریشه در هویت مذهبی این کشور دارد. در حالی که طبق شواهد، خود ترامپ چندان پایبند مذهب به نظر نمی رسد، او از پیوندهایش با رهبران سفیدپوستان مسیحی اوانجلیست(تبشیری) همچون «جری فالوِل جونیور» منتفع می شود.استفن بَنِنترامپ در طول سخنرانی خود استدلال کرد که ارزش های عمیقا مذهبی آمریکا مورد حمله هستند- نه فقط از طریق اعمال خشن افراطیان مسلمان، بلکه از طریق فرسایش ایدئولوژیک:" ما اجازه نخواهیم داد که یک سَرپُل نابردباری مذهبی، در کل کشور ما گسترش پیدا کند." به نظر می رسد که ترامپ به «افراط گرایی رادیکال اسلامی» اشاره داشت که در سخنرانی های قبلی خود هم روی آن انگشت گذاشته بود. او افزود: " به گوشه و کنار دنیا نگاه کنید و ببینید چه اتفاقی دارد می افتد."رییس جمهور ایالات متحده وعده داد که از ارزش های آمریکایی دفاع خواهد کرد چرا که " این چیزی است که مردم می خواهند. یک کشور زیبا در پناه خداوند."آمریکا همیشه «کشوری در پناه خداوند» نبوده است، دست کم به صورت رسمی. اصطلاح در پناه خداوند(under God) تا ۱۹۵۴ در سوگند وفاداری به آمریکا وجود نداشت. دوایت آیزنهاور، اولین رییس جمهور آمریکایی بود که این اصطلاح را به سوگند رسمی افزود و این اصلا اتفاقی نبود. آیزنهاور اولین رییس جمهور آمریکا بود که در مراسم صبحانه نیایش ملی حاضر شد و بعد از او، به مرور زمان، این تبدیل به یک رسم اجباری در میان رییس جمهورهای آمریکایی، به عنوان فرماندهان کل قوای مسلح، شد. در مراسم صبحانه نیایش ملی امسال، ترامپ از آیزنهاور به دلیل باب کردن این رسم به طور ویژه تجلیل کرد. دوایت آیزنهاوراز جنبه های مختلف، دیدگاه ترامپ درباره ملی گرایی مذهبی، امتداد دیدگاه روسای جمهور جمهوری خواه قبلی آمریکاست. کِوین کروس، استاد دانشگاه پرینستون، در مصاحبه ای در ماه آگوست، این نکته را مطرح کرد که ادبیات مذهبی ترامپ بیشتر مشابه ریچارد نیکسون است تا دویات آیزنهاور. کروس گفت:" نیکسون از این ادبیات استفاده کرد تا طولانی شدن جنگ ویتنام را توجیه کند؛ تا در برابر کنگره خود را نماد خواست اکثریت خاموش آمریکا معرفی کند. این را دقیقا در ترامپ امروز هم می بینید: این بسیار بیش از یک موضع دفاعی در برابر خارجی هایی است که ارزش های آمریکا را تهدید می کنند، یعنی کسانی که خارج از کشوری در پناه خداوند قرار دارند."ریچارد نیکسونهمهی این ها به خوبی یافته های اخیر مرکز پژوهش های پیو Pew را روی احساس آمریکایی ها درباره هویت ملی خود منعکس می کند. در حالی که تنها یک سوم آمریکایی ها باور دارند که مسیحی بودن بخشی مهم از آمریکایی بودنِ آن هاست، لیکن در بین همین یک سوم هم اختلاف حزبی و فرقه ای کاملا مشهود است. به این معنا که از میان پرسش شوندگان جمهوری خواهی که به این سوال پاسخ دادند، ۴۵ درصد آن ها جواب مثبت دادند، در حالی که در میان پاسخ دهندگان دموکرات، این رقم ۲۹ درصد بود. ۵۷ درصد از پرسش شوندگانی که به این سوال پاسخ مثبت داند، مسیحی اوانجلیست بودند. به نظر می رسد که پیام ترامپ هم دقیقا همین دسته را مخاطب مستقیم خود می داند. ترامپ بر حس پیوندی که میان ملیت و مذهب در این گروه از آمریکایی ها(سفیدپوست مسیحی اوانجلیست) وجود دارد، تاکید می کند و علیه کسانی که به باور آن ها این هویت را مخدوش می کنند، موضع سخت می گیرد.و رییس جمهور آمریکا این تبلیغ را از طریق حسّ ترس انجام می دهد. در اظهاراتش در صبحانه نیایش ملی، او توصیفی تکان دهنده از کشتار مسیحیان در خارج از آمریکا ارایه می دهد: " آن ها سر آدم ها را می برند، آن ها را در قفس های آهنی می اندازند....مسلمانان صلح دوست، توسط قاتلان داعشی با بی رحمی مورد آزار قرار می گیرند و کشته می شوند."او از تهدیدات علیه یهودیان هم صحبت کرد. در واقع او در توصیف خود دایره وسیعی از گروه های مورد آزار را داخل می کند تا حس ترسی را که برای برنامه خود به ان نیاز دارد، برجسته سازد: " ما شاهد خشونتی وصف ناپذیر تحت نام مذهب هستیم؛ اَعمال خبیثانه علیه اقلیت ها؛ وحشت در ابعادی که قابل وصف نیست."او در آخر نتیجه گرفت که تهدید اساسی برای آزادی مذهبی، تروریزم است.در حالی که ترامپ همواره از نیاز به ایمنی و امنیت برای آمریکایی ها سخن گفته است، چارچوب صریح ایدئولوژیک کلام او در روز پنجشنبه در صبحانه نیایش ملی، بدیع بود. به مانند اسلاف جمهوری خواه خود، او هم این دیگاه را تبلیغ می کند که "آمریکا به واسطه «تقوای» piety خود، قوی و قدرتمند است. آمریکا علیه تهدید بیگانگان، تروریست ها و ایدئولوژی های مخرّب، یک کشور یگانهی زیبا خواهد بود- و از دید ترامپ این تنها در پناه خداوند ممکن خواهد بود"منبع: The Atlantic |
![]() |
↧
↧
February 6, 2017, 1:06 am
به گزارش ندای انقلاب، تجاوز عربستان به یمن بزودی به دومین سالگرد خود میرسد و در حالی که رژیم آل سعود در باتلاق یمن به نتیجه مطلوبی نرسیده، فروش تسلیحات (بمبهای خوشهای) برخی از همپیمانان وی مانند انگلیس در گذشته که در این جنگ ناعادلانه استفاده میشود، افشا شده و حالا این کشور بهدنبال گم کردن ردپای خود بوسیله رسانههای خود مانند بیبیسی در این جنگ است. عربستان اهداف غیرنظامی زیادی را در یمن بمباران میکندبمبهای خوشهای که انگلیسیها مدعی هستند از سال ۱۹۸۹ دیگر مبادرت به فروش آن به عربستان نکردهاند، در زمان کنونی تبدیل به معضلی جدید برای دولت انگلیس شده و حالا میبایست پاسخگوی افکار عمومی در برابر جنایات هر روزه عربستان باشد. لندن در سالهای بین ۱۹۸۶ تا ۱۹۸۹، ۵۰۰ بمب خوشهای به عربستان صادر کرده است و حالا بهدنبال گم کردن ردپای خود بوسیله رسانههایی مانند بیبیسی در این جنگ استدر این حال سیاست انگلیسی باز هم همچون قائلههای همیشگی دست به دامن دستگاه بزرگ رسانهای خود شده تا با اطلاعات مهندسی شده پاسخ افکار عمومی را بدهد. در همین رابطه خبرنگار بیبیسی جهانی برای ساخت مستند به یمن سفر کرده و نتیجه حاصله نیز در دیگر شبکههای بیبیسی از جمله بیبیسی فارسی به نمایش در آمده است. این مستند در بیبیسی انگلیسی با عنوان «یمن گرسنه» در برنامه "دنیای ما" پخش شده و بیبیسی فارسی آن را با عنوان «قتل تدریجی یمن» پخش کرده است. انگلیس دست به دامن دستگاه بزرگ رسانهای خود یعنی بیبیسی شده تا با ساخت یک مستند و اطلاعات مهندسی شده پاسخ افکار عمومی را بدهدمستند «قتل تدریجی یمن» در واقع نمونهای روشن از بازی با افکار عمومی توسط این رسانه انگلیسی است که تک تک مؤلفههای آن، محورهای اصلی و بالاخره عناصر و سوژهها همگی برای فریب افکار عمومی طراحی شده است.داستان مستند در یکی از بنادر یمن به نام «حدیده» روایت میشود و سوژه اصلی داستان نیز کودکان آسیب دیده در این جنگ هستند. به عبارت دیگر انتخاب سوژه با هدف جریحهدار نمودن احساسات مخاطبان و محدودیت جغرافیای داستان مستند نیز برای کنترل هرچه بهتر پیام مستند صورت گرفته است. این مستند در بیبیسی انگلیسی با عنوان «یمن گرسنه» در برنامه "دنیای ما" پخش شده و بیبیسی فارسی آن را با عنوان «قتل تدریجی یمن» پخش کرده است روایتگر داستان که در واقع در طول مستند به گفتگو با خبرنگار بیبیسی می پردازد، زنی دکتر است که در ابتدای مستند وی به عنوان چهرهای انساندوست معرفی شده که در خلال جنگ برخلاف دیگر همکارانش کشور را ترک نکرده و برای کمک به بیماران و کودکان، آنهم از هزینه شخصیاش در شهر حدیده تلاش میکند. این شخصیت که توسط مستندساز بیبیسی انتخاب و معرفی شده، به عنوان یک فرد مورد اعتماد و ایثارگر در طول مستند به عنوان استناد اصلی بیبیسی معرفی میشود.کل اظهار نظر این دکتر زن در مورد جنگ و وضعیت بوجود آمده در یمن این است که «همه این مشکلات تقصیر جنگ است» و خبرنگار بیبیسی نیز در یک جمله در طول مستند دلیل این جنگ را اینطور تعریف میکند که ائتلاف به رهبری عربستان قصد عقب راندن حوثیها را دارد و حوثیها نیز دوسال پیش برخی مناطق یمن را از دولت این کشور گرفتهاند! این در واقع همان تکنیک آشنای پاره حقیقتگویی است که مستندساز در آن جنگ را میان چند کشور رسمی و شناخته شده به رهبری عربستان و یک گروه بینام و نشان - و نه مردم- تعریف نموده و نوع انتقال پیام هم حوثیها را متجاوز و عربستان را مدافع نشان میدهد. خبرنگار بیبیسی در یک جمله در طول مستند دلیل این جنگ را اینطور تعریف میکند که ائتلاف به رهبری عربستان قصد عقب راندن حوثیها را دارد و حوثیها نیز دوسال پیش برخی مناطق یمن را از دولت این کشور گرفتهاند! این در واقع همان تکنیک آشنای پارهای حقیقتگویی استاین زن با هدف کمک به سراغ کودکان آسیب دیده در جنگ میرود که در این مستند دو نفر از آنها به تصویر کشیده شدهاند. دو کودک که بر اثر سوءتغزیه شدید در معرض مرگ قرار دارند و چهرههای معصوم آنها و والدینشان به شدت احساسات مخاطب را تحت تأثیر قرار داده و باعث میشود با خشم در جستجوی دلیل این وضعیت در یمن باشد.اینجا دقیقاً جایی است که مستند ساز به کمک همان فضای محدود و سوژه احساسی منتخبش، شروع به ارائه دلایل این فاجعه در حدیده به عنوان نمونه وقوع این اتفاق در کل یمن است. در این مستند دو کودک که بر اثر سوءتغزیه شدید در معرض مرگ قرار دارند و چهرههای معصوم آنها و والدینشان به شدت احساسات مخاطب را تحت تأثیر قرار داده و باعث میشود مخاطب با خشم در جستجوی دلیل این وضعیت در یمن باشد حال روایت بیبیسی به بندر این شهر میرسد و اینطور نمایش میدهد که نبود دارو در این شهر که هر ساعت و لحظه آن ممکن است باعث مرگ آن دو کودک و شاید دهها هزار کودک دیگر در یمن شود، نبود سوخت است و اگر چه عربستان همه راههای ورود به یمن را با هدف جلوگیری از ورود تسلیحات کنترل محدود کرده است، اما باز هم ورود مقداری محدود سوخت به بنادر این کشور را برای کمکهای بشر دوستانه باز گذاشته است. حال نکته اصلی ماجرا از قول بیبیسی اینجاست که حوثیها این بندر را در اختیار دارند! پس مخاطب خیلی راحت میتواند حوثیها را مسئول نبود سوخت و در نهایت نبود دارو و بالاخره مرگ کودکان تصور کند! البته در این میان مستندساز بیبیسی باز هم برای هدایت هر چه دقیقتر مخاطب، جملهای دیگر اضافه میکند: «بعضیها میگویند حوثیها سوخت را در بازار سیاه به فروش میرسانند!»؛ حالا اینکه این برخیها چه کسانی هستند و چه سند دیگری دال بر مسئولیت حوثیها در قبال کمبود سوخت وجود دارد، چیزی است که دیگر در این مستند پاسخی به آن داده نمیشود.راوی بیبیسی در این مستند میگوید: «بعضیها میگویند حوثیها سوخت را در بازار سیاه به فروش میرسانند!»؛ حالا اینکه این برخیها چه کسانی هستند و چه سند دیگری دال بر مسئولیت حوثیها در قبال کمبود سوخت وجود دارد، چیزی است که دیگر در این مستند پاسخی به آن داده نمیشوددر بخشی دیگر از مستند نوبت به پاسخگویی بابت بمبهای فروشی انگلیس به عربستان، خصوصاً بمبهای خوشهای میرسد. در اینجا نیز مستند با استفاده از چندین تکنیک رسانهای ابتدا مسئله را که اساساً خبر آن در سطح دنیا منتشر شده است، رد نمیکند و از این طریق سعی در القای صداقت خود دارد. در مرحله دوم نیز با انتخاب موضوع سوء تغذیه کودکان و سوخت، پیام مستند به گونهای مهندسی شده که نقش بمبهای فروخته شده از سوی انگلیس و آمریکا در وقایع ضد بشری یمن انکار شود.یه یک نمونه این نوع القا و دروغپردازی توجه کنید: لحظاتی حضور مستندساز بیبیسی بر پشتبام خانهای در شهر است و با دست نقطهای دور در اطراف شهر را نشان میدهد که هواپیماهای ائتلاف آن را بمبباران کردهاند. در این میان تصویر پخش شده از شهر در واقع نمایش عدم حمله عربستان به مناطق مسکونی است. این مستند موضوع فروش بمبهای انگلیس به عربستان را رد نمیکند و از این طریق سعی در القای صداقت خود دارد، اما در مرحله بعد با انتخاب موضوع سوء تغذیه کودکان و سوخت، پیام مستند به گونهای مهندسی شده که نقش بمبهای فروخته شده از سوی انگلیس و آمریکا در وقایع ضد بشری یمن انکار شود پایان مستند نیز نمادسازی بیبیسی برای نمایش نقش منجی برای قاتل ملت یمن یعنی عربستان است! درواقع در پایان مستند ابتدا میبینیم که یکی از کودکان در بیمارستان فوت میکند و صحنههای بسیار ناراحت کنندهای را رقم میزند، در این میان کودک دیگر به نام عبدالرحمان که از ابتدای مستند در انتظار دارویی کمیاب در یمن است و مخاطب نیز امیدی به زنده ماندنش ندارد، سرانجام به وسیله دارویی که از مرز عربستان! تهیه میشود، نجات پیدا میکند؛ این یعنی القایی اینکه عربستان واردات دارو و غذا برای مردم یمن را قطع نکرده است. کودکی از ابتدای مستند در انتظار دارویی کمیاب در یمن است و مخاطب نیز امیدی به زنده ماندنش ندارد، سرانجام به وسیله دارویی که از مرز عربستان! تهیه میشود، نجات پیدا میکند؛ این یعنی القایی اینکه عربستان واردات دارو و غذا برای مردم یمن را قطع نکرده استآنچه بیبیسی در پایان عنوان میکند، در واقع نه تنها یک اقدام رسانهای توام با فریب افکار عمومی برای سفید کردن نقش انگلیس در ارسال بمبهای خوشهای محسوب میشود، بلکه تلاشی مذبوحانه برای ترمیم چهره جنایتکار عربستان در داستان دوسال تجاوز به ملت یمن است.منبع : مشرق |
![]() |
↧
↧
February 7, 2017, 1:11 am
به گزارش ندای انقلاب، بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل در آستانه سفر به لندن و واشینگتن گفت قصد دارد جبههای متحد میان خود، ترزا می و دانلد ترامپ تشکیل دهد تا با رویکردی واحد برای مقابله با «خصومت فوقالعاده» ایران و «تعیین حد و مرز» برای این کشور همکاری کنند.همزمان مایک پنس و مایکل فلین از نزدیکان ترامپ ایران را تهدید میکنند با آزمایشهای موشکی پا روی دوم شیر نگذارد و دولت آمریکا را به واکنش شدید مجبور نکند.آن سوی دیگر اما ترامپ در مصاحبه با فاکسنیوز میگوید اگر ایران سعی کند رفتارش را در قبال ایالات متحده تغییر دهد، واشینگتن نیز نه تنها با تداوم برجام مشکلی ندارد بلکه آماده تنشزدایی است.پرسشی که در این میان مطرح میشود این است: آیا سیاست چماق و هویج که در قالب افزایش تحریمها علیه ایران در وزارت هیلاری کلینتون و مذاکره با ایران در وزارت جان کری پی گرفته شد، قرار است بار دیگر در موضوعات دیگر در قبال ایران اتخاذ شود؟پرده اول: توصیه جان کری قبل از خداحافظیجان کری در گزارشی که در ۵ ژانویه سال جاری به مناسبت پایان دوران وزارتش منتشر کرد، نوشت بدون تحریمها راهکار سیاسی در بازداشتن ایران از پیشبرد برنامه هستهای به نتیجه نمیرسید. او به دولت جدید توصیه کرد «ما باید فشار خود را حفظ کرده و به تلاشها برای عقبکشیدن برنامه موشکی ایران، حمایتش از تروریسم، بیتوجهیاش به حقوق بشر و دخالتهای بیثباتسازش در امور همسایهها ادامه دهیم، تا هر زمان که این تهدیدها باقی باشد.» [۱]البته او در شرایطی به «تداوم فشارها» توصیه میکند که دولت اوباما تحریمها را روی کاغذ لغو کرده و توصیههای چندباره کری به ترامپ برای لغونکردن برجام [۲] به معنای توصیه به پایبندی به تعهدات طرفهای غربی در متن توافق هستهای است که اصل آن لغو تحریمها است. اما به هر حال اینگونه خطدادن به تیم تندرو ترامپ که به جای تغییر رفتار واشینگتن در پی فشار بر ایران باشید، هیچ بعید نبود که به تحریم مجدد بیانجامد.پرده دوم: تحریم ایران به دلیل فعالیتهای موشکی و منطقهای از سوی دولت ترامپایران در روزهای اخیر به آزمایش یک موشک بالستیک اقدام کرد و انصارالله یمن نیز موشک پیشرفتهای را در استان ریاض به خاک نشاند که احتمالاً آن نیز از سوی رسانهها به گردن ایران میافتد. «حمایت متداوم ایران از تروریسم و پیشبرد برنامه موشک بالستیک، تهدیدی برای منطقه و متحدان ما در سراسر جهان و خود ایالات متحده است». این را جان اسمیت مدیر رصد داراییهای خارجی خزانهداری آمریکا گفت و به همراه آن اعلام کرد ۲۵ فرد و شرکت ایرانی را که مرتبط با فعالیتهای موشکی و منطقهای ایران بوده است، تحریم کرده است. [۳]پرده سوم: پیشنهاد مذاکره و تنشزدایی در موضوعات دفاعیترامپ در مصاحبه با فاکسنیوز با تأیید آغاز تحریم ۲۵ شرکت و شخصیت ایرانی، گفت ایرانیها «پول و اسلحه خود را به همهجا میفرستند» و نارساییهای برجام موجب میشود ایالات متحده قادر به ممانعت نباشد. او ادامه داد «البته من با این توافق کنار خواهم آمد، به شرط اینکه ایرانیها بگویند خیلی خب، ما همه با هم هستیم. اما الآن دقیقاً عکس این عمل میکنند، انگار بعد از برجام جسورتر شدهاند.» [۴]تحویل چماق و هویج اوباما به ترامپ جهت تحمیل برجام موشکی استیو بَنِن با سِمت مشاور ارشد و استراتژیست، احتمالاً نویسنده اصلی نمایشنامه چماق و هویج ترامپ استپرده چهارم: ؟دولت ترامپ بسیار بیش از اوباما عجله دارد و روندی که در زمان دموکراتها حدود ۸ سال به طول انجامید، احتمالاً در دوره او با سرعت بیشتری طی خواهد شد. او چماق و هویجها را از همین الآن علنی کرده و به دنبال نتیجه است. بعید است در این فرصت اندک، مشورتهای وسیعی انجام داده باشد و حداکثر هسته اصلی مشاوران او در سیاست خارجی به مرکزیت استراتژیست تندرو، استیو بَنِن از این اقدامات آگاه بودهاند.با این حال واکنشهای مردم و دولت ایران است که زمان اجرای پرده چهارم و چگونگی آن را تعیین خواهد کرد. ممکن است نیمپردههایی مانند فرستادن پیغام از طرف میانجیها در دستور کار واشینگتن قرار گیرد یا پرده دوم و سوم بارها و بارها از سوی ترامپ و دولت او به نمایش درآید تا بالاخره واکنش تهران را برانگیزد و آن را در برابر خواستههای واشینگتن، یا به لغو برجام و تشدید فعالیتهای موشکی و منطقهای و یا از سوی دیگر به مذاکره برای یک برجام دفاعی برانگیزد.البته هوشمندی واقعی و بلندمدت در سیاست خارجی آن است که از طریق تقویت بنیه داخلی و دیپلماسی فرهنگی و اقتصادی، راهی برای کاهش تدریجی تمایل طرفهای غربی به تحریم پیش گرفته شود، به گونهای که تحریم ایران آثار اندکی بر اقتصاد داخلی داشته و همچنین موجب نارضایتی در افکار عمومی و بنگاههای اقتصادی غرب شود.منابعhttps://www.scribd.com/document/۳۳۵۷۷۸۵۵۳/Secretary-John-Kerry-Cabinet-Exit-Memo-January-۵-۲۰۱۷http://www.presstv.ir/Detail/۲۰۱۷/۰۱/۱۸/۵۰۶۶۷۰/US-Iran-nuclear-deal-Kerry-Trumphttp://www.usatoday.com/story/news/politics/۲۰۱۷/۰۲/۰۳/donald-trump-iran-sanctions/۹۷۴۳۸۶۴۶http://www.foxnews.com/politics/۲۰۱۷/۰۲/۰۵/trump-says-pence-to-lead-voter-registration-fraud-probe-leaves-door-open-on-scrapping-iran-deal.html |
![]() |
↧
↧
February 7, 2017, 1:26 am
به گزارش ندای انقلاب، محمدجواد ظریف در گفتگویی با اشاره به اینکه با روی کار آمدن دولت ترامپ در آمریکا، روزهای دشواری در پیش است، افزود: ساختار داخلی آمریکا و روابط بینالملل و معادلههای بینالمللی خود را تحمیل میکنند و بر عملی شدن وعدههای رئیس جمهوری جدید آمریکا تأثیر میگذارند. متن کامل گفتگو با ظریف در ادامه میآید:* تحلیل شما از سیاستهایی که ترامپ به عنوان رئیس جمهوری جدید آمریکا دنبال میکند چیست؟آقای ترامپ، پدیدهای است که علاوه بر قسمتهای شخصیتیاش، نمایانگر یک واکنش تقریباً جهانی به روند جهانیشدن است و برخی سیاستهایی که برای آمریکا و غرب، هزینه زیادی داشته است. این به معنای آن نیست که پاسخ به این سیاستهای پرهزینه، هزینه نداشته باشد، نه؛ اگر شرایط آمریکا را در نظر بگیرید و هزینههایی که از دوران کلینتون یا حتی از دوران بوش پدر، برای تبدیل یک پیروزی موقتی از نظر بسیاری، متوهمانه در جنگ سرد ایجاد شد و میخواستند این اتفاق را که خیال میکردند پیروزی است ـ من اخیراً در مقالهای نوشتهام که این شکستِ شوروی بود نه پیروزی آمریکا،تبدیل به تفوق درازمدت کنند؛ یعنی نهادینه شود. این نهادینهکردن، هزینههای سنگینی برای آمریکا داشته و جامعه آمریکایی سعی کرد این هزینههارا با تلاش برای تغییر در طول دو انتخابات ریاستجمهوری گذشته جبران کند. آقای اوباما شاید دورترین یا بیشترین نمایندة تغییر در زمانی که انتخاب شد، بود. قیافهاش هم نشان میداد سیاست آمریکا تغییر کرده است. در دوران آقای ترامپ هم، همین شرایط خواهد بود. دورترین فرد به دستگاه حاکمة آمریکا یا آنکه جامعة حکومتی آمریکا به آن میگویندStability، آقای ترامپ بود. همین فرد جاذبة قابلتوجهی داشت مخصوصاً که با توجه به فشارهایی که یک واقعیت فناوری است و الزاماً ربطی به سیاستهای اقتصادی هیچکس ندارد، جامعة آمریکایی بسیاری از شغلهایش را از دست داد، نه الزاماً اینکه شغلها از کشور خارج شده باشند که بسیاری خارج شدند، اما این واقعیت که بسیاری از شغلها تبدیل به ربات، تکنولوژی و فناوری شدهاند؛ به هرحال این یک نگرانی و ناراحتی در قاطبة مردم ایجاد کرده بود که نتیجهاش شد؛ این مجموعه، یعنی هزینههای تلاش آمریکا برای نهادینهکردن آن برتری موقتی که احساس میکردند و دیگری، هزینههای پیشرفتهای فناوری که در نتیجة آن، کمشدن کار بود. درست است که در جوامعی مثل ژاپن، این اتفاق نیفتاده اما در آمریکا، با توجه به پدیدههای مختلفی که در داخل آمریکا وجود داشته، این اتفاق افتاده است و نتیجهاش آقای ترامپ شد؛ لذا این تحول را میتوانستیم پیشبینی کنیم کما اینکه موفقیت آقای اوباما قابل پیشبینی بود. آقای ترامپ هم موفقیتش قابل پیشبینی بود. البته نکات دور از ذهنی در موفقیت آقای ترامپ وجود دارد که مهمترین آن اینکه فردی که هیچ ماشین سیاسی داخلی نداشت با اینکه در آرای مردمی شکست خورد، توانست در آرای الکترال پیروز شود. معمولاً توقع دارید از فرد سیاسیتری مثل خانم کلینتون بتواند این معادله را معکوس کند و آراء را نبرد، ولی الکترال را ببرد. ولی ماجرای ترامپ تحول جالبی است. برای خود من به عنوان فردی که نزدیک ۴۰ سال است سیاست آمریکا را دنبال میکند فهمش کمی دشوار است اینکه چطور آقای ترامپ توانست موفق شود.مجموعة این شرایط باعث شد پدیدهای به اسم آقای ترامپ روی کار بیاید. از این پدیده نمیشود توقع داشت که کاملاً در چارچوب پیشبینیهای به اصطلاح پیشگوهای سیاسی عمل بکند. نکتهای اینجا وجود دارد. آقای کیسینجر هم این نکته را متذکر شده که سیاست خارجی با معامله برای خرید یک ساختمان یا زمین تفاوت دارد و اینجاست که با توجه به پیچیدگیهای جامعة بینالمللی و متغیرهایی که در جامعة بینالمللی وجود دارد بسیاری از شعارهایی که آقای ترامپ در دوران انتخاباتی، مطرح کرد یا دیگران مطرح کردهاند غیرقابل حصول میشود. این درست که ایشان تلاش دارد به وعدههای انتخاباتی که داده است عمل کند، اما بسیاری از این وعدهها، باتوجه به واقعیات جامعة بینالمللی معلوم نیست چندان شدنی باشد و واقعیتها بعد از چند هفتة اول که شرایط هیجانی است خودش را تحمیل میکند. درچارچوب نظریههای روابط بینالملل، شرایط تحول در یک وضع، متأثر از ساختار و کارگزاراست. ترامپ تاکنون به عنوان کارگزار توانسته است خودش را بر ساختار تحمیل کند. اینکه تا چه اندازه بتواند این مسیر را پیش برود فکر میکنم در یک مقطعی هم ساختار داخلی آمریکا، هم ساختار روابط بینالملل و معادلههای بینالمللی، خودش را تا حدی تحمیل خواهد کرد.* جناب ظریف! ترامپ، در بدو ورود به کاخ سفید به مهمترین «موضوع» و بلکه مهمترین «معضل» دنیا تبدیل شده است. رفتارهای او به قدری افراطی، راستگرا، محافظهکار و توام با ژستهای پوپولیستی است که حیرت و عکسالعمل متحدان اروپایی ایالات متحده را برانگیخته است. تحلیل شما از چهل و پنجمین رئیس جمهوری آمریکا چیست؟همزمان با ورود ترامپ به عرصه سیاست به عنوان رئیس جمهوری آمریکا تحولی در انگلیس اتفاق افتاد و آن، خروج ازاتحادیه اروپاست و انگلیس هم برای یافتن شرکای تجاری و هم برای یافتن شرکای سیاسیاش تلاش میکند که متأسفانه این رفتار در حرکتهای غیرواقعبینانهای که در منطقه ما داشته مشاهده شده است.این رفتار ممکن است تا حدی مسیر انگلیس را از بقیه کشورهای اروپایی جدا کند و این موضوع را در تحولات چندی پیش به ویژه سفر خانم ترزا می به واشنگتن تا حد قابلتوجهی مشاهده کردیم. البته بقیه اروپا گرایشی به سمت راست دارند و معلوم نیست انتخابات آیندهای که در کشورهای مختلف اروپایی انجام میشود، مخصوصاً در فرانسه، چه حاصل و نتیجهای داشته باشد. هنوز پیشبینی قطعی خیلی زود است، اما گمان میرود به سمت راستگرایی بروند. البته من اروپاشناس نیستم، لیکن پیشبینیها به آن سمت حرکت میکند.من احساس میکنم اروپا در حوزههایی برابر آقای ترامپ مقاومت میکند و در حوزههایی با او همراهی خواهد کرد و ترامپ هم همانطور که در سفر خانم ترزا می دیده شد در مورد موضوعی مثل ناتو، به اروپا نزدیک شد، یعنی الزاماً این نزدیکشدن همواره از طرف اروپا به سوی آمریکا نخواهد بود؛ بلکه در بعضی از موارد مشاهده خواهیم کرد که آمریکا، ناگزیر میشود به اروپا نزدیک شود. همین تحولات در زمان بوش پسر هم اتفاق افتاد، یعنی در مواردی اروپا به آمریکا نزدیک شد که متأسفانه یکی از آن موارد، موضوع ایران بود. در مواردی هم آمریکا به اروپا نزدیک شد البته در موضوع ایران، اول آمریکا به اروپا نزدیک شد بعد اروپا به آمریکا. چنانکه گفتم در روابط بینالملل پیچیدگیهایی وجود دارد و روابط بینالملل را باید با همه پیچیدگیها ببینید. اگر کسی بخواهد روابط بینالملل را ساده کند در حالت شکلی، همه مقابل آقای ترامپ مقاومت میکنند یا به سمت ترامپ میروند او را میپذیرند.این جملات بسیط، نمیتواند شرایط بینالمللی را تعیین کند. نکته دیگری که هست این که در این شرایط، دنیا هم در حال گذار است. مدت بیش از ۲۶ سال شرایط گذار را در دنیا داریم. هم سیاست در اروپا در حال گذار است، هم در آمریکا. معمولاً شرایط گذار بسیار سیال هم هست. در شرایط سیال، همه دارند تلاش میکنند بیشترین تأثیر را بگذارند. اکنون رژیم صهیونیستی و مشخصاً لابیهای راستگرا در آمریکا، بیشترین تلاش را دارند. بعضی از کشورهای عربی، بیشترین تلاش را دارند چون در شرایط سیال، هیچ چیز سر جای خود نیست، لذا همه چیز قابل تبدیل و تغییر است و اینجاست که تلاشها همه میتواند تاثیرگذار باشد. تحولات هم میتواند تاثیرگذار باشد یعنی وقتی که آقای بوش پسر، رئیسجمهوری آمریکا شد همه فکر میکردند که یک سیاست گرایش به مسائل اقتصادی پیش میآید. حادثهای مثل ۱۱ سپتامبر باعث شد که گرایش و رویکرد جدیدی در سیاست آمریکا پیدا شود، لذا این که بعضیها معتقدند این حادثه، ساختگی بود یا نبود، اما واقعاً این اعتقاد را دارم تحولی بود و الزاماً هم ساختگی نبود، ولی گروهی از کنشگران در داخل آمریکا و کنشگرانی از بیرون آمریکا آمدند سوار این حادثه شدند و واقعیاتی را رقم زدند که بیشترین هزینهاش را خود آمریکا پرداخته است. اگر آقای ترامپ تلاش کند همان تندرویها را داشته باشد، حتماً بیشترین هزینهاش را خود آمریکاییها میپردازند، اما واقعیاتی هست که در شرایط ویژه اتفاق میافتد و بعد با توجه به سیال بودن موضوع، همه این کنشگران وارد میشوند و تلاش میکنند تأثیر بگذارند. اینجا دیگر میزان کنشگری و تلاش تاثیرگذاری مهم است. اگر آقای ترامپ، صدور ویزا را برای ایرانیها لغو کرده و از «تی.پی.پی» و مشارکت در اقیانوس آرام خارج شده بخواهد از «نفتا» هم خارج شود یا مورد بازنگری جدی قرار دهد، خودش هم متاثر میشود. آسیای دور واروپا متاثر میشوند. اروپا اکنون چند تا موضوع عمده داردکه برجام، یکیاز آنهاست.برای فرانسویها، کنوانسیون تغییرات آب و هوایی و توافقی که در پاریس شد، مهم است. مهمترین دستاورد خانم «می» نخست وزیر انگلیس این بود که از آقای ترامپ این یک جمله را گرفت که ناتو نقش بسیار مهمی دارد.موضوع ناتو برای بسیاری از کشورهای اروپای شرقی سابق، حیاتی است. برای رژیم صهیونیستی هم جا انداختن دستور کار ضد ایرانی مهم است. با گرایشهایی که آقای ترامپ دارد همه این کنشگران تلاش خواهند کرد در روزها، هفتهها و ماههای آینده بیشترین تأثیر را بگذارند. آنچه در این میان به عنوان موضوعی بسیار تعیینکننده به نظر میآید، رابطه شخصیای است که ترامپ میخواهد با پوتین ایجاد کند و تعامل شکل بگیرد . به نظر من بخشی از این رابطه به ارتباط میان ساختار و کارگزار و بخش دیگر به خوشبینی متقابل ترامپ و پوتین نسبت به هم برمیگردد که میتواند بر این روابط تأثیر بگذارد؛ اما ساختارها و واقعیات رقابت آمریکا و روسیه در بعضی موارد میتواند مانع باشد.* جناب ظریف! سایت معتبر گلوبال ریسرچ نقل کرده است که ترامپ به ژنرالهای آمریکایی گفته است که خودتان را برای جنگ جهانی آماده کنید. آیا این رفتارها، صرفاً ادامه ژست انتخاباتی به منزله از دست ندادن هواداران داخلی است یا ممکن است این رئیسجمهوری واقعاً دست به ماجراجویی بزند؟ آیا اروپا ترامپ را همراهی میکند یا در برابر او میایستد؟البته همه کنشگران میتوانند انتخابهای مختلفی داشته باشند. آقای ترامپ در دوران مبارزات انتخاباتی حرفهایی زده و گرایشهایی برای بازسازی وضع اقتصادی آمریکا دارد و اولویتهای هم در این حوزه قائل شده است، لذا اکثر اقداماتی که کرده به خیال خودش در دو حوزه تأمین امنیت داخلی آمریکا بوده است.البته این تصمیم بسیار نسنجیده غیرقانونی و غیرانسانی برای امنیت داخلی آمریکا مضر است ؛ اگر چه ترامپ تصور میکند برای تأمین امنیت داخلیاش است. کار دیگری که ترامپ میخواهد برای اقتصاد داخلی آمریکا انجام دهد تقویت کار و محیط کار است. از زمانی که رئیس جمهور شده تلاشهایی در این چارچوب کرده است و افتخار هم میکند به این تلاشها که شرکتهای آمریکایی بیرون آمریکا کار ایجاد نکنند، بلکه این کار در داخل کشور ایجاد شود. در این راه پیشنهادهای متعددی داده است. موضوع ساخت دیوار در مرز با مکزیک، در چارچوب اولویت اقتصادی است. مجموعه این مسائل باعث میشود تصورتان این باشد که آقای ترامپ کمتر به دنبال ماجراجویی نظامی خواهد بود. آن نکتهای که در جواب سئوال قبل گفتم این بود که باید همیشه مدنظر داشته باشیم، همین تصور در مورد آقای بوش و مخصوصاً آقای چنی هم بود. یعنی وقتی که آقای چنی به عنوان فرد نفتی سابقهدار که حتی در ایران در قالب شرکتهالیبرتون و نمایندگیهای خارجیاش حضور داشت، معاون رئیسجمهوری آمریکا شد، هیچکس فکر نمیکرد فردی با گرایش اقتصاد محور نفتی دست به اقدامات آنچنانی بزند اما تحولی مثل ۱۱سپتامبر باعث شد آقای بوش تبدیل به رئیس جمهوری جنگ شود. بوش به خودش میگفت word president . یک حادثه ممکن است فضا را عوض کند. اما در آن شکل هم آقای ترامپ و هم اطرافیانش مستعد چنین تحولی هستند. آقای ترامپ دستوری داده که بخشی ازآن با روحیاتش سازگاری دارد، اما اینکه بدون هیچ مقدمهای وارد یک برخورد نظامی بشود، به نظر میرسد که با بقیه سیاستهایش، سازگاری ندارد، مگر اینکه شرایط، اینگونه به او تحمیل شود یا اینکه برخی در داخل حاکمیت آمریکا یا برخی از کنشگران بیرون آمریکا مثل رژیمصهیونیستی یا سایر کشورهایی که در این منطقه به دنبال درگیری و تشنج هستند، چنین وضعی را تحمیل کند.*ایا باتوجه به سیاستهای ترامپ باید نگران سرانجام برجام بود؟برجام فقط توافق ما با آمریکا نیست. برجام یک توافق چندجانبه است. به نظر من برجام واقعیتی است و اکنون دارد عمل میکند با این که آمریکاییها، نه در دوران آقای اوباما و نه در دوران آقای ترامپ علاقهای ندارند کمک بکنند.از سوی دیگر برنامه هستهای سرمایه ماست و ما تمام تلاشمان را در طول مذاکرات کردیم که اصل برنامه هستهای ما و قسمت مهم آن حفظ شود و ما بحمدالله در چند روز گذشته طبق برنامه، گازرسانی به سانتریفیوژ آیآر ۸ را هم انجام دادیم. این سرمایه ما بود و برای همین در مذاکرات، همه تلاشمان را کردیم که آن را حفظ کنیم.بعد از این که مذاکرات تمام شد همه تلاشمان را کردیم که در قالب تعهداتمان در برجام، از این سرمایه پاسداری کنیم. آنها هم خیال میکنند تحریم برای آنها سرمایه است که البته به شدت در اشتباهند. معتقدیم تحریم برای آنها، وَبال و هزینه است به جای اینکه سرمایه باشد. این تصور را جامعه سیاسی آمریکا به صورت کلی، نه فقط آقای اوباما یا ترامپ یا خانم کلینتون دارد و بسیار وابسته به تحریم هستند. آمریکا، کشوری است که بیشترین تحریم را علیه بیشترین تعداد کشورها داشته است. یعنی اگر سابقه تاریخی آمریکا را نگاه کنید، میبینید که آمریکا برای حدود ۵۰ کشور مضیقه اقتصادی ایجاد کرده است. آنها احساس میکنند بزرگترین اقتصاد بازار دنیا هستند، بنابر این بزرگترین اهرم بازیشان در روابط بینالملل، اقتصادی و تحریم است و میتوانند از آن استفاده کنند.بااین که بارها تلاششان به شکست انجامید، اما تلاش میکنند که از این اهرم استفاده کنند، لذا این که آمریکاییها، کمال خست را در اجرای تعهداتشان به خرج خواهند داد، واقعیتی است که متأسفانه در این مدت هم دیدیم. اما آنچه که موفقیت جمهوری اسلامی بوده این است که علیرغم احساسی که در آمریکاییها بوده، توانستیم هر کاری که ضرورت داشته است برای خود انجام دادیم.یعنی در حوزه حمل و نقل توانستیم کار خودمان را انجام بدهیم که البته خیلی راحت نبود. دراین زمینه چندین ماه به آمریکا فشار آوردیم تا در قالب تعهداتشان مجوزبرای ایرباس صادر کردند. روشهای مختلفی هم بود و بویینگ را هم کنار ایرباس، قرار دادیم و با استفاده از آن توانستیم هم موافقت برای بویینگ را بگیریم و با فشار داخلی که ایجاد کردیم موافقت برای ایرباس را هم گرفتیم و این توفیقات به راحتی به دست نیامد. همه اینها به خاطر تصوری است که آمریکاییها دارند که در واقع تحریم برایشان یک سرمایه است، اما ما توانستیم و علیرغم همه تلاشها، تولید نفت به وضع قبل از تحریمها برگشت و جای تقدیر جدی دارد از تلاشی که کارکنان صنعت نفت و وزارت نفت، انجام دادند.همانگونه میدانید تحریم در ۳ حوزه حمل و نقل، نفت و بانک بوده است. در حوزه حملونقل تقریباً همه چیز به روال عادی برگشته و حتی بحث هواپیما که ربطی به تحریمهای هستهای ندارد و از ابتدای انقلاب تحریم هوایی بودیم، رفع شده است. اگر دقت کرده باشید سالها طول کشید تا ۶۰۰ کارگزاری بانکی ایجاد کردیم و ظرف مدت ۳ ـ ۴ سال به ۵۰ کارگزاری کاهش دادند، اما در زمان کوتاهی ۲۷۰ ـ ۲۸۰ کارگزاری را فعال کردیم. البته این را هم بگویم که همان ۶۰۰ کارگزاری فعال نبودند. همه این امتیازات را علیرغم مقاومت آمریکا گرفتیم و آنچه در داخل توجه نشده، این است که حتی یک روز همکاران من و سایر دستگاهها، بیکار نبودند. یک روز آب خوش از گلوی ما پایین نرفت. اینکه در داخل مورد مهرورزی برخی دوستان بودیم به کنار! به هر حال مجبور بودیم هر روز برای گرفتن حقمان تلاش کنیم و این یک واقعیتی در روابط بینالمللی است. ممکن است در ماههای آینده، کار مقداری دشوارتر شود. اروپا و بقیه دنیا بر اجرای برجام اصرار زیادی دارند. در مقابل آمریکاییها حرفهایی زدهاند و اخیراً ترامپ گفته که این بدترین توافق است. توضیحی راجع به علت گفتن این حرف بدهم. آمریکاییها عادت نکردهاند در روابط بینالمللیشان چیزی کمتر از حداکثر خواستهایشان را به دست آورند. آنها عادت کردهاند بگویند و طرف مقابل هم قبول کند. آمریکا در برجام تقریباً به هیچیک از خواستههایش نرسید. آمریکا میخواست ایران یک سانتریفیوژ هم نداشته باشد، که دارد. آمریکا وقتی سانتریفیوژ را پذیرفت میخواست تحقیق و توسعه ما را نپذیرد. آمریکاییها تا روز آخر مذاکرات میگفتند تحقیق و توسعهمان فقط روی سانتریفیوژهای مدل پایینتر مثل IR-ONE انجام دهیم، ولی ما تحقیق و توسعه روی سانتریفیوژ مدل IR-۸ هم گرفتیم و امروز بحمدالله IR-۸ را از یک چارچوب مفهومی در ابتدای برجام به یک سانتریفیوژ واقعی که به آن گاز تزریق میشود، تبدیل کردیم و این برای آمریکایی بسیار سخت است بپذیرد که وارد مذاکرهای شده و به خواستهاش نرسیده و برای همین هم هست که ترامپ میگوید تیم آمریکایی باید از سر مذاکرات بلند میشد. اما معتقدم آمریکاییها، بهتر از این نه گیرشان میآمد نه در آینده گیرشان میآید. لذا اگر دولت قبلی آمریکا این توافق را پذیرفت نه به این دلیل بود که علاقهای به ایران داشت و نه به این دلیل بود که دولت دچار توهمی بود و نه به این دلیل بود که خوشخیال بود. به این دلیل بود که همه راهها استفاده کرده بود. سختترین تحریمها را علیه ایران گذاشتند و بهتر از این نمیتوانستند نتیجه بگیرند و این هم نه این که دستاورد خیلی خوبی برای آمریکا باشد. برجام بعد از شکست تمام تلاشهای آمریکا برای رسیدن به اهدافش به دست آمد و به راهحل توافقی رضایت دادند. در راهحل توافقی، معلوم است که هیچکس به همه اهدافش دسترسی پیدا نمیکند. معتقدم ممکن است ترامپ برای مذاکره مجدد تلاش کند. معلوم است که نه ایران ونه اروپاییها مذاکره مجدد را نمیپذیرند. جامعه بینالمللی هم قبول نمیکند؛ لذا روزهای دشواری را در پیشرو خواهیم داشت ضمن اینکه در یک سال گذشته هم روزهای آسانی نداشتیم. تمام حقوقمان را یک به یک رفتهایم در صحنه مذاکره گرفتیم و انشاءالله باز هم همین کار را خواهیم کرد و علیرغم اینکه بعضی دوستان در داخل توجهی به اجرای برجام ندارند .*ارزیابیتان از تلاشهای میانجیگرانه کویت برای رفع اختلاف میان ایران با برخی کشورهای منطقه بهویژه عربستان چیست؟برای جمهوریاسلامی، امنیت این منطقه قسمتی از منافع حیاتی ماست و معتقدیم امنیت را باید کشورهای منطقه تأمینکنند، لذا هیچگاه دنبال درگیری با کشورهای منطقه نبودیم. در اوج جنگ درسال ۶۵ اولین پیشنهاد جمهوری اسلامی برای ترتیبات امنیت منطقهای در نامهای که آقای دکتر ولایتی به دبیر کل ملل متحد نوشته بود آمد و بههمین دلیل در بند ۸ قطعنامه ۵۹۸ به خواست ایران ترتیبات منطقهای درج شد. از آن زمان به بعد، همواره ایران بر ترتیبات امنیت منطقهای تأکید کرد. بعد از مذاکرات هستهای، علیرغم سیاستهای نابخردانهای که بعضی کشورهای منطقه دنبال و تلاش کرده بودند مانع به نتیجه رسیدن مذاکرات بشوند ـ سوابقش هر روز روشنتر میشود ـ اولین کاری که انجام دادم سفر به کویت و قطر در پاسخ به پیشنهادی بود که آنها کرده بودند. متأسفانه دولت سعودی، مانع اجرای پیشنهاد خودشان شد و بعد هم تحولاتی که اتفاق افتاد. به نظر ما سیاستهای جنگافروزانهای که رژیم سعودی دنبال کرده بیش از همه، امنیت خودشان را به خطر میاندازد و ما مایل نیستیم ببینیم که امنیت کشورهای منطقه به خطر افتاده است، چون به هر شکلی در منطقه، ناامنی در هر کشوری باشد، منطقه را برای همه ناامن میکند؛ لذا ما استقبال میکنیم. در ماههای گذشته از اقداماتی که در این زمینه توسط دیگران هم شده است استقبال کردیم. متأسفانه در آن مقطع دولت عربستان دنبال تنش بود، به جای اینکه دنبال راهحل باشد. اگر این دیدگاه آنها تغییر بکند و اگر به این نتیجه برسند که دامنزدن به خشونت در سوریه و یمن به نفعشان نیست؛ دامنزدن به افراطیگری به نفعشان نیست، ما آمادهایم گفتگو کنیم. شما ببینید نزدیک به ۲ سال است مردم بیپناه یمن را هر روز با پیشرفتهترین وسایل بمباران کردهاند و این یک ننگ ابدی خواهد بود برای آمریکا و انگلیس و کشورهایی که این سلاحهای کشتار انسانهای بیدفاع را در اختیار آنها قرار دادهاند و علیرغم مخالفت نه فقط مردمشان بلکه حتی فرهیختگان و بخشهای سیاستگذاریشان، این سیاست را ادامه دادند و کمک کردند تا این اقدامات انجام گیرد. هر زمان که به این نتیجه برسند که اینها جز خسارت هیچ فایدهای برایشان ندارد ـ همانطور که در مورد نفت رسیدند ـ به نظر من راه برای ورود به نوع دیگری از روابط در این منطقه میتواند فراهم باشد و این نیاز به واقعبینی دارد. سیاست جمهوری اسلامی مشخص است. ما براساس قانون اساسی، هم سلطهپذیری را رد میکنیم و هم سلطهگری را؛ لذا سیاستی که جمهوری اسلامی دارد مبتنی بر تعامل با همه سازنده به ویژه همسایگان است و زمانی که همسایگان ما این واقعیت را بپذیرند که به حکم تاریخ، جغرافیا و مشترکات متعددی که بین مردممان هست و تهدیدهای مشترکی که همهمان با آن مواجهیم، نیاز به همکاری داریم، در آن زمان، منطقه یک شریک واقعی مثل ایران خواهد داشت.امیدواریم پیامی که امیر کویت فرستاد و اعلام آمادگی کرد از سوی خودشان و سایر حکام کشورهای شورای همکاری خلیجفارس نشانگر عزم راسخی باشد؛ در آن صورت این عزم راسخ در ایران هم وجود دارد. البته باید براساس واقعیات و نگاه به آینده باشد و پذیرش اینکه همه باید به سمت آینده متفاوت حرکت کنیم. منبع: روزنامه اطلاعات |
![]() |
↧
↧
February 11, 2017, 3:32 am
به گزارش ندای انقلاب، در کنار اخبار آشکار و تحلیلهای روزمره در دنیای بینالملل، اخباری در لابهلای فضای سایبری وجود دارد که یا دیده نمیشود و یا کمتر موردتوجه نخبگان، تحلیلگران و مخاطبین قرار میگیرد؛ با استفاده از رصد و منابع خاص، اخبار ویژه دنیای بینالملل را برای مخاطبین عرضه میکنیم.********* نگرانی جدی از تعمیق اختلافات میان یهودیان اسراییل و آمریکاباوجود وعدههای ترامپ مبنی بر محکمتر کردن روابط با اسراییل، باید سیاست ترامپ در محکوم کردن سخنان تنفرآمیز و تحریکآمیز را (که در شعارهای خاص معمولاً بر ضد یهودی است)، شکستخورده دانست و این مسئله احتمالاً از نقاط نزاع در روابط بین جامعه یهودیان آمریکا و اسراییل خواهد شد.نگرانیهای یهودیان آمریکا در مورد افزایش بیگانههراسی و سخنان تنفرآمیز که همراه با رشد زودگذر ترامپ در حال افزایش است، منطقی به نظر میرسد. بهطور مثال در آستانه انتخابات، ستاد انتخاباتی ترامپ تبلیغی را منتشر میسازد که در آن سه نفر از یهودیان قدرتمند به نمایش گذاشته میشوند و از تعبیرات ضد یهودی در آن استفاده میگردد.کمی بعد از اعلام پیروزی ترامپ، وی آقای "استیو بانون" (Steve Bannon) رئیس ستاد انتخاباتی خود و نویسنده سابق برایت بار (Breitbart News) که به خاطر مقالات نفیکننده اصلاحات سیاسی معروف است را بهعنوان استراتژیست ارشد کابینه خود منصوب کرد.اگرچه معلوم نیست که آیا ترامپ و استراتژیست ارشد وی، شخصاً به باورهای ضد یهودی اعتقاد دارند یا خیر اما جالب است که هیچیک از آنها احساسات ضد یهودی را حتی باوجود رویکردهای خشونتآمیز محکوم نکردهاند. برخی تلاش کردهاند تا با تأکید بر بیانیههای طرفدارانه از اسراییل که از طرف ستاد انتخاباتی ترامپ منتشر شد نگرانیهای جامعه یهودیان آمریکا را تقلیل دهند.همچنین شکاف قابلتوجهی بین یهودیان آمریکا و اسراییل در گرایشهای مربوط به سیاست وجود دارد. بنا بر نظرسنجی هفتگی سال ۲۰۱۳، ۴۹ درصد یهودیان آمریکا خود را لیبرال معرفی کردهاند درحالیکه تنها ۸ درصد یهودیان اسراییل خود را لیبرال توصیف نمودهاند. البته این اختلاف در سالهای ریاست اوباما افزایش یافته است. درنهایت اختلاف اوباما با نخستوزیر نتانیاهو در مورد تحولات منطقه و توافق هستهای ایران و ۵+۱ باعث شد که اکثر یهودیان آمریکا و اسراییل دغدغهها و مسائل خود را در تضاد با یکدیگر ببینند.افزایش سخنان تنفرآمیز و تحریکآمیز در قبال بیگانگان و اقلیتها پس از پیروزی ترامپ، میتواند فاصله بین یهودیان آمریکا و دولت آینده را گسترش دهد.** راهبرد گام به گام آمریکا در تشدید اقدامات علیه ایران در دوره ترامپ- نخست آنکه ایالاتمتحده باید دو ناو گروه در شمال اقیانوس هند مستقر نماید. چراکه نیروی دریایی ایالاتمتحده از اقیانوس هند میتواند ایران را مورد هدف قرار دهد این موضوع، عملیات نظامی را منتفی نمیکند، اما به دیپلماسی اعتبار میبخشد.- دوم آنکه کافی است تا با اعمال تحریمهای تدریجی علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، مانع از حضور آنها در منطقه خاورمیانه شوند.- سوم آنکه ایالاتمتحده باید از مردم ایران حمایت کند. فعالان خارجی و جنبشهای سیاسی را باید فراموش کرد و در عوض بایستی احزاب چپ اروپا و همچنین احزاب سبز را ترغیب نمود تا از اتحادیههای صنفی مستقل در ایران حمایت و پشتیبانی کنند.نتیجتاً هرچه دولت ایران مجبور شود به کارکنان خود حقوق و دستمزد بیشتری پرداخت کند، پول کمتری باقی میماند تا در صنعت هستهای و برنامههای موشکهای بالستیک مورداستفاده قرار گیرد.- چهارم؛ وقت آن رسیده است تا صدای آمریکا (VOA) هوشمندانه مورداستفاده قرار گیرد. شبکه دولتی ایالاتمتحده (VOA) باید بهطور کامل بر موضوعاتی تمرکز نماید که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران مجوز پرداختن به آنها را ندارد.این شبکه با پوشش این اخبار، میتواند به نحو گسترده مخاطبسازی نماید؛ بنابراین، باید اجازه داد تا VOA به افشای حسابهای بانکی و فساد اقتصادی در ایران بپردازد؛ بهنحویکه ۸۰ میلیون شهروند ایرانی بتوانند از این افشاگریها آگاهی یابند و نتیجتاً نسبت به حاکمیت خود دچار بیاعتمادی و یأس شوند.- پنجم؛ ایالاتمتحده باید تهران را متعهد به مفاد برجام نگاه دارد.- ششم؛ ایالاتمتحده چه دوستدار برجام باشد و چه اینکه از آن بی زار باشد، زمان در حال گذر است و به پایان خود نزدیک میشود؛ بنابراین وقت آن رسیده است تا ایالاتمتحده، اهرمهای فشار برای آینده ایجاد نماید. زمانی که برجام انقضا یابد، محدودیتها مرتفع خواهد شد و ایران با توافق هستهای در مقیاس صنعتی و با منابع عظیم مالی به حال خود رها میشود.** چه گروهی، روابط کردها ـ انگلستان را تأمین مالی میکند؟ابرشرکت Kar Group در سازماندهی و تأمین مالی بازدید نمایندگان پارلمان انگلستان از اربیل در ماه نوامبر گذشته، مداخله مستقیم داشت.این نمایندگان، به رهبری Graham Jones، با نخست وزیر نچیروان بارزانی و مقامات ارشد پیشمرگه، دیدار کردند.Kar Group که در بخش نفتی، لجستیک و امنیت، صاحب نفع است، توسط باز کریم (Baz Karim) اداره میشود. وی مدعی است که هیچ رابط سیاسی در اختیار ندارد. باز کریم ریاست عشیره برزنجی را برعهده دارد؛ این عشیره از خانوادههای بزرگ تاجر سلیمانیه هستند که مدت چند دهه است به خانوادههای بارزانی و طالبانی نزدیک هستند. محمود برزنجی، پدر بزرگ وی، در زمان جنگ جهانی اول و در دوران حاکمیت انگلیسها، رهبر کردهای عراقی بود.** دوحه و کمک رسانهای به شورشیان سوریهاپوزیسیون سوریه همچنان از پشتیبانی دوحه برخوردار است؛ دوحه در صدد است تا یک شبکه ماهواره ای جدید را که از لندن اداره میشود، راهاندازی کند.شرکت رسانهای قطری فضاءات (Fadaat Media) که به امیر قطر تمیم بن حمد آلثانی، نزدیک است، یک زیرمجموعه جدید سوری را با عنوان سورین تیوی (Syrian TV) در ۲۲ دسامبر در انگلستان، راهاندازی کرد؛ دقیقاً در همان روزی که نظام سوریه اعلان کرد که به صورت کامل حلب را آزاد کرده است.فضاءات که نشریه آنلاین العربی الجدید را در سال ۲۰۱۴ در لندن راهاندازی کرد، با راهنماییهای "عزمی بشاره(Azim Bishara)" ، بنیانگذاری شد؛ بشاره یکی از اعضای فلسطینی کنِست بود که اکنون در قطر زندگی میکند. بشاره که به امیر قطر مشاوره میدهد، به خوبی از اوضاع سوریه مطلع است و در بنیانگذاری ائتلاف ملی سوریه دخالت داشته است.** آسیب پذیری زیر ساختهای عربستان در جنگ علیه یمنحمله موشکی نیروهای انصارالله یمن به نیروگاه برق در نجران واقع در جنوب عربستان، بیانگر آن است که دخالت نظامی عربستان در یمن میتواند بهمنزله تهدیدی بالقوه برای حوزه نفتی این کشور باشد. هرچند تأسیسات نفتی شرکت آرامکو همچنان به فعالیت خود ادامه میدهند، اما حملات موشکی به زیرساختهای عربستان ثابت میکند که این کشور درواقع، بسیار آسیبپذیر است.قابلتوجه اینکه، دخالت نظامی عربستان در جنگ داخلی یمن، با افزایش هزینههای امنیتی، فشار مضاعفی را بر اقتصاد این کشور وارد ساخت بهطوریکه طبق گزارش موسسه بینالمللی تحقیقات صلح استکهلم، عربستان سعودی در سال ۲۰۱۵ بخش قابلتوجهی از تولید ناخالص داخلی خود (حدود ۱۳.۷%) را به بودجه نظامی اختصاص داده بود. این در حالی است که ریاض با افزایش ۵.۳ میلیارد دلاری در هزینههای نظامی و امنیتی خود به دلیل عملیات نظامی در یمن، رکورد بیسابقهای را برجای گذاشته است. نتیجه اینکه، عملیات نظامی عربستان سعودی در یمن، خطرات پنهانی را در حوزه نفتی با خود به همراه دارد ازجمله آسیبپذیری زیرساختهای نفتی و به دنبال آن فشار وارده بر حوزه مالی و بودجهای این کشور به دلیل افزایش هزینههای نظامی و امنیتی.** نگرانی بلژیک از ترویج وهابیت در این کشور و اروپا توسط سعودییک مرکز دیده بان تهدید تروریسم در بلژیک نگرانی خود را از انتشار اسلام بنیادگرا مورد حمایت سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس از طریق تأسیس مساجد وابسته به خود در این کشور اعلام کرد.بر اساس این گزارش، ائمه جماعات در بلژیک و اروپا از سوی سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس مورد حمایت مالی قرار گرفته تا مکتب افراطی وهابیت را در اروپا ترویج کند.** هک مرکز فرماندهی و کنترل قوای مسلح قطربنابر اخبار منابع اطلاعاتی، کارشناسان غربی و مقامات ارشد نظامی قطر، مطمئن شدهاند که سیستمهای کامپیوتری ظاهراً بسیار ایمن "مرکز فرماندهی و کنترل قوای مسلح قطر"، هک شده است. چنانکه در یک حمله سایبری معمول است، رهگیری منشأ حمله دشوار است؛ این ماجرا از این جهت مخفی نگاه داشته شده است زیرا مرکز فرماندهی و کنترل قطری، محور هماهنگی همه عملیاتهای امنیتی قطر است؛ به ویژه عملیاتهایی که پیش از برگزاری رویدادهای مهم انجام میشوند؛ ازجمله جام جهانی سال ۲۰۲۲.مرکز فرماندهی و کنترل به تازگی با ایجاد یک ایستگاه دریافت تصاویر ماهوارهای جدید، تقویت شده بود. در روزهای پس از وقوع این رویداد هکری، مقامات قطری به بخش "دفاع و فضای ایرباس" (Airbus Defence & Space) شکایت کردند.** دوحه و کمک رسانهای به شورشیان سوریهبهرغم دشواریهای موجود، اپوزیسیون سوریه همچنان از پشتیبانی دوحه برخوردار است؛ دوحه در صدد است تا یک شبکه ماهوارهای جدید را که از لندن اداره میشود، راهاندازی کند.شرکت رسانهای قطری فضاءات (Fadaat Media)که به امیر قطر تمیم بن حمد آلثانی، نزدیک است، یک زیرمجموعه جدید سوریه را با عنوان سورین تیوی (Syrian TV) در ۲۲ دسامبر در انگلستان، راهاندازی کرد؛ دقیقاً در همان روزی که رژیم رئیس جمهور بشار الاسد اعلان کرد که به صورت کامل حلب را آزاد کرده است.فضاءات که نشریه آنلاین العربی الجدید را در سال ۲۰۱۴ در لندن راهاندازی کرد، با راهنماییهای "عظیم بشاره" (Azim Bishara)، بنیانگذاری شد؛ بشاره یکی از اعضای فلسطینی کنست بود که اکنون در قطر زندگی میکند. بشاره که به امیر مشاوره میدهد، به خوبی از اوضاع سوریه مطلع است و در بنیانگذاری ائتلاف ملی سوریه دخالت داشت.فضاءات در انگلستان توسط "عبدالرحمن الشیا" (Abdulrahman Elshayyal)، روزنامهنگار پیشین BBC هدایت میشود. زیرمجموعههای فضاءات در انگلستان توسط شرکت حقوقی لندنی "عرب لایرز نتورک" (Arab Lawyers Network)، به ریاست "صباح المختار" (Sabah Al Mukhtar)، ثبت میشوند.مختار معاون ریاست مرکز عدالت بینالمللی ژنو (Geneva International Center for Justice) است؛ سازمان مردم نهادی که توسط "هنس کریستوف وان اسپونک" (Hans Christof von Sponeck)، جانشین پیشین دبیر کل سازمان ملل، اداره میشود.اسپونک از سال ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۰ برنامه نفت در برابر غذا را هماهنگ میکرد.منبع : مشرق |
![]() |
↧
February 11, 2017, 3:53 am
به گزارش ندای انقلاب، انقلاب اسلامی ایران در سال ۱۳۵۷(۱۹۷۹) یکی از بزرگ ترین و تاثیرگذارترین رویدادهای نیمه دوم قرن بیستم در جهان بود. بدیهی بود که روزنامه ها و نشریات معروف و معتبر دنیا این رویداد را از ماه های پیش از پیروزی، روزهای سرنوشت ساز پیروزی و ماه های تثبیت نظام انقلابی پوشش دهند. در ادامه تصاویر روی جلد چند نشریه معروف با موضوع انقلاب ایران در مقطع ۱۳۵۸-۱۳۵۷ را می بینید:روی جلد هفته نامه نیوزویک، نوامبر ۱۹۷۸: «بحران برای شاه»هفته نامه نیوزویک، دسامبر ۱۹۷۸: «آیا شاه دوام می آورد؟» نشریه آمریکایی تایم: ۱۲ فوریه ۱۹۷۹: «ایران: و اکنون بازی قدرت» نیوزویک، ۱۲ فوریه ۱۹۷۹: مرد رازآلود ایران تایم، ۲۶ فوریه ۱۹۷۹: «هرج و مرج و خروج» نیوزویک، ۲۶ فوریه ۱۹۷۹: «جهان پر مصیبت آمریکا: احساس بی یاوری» مجله امریکایی لایف، ژانویه ۱۹۸۰: «اعتراض شدید(امام) خمینی علیه آمریکا» نوامبر ۱۹۷۹: «آزمون اراده ها» شماره ۷ ژانویه ۱۹۸۰: تصویر امام به عنوان مرد سال جهان روی جلد مجله تایم(مسوولان نشریه تایم چون بابت قضیه تصرف لانه جاسوسی از حکومت انقلابی ایران ناراحت و عصبانی بودند، به زعم خود، پرتره ای خشن و خشمناک از حضرت امام(ره) منتشر کردند) |
![]() |
↧
↧
February 8, 2017, 1:54 am
به گزارش ندای انقلاب، یکی از علایم آشکار ناتوانی، یا لجاجت، ترامپ در درک موضوعات مرتبط با ایران، همین بیانیه توئیتری او در این هفته است که طبق آن " ایرانی ها باید بابت توافق هسته ای افتضاحی که آمریکا با آن ها انجام داد، شکرگزار باشند!" علی الاصول، ایران وقتی دلیلی برای شکرگزاری پیدا خواهد کرد که در برابر محدودیت های بزرگ و نظارت سفت و سختی که بر برنامه هسته ای خود پذیرفته است (بیش از هر کشور دیگری)، دست کم شاهد برداشته شدن بخشی از تحریم های اعمال شده بر علیه خود باشد. در همان منطقه، دولتی نه چندان دوست با ایران(اسراییل) نه تنها برنامه هسته ای، که سلاح هسته ای در اختیار دارد. هیچ اشاره ای به تعهد کامل ایران به اجرای توافق هسته ای نمیشود، آن هم در حالی که درباره انجام همین تعهدات از سوی طرف مقابل اما و اگرهای بسیاری وجود دارد- به همین دلیل بسیاری از محافظه کاران ایران معتقدند که توافق هسته ای منظر منافع ایران، توافق بدی است.توهّم دیگری که در توئیت ترامپ تجلی پیدا کرده، این است که ایران " نفس های آخر را می کشید- که کاملا خلاف واقع است، چرا که ایران نه تنها سالیان متمادی تحریم را تحمل کرده است، که جنگ به شدت پرهزینه ۸ ساله با عراق را هم تاب آورد- و آمریکا با توافق هسته ای راه نجاتی پیش روی آن گذاشت: ۱۵۰ میلیارد دلار"ترامپ و مشاور امنیت ملی او، مایکل فلیناین ادعای «۱۵۰ میلیارد» مدت هاست که نادرستی آن ثابت شده است، با توجه به این که نه تنها اصلا چنین رقمی در کار نبود، بلکه ترامپ(و دیگرانی که این مساله را پیش می کشند) عامدانه خود را درباره این حقیقت به تجاهل می زنند که اصولا هر پولی که قرار است به ایران داده شود، پول خود ایران است که آن یاز گردانده می شود(دارایی های رفع توقیف شده یا کالاهایی که آمریکا زمانی بنا به قراردادهایی متعهد به دادن آن به ایران بود و از انجام تعهدات خود سرباز زد).در توضیح این که چرا ترامپ این زمان را برای چنین اظهاراتی انتخاب کرد، قطعا می توان انحراف توجهات را از جنجال ممنوعیت ورود اتباع کشورهای مسلمان به آمریکا به عنوان یکی از انگیزه های او برشمرد. ولی فرض می کنیم که جرقه اصلی را برای این توئیت ها و همچنین هشدار مشاور امنیت ملی ترامپ در جلسه مطبوعاتی کاخ سفید، آزمایش موشکی اخیر ایران زده است. موشک ها چند سالی است که به ترجیع بند اظهارات ایران-هراسان در آمریکا تبدیل شده است. موشک ها با بردهای مختلف، کاملا در چارچوب تسلیحات متعارف جای می گیرند و برنامه تولید یا تهیه موشک چنان در خاورمیانه فراگیر شده است که واقعا جدا کردن برنامه موشکی ایران، آن هم با ادبیات مبالغه آمیز مایکل فلین ( به این بخش توجه کنید: " از جمله اقدامات ایران است که امنیت، رفاه و ثبات منطقه و فراتر از ان را تضعیف می کند و جان امریکایی ها را به خطر می اندازد.") بی معنا به نظر می رسد.اگر رقبای ایران نمی توانند خود موشک بسازند، آن را خریداری می کنند. عربستان سعودی از چین موشک می خرد و امارات متحده از کره شمالی. تا زمانی که مذاکراتی برای یک پیمان موشکی جامع در منطقه وجود نداشته باشد، ایران به تقویت زرادخانه موشکی خود(مانند رقبای خود) ادامه خواهد داد.افسر اطلاعاتی سابق وزارت خارجه آمریکا، گِرِگ تیلمن Greg Thielmann در مقاله روز گذشته خود به خوبی نکاتی قابل تامل را درباره جنجال سازی تازه درباره برنامه موشکی ایران، برجسته کرده است. طبق استدلال او، ممنوعیت فعالیت موشکی ایران که در قطعنامه شورای امنیت(تصویب شده در دوران اوباما) گنجانده شده، مانند دیگر در تحریم ها، با هدف فشار آوردن بر ایران برای کشاندن آن پای میز مذاکره، با هدف محدود کردن برنامه هسته ای آن بود. از همین رو، در قطعنامه بعدی شورای امنیت که در پی توفیق مذاکرات هسته ای صادر شد، تنها یک بند توصیه ای با لفظ «درخواست» از ایران وجود دارد که آزمایش های موشکی خود را متوقف کند. در بهترین حالت، این که اقدام ایران را در آزمایش موشکی اخیر، نقض قطعنامه شورای امنیت بدانیم، یک تفسیر موسّع از این قطعنامه است، و این در حالی است که آزمایش موشکی ایران قطعا نقض توافق هسته ای یا هر توافق دیگری که ایران پای آن را امضاء کرده، نیست. تا زمانی که توافق هسته ای برقرار است و ایران تسلیحات هسته ای ندارد، موشک های بالیستیک ایران در درجه دوم اهمیت است و تهدیدی برای منافع امریکا نیست.گرگ تیلمنتیلمن به اجمال، محیط پرچالشی را که برنامه ریزان دفاعی ایران در آن اتخاذ تصمیم می کنند، و این حقیقت را که چرا برنامه موشکی ایران نمود مناقشه و مسابقه تسلیحاتی در منطقه است و نه علت آن، چنین توضیح می دهد: " در طول جنگ ۸ ساله ای که در پی تهاجم عراق به ایران آغاز شد، ایران معمولا قربانی مرگ و ویرانی موشک باران عراقی ها بود. (در حال حاضر) علی رغم زرادخانه موشکی بزرگ خود، ایران هنوز در زمینه موشک های بالیستیک دوربرد راه زیادی در پیش دارد؛ اما سه تا از همسایگان منطقه ای آن چنین موشک هایی دارند. ایران هیچ کلاهک هسته ای برای موشک های خود ندارد؛ اما دو تن از همسایگان منطقه ای آن دارند. ایران نیروی هوایی گسترده و مدرنی ندارد؛ چیزی که دو رقیب منطقه ای آن، عربستان و اسراییل(به لطف غربی ها) به خوبی از آن برخوردارند."مساله دیگری که فلین به عنوان «رفتار بی ثبات کننده» ایران بر ان انگشت گذاشت، مربوط به جنگ داخلی در یمن و حمله موشکی حوثی ها به کشتی جنگی سعودی است. فلین این واقعیت را نادیده می گیرد که کمک های ایران به حوثی ها در برابر دخالت مستقیم نظامی عربستان و امارات، که عامل اصلی تلفات و رنج غیرنظامیان یمنی است، کمرنگ است. اصولا، اگر حوثی ها- یا هر نیرویی که در تقابل با ائتلاف سعودی است- در زمین و دریا به دنبال ضربه زدن به نیروهای ائتلاف سعودی نباشد، جای بسی تعجب دارد(در جنگ که نقل و نبات پخش نمی کنند!). به علاوه، فلین این را هم نادیده می گیرد که حوثی ها یک نیروی کاملا گوش به فرمان ایران نیستند. هیچ مدرک و قرینه ای، دست کم به صورت آشکار و تا به این لحظه، مبنی بر دخالت ایران در حمله موشکی به کشتی جنگی سعودی وجود ندارد، چه برسد به نقش ایران در حمله مستقیم به اهداف آمریکایی در منطقه. درباره این واقعیت هم چیزی گفته نمی شود که تهدید اصلی تروریستی برای آمریکا در یمن- القاعده شبه جزیره عرب- در گروه مقابل حوثی ها قرار دارد و رییس جمهور سابق و متحد چندین ساله امریکا در مبارزه با تروریزم، علی عبدالله صالح، اکنون در ائتلاف با حوثی هاست.اظهارات فلین یک جانبداری آشکار، بدون هیچ دلیل معقول، در یک رقابت منطقه ای است، رقابتی که ایالات متحده هیچ منفعت اساسی در آن ندارد. یکی از تبعات چندگانه این نوع جانبداری غیرضروری، جَری تر شدن آن طرفی است که جانبداری آمریکا را پشت خود می بیند و با شدت بیشتری رفتار مخرّب خود را ادامه می دهد، بی آن که در قبال ان پاسخگو باشد. «جیمز دورِست»، این شیوه از رفتار مخرب سعودی ها را که به واسطه جانبداری آمریکا از ریاض در رقابت آن با ایران، شدت می یابد، چنین شرح می دهد: " کارزار ۴ دهه ای و ۱۰۰ میلیارد دلاری عربستان سعودی برای مهار، اگر نگوییم تضعیف، سیستم حکومتی انقلابی ایران، که عربستان به آن به چشم تهدیدی برای حکومت خودکامه آل سعود از طریق پشتیبانی از گروه های سیاسی و مذهبی سلفی و افراطی می نگرد، یکی از عوامل ظهور برتری طلبی، عدم مدارا و ضدیت با تکثر در سرتاسر جهان اسلام است که بستری زاینده برای افراط گرایی ایجاد کرده است."چند انگیزه در پس رفتار تقابلی که دولت ترامپ علیه ایران در پیش گرفته، وجود دارد(از جمله نزدیکی همه جانبه ترامپ با دولت دست راستی اسراییل، که جای بررسی جداگانه دارد). یک دیدگاه منفی کلی و ریشه دار نسبت به ایران در میان امریکایی ها وجود دارد. سرمایه گذاری روی این دیدگاه، روش مشترک ترامپ و بسیاری از سیاستمداران آمریکایی در هر دو حزب، برای امتیازگیری در عرصه سیاست داخلی است.یک انگیزه ویژه برای ترامپ و تیم او(در اتخاذ موضع خصمانه علیه ایران) دادن یک چهره عینی به «اسلام هراسی» غالب در کاخ سفید تحت ریاست ترامپ است. به بیان دیگر، تعیین ایران به عنوان کشوری که تجسم عینی «اسلام هراس آور» است که باید با آن مقابله کرد. سایر کشورها برای برآوردن این منظور به کار ترامپ و تیم او نمی آیند، از جمله ۶ کشوری که در کنار ایران اتباعشان از ورود به آمریکا منع شده اند. عراق کشوری است که رسما قرار است تحت پشتیبانی ایالات متحده باشد. سودان یک کشور بسیار حاشیه ای با کوهی از مشکلات در امور ابتدایی داخلی است و هیچ نگرانی در دل آمریکایی ها برنمی انگیزد. آن ۴ کشور دیگر هم چنان درگیر جنگ داخلی هستند که به هیچ عنوان نمی توان تصویر آن ها را به عنوان یک تهدید خارجی به مردم آمریکا فروخت. دیگر کشورهای مسلمان مثل عربستان سعودی هم به دلایلی دیگر، گزینه های مناسبی برای این هدف نیستند، از جمله احتمالا به دلیل منافع اقتصادی ترامپ.جیمز متیسهیچ کدام از این ها، تا جایی که پای منافع آمریکا در میان باشد، انگیزه های معقولی نیستند. انگیزه های نامعقول با «خصومت شخصی» نسبت به ایران تقویت می شود، خصومتی که حتی در میان برخی از متفکرترین مقامات امریکایی همچون وزیر دفاع، جیمز متیس، هم وجود دارد. اگر چیزی قرار است که احتمالا رییس جمهور آمریکا را به جهتی مخالف موضع کنونی سوق دهد، حتما مربوط به دوست او، ولادیمیر پوتین، می شود که شاید بتواند ترامپ را در مساله سوریه با خود هم جهت کند. در آن صورت، منطقی تر این است که راه تعامل با ایران در پیش گرفته شود تا تقابل.با این حال، فعلا به نظر می رسد که ترامپ و فلین، فارغ از این که ایرانی ها چه اندازه منطقی رفتار کنند، راه مواجهه فزاینده با ایران را در پیش گرفته اند.منبع :مشرق |
![]() |
↧
February 12, 2017, 2:23 am
به گزارش ندای انقلاب، کانادا را میتوان یک غول انحصار معادن در دنیا و سرآمد و پیشتاز مستعمرکنندگان معادن در قاره آفریقا دانست. ۷۰ درصد سرمایه صنعت معدن در دنیا، در اختیار کاناداست. اوایل دهه ۱۹۹۰ بود که کشورهای آفریقایی تحت فشار بانک جهانی و به تاسی از حرکت موفق کشورهای آمریکای جنوبی اقدام به مدرنیزه کردن صنعت معدن خود کردند و در این میان بهترین گزینه را جستجو نمودند که حسگرهای کاناداییها سریعتر از بقیه این موقعیت را درک کرد و اکنون دست کم ۲۵ سال است که شاهد سیطره کامل کانادا بر معادن ۳۹ کشور قاره آفریقا هستیم.. مدت چندین هفته است که فرانسه از تمایل کانادا برای راهبری «مینوسما» (Minusma) -مأموریت سازمان ملل در مالی در سال ۲۰۱۷- حمایت میکند. در مقابل، کانادا آماده است تا نیرو و تجهیزات مختلفی ازجمله بالگردهای متوسط تا سنگین شینوک CH-۱۴۷F و پهپادهای هیرون ساخته کمپانی صهیونیستی IAI را در اختیار این مأموریت قرار دهد؛ پهپادهای مذکور در حال حاضر در افغانستان مستقر هستند. این اقدام کانادا خلأ نیروهای در حال خارج شدن هلند را پوشش میدهد. کانادا پیش از این در واکنش بینالمللی به وضعیت مالی، واکنش نشان داده بود؛ در آغاز عملیات دستبند در سال ۲۰۱۳، یکی از بوئینگهای C۱۷ این کشور برای انتقال نیروها از فرانسه به این کشور، مورد استفاده قرار گرفت. لازم به ذکر است مالی به معدن اورانیوم و طلای آفریقای شهرت دارد و ۹۵ درصد از جمعیت این کشور را مسلمانان تشکیل میدهند. بدین بهانه، به سراغ بررسی حضور استثماری کانادا در آفریقا به بهانه کمک به صنعت معدن و کمکهای بشردوستانه میرویم. طبق آمار سازمان توسعه بینالمللی کانادا، در سال ۲۰۱۲ از ۱۰ میلیارد و ۳۰۰ میلیون دلار مختص به صنعت معدن، یک میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار مختص آمریکای جنوبی و یک میلیارد و ۷۰۰ میلیون دلار مربوط به قاره آفریقا بود. هماکنون صدها شرکت بزرگ معدنی در تورنتو و ونکوور در فعالیت هستند تا کانادا امپراتوری و استعمار بزرگ خود بر معادن قاره آفریقا را وسعت بخشد. ۵۷ درصد شرکتهای معدنی دنیا در تورنتوی کانادا در بازار سهام تورنتو فعالیت دارند. در سفری که «تامارا هرمان» مستندساز جوان کانادایی وقتی در سال ۲۰۱۲ به تانزانیا سفر میکند، وارد یکی از روستاها که دارای معدن غنی طلا و مس به نام «مارای طلایی» است و زیر نظر شرکت «آفریکن باریک گلد» که زیرمجموعه شرکت «باریک گلد» تورنتو اداره میگردد، میشود. وقتی با مردم منطقه در رابطه با بحث بهرهبرداریها و مشکلات منطقهای در حال گفتگو بوده از سوی ماموران بومی که مشهور به محافظان معدن هستند مورد شلیک اخطارآمیز قرار میگیرد. میزان حساسیت کاناداییها تا آن حد بالاست که محیطبانان و رفتگران جرات نزدیک شدن به منطقه معدن تا شعاع چند کیلومتری را نمیکنند. طبق ادعای محلیها، تاکنون قریب به ۲۰ نفر در اثر شلیک گلوله نگهبانان معدن کشته شدهاند. هرمان، در همان سال به همراه «سوزی پورتر باپ» -محقق و فیلمساز- در حالی که نتایج تحقیقات ۷ ماهه خود در آفریقا را به همراه داشت، عازم قاره آفریقا برای تحقیقات در مورد داستان حضور کانادا در معادن ۸ کشور این قاره قدیمی میشود. قارهای که مردماش در کوهپایهها در فقر اسفبار به سر میبرند، در حالیکه ثروت سرشار معادنشان به جیب کانادا میرود. دانلود مستند دردناک تامارا هرمان در آفریقا فقر امروز جوامع آمریکا تا حد زیادی زاییده استعمارطلبی کاناداییها در بحث معادن بینظیر این قاره است. کانادا هماکنون یکی از بزرگترین بازیگران صنعت معدن در آفریقاست. این کشور، به دلیل ساز و کار قانونی مثل معافیت مالیات و تعدد توافقات تجاری برای سرمایهگذاران معدن، یکی از چند بهشت سرمایهگذاران دنیاست و طبیعی است که تمرکز در کانادا -بالاخص برای صنعت معدن- شکل واقعی داشته باشد. طبق آخرین آمار مربوط به دسامبر دفتر آمار و پژوهش تجارت جهانی معدن، ۸۹ درصد از «سرمایهگذاری از طریق فروش سهام به سرمایهداران» در بخش صنعت معدن در جهان در بازارهای سهام TSX و TSX Venture کانادا اتفاق میافتد. بخش اعظم اقتصاد کانادا مرهون صنعت معدن در آفریقاست. این در حالی است که فعالان حقوق بشر و محیط زیست همچون «دیدهبان بینالمللی معادن» به شدت نسبت به خطرات کشنده و زیانبار صنعت معدن برای زیستبومها و مردمان منطقهای به کانادا و دیگر استعمارگران معدنی اخطار و تذکر داده اما همچنان نادیده انگاشته میشود. رشد فزاینده حضور و سرمایهگذاری شرکتهای کانادایی در ۳۹ کشور قاره آفریقا نشاندهنده طرح بزرگ کاناداییها برای بلعیدن معادن و منابع طبیعی قاره سیاه است. در سال ۲۰۱۰، ۱۵۵ شرکت معدنی کانادایی در ۳۹ کشور آفریقایی سرمایه معدنی ۲۶ میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار داشتند. این رقم، در سال ۲۰۱۱ به ۳۱ میلیارد و ۶۰۰ میلیون دلار رسید. از میان این ۱۵۵ شرکت، نام چند شرکت بزرگ و برخوردار از لابی به شدت به چشم میخورد: شرکتهای «آلانا پوتاش»، «باریک گلد»، «اندیوور ماینینگ»، «فرست کوآنتوم مینرالز»، «نیوسان ریسورسز»، ««پلاتینیوم گروپ متالز»، «شریت اینترنشنال»، و «ولتا ریسورسز». آلانا پوتاش، بر روی کشور اتیوپی که منبع عظیم ماده معدنی «پوتاش» است متمرکز شده و سالیانه یک میلیون تن پوتاش استخراج میکند. ادیوور ماینینگ، بر روی «طلا»ی کشور مالی متمرکز شده و فقط در سال ۲۰۱۳، ۱۵۰ هزار اونس طلا از معدن «تاباکوتو» در غرب مالی استخراج کرد. فرست کوآنتوم مینرالز، بر روی معدن «مس» زامبیا متمرکز شده و در سال ۲۰۱۵، ۴۰۰ هزار تن مس از این کشور استخراج کرد. پلاتینیوم گروپ متالز، بر روی آفریقای جنوبی متمرکز شده و مجموعه «بوشولد» این کشور را در دست گرفته که ۹۰ درصد از پلاتینیوم کره زمین را تامین میکند. شریت اینترنشنال، بر فلز «نیکل» ماداگاسکار متمرکز شده و بیش از ۶۰ هزار تن نیکل و بیش از ۵۰ هزار تن «کوبالت» در سال از معادن ماداگاسکار استخراج میکند. تصویری که نشاندهنده دایره فعالیت کانادا در قاره آفریقا به تفکیک مواد معدنی است کافی است که به سخنان «جیمی نین» هماهنگکننده دیدهبان معادن در کانادا توجه کنیم: یک قرن است که ثروت از قاره آفریقا خارج میشود و در آنجا که متعلق به مردمانش است نمیماند و در جیب ما فرو میرود. طبق قوانینی که در رابطه با صنعت معدن برونمرزی در آمریکا و اروپا وجود دارد، شرکتهای این کشورها موظف به رعایت استانداردهایی هستند که آنها را از صدمه زدن به محیط زیست منع میدارد اما در کانادا اینگونه نیست. اگر کتاب «استفن براون» استاد علوم سیاسی دانشگاه اوتاوا موسوم به «در کشمکش تاثیرگذاری: سازمان توسعه بینالمللی کانادا و کمکهای خارجی کانادا» را مطالعه کنیم، پی به این میبریم که کانادا تمرکز خود را بر ۶ فلز اصلی معدنی در جهان پیاده کرده و حتی از فلزی چون «کولتان» که برای تولید گوشیهای تلفن همراه لازم است، چشم برنمیدارد. طی این چند سال، نمایندگان مجلس کانادا همچون «پیتر جولین» و «جان مککِی» تلاشهای بسیاری را برای محدود کردن فعالیتهای شرکتهای معدنی کانادا و حفظ محیط زیست در آفریقا صورت دادهاند اما چندان نتیجهای نداشته است. یک نمونه آن لایحهای مربوط به آقای جولین موسوم به C-۳۲۳ بود که در سال ۲۰۱۱ به دادگاه عالی کانادا برده شد و در سال ۲۰۱۵ در دادگاه تجدیدنظر نهایتا ملغی شد. شرکتهای معدنی کانادا هم پیوسته این ادعا را دارند که خطر سرمایهگذاری در مناطقی را پذیرفتهاند که کمتر کسی شجاعت ورود به آن را دارد. «پیر گراتون» -رییس اتحادیه صاحبان معدن کانادا- در ادلهای نامفهوم مدعی است که شرکتهای کانادایی هم موجب دور شدن نیروهای شبهنظامی و معاند داخلی هر کشور آفریقایی از مناطق دارای معدن و در نتیجه کاهش خطر برای مردم منطقه مورد نظر میشوند، هم ریسک درگیری با آنها و محافظت از مردم منظقه را به جان میخرند و هم اتفاقا مانع از فقر میشوند. این در حالی است که فقر به روزافزون در مناطق برخوردار از نعمت معدن همچنان بیداد میکند. از طرف دیگر، «بروس شاپیرو» مدیر عامل شرکت «معدن آفریقا» معتقد است که در آینده کانادا و شرکتهایش تمرکز خود را به سوی کشورهای کمتر خطرناک آفریقا معطوف میدارند. کشورهایی که ضریب درگیری قومی و فرقهای در آنها کمتر باشد و از حکومتهای مستحکمتری برخوردار باشند. «تراویس لوپیک» تحلیلگر اقتصادی-سیاسی در تحلیل خود تحت عنوان «چگونه کانادا بر معادن آفریقا چیره شد» مینویسد: «وقتی در مورد قراردادهای معدنی در آفریقا صحبت میشود، ممکن است ذهن هر کس به اشتباه معطوف چین، انگلیس، و یا فرانسه شود. اما در حقیقت این کاناداست که حق قراردادهای معدنی آفریقا را بطور انحصاری در دست دارد. چین در صنعت کشاورزی و ساخت و ساز در آفریقا پیشتاز است اما معادن در انحصار کاناداست. وی در مقاله دیگری تحت عنوان «معادن و پول» مینویسئد: طبق آمار دفتر منابع طبیعی کانادا،این کشور در سال ۲۰۱۱ در ۳۹ کشور آفریقا دارای ۱۵۵ شرکت با مجموع دارایی ۳۰ میلیارد و ۵۰۰ میلیون دلار بود که به نسبت ۲۶ میلیارد و ۹۰۰ میلیون دلار سال ۲۰۱۰، تفاوت چشمگیری محسوب میگردد. نفوذ کانادا در آمریکا به مرور زمان گسترش یافته است. بودجه کمکی به دولتهای آفریقایی مذکور که در سال برنامه سال ۲۰۰۵ در نشست G۸ در اسکاتلند تایید شد، دو برابر سال گذشته آن بود. این بودجه در سال ۲۰۱۱ به ۲ میلیارد دلار کانادا رسید اما به منظور تقویت هماهنگی و رابطه بین دولت کانادا و بخش خصوصی، در سال ۲۰۱۳ مقرر گردید که «سازمان توسعه بینالمللی کانادا» (CIDA) با نام «سازمان امور خارجه، تجارت، و توسعه» به عنوان بازوی دولت، مسئول کمکهای بینالمللی گردد. «استفن براون» استاد علوم سیاسی دانشگاه اوتاوا این گفته «لوسین برادت» که هدف از حضور کانادا در آفریقا، هم کمک به صنعت معدن و هم کمکهای بشردوستانه است را کاملا رد کرد و کذب محض میخواند. به اعتقاد این استاد دانشگاه، دولت کانادا برای منحرف کردن اذهان عمومی، با برچسب یک دولت بشردوست در حال پنهان کردن حقیقتی به نام استعمار آفریقاییها و معادن آنهاست. بازار بورس سهام TSX کانادا به کمک معادن طبیعی غنی نیجریه و کنگو به یکی از موفقترین بازارهای سهام جهان تبدیل شده است. یکهتازیهای شرکتهای نفتی چون «کانادین ریسورسز» و «سانکو انرژی» در کنیا، محیط زیست این کشور را به شدت در معرض خطر قرار داده است و هیچ توجهی از سوی دولت کانادا به اخطار نهادهای مستقل حقوقبشری معطوف نمیگردد. تاثیر کاناداییها در آفریقا به حدی بوده که امروزه کشورهایی چون نیجریه، سنگال، و الجزایر دارای نظام مالیاتی مشابه با کانادا هستند.دانلودکمک بخش صنعت معدن کانادا به گروههای تروریستی در آفریقا یکی از مهمترین سرفصلهای این گزارش به مبحث کمکهای بیدریغ شرکتهای معدنی کانادا به گروهکها و سازمانهای تروریستی حاضر در آفریقا برای کشتن مسلمانان و و افراد دیگر مذاهب است. طبق گزارش «زهرا مولو» -خبرنگار و محقق- وقتی دولت کنگو در سال ۲۰۰۸ گزارشی مبنی بر امضای ۶۳ قرارداد با شرکتهای کانادایی در طی جنگ داخلی این کشور را منتشر نمود، همه را شوکه کرد. جنگی که بخشی از جنگهای بزرگی بود که در سال ۱۹۹۸ گریبانگیر قاره سیاه شد و به جنگ جهانی قاره آفریقا مشهور گردید. جنگ بزرگی که ۵ میلیون و ۴۰۰ هزار کشته به بار آورد. دومین جنگ داخلی کنگو در سال ۲۰۰۳ شکل گرفت و جنگ گروهکهای تروریستی با هم و با دولت کنگو بر سر منابع غنی این کشور بود که شرکتهای کانادایی در لوای قضیه و پشت پرده آتش این جنگ را گسترده کردند تا منافع خود را از دل آن بیرون بکشند. این جنگ نیز ۴۵ هزار کشته به بار آورد. هنوز نمیتوان همدستی کارگران معدن کانادایی «آنویل» با دولت وقت کنگو در پنهانکاری کشتار جمعی اکتبر ۲۰۰۴ را فراموش کرد. شهر کیلوا، شاهد کشتار ۷۰ تا ۱۰۰ انسان بیگناه بود و این معدن کانادایی نهایت همکاری را در پنهان کردن ابعاد این جنایت داشت. اسناد افشا شده در سال ۲۰۰۲ به ما میگوید که شرکت «آنگلو گلد آشانتی» که «باریک گلد» کانادا شراکت داشت، طی مذاکره با دو گروهک تروریستی UPS (اتحادیه میهن پرستان) و FNI (جبهه ملیگرایان) از آنها خواست تا با جنگ و خونریزی اختیار دو معدن در «کینشاسا» که در اختیار محلیها بود و دولت دستش از آن کوتا بود را در دست بگیرند. لذا، UPS دست کم ۸۰۰ محلی بیگناه را طی سالهای ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ و FNI هم نیز ۵۰۰ انسان بیگناه را فقط در یک جنگ ۴۸ ساعته در ماه می ۲۰۰۳ به قتل رساندند. طبق کتاب «آلن دونال» به نام «جنایت و فساد در آفریقا»، کاناداییها دارای بیشترین جنایت نسبت به هر استعمارگری پیش از خود در آفریقا بودهاند.منبع : مشرق |
![]() |
↧
February 12, 2017, 2:50 am
به گزارش ندای انقلاب، «فؤاد معصوم» رئیسجمهور عراق در روزهای گذشته میزبان برخی مدیران و خبرنگاران خبرگزاری تسنیم در کاخ ریاستجمهوری این کشور بود و به سؤالات آنها پیرامون مسائل مختلف عراق، منطقه و جهان اسلام پاسخ گفت.در زیر متن این گفتوگو در رابطه با روابط جمهوری اسلامی ایران و عراق را مطالعه میکنید:* ملت و دولت جمهوری اسلامی ایران در دوره دیکتاتوری صدام از مبارزات مردم عراق حمایت کردند، بعد از سقوط صدام چه در مرحله حضور نیروهای اشغالگر خارجی که عراق را ترک کنند به همان شیوه با عراقیها همکاری کردند، همچنین در مرحله دولتسازی و در مراحل دشوار دیگر از جمله تهدیدات گروه تروریستی داعش همکار و پشتیبان کشور عراق بودند. سؤال این است که با این وضعیت چشمانداز روابط عراق و جمهوری اسلامی ایران چگونه خواهد بود؟ آیا این چشمانداز ما را به یک روابط استراتژیک خواهد رساند، اگر به این مرحله خواهد رسید ابعاد این روابط چگونه خواهد بود؟فؤاد معصوم:ما با جمهوری اسلامی ایران دارای روابط تاریخی هستیم و این روابط هیچگاه در تضاد با منافع ملت عراق نبوده است بلکه در راستای تحقق اهداف و آمال آنها بوده است. جریانهای سیاسی کنونی عراق که در رأس قدرت هستند با جمهوری اسلامی ایران همیشه دارای روابط مستحکمی بودهاند. این همکاری و روابط فراتر از یک روابط سیاسی معمول بوده و ما از این روابط در جهت تحقق اهداف خود بهره بردهایم، چه در مرحله مبارزات ما علیه نظام دیکتاتوری صدام و چه در مرحله کنونی، ما همیشه از داشتن روابط با تهران منتفع شدهایم.به نکته مهمی اشاره میکنم، داعش موصل را کنترل کرده و تهدیدات این گروه تروریستی دیگر مناطق را تحت تأثیر قرار داده بود اما حمایتهای همهجانبه جمهوری اسلامی ایران مؤثر واقع شد، چه در زمینه سلاح و مهمات و چه در زمینه مشاوره نظامی و حمایتهای بشردوستانه از آوارگان، بنابراین ما در تلاش هستیم که سطح روابط بغداد ــ تهران همیشه مسیر رو به جلوی خود را داشته باشد و هیچگاه روابط ما با جمهوری اسلامی ایران علیه کشور ثالثی نبوده و نخواهد بود بلکه تأمینکننده منافع دو ملت ایران و عراق خواهد بود. این روابط مرحله به مرحله بهسوی روابطی استراتژیک پیش خواهد رفت زیرا در مراحل قبلی از ما حمایتهای خوبی شده است و ما خواهان روابطی استراتژیک با ایران هستیم و از ناحیه ما هر آنچه لازم باشد در جهت رسیدن به این هدف والا انجام خواهد شد. وقتی که دو کشور خواهان حفظ امنیت یکدیگر هستند آیا این بهمعنای داشتن روابطی استراتژیک نیست؟* در خصوص مبادلات تجاری میان دو کشور آیا معتقدید که در چند سال آینده ما شاهد پیشرفتهای زیادی در روابط کنونی باشیم؟ فؤاد معصوم:بدون شک مبادلات تجاری دو کشور هم روند رو به رشدی داشته و پروژههای مهمی هم وجود دارند که ما خواستار استفاده از توان و تجربیات جمهوری اسلامی ایران هستیم اما متأسفانه بهدلیل مشکلات بودجهای اجرای آنها به تعویق افتاده است. ایران در مرحله تحریمها به سطح بالایی از توان داخلی و پیشرفتهای مهمی رسیده و این برای کشور عراق مهم است که از این دانش و تجربه بهخوبی استفاده نماید و همکاری خوبی در زمینههای اقتصادی میان ما وجود داشته باشد و هر پروژهای را که بهنفع مردم عراق است با توافق با جمهوری اسلامی ایران اجرا کنیم بهشیوهای که ما هم از این پروژهها منتفع شویم و به دستاوردی برای ملت ما تبدیل شود و عراق و بغداد هم به بازار مهمی برای جمهوری اسلامی ایران تبدیل خواهد شد.* برخی از کشورهای غربی و بهویژه آمریکا مخالف چهرههایی همچون سردار قاسم سلیمانی و نقش مشاورهای و مستشاری ایشان در نبرد علیه گروههای تروریستی ــ تکفیری هستند اما نخستوزیر و وزیر امور خارجه عراق از نقش ایشان در همکاری با دولت و ملت عراق تجلیل و اعلام کردهاند که حضور سردار سلیمانی بنا به درخواست حکومت بغداد بوده است. نظر حضرتعالی بهعنوان رئیسجمهور عراق در این خصوص چیست؟فؤاد معصوم:ما نظر خود را در این خصوص اعلام نمودهایم و بارها گفتهایم که جمهوری اسلامی ایران در همان روزهای ابتدایی حملات گروه تروریستی داعش به حمایت از عراقیها پرداخته است و نیازمند این حمایتها و توان و تخصص آنها بوده و این حمایتها برای ما مهم بوده است و مسائل زیادی را برای ما روشن ساخت.حضور سردار قاسم سلیمانی هم در چارچوب حضور مشاورین نظامی خارجی در عراق است، آمریکا، فرانسه، انگلیس و دیگر کشورهای اروپایی دارای مشاورین نظامی در عراق هستند بنابراین نمیتوان گفت که مشاورین نظامی ایران حق حضور در عراق را ندارند بلکه بهنظر ما موضوعی عادی است و ایران هم همچون دیگر کشورها از چنین حقی برخوردار است.همچنان که اشاره نمودم ما خواهان داشتن روابطی مستحکم با جمهوری اسلامی ایران هستیم، روابط ما با جمهوری اسلامی ایران موضوع مهمی است که مشابه آن با دیگر کشورها کمتر یافت میشود، اگرچه عراق با آمریکا و دیگر کشورهای جهان دارای روابط است اما خواهان آن نیستیم که این روابط در تضاد با روابط بغداد با تهران باشد. نمیخواهیم که روابط ما با کشورهای دیگر به نوع روابط با جمهوری اسلامی ایران آسیب برساند، کشورهایی هستند که دوست ما هستند، برخی از این کشورها بهمراتب دوستتر بوده اما کشورهایی هستند که برادر ما محسوب میشوند. بخش زیادی از سیاسیون عراق سردار سلیمانی را بهخوبی میشناسند.* سخن پایانیفؤاد معصوم:ملت ایران ملتی دوست و برادر است و همچنان که گفتم خواهان پیشرفت در روابط دوجانبه هستیم، ما دارای اشتراکات زیادی با برادرانمان در ایران هستیم، فرهنگ مشترک و ۱۴۰۰ کیلومتر مرز مشترک و همسایگی میطلبد که اهمیت زیادی برای همسایگی خود قائل باشیم و آنها هم به همان شیوه برای عراق اهمیت قائل شوند.منبع : تسنیم انتهای پیام/ |
![]() |
↧
January 13, 2012, 12:03 am
↧
↧
January 25, 2012, 11:00 pm
↧
September 19, 2013, 2:00 am
↧
February 14, 2017, 2:49 am
به گزارش ندای انقلاب، در حالی که گروه های سیاسی عراق منتظر تصویب ادغام انتخابات شوراهای استانی با انتخابات پارلمانی مقرر در آوریل ۲۰۱۸ هستند و هنوز ائتلافهای سیاسی در این کشور به صورت واقعی شکل نگرفته و حتی قانون انتخابات نیز تعیین نشده است، بار دیگر اعتراضات و ناامنیها در عرصه سیاسی بغداد به کانون توجهات محافل داخلی و بین المللی کشیده شد. این اعتراضات در حالی شکل گرفته است که بیشتر پتانسیل نظامی و امنیتی عراق از چندین ماه پیش متوجه جبهه سرنوشت ساز موصل است و روند مبارزه با گروه تروریستی داعش و ریشه کن کردن این گروه از عراق گرچه در عرصه نظامی و میدانی مشکل به نظر نمیرسد ،اما معادلات پیچیده سیاست بینالملل هرچه آنها و در حالی از ابهام قرار داده است.علی التمیمی استاندار بغداد از کشته شدن ۴ تظاهرات کننده و زخمی شدن ۳۲۰ نفر دیگر در تظاهراتی که در میدان التحریر بغداد برگزار شده بود، خبر داد. البته مقتدا صدر در اظهاراتی سعی کرد طرفداران خود را از خشونت های موجود مبرا کند و آنها را به خویشتنداری دعوت کند، اما برخی از تظاهرکنندگان تلاش کردند وارد منطقه الخضراء شوند. مقتدا صدر در نهایت از تظاهرات کنندگان خواست تا به تظاهرات خود پایان دهند.درخواست اصلی جریان صدر مبنی بر انحلال کمیته انتخابات درحالی مطرح می شود که هنوز بیش از ۱۴ ماه تا زمان برگزاری انتخابات در این کشور زمان باقی مانده و این شتابزدگی جای تامل دارد. عجیبتر اینکه روند قانونی این اقدامات در دست بررسی است و این موضوع باید در پارلمان عراق به بحث و تبادل نظر گذاشته شود. از سوی دیگر جریان صدر سابقه تجمعات و تظاهرات خیابانی خود را دیده که حتی در مواردی به یورش به پارلمان عراق و دفتر نخست وزیری منجر شده و دولت این کشور را در مقابل با طرح های خارجی که خود صدر نیز مدعی مخالفت با آنها است را تضعیف کرده است. جریان صدر در تابستان ۲۰۱۵ نیز با بهره گیری از اعتراض مسالمت آمیز مردم به کمبود برق، تظاهرات خیابانی علیه دولت عراق به راه انداخت که بیش از شش ماه به طول انجامید. این اتفاق در حالی رخ داد که ارتش و نیروهای مردمی عراق در مناطق غربی این کشور در حال مبارزه با تروریسم داعشی بودند. همین اتفاق سبب بروز تنش های سیاسی در داخل عراق، اعمال فشار بر کابینه العبادی، بهره گیری مخالفان دولت و همچنین معارضان سیاسی از جمله حزب منحله بعث و به تاخیر افتادن عملیات مبارزه با تروریسم در استان الانبار شد.حامیان مقتدا صدر در حالی بار دیگر به خیابانها ریخته و خواستار تأسیس کمیته عالی جدید انتخاباتی و تغییر اعضا و قانون این کمیته شدند که حیدر العبادی نخستوزیر عراق با این خواسته موافقت کرده و قرار است کمیته جدید به همراه قانون جدید انتخابات بر اساس روال قانونی خود تشکیل شود. در همین رابطه عمار حکیم رئیس مجلس اعلای اسلامی عراق پروژه سازش سیاسی را مطرح کرده است تا بتواند آشتی تاریخی بین ساختارهای مختلف ملت عراق ایجاد کرده و دولت و مؤسسات دولتی را بار دیگر بازسازی کند و اعتماد از دست رفته بین قشرهای مختلف جامعه عراق را به آنها بازگرداند. این اقدامات در راستای آماده سازی برای مرحله "بعد از داعش" است.در صحت و اعتبار شعارهای مطرحشده از سوی رهبران و هواداران جریان صدر - که در نهایت از روز شنبه گذشته منتهی به برگزاری تجمع حامیان این جریان شده - و لزوم پیشبرد روند دموکراتیک در این کشور شکی نیست، اما چیزی که ماهیت این حرکت مردمی را نادرست جلوه می کند و حتی تردیدهایی را در رابطه با اشتباه فاحش ساماندهی کنندگان این تجمع ایجاد می کند، این است که شرایط کنونی عراق قدرت تحمل چنین حوادثی را ندارد و این روند غوغاسالاری و قانون گریزی قطعا در مسیر مبارزه با گروه های تروریستی و مقابله با طمع ورزی های طرف های منطقهای و بینالمللی برای تجزیه بیشتر عراق تاثیر منفی خواهد داشت. در سایه همین تحرکات است که برخی شخصیت های مطرح عرصه سیاسی عراق از جریان صدر جدا شده اند. در همین رابطه روزنامه الاخبار لبنان به نقل از منابع جدا شده از این جمعیت می گوید که تفرقه و پراکندگی زیادی در این جریان وجود دارد، همین تفرقه است که احتمالا باعث می شود جریان صدر در بهترین شرایط به ۲۵ کرسی در پارلمان دست پیدا کند. به این ترتیب به نظر میرسد مقتدا صدر در ترسیم آینده سیاسی خود و جریان متبوعش دو راه حل در زمینه پیوستن به ایاد علاوی یا حیدر العبادی در پیش رو دارد. ایاد علاوی تمایل زیادی برای بازگشت به نخست وزیری دارد، او توان مالی بالایی برای هزینه کردن در ستاد انتخاباتی خود دارد که بخشی از این توانایی را مدیون طرف های خارجی و بین المللی بویژه دلارهای نفتی سعودی ها است. از سوی دیگر العبادی نیز برای باقی ماندن در پست نخست وزیری نیازمند متحدی قوی است که از اعتبار بخش قابل توجهی از جامعه عراق برخوردار باشد. این در حالی است که گفته می شود عمار حکیم و جریان متبوع وی به دنبال نخست وزیری نوری مالکی است و بخش گستردهای از افکار عمومی شیعیان عراق و الحشد الشعبی و نیروهای مقاومت عراق نیز این رویکرد را تایید می کنند.اگر این مطالب از اوضاع داخلی جریان صدر درست باشد، میتوان رد پای اهداف سیاسی و حزبی در برگزاری تجمع به بهانه حمایت از روند دموکراتیک در کشور را دید. به این ترتیب میتوان گفت که این تظاهرات مردمی یک مانور سیاسی برای عرض اندام در برابر مخالفان این جریان است و رهبران آن می خواهند نشان دهند که همچنان در میان بخش گسترده ای از مردم عراق اعتبار دارند. این ناامنی ها در حالی به بهانه مبارزه با فساد و پیشبرد روند دموکراتیک در کشور دنبال میشود که نه موسسات نظام در نتیجه فرسایش موجود در جبهههای جنگ قدرت فعالیت در عرصه ای دیگر برای آرام کردن مردم و جلوگیری از بروز فجایع قبلی در زمینه یورش مردم به موسسسات دولتی را دارند، نه دولت عراق می تواند تبعات سنگین سیاسی و بینالمللی در نتیجه از دست دادن اعتبار داخلی خود را در مذاکرات پیچیده با طرفهای بینالمللی و منطقهای برای رهایی از دست گروه تروریستی داعش و ساماندهی مرحله بعد از داعش در عراق، تحمل کند.در همین راستا بازیگران خارجی مخالف وحدت عراق می توانند با بهره گیری از خشونت های سیاسی در این کشور، ضمن مداخله بیشتر در امور داخلی این کشور، به اختلاف های فرقه ای و قومی دامن زده و بیش از پیش به دنبال کسب مطامع خود باشند.این عرصه پیچیده و اختلاف نظر موجود در میان مقامات رسمی عراق است که باعث کندی روند مبارزه با تروریسم و رویکردهای اصلاح طلبانه و مبارزه با فساد در کشور بر آمده است، ضعف دولت عراق در سایه روند مبهم موجود بر کسی پوشیده نیست، اما چیزی که باید به آن توجه کرد، این است که کشور در مقابل هجمه های تروریستی تکفیری از یک طرف و مطامع منطقه ای و غربی از طرف دیگر قرار داشته و شاید ایجاد بدعت تجمعات ضد دولتی و ایجاد ناامنی با تحریک افکار عمومی به هر انگیزه ای (مبارزه با فساد یا باج خواهی انتخاباتی) که صورت گرفته باشد ، روندی خطرناک است که هم افق امنیتی کشور را در این عرصه ها به مخاطره بیندازد و هم سلامت روند دموکراتیک در کشور را تضعیف کند. منبع : مشرق |
![]() |
↧
February 14, 2017, 2:37 am
به گزارش ندای انقلاب، انتفاضه مسالمت آمیز بحرینی ها در آغاز به دنبال تحقق آزادی های سیاسی و برابری بین اکثریت شیعیان با اقلیت اهل تسنن این کشور بود که از میدان لؤلؤ در قلب پایتخت آغاز شده و سپس دامنه آن تا سراسر کشور گسترده شد.اما نامیدن ۱۴ فوریه ۲۰۱۱ بهعنوان نقطه آغاز خیزش مردمی بحرینی ها به این معنی نیست که آنان تا پیش از این تاریخ اعتراضی نداشتند بلکه واقعیت این است که بحرینی ها از ۱۸۲۰ میلادی سرگرم مبارزه بوده اند به این ترتیب که تا سال ۱۹۷۱ به مقابله با انگلیسیها برخاستند و از آن زمان تا ۲۰۱۱ به صورت پراکنده زبان به اعتراض علیه آل خلیفه گشودند و سپس در ۱۴ فوریه موج اعتراض های آنان در قالب تحصن و تظاهرات نمود یافت و میدان لؤلؤ به سمبل این اعتراض ها تبدیل شد.پنجشنبه خونین در میدان لؤلؤمعترضان بحرینی آن روزها در میدان لؤلؤ در قلب پایتخت تصحن کرده و بدون هیچ اقدام خشونت آمیزی خواسته های خود را مطرح می کردند، دراین میان چند روز پس از ادامه این اعتراض ها نیروهای آل خلیفه در تاریخ ۱۷ فوریه ۲۰۱۱ تحصن کنندگان را قتل عام کردند تا جایی که این روز در تاریخ انقلاب مردمی بحرین به پنجشنبه خونیین معروف شد.در ادامه اعتراض ها آل خلیفه از اعضای شورای همکاری خلیج فارس درخواست کمک کرد و در ۱۴ مارس همان سال یک هزار سرباز سعودی و ۵۰۰ سرباز اماراتی به منظور سرکوب انقلابیون وارد بحرین شدند.همزمان با این تحولات شاه بحرین سه ماه وضعیت فوق العاده اعلام کرد و به این ترتیب معترضان از میدان لؤلو که مظهر اعترضات انقلابیون بود، بیرون رانده شدند و مجسمه معروف وسط این میدن نیز تخریب شد.با وجود این حجم گسترده سرکوب خشونت آمیز انقلابیون، تظاهرات همچنان تا امروز در بحرین ادامه داشته است و پس از پایان وضعیت فوق العاده احزاب مخالف و جمعیت الوفاق بحرین چند تجمع اعتراض آمیز هفتگی برگزار کردند که معمولا تعداد شرکت کنندگان در آن بالغ بر دهها هزار نفر بود.این روند همچنان ادامه داشت تا در نهم مارس ۲۰۱۲ تعداد شرکت کنندگان در تظاهرات مسالمت آمیز به یکصد هزار نفر رسید.جانباختن ۸۰ بحرینی در آغاز انتفاضهدر این میان نیروهای آل خلیفه و نیروهایی که در قالب سپر جزیره راهی بحرین شده بودند، به سرکوب بیش از پیش انقلابیون متوسل شدند در نتیجه تا اول آوریل ۲۰۱۲ تعداد بحرینی هایی که در این سرکوب ها جان خود را از دست دادند، به ۸۰ نفر رسید.این سرکوب ها تظاهرات کنندگان بی گناه از جمله پزشکان و وبلاگ نویسان را در برمی گرفت و نیروهای آل خلیفه با خشونت تمام به اقداماتی نظیر حملات شبانه به منازل مسکونی در محله های شیعه نشین یورش می بردند و در ایست های بازرسی نیز مرتکب ضرب و شتم افراد می شدند.محرومیت از خدمات دولتیهمزمان با سرکوب انقلابیون به دست نیروهای آل خلیفه و مزدوران سعودی و اماراتی، دولت بحرین به منظور ایجاد وحشت در بین مردم به اقداماتی نظیر محرومیت معترضان از خدمات پزشکی متوسل شد.همچنین در همان سال ۲۰۱۲ بیش از دو هزار و ۹۲۹ نفر دستگیر شدند و دست کم پنج نفر زیر شکنجه در مراکز بازجویی پلیس جان باختند.در ژوئن ۲۰۱۲ یک کمیته حقیقت یاب به منظور بررسی حوادث بحرین تشکیل شد و نتیجه آن تهیه یک گزارش بود با این مضمون که دولت بحرین به شکنجه برنامه ریزی شده متوسل شده و حقوق بشر را نقض کرده است.رد ادعای آلخلیفه مبنی بر تحریک معترضان از سوی ایراندر گزارش کمیته مزبور ادعای دولت بحرین مبنی براینکه اعتراض های مردمی با تحریک ایران صورت گرفته است، رد شد. همچنین در گزارش مزبور از دولت بحرین به دلیل خودداری از ذکر نام افرادی که در اقدامی فردی به معترضان آسیب رسانده بودند انتقاد شد و علاوه بر آن روند رو به افزایش بازجویی از افرادی که به موارد نقض حقوق بشر اعتراض کرده بودند، مورد انتقاد قرار گرفت.آغاز سال ۲۰۱۳ با دستگیری مخالفان سرشناس بحرینیاعتراضات مردمی و مسالمت آمیز بحرینی ها با صدور حکم چند سال زندان برای ۱۳ نفر از مخالفان سرشناس این کشور به استقبال سال جدید رفت و در آن سال روند سرکوب بی رحمانه معترضان تا آنجا پیش رفت که خوان منذر بازرس سازمان ملل در ۲۵ آوریل ۲۰۱۳ از تصمیم خود برای سفر به بحرین به منظور تحقیق در مورد شکنجه معترضان در زندان های بحرین خبر داد، اما دولت بحرین به عمد سفر او را لغو کرد.هزار روز اعتراض، هزار روز سرکوب وحشیانهپس از آن پادشاه در ماه اوت با افزایش قدرت نیروهای دولتی برای سرکوب معترضان دست آنان را بیش از پیش باز گذاشت.در آن زمان خبر محکومیت عده ای از معترضان بحرینی به حبس به بهانه های مختلف در صدر اخبار ناآرامی های این کشورجا داشت و این اخبار با عناوین تکراری توهین به پادشاه و براندازی نظام منتشر می شد در همین ارتباط دادگاه بحرین در ۳۰ دسامبر ۲۰۱۳، ۵۰ نفر از انقلابیون را به اتهام براندازی حکومت به پنج تا ۱۵ سال زندان محکوم کرد.در ۱۳ دسامبر ۲۰۱۳ مصادف با هزارمین روز آغاز انقلاب بحرین، انقلابیون به خیابان ها آمده و سرکوب بی رحمانه را به چالیش کشیدند.درخواست تشکیل نظام دموکراتیک بهجای نظام پادشاهیانقلاب بحرین همچنان روزهای پرفزار و نشیبی را پست سر می گذاشت و با وجود سرکوب وحشیانه، هر روز بر تعداد انقلابیون افزوده می شد در نتیجه اقشار مختلف از جامعه پزشکی، ورزشی، حقوقی، دانشگاهی و غیره به صف اعتراض ها ملحق می شدند و در این میان انقلاب در حالی وارد سومین سالگرد خود شد که صدها هزار بحرینی با حضور در خیابان های پایتخت، تشکیل نظام دموکراتیک به جای حکومت سلطنتی را خواستار شدند.کدام کشورهای عرب درخواست آلخلیفه برای سرکوب انقلابیون را اجابت کردند؟هنگامی که پادشاه بحرین برای سرکوب انقلابیون دست به دامن شورای همکاری خلیج فارس شد، عربستان و امارات پاسخ مثبت داده و نیروهای نظامی خود را راهی خاک بحرین کردند ما قطر و عمان پاسخ منفی دادند و کویت که از نظر داخلی با دیدگاههای مختلفی در قبال درخواست بحرین روبه رو بود، تعدادی از نیروهای دریایی خود را راهی بحرین کرد تا با این کار عدم رویارویی آنان با انقلابیون را تضمین کند اما در نهایت در ژوئیه ۲۰۱۱ نیروهای خود را از بحرین خارج کرد.ادعای مضحک آلخلیفه و تکاپوی رویارویی با ایرانآل خلیفه با ادعای احتمال حمله ایران از شورای همکاری خلیج فارس درخواست کمک نظامی کرد حال آنکه صرف نظر از بیاساس بودن این ادعای پوچ، تعداد و تجهیزات نیروهای اماراتی سعودی از رویارویی با ایران ناتوان بوده و نیروی دریایی اعزامی کویت به بحرین نیز قادر به سد کردن حمله دریایی فرضی ایران به بحرین نبود درنتیجه پرواضح است که اهداف امارات و عربستان از دخالت مستقیم در بحرین ترمیم نظام رو به سرنگونی آل خلیفه بوده و هست.حساسیت مردمی عربستان و امارات به دخالت در بحرینیک بخش مهم و حساس دخالت امارات و عربستان در خاک بحرین و سرکوب انقلابیون این کشور این است که در پی کشته شدن یک نظامی اماراتی در بحرین، اماراتی ها با اعتراض به اعزام نیروهای نظامی به خاک بحرین این سوال را مطرح می کردند چرا فرزندانمان را راهی بحرین می کنیم؟ چرا آنان را بی دلیل به کام مرگ می فرستیم؟ چرا در کشتار بحرینی ها که هیچ گاه به ما حمله نکرده و چیزی جز احترام و خوبی از آنان ندیده ایم، دست داریم؟این در حالی بود که در آن زمان بیم آن می رفت با بالا رفتن تعداد تلفات نظامیان سعودی و اماراتی در بحرین آن هم در جریان سرکوب انقلابیون، فشارهای داخلی و مردمی علیه ریاض و ابوظبی دو چندان شود.آپارتاید وهابی در بحرین، محو مظاهر شیعهحملات امنیتی علیه انقلابیون بحرینی که با مشارکت نیروهای سپر جزیره صورت می گرفت، نه تنها معترضان بلکه مساجد و حسینیه ها و مراسم مذهبی شیعیان را نیز شامل شد؛ رویکردی که برگرفته از تفکرات وهابی با این منطق است که هر کس با ما مخالف است کافر بوده و باید سرکوب شود.در همین ارتباط نیروهای آل خلیفه برخی مساجد مناطق شیعه نشین را به بهانه نداشتن مجوز تخریب کردند که نمونه آن تخریب تنها مسجد شیعیان در منطقه حمد بود که ۷۰ درصد اهالی آن را شیعیان تشکیل می دهند.تخریب مساجد و حسینیههای شیعیان و سوزاندن قرآنهااین اقدامات که انقلابیون بحرین آن را «حملات نژادپرستانه طایفهای» نامیدند، به اینجا ختم نشد بلکه سوزاندن قرآن های موجود در این مساجد را نیز شامل شد حال آنکه بیشتر این قرآن ها چاپ سعودی بودند و در نتیجه هیج بهانه و ادعایی مبنی بر تحریف آنان وجود نداشت.علاوه بر این کتاب های دعا و زیارت نامه های موجود در این مساجد به آتش کشیده شد.نیروهای آل خلیفه حتی ایستگاههایی را که شیعیان در ماه محرم و یا رمضان برای اطعام روزه دارن و عزادران برپا می کردند، مورد حمله قرار دادند که این اقدامات نمایشی از تاکتیک وهابی در تخریب مساجد و حسینه ها و تنگ کردن عرصه در مورد برگزاری مراسم مذهبی است.نیروهای امنیتی بحرین با یورش به منازل شیعیان حتی عکس روحانیون شیعه که در منازل بیشتر شیعیان بحرینی وجود دارد، پاره کرده و مُهرهای نماز را شکستند.حرمت شکنی آل خلیفه تا آنجا پیش رفت که صدای روحانیون حامی این رژیم را نیز در آورد زیرا به عقیده آنان این حرمت شکنی ها در تاریخ بحرین بی سابقه است.در این میان عبدالله الغریفی در دیدار با پسر پادشاه در مورد تجاوز بی سابقه به مساجد و حسینیه ها هشدار داده و حتی در سخنرانی خود در مسجد از برخورد نژادپرستانه آل خلیفه صحبت کرده و بی حرمتی های آن به مقدسات را اقدامی خطرناک برشمرد.سلب تابعیت و محرومیت از حقوق شهروندییکی از راههای سرکوب اعتراضات و ایجاد ترس و وحشت در بین انقلابیون، سلب تابعیت بود که به بهانه های مختلف و بیش از همه تهدید علیه امنیت ملی و براندازی نظام حاکم صورت می گرفت این روند چنان با سرعت انجام می شد که با گذشت یک سال از اعتراضات مردمی، تعداد کسانی که به اتهام تهدید علیه امنیت ملی سلب تابعیت شدند به ۳۱ نفر رسید.در همین ارتباط «نضال آل سلمان» از مرکز حقوق بشر بحرین گفت از حدود ۲۸۰ نفری که از سال ۲۰۱۲ تا کنون سلب تابعیت شده اند، حدود ۲۰۰ نفر تنها به سال ۲۰۱۵ مربوط می شوند.یکی از ظالمانه ترین موارد سلب تابعیت در حق شیخ عیسی قاسم صورت گرفت به این معنی که وزارت کشور در ۲۰ ژوئن ۲۰۱۶ سلب تابعیت ایشان را اعلام کرد و این حکم برای رسمیت یافتن نیازمند امضای پادشاه بود و پادشاه نیز با استناد به قانون تابعیت بحرین مصوب سال ۱۹۶۳ و اصلاحات آن به خصوص در دو ماده هشت و ۱۰ و با استناد به توصیههای شورای ملی این کشور این حکم را امضا کرد.این اقدام موجی از خشم بحرینی ها را به دنبال داشت تا جایی که جمع زیادی از آنان در مقابل منزل شیخ عیسی قاسم در منطقه «الدراز» تحصن کردند و با سر دادن شعارهایی علیه آل خلیفه خواستار لغو سلب تابعیت و توقف محاکمه ایشان شدند.نکته تامل برانگیز اینکه رژیم آل خلیفه در برابر سلب تابعیت از انقلابیون به اعطای تابعیت به اتباع خارجی به ویژه اتباع پاکستانی و هند متوسل شده و امتیازاتی از جمله در بخش مسکن به آنان اعطا می کند حال آنکه بحران مسکن یکی از مشکلاتی است که بسیاری از بحرینی ها حتی قبل از آغاز انتفاضه در این کشور از آن شکایت داشتند.بازداشتهای پیدرپی فعالان حقوق بشربازداشت فعالان حقوق بشری از هر قشری از جمله پزشکان، اساتید دانشگاه، وبلاگ نویسان و دانشجویان از جمله اقدامات سرکوبگرانه ای است که آل خلیفه در حق انقلابیون مرتکب شده و می شود و در این بین نام نبیل رجب بیش از هر کس دیگر یادآور بازداشت های ظالمانه و سرکوبگرانه است.او فعال حقوقی و رئیس مرکز حقوق بشر بحرین است که یک جمعیت ممنوعه به شمار می آید و همچنین عضو شورای مشورتی سازمان هیومن رایتس در بخش خاورمیانه و شمال آفریقا است.همزمان با آغاز انتفاضه بحرینی ها، نبیل رجب به یکی از معروف ترین فعالان اینترنتی عرب تبدیل شد تا جایی که صفحه او در تویتر بیش از ۱۸۰ هزار بازدید کننده داشت.وی در مارس ۲۰۱۱ در برابر منزل مسکونی مورد ضرب و شتم نیروهای وزارت کشور قرار گرفته و بازداشت شد و به مدت دو ساعت مورد بازجویی قرار گرفت در اول آوریل ۲۰۱۲ نیز نیروهای امنیتی وی را به دلیل مشارکت در اعتراض های ضد دولتی و فراخواندن دیگران به مشارکت در این اعتراض ها بازداشت کرده و به مدت چند ساعت مورد بازجویی قرار دادند.وی در فواصل زمانی مختلف بازداشت و مورد بازجویی قرار می گرفت از جمله اینکه در ۱۵ ژوئیته ۲۰۱۵به دلیل وخامت حال با حکم ویژه پادشاهی آزاد شد و سپس بار دیگر به همان اتهامات قبلی بازداشت و روانه زندان شد.سپس دادگاه بحرین ۲۹ دسامبر ۲۰۱۶) حکم آزادی نبیل رجب را با قید ضمانت و مشروط به ممنوعیت مسافرت صادرکرد، اما بار دیگر، دادگاه حکم بازداشت او را به اتهام واهی «نشر اخبار دروغ» تمدید کرد.تأیید حکم حبس شیخ علی سلمان؛ بحرین رو به انفجارشیخ علی سلمان دبیر کل جمعیت الوفاق بحرین در دسامبر ۲۰۱۴ بعد از چند سخنرانی و تاکید بر لزوم اصلاحات سیاسی، به اتهام اهانت به وزارت کشور و تحریک مردم برای قانون شکنی و نیز تغییر نظام حاکم بازداشت و به چهار سال زندان محکوم شد.سپس در دادگاه تجدید نظر، حکم زندان شیخ علی سلمان از چهار سال به ۹ سال تغییر کرد.تایید حکم ۹ سال زندان شیخ علی سلمان، سلب تابعیت از شیخ عیسی قاسم، زندان و شکنجه و اعدام معترضان شرایطی را در بحرین به وجود آوره است که آن را به سمت بن بست سیاسی و اوضاع رو به انفجار سوق می دهد.اعدام سه معترض بحرینی؛ شعلههای خشم زبانه میکشددولت بحرین یک ماه پیش ضمن اعلام اعدام سه انقلابی شیعه به نام های سامی مشیمع، عباس السمیع و علی السنکیس دلیل این مجازات را حمله آنان به یک پاسگاه پلیس در منامه در سال ۲۰۱۴ و کشتن یک افسر پلیس اماراتی عنوان کرد.در اعلامیه رسمی دولت بحرین آمده بود، این افسر پلیس اماراتی برای کمک به نیروهای بحرینی و به منظور تأمین امنیت در این پاسگاه پلیس حضور داشت.این اقدام آل خلیفه به مثابه گام جدیدی در مسیر هرچه متنشج کردن فضای حاکم بر کشور است گویی به عمد قصد دارد مخالفان را به خیابان ها و رویارویی با آنان بکشاند زیرا در پی اعدام این سه جوان بحرینی، تظاهرات گسترده و بی سابقه ای سراسر بحرین را در برگرفت.در این شرایط احتمال هرچه بدتر شدن اوضاع بحرین، تنها گزینهای است که بر این کشور سایه انداخته است.گویی با اعدام این سه انقلابی بحرینی، روند حوادث امسال به سمتی رفت که تظاهرات گسترده مردمی در ششمین سالگرد «انقلاب لؤلؤ» یک ماه زودتر برگزار شود.سرکوب، زندانی، شکنجه، اعدام، حبس خانگی و سلب تابعیت در کنار دست دوستی آل خلیفه به رژیم صهیونیستی و دیدارهای علنی مقامات نظام حاکم با صهیونیست ها، آتش خشم انقلابیون بحرینی را چنان شعله ور کرده است که خاموش کردن آن بسیار سخت خواهد بود، آن هم در شرایطی که انقلابیون از فدا کردن مال و جان خود برای تحقق آرمان هایشان دریغ ندارند.منبع : تسنیمانتهای پیام/ |
![]() |
↧
↧
February 14, 2017, 1:50 am
به گزارش ندای انقلاب، روزنامه الرای (کویت) در جدیدترین گزارش خود درباره دوران پساترامپ، به پایان ماه عسل آمریکا و روسیه پس از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور اشاره میکند که تلاش مسکو برای موفقیت ترامپ در انتخابات (به اذعان دستگاههای اطلاعاتی آمریکا)، نتیجه نداده زیرا در پی رسیدن ترامپ به کاخ سفید، روسیه گمان کرد آمریکا سیاست خارجی خود را متحول کرده است و این تحول در سیاستهای آمریکا، توزان قدرت در جهان و از جمله غرب آسیا (خاورمیانه) را زیر و رو میکند و به مسکو اجازه گسترش سیطره به ضرر متحدانش مانند ایران را به ویژه در سوریه میدهد. با اینکه روسیه منتظر تحول در موضع آمریکا در قبال مسکو ماند، اما این تحول رخ نداد بلکه ترامپ سیاست سلف خود باراک اوباما را به ویژه در قبال روسها تثبیت کرد و نیکی هایلی، نماینده جدید آمریکا در سازمان ملل به عرصه آمد تا بگوید کشورش تحریمهای روسیه را لغو نخواهد کرد مگر این که مسکو از اشغال و الحاق شبه جزیره کریمه اوکراین دست بردارد. روزنامه الرای: ماه عسل آمریکا و روسیه پس از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهور زیاد دوام نیاورداین روزنامه در گزارش خود با عنوان «مسکو ترامپ را رها میکند و به سمت تهران باز میگردد» مینویسد: «اظهارات هایلی همانند تیر مرگباری بود که به دوستی کوتاه مدت واشنگتن و مسکو پایان داد و روسیه امیدهای خود را برای سیطره در سوریه با حمایت آمریکا رها کرد و روسها دوباره خود و ایرانیها را در یک صف در رویارویی با آمریکاییها دیدند».نویسنده این گزارش با بیان اینکه ترامپ در مصاحبهای ایران را نخستین حامی تروریسم در جهان توصیف کرد و با وجود این که در همان مصاحبه گفت واشنگتن برای همکاری با مسکو تلاش میکند، در این رابطه نوشت: «اما روس ها سخن ترامپ را به سرعت دریافت کردند تا جدایی خود از آمریکا را در موضوع ایران بیان کنند از این رو مسئولان روسی گفتند آنان ایران را کشوری تروریستی به حساب نمیآورند، بلکه اعتقاد دارند این کشور شریک تجاری، دیپلماتیک و نظامی روسیه است.اظهارات ترامپ علیه ایران نخستین در نوع خود نبود، اما واکنش روسیه علیه اظهارات ترامپ درباره ایران و تروریسم در نوع خود بیسابقه بود و این اظهارات به احتمال زیاد به علت موضعگیری آمریکا در سازمان ملل درباره شبه جزیره کریمه و نه اظهارات ترامپ درباره ایران بوده است. اما مسکو از اظهارات ترامپ استفاده کرد تا نشان دهد روسیه دوباره از آمریکا جدا شده است و شاید کرملین دریافت انتخاب ترامپ برای روس ها فوایدی که گمان می کردند، ندارد». روزنامه الرای: جدایی روسیه و آمریکا در چارچوب "خبرهای خوب" برای ایرانیها قرار میگیردالرای سپس میافزاید که جدایی روسیه و آمریکا در چارچوب "خبرهای خوب" برای ایرانیها قرار میگیرد، زیرا ایرانیها خود را در برابر جبهه جهانی متحدی میدیدند که ترامپ بی پروا با تحریک اسرائیلیها علیه آنها رهبری میکند: «ترامپ خصومت خود را بین ایرانیها و روسها تقسیم کرده، این یعنی مسکو و تهران به ائتلاف ضروری ادامه خواهند داد که در آن مدت هاست در جهت بیرون راندن آمریکاییها از غرب آسیا (خاورمیانه) و تضعیف متحدان واشنگتن حرکت میکردند، پیش از آن که دو قدرت روسیه و ایران خود را برای تقسیم دستاوردها در منطقه رو در روی یکدیگر بیابند.درست است که ایرانیها در موضع بهتری در زمان رئیس جمهور سابق باراک اوباما بودند، کسی که روابط نزدیک بیسابقهای میان واشنگتن و ایران را محقق ساخت، اما همچنان نظام جمهوری اسلامی میتواند با ترامپ مقابله کند زیرا ترامپ با روسیه هم دشمنی می ورزد».این روزنامه در پایان با بیان اینکه اسرائیل، ترامپ را برای ورود به رویارویی علیه ایران تحریک میکند، اما به نظر نمیرسد ترامپ به علت مخالفت افکار عمومی آمریکا، با هرگونه جنگی از سوی این کشور وارد رویایی عملی با ایران شود و فقط به تهدیدهای کلامی اکفتا خواهد کرد، نوشت: «از این رو دیدیم سقف تهدیدهای ترامپ و گروه او علیه ایران اعلام تحریم برخی نهادهای مرتبط با نظام تهران است، اما تحریمهایی که دولت ترامپ میداند نه در ایرانیها تأثیری دارد و نه در روند رویارویی ادعایی که رئیس جمهور آمریکا یا اسرائیل قصد آغاز آن را دارند». |
![]() |
↧
February 15, 2017, 2:42 am
به گزارش ندای انقلاب، «دولت جدید آمریکا پیش بینی واکنشهای نسبتاً قوی در جهان در مورد اقدامات جدید ترامپ بر ضد حدود ۲۰۰ میلیون مسلمان را نداشت. تعدادی که تنها ۱۳ درصد از مسلمانان را شامل می شوند.» این را یک سایت نزدیک به دولت جدید آمریکا با نام برایت بارت مطرح کرده است. در همین راستا بود که عبدالله بن زاید در فتوایی مضحک گفت که این اقدام مسلمانان را هدف قرار نداده است. این تصمیم در راستای وعدههای ترامپ در جریان سخنان خود انتخاباتیاش انجام شد، اما اعتراضات زیادی در فرودگاههای آمریکا بر ضد این تصمیم شکل گرفت که بسیاری از عربها و مسلمانان و چپ گراها در آن حاضر بودند. دیدگاه ممنوعیت ورود تمامی مسلمانان به آمریکا ( و نه تنها اتباع ۷ کشور مذکور) بر اساس نظر سنجیهایی که چند ماه پیش صورت گرفته، با تأیید بیش از نیمی از مردم آمریکا (۷۱ درصد از میان جمهوریخواهان ، ۳۴ درصد از میان دموکراتها و ۴۹ درصد از میان افراد مستقل) همراه بوده است. در جریان تبلیغات انتخاباتی اعتراضی از سوی دموکرات ها در مورد غیراخلاقی یا غیرقانونی بودن این اقدام مطرح نشد، بلکه این موارد براساس رویکردهای منفعت طلبانه مورد بهرهبرداری قرار گرفت. روزنامه الاخبار لبنان نوشت: برخی اعتقاد داشتند که این ممنوعیت میتواند شامل تمامی طاغوتها از میان مسلمانان باشد که متحد آمریکا و اسرائیل هستند. برخی دیگر اعتقاد دارند این تصمیم میتواند باعث افزایش توان جذب عناصر افراطی به گروههای تروریستی شود. برخی دیگر نیز نسبت به مجاز نبودن ایجاد ممنوعیت ورود بر اساس طبقهبندیهای دینی اعتراض داشتند، چرا که این موضوع با اولین اصلاحات صورت گرفته در قانون اساسی آمریکا در اعمال محدودیت های دینی منافات دارد. ترامپ اصرار دارد این گونه وانمود کند که تصمیمش بر ضد مسلمانان نیست، با این وجود سفارت آمریکا در سرزمینهای اشغالی در بیانیهای رسمی اعلام کردند که یهودیان متولد شده در هر یک از هفت کشورِ مشمول این ممنوعیت، میتوانند به آمریکا سفر کنند و شامل ممنوعیت مذکور نمی شوند. در همین راستا رودی جولیانی مشاور ترامپ در گفتوگو با شبکه فاکس نیوز اعلام کرد که این تصمیم تلاشی برای اجرای طرح انتخاباتی ترامپ برای جلوگیری از ورود تمامی مسلمانان به داخل آمریکا است. رویترز نتایج یک نظرسنجی را منتشر کرد که دو روز پیش در همین رابطه صورت گرفته بود. این خبرگزاری مدعی شد که ۴۲ درصد از آمریکاییها با این تصمیم موافق هستند. این موضوع را نیز میتوان در چارچوب هجمه تبلیغاتی جهانی و غربی بر ضد اسلام و مسلمانان ارزیابی کرد. در رابطه با نشانههای سرکوب و فشار موجود در کشورهای غربی دو دیدگاه مطرح است. اول دیدگاه لیبرال که مبتنی بر محبوبیت شخصی واحد بوده و می گوید که ترامپ با افکار عمومی مردم جاهل بازی کرده و غرایز آنها را تحریک کرده و به صورتی مبهم موفق به پیروزی در انتخابات شد. در این زمینه حتی میتوان به بالا بودن تعداد آراء هیلاری کلینتون اشاره کرد. این در حالی است که نظام انتخاباتی آمریکا مبتنی بر آراء الکترال در هر ایالت است و پیش از این ۴ رئیس جمهور بدون کسب اکثریت آراء به کاخ سفید راه پیدا کردند. تسخیر افکار عمومی غوغاسالار یا بیچاره بر اساس توصیف کلینتون یکی دیگر از نظرات لیبرال ها است. در این راستا میتوان به نظرات برخی شخصیتها در رابطه با حسرت خوردن به دوران باراک اوباما اشاره کرد. در این زمینه برخی عرب ها در روزنامهها و سایتهای اجتماعی مینویسند که اگر اوباما میتوانست برای پنچمین یا ششمین بار رئیس جمهور شود،شاید فلسطین را نجات می داد. نظریه دوم مبتنی بر استمرار روند امپراتوری آمریکا و ایجاد تغییرات جزیی در دکور و میزان دریافت مالیاتها و افزایش روند آن است. در این زمینه شخصیت ترامپ به تنهایی مورد توجه قرار گرفته و نگاهی به شکاف واقعی موجود در کشور که شاخصهای فرهنگی سیاسی و از بین برده است، نمیشود. رسانههای جهانی در این زمینه به اعتراضات در فرودگاهها توجه کرده و آن را بزرگنمایی میکنند و نمیخواهند به این موضوع اذعان کنند که بیشتر اعتراض کنندگان از میان عربها و مسلمانان مهاجر هستند. تحولاتی که در آمریکا اتفاق میافتد از سوی رسانههای عربی مورد توجه قرار نمیگیرد، این موضوع نشان دهنده ترس و وحشت رژیمهای عربی از دولت ترامپ است. طاغوت های آل سعود به نام اسلام حکومت میکنند ، اما نسبت به توهین به اسلام و مسلمانان به دست دولت های غربی و دشمن صهیونیستی هیچ اقدامی از خود نشان میدهند. دولتهای غربی با تمامی راهکارهای ممکن به دنبال ضربه زدن به اسلام هستند و میخواهند به قداست نص قرآن آسیب زنند. آنها حتی میخواهند در صورت امکان اسلامی جدید با نصوص مقدس جدید راه اندازی کنند. مقامات اتریش در سال ۲۰۱۵ تصمیم ویژهای در رابطه با تعریف و طراحی مجدد اسلام گرفتند. براساس این قانون روحانیون مسلمان باید به زبان آلمانی صحبت کنند و شایستگی حرفهای خود را یا از طریق گذراندن دوره دولتی در دانشگاه وین یا اتمام برنامه ای مشابه با آن به اثبات برسانند. همچنین قانون مؤسسات، مسلمانان را ملزم میکرد که مواضع مثبتی نسبت به دولت و جامعه اتخاذ کنند. البته در زمینه اصطلاح "مواضع مثبت" اختلاف نظر وجود دارد اما در رابطه با اصل اطاعت پذیری از دولت متفق القول هستند. قوانین ضد اسلام و مسلمانان، امروز در اشکال مختلف در کشورهای غربی وجود دارد. حدود ۲۰ ایالت آمریکا قوانین مربوط به ممانعت از شریعت اسلام را پیاده کردهاند. این در حالی است که ایالتهای دیگر نیز وضع قوانین مشابهی را در دستور کار خود دارند. تبلیغات غربی باعث شده بخش گستردهای از ملت آمریکا و ملتهای غربی که قوانین ضد شریعت را اعمال کردهاند، از بروز اسلام نگرانی داشته باشند. امروز غرب خود را از اسلام می ترساند و دولتهای غربی با این به اصطلاح خطر با روش های مختلف برخورد میکنند، از اعمال قوانین ویژه در رابطه با برقع و نقاب گرفته تا جلوگیری از پوشیدن لباس های دریایی مخصوص زنان مسلمان تا ارائه تعریف مجدد از اسلام برای مسلمانان از سوی غیر مسلمانان. رئیس سابق مجلس نمایندگان آمریکا این پیشنهاد را مطرح کرده که از هر مسلمانی که وارد این کشور میشود، این سوال را بپرسند که با شریعت موافق است یا نه؟ و اگر پاسخ وی مثبت بود، از آمریکا اخراج شود. به این ترتیب غرب که نسبت به لائیسم بودن خود به مسلمانان افتخار می کند، قوانین ویژهای را برای سرکوب مسلمانان به کار گرفته است. این یعنی اینکه لائیسم غربی آمادگی دارد جهت اعمال محدودیت بر ضد اسلام و مسلمانان با مبانی لائیسمی خود نیز مخالفت نماید. ملت سوییس در یک نظرسنجی شرکت کردند و با کسب ۵۷.۵ درصد قانون ویژه تحریم اذان در مساجد را اعمال کردند، آن هم در کشوری که تنها ۴ مأذنه در آن وجود دارد. آنها در کشوری که تعداد زنان نقاب دار به اندازه تعداد انگشتان یک دست میشود، به بهانه دفاع از حریم زنان، نقاب را ممنوع کردند. آنها دست دادن زنان با مردان را واجب کردند. شهرهای فرانسه ممنوعیت استفاده از بورکینی ( لباس شنای مخصوص زنان مسلمان) را اجرا کردند و پلیس این کشور بلافاصله اقدام به اجرایی کردن این قانون کرد. البته دادگاه عالی این کشور مدتی بعد [در نتیجه فشارهای افکار عمومی] این قانون را لغو کرد. دشمن بر ضد مسلمانان در کشورهای غربی پیشینه گستردهای دارد، اما مسلمانان و کشورهای آمریکای لاتین و آفریقا با چنین نمادهایی از دشمنی و اسلامستیزی مواجه نیستند. در این معنا تاریخ غرب استعماری مرتبط با ایدئولوژی اسلامهراسی میشود که با رویکردهای اسلام ستیزی اشتراکات زیادی دارد. جنگ حقوقی و خشن بر ضد اسلام و مسلمانان همواره با استفاده از ابزارهای بومی مسلمان دنبال می شود. به عنوان مثال حضور محمد ارکون در کمیته استاسی برای مشروعیت بخشیدن به این اقدامات ضروری است. همچنین تعیین مسلمانان در پستهای غیر مؤثر نیز در این کشورها به یک عرف سیاسی تبدیل شده است. هنگامی که مناظرات انتخاباتی بین ترامپ و هیلاری کلینتون در رابطه با اسلام مطرح شد، اعتراضاتی که کلینتون مطرح کرد و لیبرالیسم غربی نیز همواره از آن حمایت میکند ، اعتراض به ممنوعیت کامل مسلمانان در آمریکا است که ترامپ در تبلیغات انتخاباتی خود گفته بود این اقدام را در دستور کار قرار میدهد. این اعتراض به آن علت است که این اقدام روند جاسوسی بر ضد مسلمانان را دچار مشکل کرده و مانع از حضور مسلمانان در اعلام جنگ بر ضد خود اسلام و سایر مسلمانان می شود. دلیل هیلاری کلینتون این بود که آمریکا برای جاسوسی و دریافت اطلاعات مختلف از مسلمانان، نیازمند همکاری تعدادی دیگر از آنها است. کنگرههای مؤسسات عربی و اسلامی در آمریکا در دهه ۸۰ قرن گذشته میلادی مجموعه نشستهایی را در رابطه با روشهای جلوگیری حقوقی از هدف قرار دادن عربها و مسلمانان از سوی دفتر تحقیقات فدرال آمریکا انجام دادند، اما همین سازمانها (بعد از اینکه از سوی سفارتخانه های دولت های حاشیه خلیج فارس تحت کنترل در آمد) مجموعه نشست هایی را ترتیب می داد تا به هواداران و اعضای خود روشهای کمک به دفتر تحقیقات فدرال آمریکا در جاسوسی از مسلمانان را آموزش دهد. حتی برخی از مسلمانان در غرب، نسبت به تحریک بر ضد مسلمانان دیگر ، از غیر مسلمانان نیز پا را فراتر گذاشتهاند. ناصر خضر عضو حزب محافظه کار و سوری الاصل به شدت وجود برقع در دانمارک را رد میکند و میگوید که از سال ۲۰۰۹ تاکنون خواستار ممنوعیت برقع در این کشور بوده است. احمد ابوطالب مراکشی الاصل و عضو حزب کار هلند نیز پیشنهاد توقف کمکهای دولتی به تمامی زنان برقع پوش را مطرح کرده است. در هفتهای که گذشت، در حالی که کسی از حاکمان کشورهای مسلمان واکنشی نسبت به تصمیم آمریکا مبنی بر ممانعت از ورود اتباع هفت کشور اتخاذ نکرد ( و تنها دولت ایران به مقابله به مثل با دولت آمریکا اقدام کرد) نویسنده سعودی سایت العربیه اصرار داشت بگوید که اقدام ترامپ ضداسلامی نیست و تصمیم وی مبنی بر ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور، تصمیمی بر ضد اسلام به شمار نمیرود، چرا که عربستان را از این قاعده مستثنی کرده است. وزیر انرژی عربستان نیز در این زمینه با وی موافق است. در هفتهای که فرودگاههای آمریکا مملو از حوادث داغ بود، معترضان لیبرال، حسن رفتار مترجمان عراقی و سایر جاسوسان برای نیروهای اشغالگر آمریکایی را یادآور میشدند. قانون آمریکایی باید این موضوع را مدنظر قرار دهد. این افراد شرایط خاصی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. هر اندازه که مسلمانان از سوی آمریکاییها مورد اهانت قرار گیرند ، لیبرال ها و حتی چپ گراها این نکته را یادآور میشوند که کشورهای مسلمان در نیروهای مسلح آمریکا و جنگهای مجدد کشورهای عربی و اسلامی تأثیر بسزایی دارند. غربی ها میگویند مسلمانان تا زمانی که در حال خدمت پروژه هدف قرار دادن مسلمانان دیگر باشند، مورد پذیرش هستند. این واقعیت پشتوانه تاریخی نیز دارد. شارل دوگول در سال ۱۹۵۹ از نگرانی های مشابه جامعه غربی خبر می دهد و می گوید: ما قبل از هر چیز ملت اروپا هستیم که نژاد سفید پوست را تشکیل میدهیم، اما آیا مسلمانان را با عمامه ها و شلوارهایشان دیدهاید؟ شما به راحتی میتوانید تشخیص دهید که آنها فرانسوی نیستند. شما میخواهید ترشی را با روغن مخلوط کنید، اما حتی اگر شیشه را تکان دهید، بعد از مدتی میبینید که آنها از هم جدا میشوند. عرب ها عرب هستند و فرانسویها فرانسوی. شارل دوگول آیا فکر میکنید که جامعه فرانسه میتواند ۱۰ میلیون مسلمان را در خود جای دهد؟ مسلمانها فردا ممکن است ۲۰ میلیون نفر و پس فردا ۴۰ میلیون نفر شوند. ما اگر با هم ادغام شویم، فردا تمامی عرب ها و تمامی بربرها از الجزایر فرانسوی خوانده می شوند. چطور میتوانیم مانع از حضور آنها در متروپل شویم؟ این مطالب در کتاب جان ولاک اسکات با عنوان سیاست حجاب قرار دارد. این کتاب بهترین کتاب در نقد لائیسم فرانسوی و دشمنی آنها بر ضد اسلام و مسلمانان است. همچنین تاریخ جنگ فرانسه در الجزایر نیز بهترین نمونهها برای مقایسه دشمنی غرب معاصر با اسلام است، چرا که تمام بهانههایی که در آن زمان گفته شده بود، امروز نیز برای راه اندازی جنگ ها و هجمه غرب بر ضد اسلام به کار گرفته میشود. برخی ها حجم وحشیگری فرانسویها در استعمار الجزایر را فراموش کردهاند. با آغاز سال ۱۸۷۲ فرانسوی ها باعث کشتار ۳ میلیون الجزایری شدند. به این ترتیب توصیف "کشور یک میلیون شهید" برای الجزایر اصلاً کافی نیست. در این زمینه میتوانید به کتاب بررسی سطح معیشت ساکنان روستائیان قسنطین از آندری نوشی مراجعه کنید. جنگ فرانسه از آغاز قرن ۱۹ باعث ایجاد فضایی شد که جامعه شناس آمریکایی ادموند بیرک سوم آن را جنگ فرهنگی توصیف کرده است. این جنگ باعث تخریب مدارس و کتابخانهها و مدارس دینی شده و املاک مردم را به تسلط فرانسوی ها در آورد. (در این زمینه باید به فصل تروریسم و دین: انگلیس و الجزایر اشاره کرد که در کتابی با عنوان جامعهشناسی اسلام آمده است.) این جنگ برگرفته از نژادپرستی غیرمخفی است که از ابزارهای مختلف بهره میگیرد ، علاوه بر این که روح انقلاب فرانسه نیز در تفسیر و توجیه وحشیگری های این کشور تحت عنوان روشنفکری و انقلاب برای ملت الجزایر تأثیرگذار بوده است. دشمنی غربی بر ضد اسلام و مسلمانان ویژگیهای متعددی داشته است، این دشمنی میتواند ابعاد دینی (مسیحی یا یهودی ) داشته باشد که دین اسلام را دین دشمن خود میداند، چرا که این کشور تلفیقی از تمدن مسیحی و یهودی است. این دشمنی آشکار در کلیساهای آوانجلیستی کاملاً روشن میشود. این موضوع را میتوان در سخنرانی معروف پاپ بندیکت شانزدهم ملاحظه کرد که از کینه و نفرت تاریخی کلیسا بر ضد اسلام پرده برداشت و گفت که بین دین عقل و منطق و دین بدون عقل و منطق تفاوت وجود دارد. دشمنی ایدئولوژیک گسترده ای بین راست گرایان و لیبرال های چپ گرا با اسلام وجود داشت، به نحوی که امکان تمایز آنها ممکن نبود. طلال الاسد کارشناس مسایل بین الملل در این زمینه به موضوع انفصال موقت سه دانشآموز دختر محجبه از تحصیل اشاره کرده و می گوید که غالبا ایجاد تمایز بین دشمنی لیبرال های لائیک و راست گرایان تندرو با اسلام مشکل است. در این رابطه شخصیتهای فرهنگی فرانسه از جمله ریجیس دبریه طوماری را امضا کردند که تصمیم وزیر آموزش فرانسه در لغو این تصمیم را با تعامل با خطر نازی ها در دهه سوم قرن گذشته میلادی مقایسه کرده است. بهانههای راستگرایان و چپگرایان شامل دستاویزهای امنیت ملی و و مسائل مربوط به قوم گرایی و لائیسم و حقوق زنان می شود. با این وجود ژاک شیراک در دستور خود در سال ۲۰۰۳ ، کمیته استاسی موسوم به کمیته حجاب را تشکیل داد. این کمیته گرچه علاوه بر حجاب، پوشش یهودی قلنسوة را نیز ممنوع کرد، اما بنا به گفته جان و ولاک اسکات این تصمیم برای ضرورت انحراف از هدف اصلی و انحصاری این کمیته گرفته شد. به این ترتیب لائیسم سختگیری خاصی بر ضد مظاهر اسلامی یا مظاهری که به نام اسلام شناخته می شدند، از خود نشان داد. حتی هنگامی که برخی نویسندگان و فعالان دیدگاههای خود را مبنی بر رد تصمیم آنها در زمینه ممنوعیت حجاب اعلام کردند، مجله چپ گرای لیبراسیون فرانسه عنوان این بیانیه را تغییر داده و آن را با عنوان بله به حجاب در مدارس لائیک معرفی کرد.مجله زنان بروشوا نیز تمام کسانی که با این تصمیم مخالفت می کردند را به اصولگرایی متهم کرد. توجیه راست گرایان نیز در زمینه امنیت ملی در این روال قرار دارد. به همین علت است که بسیاری نسبت به بیش از ۲۷۰۰ یورش به منازل مسلمانان در فرانسه در پی انفجار تروریستی در پاریس در سال گذشته سکوت کردند. لائیسم فرانسه در قبال کاتولیکها و یهودیان بسیار سهلانگار هستند. اما در مورد مسلمانان بسیار سختگیری میکنند. از سال ۱۹۵۸ میلادی دولت فرانسه به میزان ۱۰ درصد در بودجه مدارس دینی و خصوصی سهیم هستند، بدون اینکه آنها را در معرض امتحانات داخلی قرار دهند. اما این دولت برای احداث یک مدرسه اسلامی بعد از مذاکرات فشرده هشت ساله با آن موافقت کرد. هنگامی که فرانسوا میتران در سال ۱۹۸۴ از ادغام مدارس در چارچوب نظام آموزشی یکپارچه لائیک خبر داد، تظاهرات گستردهای با عنوان آزادی مدارس در این کشور برگزار شد. در آن زمان هیچ کس به خطری که لائیسم را تهدید می کرد، نپرداخت. معامله بزرگ لائیسم در رابطه با مقامات دینی در استان های الزاس و موزیل صورت گرفت، یعنی جایی که آموزش دینی برای یهودیان و کاتولیک ها الزامی است. به این ترتیب کمیته استاسی دستور لغو این مدارس یا این روش دینی را صادر نکرد. جنبش دشمن بر ضد اسلام و مسلمانان در آمریکا شامل جریانها و عناصر مختلف میشود:۱- کلیساهای آوانجلیست۲- سازمانهای صهیونیستی که از هیچ فرصتی برای ضربه زدن به اسلام و مسلمین دریغ نمیکنند.۳- نیروهای امنیتی و پلیس محلی.۴- رسانههای راستگرا.۵- شخصیتهای مطرح ملحد غربی نظیر ریچارد دوکنز و سام هرس و کریستوفر هشتشنز. که روش اسلامستیزی آنها بسیار متفاوت از دشمنی احتمالی آنها با مسیحیت و یهودیت بود.۶- برخی کلیساهای شرقی در کشورهای مهاجر.۷- لبنانی های متحد شده با صهیونیست ها. مانند بریجیت گابریل که از فعالا ترین عناصر تبلیغاتی بر ضد اسلام بود. در هر حال روند اسلام ستیزی نیازمند عناصر بومی (مسلمان و مسیحی) است تا بتواند موارد مخفی در اسرار دیانت هاب متخاصم را شناسایی کند. در اولویتبندیهای نژادپرستی استعمار فرانسه در الجزایر، رتبه عرب ها حتی از آمازیگ ها نیز پایین تر درج شده بود. آنها فرد عرب را به شدت و به صورت نامعقولی شهوانی می خواندند. در این رابطه میتوان به کتاب نیل مک ماستر با عنوان "مهاجران استعمار شده و نژادپرستی ، الجزایریها در فرانسه " مراجعه کرد. آنها اینگونه رواج می دادند که این غریزه افراطی جنسی برای زنان سفید پوست خطرناک است، این اعتراضات در شرایط کنونی نیز در آلمان و برخی دولتهای اروپایی دیگر مطرح میشود. به این ترتیب جنایتهای جنسی سفیدپوستان بر ضد زنان هرگز مورد توجه قرار نمیگیرد، اما همین تجاوزها اگر منسوب به مهاجران عرب باشد، به شدت برجسته می شود. دشمنی غربیها با عربها و مسلمانان ابعاد سیاسی نیز دارد. بخشی از عربها و مسلمانان در طول دوره بعد از جنگ سرد هرگز تسلیم غرب نبودند و به مخالفت خود با رویکردهای امپریالیستی آمریکا و اشغالگری رژیم صهیونیستی ادامه میدادند. در همین راستا در دو دهه گذشته نیروهای اشغالگر آمریکایی از عراق بیرون رانده شدند و در افغانستان شکست خوردهاند. فراموش نکنیم که اشغالگران آمریکایی همچنین به بدترین شکل از لبنان این کشور کوچک خاورمیانه نیز شکست خوردند و خارج شدند. رشتهای وجود دارد که رویکرد های استعمار غربی در کشورهای ما را به روی کار آمدن ترامپ مرتبط میکند. با این وجود نژادپرستی آشکار از سوی غرب بر ضد اسلام برای تعامل خشن و همراه با سرکوب بر ضد مسلمانان قطعا باعث آزادی بیشتر مسلمانان خواهد شد، حتی اگر مدت این اتفاق طولانی باشد.منبع : مشرق |
![]() |
↧
February 15, 2017, 2:21 am
به گزارش ندای انقلاب، جایزه "ورلدپرس فوتو" امسال نیز با پذیرش هزاران عکس از عکاسان سراسر جهان کار خود را آغاز کرد که در نهایت "برهان اوزبیلیچی" جایزه نخست را از آن خود کرد. این عکاس که لحظات ترور سفیر روسیه در ترکیه را عکاسی کرده می گوید ابتدا درک نمی کرده چه اتفاقی در حال روی دادن است، پشت دیوار پنهان شده و تلاش کرده این صحنه "سورئال" را ثبت کند. حادثه هنگامی روی داد که برای گرفتن عکس به سفیر نزدیک شده بود.گفتنی است مسابقه عکاسی "ورلدپرس فوتو" معتبرترین رقابت عکاسی جهان شناخته میشود که امسال در هشت گروه خبری، مسائل معاصر، زندگی روزمره، اخبار عمومی، پروژه های بلند مدت، طبیعت، مردم و ورزش برگزار شد. شماری از عکس های برگزیده امسال را در زیر می بینید. |
|
↧