Quantcast
Channel: پایگاه خبری ندای انقلاب - پربيننده ترين عناوين بین الملل :: rss_full_edition
Viewing all 3812 articles
Browse latest View live

توصیه مسافرتی وزارت خارجه به شهروندان ایرانی عازم آمریکا

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران در پی تماس‌ها و ابراز نگرانی‌های برخی هم میهنان عزیز در خصوص صدور فرمان اجرایی تبعیض آمیز اخیر رئیس جمهوری آمریکا، ضمن محکومیت این اقدام نسنجیده و غیرقانونی، به کلیه شهروندان ایرانی عازم سفر به ایالات متحده اکیدا توصیه می‌نماید که قبل از سفر به این کشور به طریق مقتضی و معتبر اطمینان حاصل نمایند که برای ایشان در بین راه و در مبادی ورودی به آمریکا مزاحمتی ایجاد نخواهد شد.ترامپ ورود اتباع سوریه و شش کشور دیگر یعنی ایران، عراق، سودان، لیبی، سومالی و یمن را حداقل به مدت ۹۰ روز ممنوع اعلام کرده است.متن فرمان اجرایی‌ که ترامپ روز جمعه آن را امضا کرد شامل تعلیق برنامه اجازه ورود پناهندگان به آمریکا برای ۱۲۰ روز، ممنوعیت ورود پناهندگان سوری تا زمان اعمال "تغییرات جدی" که "با منافع ملی سازگار است، "تعلیق ۹۰روزه ورود از عراق، سوریه و کشورهایی که "موجب نگرانی" هستند، است. در این دستور مستقیماً از ایران نام برده نشده اما به قوانینی اشاره می‌کند که احتمالاً شامل حال اتباع ایران هم خواهد شد.منبع : تسنیمانتهای پیام/

استشمام بوی جنگ علیه ایران از کنگره و پنتاگون

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، دانلد ترامپ در مصاحبه اختصاصی اخیر خود با شبکه ‌سی‌بی‌اس به سبک تبلیغات انتخاباتی خود از مداخلات نظامی ایالات متحده در خاورمیانه انتقاد کرد، اما با فاصله‌ای اندک در پنتاگون دستور بازسازی ارتش را برای «جنگ با رقبای تقریباً همتا» و «چالشگران منطقه‌ای» صادر کرد. [۱]همزمان در مجلس نمایندگان آمریکا،‌ السی هستینگز که روابط نزدیکی با لابی صهیونیستی دارد، طرحی را ارائه کرده که بر اساس آن، رئیس‌جمهور ایالات متحده اختیار خواهد داشت حملات پیشدستانه‌‌ای را به منظور جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هسته‌ای به راه بیاندازد. [۲]این دو خبر وقتی نگران‌کننده‌تر می‌شود که بدانیم جیمز ماتیس وزیر دفاع جدید از فرماندهان عملیات واشینگتن در عراق و افغانستان بوده است. وی از جمله اولین گزینه‌های مورد تأیید سنا در میان نامزدهای پیشنهادی ترامپ بود و توانست ۹۸ رأی از ۱۰۰ سناتور دریافت کند.این رخدادها با ابتکار عمل بریتانیا در برگزاری مانور مشترک نظامی در خلیج فارس همراه شده است. از اواخر ژانویه، مانور «Unified Trident» یا «نیزه سه‌شعبه متحد» با مدیریت از سوی پایگاه جدید این کشور در بحرین آغاز خواهد شد. در این مانور، ارتش‌های بریتانیا، ایالات متحده و احتمالاً فرانسه و استرالیا مشارکت می‌کنند. تریدنت همچنین نام موشک بالستیک با قابلیت حمل کلاهک حرارتی‌هسته‌ای است که در اختیار لندن و واشینگتن قرار دارد.با این شرایط یک پرسش جدی مطرح می‌شود: آیا در دوره ریاست‌جمهوری ترامپ نیز که بی‌شباهت به بوش پدر و پسر نیست، باید منتظر یک مداخله نظامی دیگر در خاورمیانه و حوزه خلیج فارس باشیم؟بودجه سالانه نظامی ایالات متحده بیش از یک‌سوم تمام هزینه‌ دولت‌های جهان در امور نظامی است و دستور ترامپ در شرایطی که یکی از انتقادهای دائمی او به سیاست‌های اوباما مربوط به هزینه‌های هنگفت نظامی بوده است، جای تأمل دارد.اگر بخواهیم مرجع ضمیر را در عباراتی مانند «رقبای تقریباً همتا» و «چالشگران منطقه‌ای» دریابیم، مطمئن‌ترین راهی که فعلاً در دسترس قرار دارد، مواضع پیشین ترامپ و وزیر دفاع او است.ترامپ پیش‌ از این مواضع تندی نسبت به سه بازیگر منطقه‌ای و بین‌المللی اظهار کرده است: چین، داعش و ایران. وی بارها بیان کرده که اوباما بهتر بود به جای روسیه همکاری با چین را کاهش می‌‌داد و به جای توافقی که نتیجه‌اش افزایش بودجه دولت ایران است، باید راه سخت‌گیرانه‌‌تری جهت مقابله با توانمندی‌های هسته‌ای ایران می‌یافت.دانلد از هزینه‌های هنگفت آمریکا در مبارزه ناکام با داعش انتقاد کرده بود و می‌گفت او در یک عملیات برق‌آسا و قاطع، داعش را «از روی زمین محو خواهد کرد.»جیمز ماتیس رئیس تازه‌وارد پنتاگون نیز مواضع تندی نسبت به داعش و حتی ایران داشته و بعضاً با اظهارات سیاسی از رویکرد نسبتاً آرام اوباما در هر دو مورد انتقاد می‌کرد. گفته می‌شود به دلیل همین تفاوت رویکرد است که در سال ۲۰۱۳ میلادی از مدیریت دفتر مرکزی فرماندهی ارتش آمریکا کنار گذاشته شد. [۳]ژنرال چهارستاره، تابستان سال گذشته، داعش را اسب خوش‌خَرام ایران دانسته بود که وسیله‌ای برای توسعه نفوذ تهران در خاورمیانه است. ترامپ در مناظرات انتخاباتی نظر مایک پنس (نفر سمت راست) قائم‌مقام خود را در مورد احتمال بمباران مواضع حکومت سوریه رد کرده بود، با این حال انتخاب جیمز ماتیس (نفر وسط) به وزارت دفاع، نشان می‌دهد برنامه‌های جدی برای مداخله نظامی در سوریه در پیش استواقعیت آن است که وجود گروه‌های تروریستی در منطقهT بستر مناسبی برای توجیه افکار عمومی داخلی و جهانی نسبت به هرگونه عملیات نظامی از سوی ایالات متحده در خاورمیانه فراهم شده است. این گروه‌ها که ابتدا با کمک‌های نظامی واشینگتن و بهره‌برداری از بی‌سوادی، فقر و شکاف‌های اجتماعی رشد کردند، اکنون به واقعیتی انکارناپذیر در منطقه تبدیل شده‌اند.بنابر این هیچ بعید نیست رئیس‌جمهوری مانند ترامپ که ظاهراً یک به یک در حال عمل به وعده‌های خود است، به فکر یک عملیات برق‌آسا و مداخله مستقیم جهت رویارویی با داعش باشد. این مأموریتِ کم‌خطر می‌تواند نخستین گام از سوی ساکن تازه‌وارد کاخ سفید باشد،‌ پیش از آنکه تصمیم قطعی را در مورد مأموریت‌های خطرناک نسبت به ایران و چین اتخاذ کند.فعلاً دستورات جدید در پنتاگون و طرح‌های نو در مجلس نمایندگان در حد یک تهدید اولیه برای ایران است تا تهران اولاً نسبت به تعهدات خود در توافق هسته‌ای کاملاً پایبند باشد و ثانیاً برای انعقاد توافق‌های تجاری یا بده‌بستان امتیاز، پا پیش بگذارد. حتی ممکن است ترامپ بخواهد با چنین اقدامات نمایشی که نتیجه اصلی آن افزایش خصومت میان دو کشور است، از زیر لغو برجام شانه خالی کرده یا ایران را به اعطای امتیازهای بیشتر در این توافق، مجبور کند.[۱] http://www.globalresearch.ca/trump-orders-military-to-prepare-for-world-war/۵۵۷۱۵۲۰[۲] http://www.ronpaulinstitute.org/archives/peace-and-prosperity/۲۰۱۷/january/۲۸/pre-emptive-attack-iran-bill-active-in-us-house/[۳] http://www.mashreghnews.ir/fa/news/۶۸۱۲۶۱

«مدینه» رویایی ارتش سعودی با انبوهی از سامانه‌های مدرن نابود شد/ یمنی‌ها پاسخ رزمایش فرانسه در خلیج فارس را دادند! +عکس

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، پس از گذشت بیش از ۲۲ ماه از تجاوز وحشیانه ارتش سعودی به کشور یمن، تنوع و شیوه غافلگیرانه پاسخ های نیروهای مسلح و رزمندگان نیروی مقاومت مردمی این کشور یکی از عوامل عصبانیت متجاوزان و مزدوران ارتش سعودی است که آنها را از به نتیجه رسیدن این اقدامات خود ناامید کرده است.در جدیدترین و یکی از مهمترین پاسخ های ارتش یمن به متجاوزان سعودی، این نیروها موفق شدند یکی از شناورهای مهم نیروی دریایی عربستان سعودی را هدف قرار دهند. بر اساس گزارش های رسیده، این ناو در حال حمله به مناطق مسکونی از درون دریای سرخ بود که مورد هدف نیروهای یمنی قرار گرفته است. ارتش یمن پیش از این نسبت به حمله به مناطق مسکونی به متجاوزان سعودی هشدار داده بود اما به نظر می رسید قاتلان مردم یمن، تصور نمی کردند این هشدار، رنگ عملی شدن به خود بگیرد.اما شناور مورد نظر چه نوع ناوی بوده و آیا هدف قرار دادن آن ارزش نظامی دارد؟کلاس المدینه؛ هدیه فرانسوی به آل سعودبر اساس تصاویر منتشره و اخبار اعلامی توسط منابع غیررسمی، شناور مورد نظر از ناوهای محافظ کلاس "المدینه" است که توسط فرانسه ساخته شده بودند. این شناورها در دهه ۱۹۸۰ میلادی توسط شرکت فرانسوی Arsenal de Lorient ساخته شدند. ارتش سعودی چهار فروند از ناوهای این کلاس در سالهای ۱۹۸۵ و ۱۹۸۶ میلادی تحویل گرفت و این شناورها به صورت ویژه برای عملیات در منطقه دریای سرخ توسعه پیدا کردند. یکی از شناورهای کلاس المدینهوزن این شناورها در حدود ۲۶۰۰ تن بوده و ۱۷۹ نفر نیز خدمه دارد. طول این ناو ۱۱۵ و عرض آن نیز ۱۲.۵ متر است. این کشتی دارای سامانه های راداری ، جنگ الکترونیک و سونار ساخت فرانسه بود که از آن میان می توان به رادار DRBV ۱۵ Sea Tiger، رادار DRBC ۳۲ و سامانه سونار TSM ۲۶۳۰ Sorel از جمله این موارد بودند.این ناو که توان حمل یک فروند بالگرد را نیز دارد در بخش تسلیحات به ۸ تیر موشک کروز ضد کشتی Otomat ساخت ایتالیا، ۱۸ تیر موشک سطح به هوای Crotale ساخت فرانسه، یک توپ ۱۰۰ میلی متری در جلو و دو توپ دفاعی ۴۰ میلی متری به همراه پرتابگرهای اژدر مجهز است. برد موشک ضد هوایی Crotale در حدود ۱۱ کیلومتر و ارتفاع درگیری آن ۶ کیلومتر است.سرعت این موشک ۱۲۰۰ متر بر ثانیه است. همچنین برد موشک کروز Otomat نیز ۱۸۰ کیلومتر است. این شناور به ۴ موتور دیزل مجهز است که سرعت نهایی در حدود ۴۶ کیلومتر بر ساعت را نیز برای آن فراهم می کنند.نوسازی ناوهای سعودی و هزینه های میلیون دلاریاما در سال ۱۳۹۲ شمسی یعنی تنها ۳ سال پیش، ارتش سعودی قراردادی هنگفت و با ویژگی های فراوان برای ارتقاء این شناورها با فرانسه به امضاء رساند. بر اساس این قرارداد، رادارها و سنسورهای جدید، سامانه رزمی مدرن، تعمیر اساسی بدنه و البته نصب سامانه دفاع هوایی کوتاه برد SIMBAD-RC بر روی این ناوها به قیمت ۱۰۰ میلیون دلار (برای هر شناور) به سرعت انجام شد.به عنوان مثال، سامانه SIMBAD-RC ساخت شرکت MBDA در حقیت یک سیستم کنترل از راه دور مجهز به سامانه های شناسایی فروسرخ و موشک های دوش پرتاب میسترال ساخت فرانسه است که بر اساس اعلام خود شرکت سازنده توانایی درگیری با بالگرد، شناورهای کوچک سطحی ، هواپیما و البته موشک های کروز ضد کشتی را نیز دارد. ناو سعودی لحظاتی قبل از هدف قرار گرفتن لحظه مورد اصابت قرار گرفتن ناو سعودیبا توجه به سکوت رسانه های عربی و اینکه فیلم منتشر شده از طرف یمنی ها، به وضوح کامل مورد اصابت قرار گرفتن ناوی در اندازه ها و کلاس شناور المدینه را نشان می دهد، می توان تا حد زیادی اطمینان حاصل کرد که این شناور مجهز سعودی منهدم شده است.با توجه به اینکه این شناور، با سامانه های مدرن فرانسوی تجهیز و آماده مقابله با حملاتی چون موشک های کروز بوده است، موفقیت حمله موشکی نیروهای مسلح یمن به این شناور نشان می دهد تنها با یک شلیک، سیستم پر ادعا و گران قیمت فرانسوی شکست خورده و ناو صدها میلیون دلاری سعودی، نابود شده است.این موضوع ضمن اثبات قدرت موشکی نیروهای یمنی، ناکارآمدی سامانه های مشهور پدافندی کشوری چون فرانسه که تبلیغات فراوانی در زمینه قدرت صنعت نظامی خود انجام می دهد را بار دیگر به اثبات خواهد رساند. البته پیش از نیز یک ناو اماراتی (ساخت آمریکا) توسط یمنی ها به وسیله موشک کروز هدف قرار گرفته بود که باعث هلاکت دهها نظامی، تخریب سنگین و از رده خارج شدن این شناور شد. نکته جالب آن است که تا چند روز دیگر، نیروهای دریایی سه کشور آمریکا، فرانسه و انگلیس همراه با تعداد قابل توجهی از ناوهای جنگی خود در خلیج فارس، تاکتیک‌های مقابله با آنچه "تهدید ایران" خوانده ‌اند، را شبیه ‌سازی و با آن مقابله می ‌کنند و حال، انهدام یک ناو مدرن که طی سالهای اخیر با هزینه ای هنگفت توسط فرانسه نوسازی شده است، بهترین جواب برای کشورهایی است که می خواهند با رزمایش خود نشان دهند توانایی مقابله با موشک ها و سایر سامانه های مدرن جمهوری اسلامی ایران را دارند.منبع : مشرق

حوادث ۸۸ مقدمه برجام و تسهیل نفوذ آمریکا بود/ رابطه با آمریکا یعنی آغاز یک «عصر تاریک» در ایران/ «اخبار جعلی» مهمترین تهدید ایران در انتخابات

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، مفهوم جنگ ترکیبی یکی از اصلی‌ترین و شامل‌ترین مفاهیم در حوزه استراتژی‌های نوین جنگ به شمار می‌رود. این مفهوم شامل استفاده از ابزارهای نرم پیش از ابزارهای سخت برای رسیدن به مقاصد مدنظر در یک کشور هدف است. جنگ اطلاعاتی و رسانه‌ای، اغوای سیاسی و دیپلماتیک، تحریم و جنگ اقتصادی، تحریک اختلافات قومی و نژادی، جنگ داخلی، انقلاب رنگی، تغییر رژیم و چندین و چند عبارت دیگر، همگی در تعریف جنگ ترکیبی جای می‌گیرند.آمریکا به عنوان صاحب قوی‌ترین دستگاه پروپاگاندا و هم‌چنین متأسفانه گسترده‌ترین شبکه نفوذ اقتصادی، فرهنگی و سیاسی در سراسر جهان، تنها کشوری است که می‌تواند جنگ ترکیبی علیه کشورهای هدف خود به راه بیندازد. انقلاب‌های رنگی سال‌های اخیر به ویژه در اروپا و بحران ساختگی در سوریه، از مشخص‌ترین مثال‌های جنگ ترکیبی آمریکا هستند که در آن‌ها واشینگتن عمدتاً با توسل به ابزارهای نرم به دنبال «تنظیم»، «تغییر» یا «تجدید» رژیم در سراسر دنیا بوده است. خبرنگار ما برای تعمق بیش‌تر در مفهوم جنگ‌های ترکیبی و آشنایی مخاطبان محترم با ابعاد گسترده این جنگ‌ها، ملزومات مقابله کشورهای هدف با آن‌ها، چالش‌های پیش روی ایران به عنوان یکی از اصلی‌ترین اهداف جنگ‌های ترکیبی آمریکا، نقش هم‌کاری‌ها و بهبود ظاهری روابط میان واشینگتن و تهران و به طور خاص حصول توافق هسته‌ای در دولت روحانی، فریب اولیه اما بدگمانی اخیر روحانی به آمریکا و موضوعات دیگر از این قبیل با «اندرو کوریبکو» نظریه‌پرداز جنگ ترکیبی، تحلیلگر سیاسی و عضو شورای تخصصی «مؤسسه پیش‌بینی‌ها و مطالعات استراتژیک» وابسته به دانشگاه دوستی ملل روسیه گفت‌وگو کرده است. این کارشناس آمریکایی مسائل خاورمیانه و اوراسیا در کتاب خود با نام «جنگ‌های ترکیبی: روی‌کرد انعطاف‌پذیر غیرمستقیم به تغییر رژیم» (کتاب را از این‌جا دریافت کنید) وضعیت در سوریه و اوکراین را مفصلاً تحلیل، به انتخابات سال ۸۸ در ایران اشاره، و تلاش کرده تا اتخاذ مدل جدیدی از جنگ توسط آمریکا را به اثبات برساند.مصاحبه با آقای کوریبکو تفصیلی است و در دو بخش خدمت مخاطبان محترم ارائه می‌شود. در این دو گزارش نکات فوق‌العاده قابل‌توجهی مطرح می‌شود که می‌تواند در تحلیل وضعیت موجود در منطقه و مقابله با بسیاری از نقشه‌های آمریکا برای آینده کشورمان راه‌گشا باشد. اگرچه می‌توان خط به خط پاسخ‌های این کارشناس آمریکایی را حائز اهمیت دانست، اما در متن زیر، بخش‌هایی که مهم‌تر تلقی شده‌اند از بقیه متن متمایز شده‌اند.آن‌چه در ادامه می‌آید بخش دوم از مصاحبه با اندرو کوریبکو است. بخش اول مصاحبه را می‌توانید از این‌جا بخوانید.******بحران سوریه احتمالاً مهم‌ترین مسئله حال حاضر در خاورمیانه است. راه‌حل‌های مختلفی برای این بحران امتحان شد، اما به نظر می‌رسد ائتلاف ایران-روسیه-ترکیه تا الآن مؤثرترین راه‌حل بوده است. به نظر شما این ائتلاف در آینده خاورمیانه و دنیا جایی دارد؟اولین باری که من به موضوع ائتلاف سه‌جانبه ایران-روسیه-ترکیه پرداختم، تابستان [سال ۲۰۱۶] و در فاصله قبل و بعد از کودتای شکست‌خورده طرف‌دار آمریکا در ترکیه و طی یک سری مقاله برای اندیشکده «کتهون» (Katehon) مستقر در مسکو بود. تحلیلی که من در آن زمان ارائه دادم، در تاریخ ۲۰ دسامبر زمانی که وزرای خارجه سه کشور در پایتخت روسیه گرد هم جمع شدند و «بیانیه مسکو» [مبنی بر ائتلاف سه کشور برای پایان دادن به بحران در سوریه] را صادر کردند، رسماً تأیید شد.ائتلاف ایران-روسیه-ترکیه تا کنون کارآمدترین هم‌کاری بین‌المللی برای حل و فصل بحران سوریه بوده استخلاصه آن‌چه که من در گزارش‌هایم نوشتم این بود که هر سه کشور در گذر زمان منافعی را پیدا کرده‌اند که با یک‌دیگر هم‌پوشانی دارد و مبنی بر پایان دادن به جنگ تروریستی علیه سوریه [مسئله‌ای که موضع ترکیه درباره آن طی یک سال گذشته و با متمرکز کردن قدرت و اسلامی‌سازی کشور توسط اردوغان در حال تغییر و تحول بوده است] و مقابله با جدایی‌طلبی/«فدرالیسم» کُردهاست چراکه این جدایی‌طلبی در عمل به معنای ظهور یک «‹اسرائیل کردستان› ژئوپلتیکی دوم در قلب خاورمیانه» است.این ائتلاف سه‌جانبه مظهر یک «کنسرت [گردهمایی] قدرت‌های بزرگ» در قرن ۲۱ در خاورمیانه است که انگیزه آن‌ها از اتحاد، تمایل مشترک‌شان برای حذف آمریکا به عنوان «سلطان‌ساز» [عامل تعیین‌کننده در قدرت گرفتن یا سرنگونی نظام‌های حاکم] در معادلات منطقه و جای‌گزین قدرت تأثیرگذاری خود به جای نفوذ رو به زوال واشینگتن است.البته چالش‌های دوجانبه میان سه عضو این ائتلاف هنوز هم وجود دارد، اما تمام این چالش‌ها برطرف‌شدنی هستند و انتظار نمی‌رود خطری جدی را برای هم‌کاری‌های چندجانبه ائتلاف در داشته باشند. به عنوان مثال، مسائلی که روسیه و ایران در مقابل ترکیه با آن مواجه هستند، عبارتند از: تداوم میزبانی این کشور از موشک‌های هسته‌ای آمریکا در پایگاه هوایی «اینجرلیک»، عملکرد آنکارا طی بیش از شش سال گذشته به عنوان نیروی نیابتی اصلی واشینگتن برای «رهبری از پشت پرده» در به راه انداختن جنگ تروریستی علیه سوریه، و اصرار اردوغان به کناره‌گیری بشار اسد رئیس‌جمهور سوریه.این در حالی است که روابط میان ایران و روسیه به طرزی قابل‌توجه با مشکلات کم‌تری مواجه است. تنها مشکلی که می‌توان آن را در این رابطه دخیل دانست، رقابت غیرعلنی (و در عین حال دوستانه) میان دو کشور در بازار جهانی انرژی است. با همه این‌ها، هر سه طرف، در کنار این اختلافات، این درک مشترک را هم دارند که یک کمپین جنگ اطلاعاتی سنگین و تک‌قطبی علیه آن‌ها در تلاش است تا ائتلاف سه‌جانبه‌شان را که می‌تواند معادلات [منطقه‌ای و جهانی] را تغییر دهد، دچار تفرقه کند. این کمپین اخیراً تمرکز خود را روی این روایت ساختگی قرار داده که «روسیه و ترکیه دارند علیه ایران در سوریه توطئه می‌کنند.»با این وجود، از آن‌جا که هر سه طرف متوجه بازی‌ای هستند که توسط آمریکا و متحدانش علیه آن‌ها در جریان است، هیچ‌یک در این دام نیفتاده‌اند و این ائتلاف سه‌جانبه هم‌چنان پتانسیل نظارت بر [و مدیریت اوضاع تا] پایان جنگ تروریستی در سوریه و ایجاد یک نظم چندقطبی جدید در خاورمیانه با برقرار کردن ثبات و تقویت منطقه پس از شکست داعش را دارد.در ائتلاف سه‌جانبه، روابط ایران و روسیه با هم نزدیک‌تر از روابط این دو کشور با ترکیه استهدف بلندمدتی که در ذهن است تسهیل ادغام خاورمیانه در چشم‌انداز جهانی «یک کمربند، یک جاده» چین درباره جاده‌های ابریشم جدید در دنیاست که منجر به تحقق سرنوشت ژئواستراتژیک ایران و ترکیه در تبدیل شدن به پل ارتباطی جنوب اوراسیا میان اتحادیه اروپا و شرق آسیا خواهد شد.همان‌طور که قبلاً [در قسمت قبلی مصاحبه] نیز گفته شد، روسیه همتای اوراسیای شمالیِ این ساختار ژئوپلتیک است و نتیجتاً امکان گسترش و بازتعریف مفهوم ائتلاف سه‌جانبه این کشورها از یک «گردهمایی قدرت‌های بزرگ خاورمیانه» به یک «هم‌کاری پراگماتیک ابَرقاره‌ای» متشکل از پل‌های زیرساختی فرااوراسیایی را فراهم می‌سازد.اگر بپذیریم که گفتمان فراگیر در قرن ۲۱، درباره یک‌پارچه‌سازی اوراسیایی خواهد بود، آن‌گاه [متوجه خواهیم شد که] این ائتلاف سه‌جانبه در قلب این فرآیند جای دارد و تبدیل به مرکز مهم‌ترین تحولات ژئوپلتیک قرن حاضر خواهد شد. بر همین اساس و به طور طبیعی هر یک از اعضای این ائتلاف، هدف مهمی برای جنگ‌های ترکیبی آینده آمریکا خواهند بود.چنان‌که شما هم اشاره کردید، یکی از اهداف آمریکا از جنگ‌های ترکیبی، تغییر حکومت‌ها در کشورهای مختلف است. ابزارهای آمریکا برای رسیدن به این هدف چیست؟همان‌طور که قبلاً [در قسمت قبلی مصاحبه] هم توضیح داده شد، ماهیت جنگ ترکیبی، تقابل هویتی ساختگی یا واکنشی است و این تقابل به تدریج از یک انقلاب رنگیِ شکست‌خورده تبدیل به یک جنگ نامتعارف با هدف تنظیم، تغییر و/یا تجدید رژیم می‌شود. این کمپین‌ها همیشه با یک دوره شرطی‌سازی [و تربیت] اجتماعی و ساختاری شروع می‌شوند. آمریکا در این دوره تلاش می‌کند تا به شکلی نامحسوس پدافند دشمن خود را از طریق جنگ‌های اطلاعاتی و مالی-اقتصادی (از جمله دستکاری ارزی و تحریم) تضعیف نماید.سپس به مرحله اصلی جنگ ترکیبی وارد می‌شویم که در آن، عملیات با استفاده از نیروهای نیابتی غیرمسلح (انقلاب رنگی با «معترضان» و «سازمان‌های غیردولتی») پیش می‌رود؛ این نیروها با نیروهای مسلح هم‌کاری و در نهایت خودشان هم تبدیل به نیروهای مسلح (تروریست‌ها، «شورشیان» «مبارزان آزادی‌خواه») می‌شوند و وحشیانه برای تحقق اهداف استراتژیکی می‌جنگند که قبلاً به آن‌ها اشاره کردیم. ویژگی‌های ماهیتی و نام هر یک از این بازیگران بی‌ثبات‌کننده بستگی به ویژگی‌های منحصر به فرد کشور هدف دارد، اما مدل [این جنگ‌ها] صرف‌نظر از کشوری که هدف قرار گرفته، یکسان است.«نارنجی» رنگ «انقلاب» آمریکایی در اوکراین بود؛ بسیاری از انقلاب‌های رنگی با اعتراض به نتایج یک انتخابات آغاز می‌شوندموضوع دیگری که شما در کتاب‌تان به آن اشاره کرده‌اید، توافق هسته‌ای ایران و آغاز یک «عصر طلایی» رابطه با ایران برای آمریکا است. لطفاً توضیح بدهید که چرا این عصر جدید برای آمریکا طلایی است. آیا آمریکا حقیقتاً به دنبال ارتباط با ایران با هدف برقراری صلح در خاورمیانه است؟دستی که اوباما [به نشانه همکاری و دوستی،] سخاوتمندانه به سوی ایران دراز کرد، هرگز چیزی جز یک نمایش فریب‌کارانه نبود. این تصور که آمریکا حاضر شود انواع و اقسام «امتیازات» (نظیر کاهش تحریم‌ها و آزادسازی دارایی‌های مالی بلوکه‌شده) را به ایران بدهد، صرفاً در ازای این‌ که تهران با جدیت تمام به دنبال انرژی هسته‌ای باشد، به وضوح تصور اشتباهی بود؛ ضمن این‌که آن‌چه ایران در تمام این مدت داشت انجام می‌داد همین پیگیری انرژی هسته‌ای بود [و بنابراین دلیلی نداشت آمریکا به این خاطر به ایران امتیاز بدهد].انگیزه پشت پرده آمریکا جلب نظر «میانه‌روهای» طرف‌دار غرب (که نماینده آن‌ها پرزیدنت روحانی است) و برانگیختن انتظارات غیرواقع‌بینانه در «مردمِ اکثراً جوانِ (زیر ۳۰ ساله) خسته از تحریم» ایران بود. آمریکا تلاش کرد تا با جدا کردن «میانه‌روهای» [طرف‌دار] پرزیدنت روحانی از «محافظه‌کارهای» طرف‌دار آیت‌الله خامنه‌ای، میان نخبگان «نظام» (ارتش، بخش‌های اطلاعاتی و نهادهای دیپلماتیک) اختلافی محسوس ایجاد نماید؛ [طبق این تقسیم‌بندی] گروه اول در چشم غربی‌ها نفوذ اقتصادی و دیپلماتیک بیش‌تر[ی در ایران] دارند، در حالی که گروه دوم ظاهراً بر حوزه‌های نظامی-امنیتی مسلط هستند.البته خود روحانی را نباید درباره هیچ چیز سرزنش کرد چون او «مطلع» از هیچ‌یک از نقشه‌های خارجی نبود، بلکه واشینگتن صرفاً به این دلیل تصمیم گرفت او و شهروندانی را که او نماینده آن‌هاست هدف قرار دهد که «نظام» حاکم بر آمریکا فکر می‌کرد که این افراد را راحت‌تر می‌تواند فریب دهد و گمراه کند.با این حال، آیت‌الله خامنه‌ای و حامیان او متوجه این نقشه شدند و «نظام» ایران همه تفاوت‌های قابل‌توجه در سیاست‌گذاری‌ها میان [«دولت» و «نظام» یا به اصطلاح] «میانه‌روها» و «محافظه‌کارها» را که روی کاغذ ممکن بود بتوان از آن‌ها بهره‌برداری کرد، تعدیل نمود و به این ترتیب از بحرانی که آمریکا به آن امید بسته بود، جلوگیری شد.دانلوداشاره مقام معظم رهبری به تلاش دشمن برای القای دوقطبی «تندرو» و «میانه‌رو» و برخی توصیه‌های انتخاباتی دیگراین واقعیت را می‌توان به واضح‌ترین شکل خود در پرزیدنت روحانی (نماد «میانه‌روی») مشاهده کرد؛ وی اخیراً گفتمان طرف‌دار غرب و خوش‌بینانه قبلی خود را رها کرده و در عوض، به آمریکا و انگیزه‌های این کشور بدبین‌تر شده است. جالب توجه است که این [رفتار و تفکر جدید] پرزیدنت روحانی، انعکاس همان نصیحت‌های «محافظه‌کارانه» و عاقلانه‌ای است که مرتباً توسط «رهبر عالی» [ایران] مطرح می‌شود.از بسیاری جهات، آمریکا تلاش کرد تا پس از توافق هسته‌ای از طریق پرزیدنت روحانی همان کاری را با ایران بکند که موفق نشده بود پس از به اصطلاح «ریست» [و تجدید روابط با کرملین] از طریق «مدودف» رئیس‌جمهور وقت با روسیه انجام دهد؛ و دقیقاً همان‌گونه که آیت‌الله خامنه‌ایِ [به اصطلاح] «محافظه‌کار»، خردمندانه رئیس‌جمهور «میانه‌رو»ی کشورش را از افتادن در این دام نجات داد، پوتین «محافظه‌کار» هم چند سال قبل‌تر همتای سیاسی روحانی را در کشور خودش نجات داده بود.اگر ایران متوجه نقشه بزرگ آمریکا برای نفوذ استراتژیک و «خلع‌سلاح غیرنظامی [بدون توسل به نیروی نظامی]» این کشور از طریق ابزارهای نامتقارن نمی‌شد و نمی‌توانست بر اختلافات برنامه‌ریزی‌شده در «نظام» خود غلبه کند، ممکن بود ثروت بادآورده اقتصادی احتمالی پس از کاهش تحریم‌ها منجر به ثروتمند شدن و «خودفروشی» تعداد بیش‌تری از نخبگان ایرانی و در نتیجه، خنثی شدن و شاید حتی هم‌کاری آن‌ها [با آمریکا] با هدف تضعیف کشور شود.هدف نهایی این بود که یا تقابلی میان مردم و مقامات «میانه‌رو» و «محافظه‌کار» در ایران ایجاد شود و یا کنترل دولت این کشور توسط نیروهای نیابتی به دست گرفته شود و تمرکز استراتژیک ایران از غرب و جنوب (فلسطین و خلیج [فارس]) منحرف و به سمت شمال (قفقاز و آسیای مرکزی) معطوف گردد تا فشار بر صهیونیست-وهابی‌ها کاهش یابد و [این تمرکز] روی آماده‌سازی برای تقابل احتمالی با روسیه معطوف شود؛ دقیقاً همان کاری که غربی‌ها می‌خواستند پیش از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ ایران را به انجام آن بگمارند. این اتفاقات از دیدگاه واشینگتن می‌تواند بازگشت به «عصر طلایی» روابط آمریکا با ایران باشد، اما برای ایران معنایی جز آغاز یک «عصر تاریک» و دوران طولانی مملو از مشکلات داخلی و بین‌المللی ندارد.رهبر ایران با خردمندی خود، «روحانی» را از افتادن در دام آمریکا نجات دادشما در کتاب خود به درستی پیش‌بینی کرده‌اید که آمریکا راه‌هایی را برای متهم کردن تهران به نقض توافق هسته‌ای و تحریم مجدد ایران پیدا خواهد کرد. این پیش‌بینی، اکنون با کارشکنی‌های دولت آمریکا و عدم تأثیر محسوس برجام بر زندگی مردم عادی در ایران محقق شده است. آیا آن‌چه شما «امیدهای ناامید» توصیف کرده‌اید، با روی کار آمدن ترامپ در آمریکا باز هم ناامیدتر خواهند شد؟از آن‌جا که نقشه اصلی دولت اوباما برای جذب، ربودن و اختلاف‌افکنی در «نظام» و جامعه مدنی ایران از مسیر خود منحرف شده، دولت ترامپ (به دستور «نظام» آمریکا متشکل از ارتش، بخش‌های اطلاعاتی، و نهادهای دیپلماتیک این کشور) آماده است تا «نقشه جای‌گزین» جنگ ترکیبی دولت قبلی را فعال کند.«امیدهای ناامید»ی که من درباره‌شان نوشته‌ام طراحی شده‌اند تا احساسات ضددولتی را در میان جمعیت اکثراً جوان (زیر ۳۰ ساله) ایران افزایش دهند، و انتظار می‌رود بتوانند جرقه یک «انقلاب سبز ۲» را در محدوده زمانی انتخابات ریاست‌جمهوری آینده ایران در ماه می (اواخر اردیبهشت تا اوایل خرداد ۹۶) بزنند.شکی نیست که اگر ترامپ به وعده‌های انتخاباتی خود درباره به مذاکره گذاشتن دوباره یا پاره کردن کامل توافق هسته‌ای و مفاد آن مبنی بر کاهش تحریم‌ها، جامه عمل بپوشاند، امیدهای غیرواقع‌بینانه مردم عادی در ایران بیش از پیش ناامید خواهد شد؛ بنابراین مقامات ایران باید مراقب باشند که شهروندان این کشور چگونه به این اقدامات ترامپ واکنش نشان خواهند داد، و بر نقش کمپین‌های اطلاعاتی خارجی در تحریک تظاهرات‌های ضددولتی «خودجوش» (مرحله اول «انقلاب رنگی») نظارت کنند.چنان‌که شما هم اشاره کرده‌اید، انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۲۰۰۹ در ایران، نمونه‌ای از جنگ ترکیبی آمریکا علیه ایران بود. لطفاً درباره انتخابات آن سال و مفهوم «انقلاب سبز ۲» بیش‌تر توضیح بدهید.«انقلاب سبز» سال ۲۰۰۹ یک «عملیات آزمایشی اولیه پیشا-بهار عربی» بود. آمریکا تعمداً تصمیم گرفت تا منابع خود را به شکل حداکثری برای موفقیت آن هزینه نکند، بلکه اجازه دهد این جریان به طور طبیعی دوره خود را طی کند تا «موجی از شوک» را به درون جامعه ایران وارد نماید؛ واشینگتن معتقد بود این موج به تقویت اختلافات [و دوقطبی‌های] «میانه‌رو»-«محافظه‌کار» و «جوان»-«میان‌سال» [نسل چهارم-نسل اول انقلاب] کمک خواهد کرد.آمریکا در جریان فتنه ۸۸ تعمداً از تمام توان خود استفاده نکرد، چراکه به دنبال ارزیابی اولیه و سنجش واکنش ایران به این‌گونه عملیات‌های بی‌ثبات‌سازی بود«انقلاب سبز» اصلاً یک عملیات شرطی‌سازی [و تربیت] اجتماعی در مقیاس بزرگ بود که با هدف آماده‌سازی مردم ایران جهت پذیرش یک جانشین «میانه‌رو»ی طرف‌دار غرب برای احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور وقت، طراحی شده بود، با علم به این‌که این جای‌گزینی، در نهایت شانس رسیدن آمریکا به یک توافق هسته‌ای با ایران و تلاش برای نفوذ در این کشور پس از توافق، طبق استراتژی مذکور [جنگ ترکیبی به منظور تنظیم، تغییر، و/یا تجدید رژیم] را به طور چشمگیری افزایش خواهد داد.البته علاوه بر این، یک هدف تاکتیکی کوتاه‌مدت‌تر هم پشت «انقلاب سبز» وجود داشت: شناخت واکنش [نظام] ایران به این[گونه عملیات‌های] بی‌ثبات‌سازی نامتقارن و نشان کردن آسیب‌پذیری‌های ساختاری این کشور. درس‌های گرفته‌شده از این تمرین قرار بود برای رفع نقص تکنیک‌های جنگ ترکیبی‌ای مورد استفاده قرار بگیرند که یک سال و نیم بعد، طی به اصطلاح «بهار عربی» علیه سراسر خاورمیانه به کار گرفته شدند.«بهار عربی» در حقیقت یک انقلاب رنگی در مقیاس منطقه‌ای با هدف تحقق «طرح یینون[۱]» [«اسرائیل بزرگ» یا «خاورمیانه بزرگ»] مطرح‌شده در سال ۱۹۸۲ بود. «نظام» آمریکا این منطق استراتژیک را دنبال کرد که اگر ایران، به عنوان قوی‌ترین دولت در خاورمیانه، را می‌توان با «انقلاب سبز» و یک جنگ ترکیبی با شدت کم، لرزاند، بنابراین کشورهای نسبتاً ضعیف‌تر مانند سوریه، مصر و لیبی را نیز می‌توان با شدتی بیش‌تر از ایران به بی‌ثبات کشاند.«انقلاب سبز ۲» نیز سناریویی است که ممکن است وقوع آن برای آینده پیش‌بینی شده باشد و شاید یکی از اولین اقدامات مهم ترامپ در سیاست خارجی دولتش باشد، دقیقاً مانند «انقلاب سبز» اولی که هشت سال پیش حکم اولین اقدام مهم اوباما در سیاست خارجی را داشت. امیدهای ناامید مبتنی بر انتظارات غیرواقع‌بینانه از توافق هسته‌ای، می‌تواند بروز یک جنبش ادامه‌دار ضددولتی در داخل کشور ایران را تسریع نماید، در حالی که هم‌زمان، نیروهای نیابتی [آمریکا در] جنگ‌های ترکیبی یعنی داعش، «حزب دموکرات کردستان ایران» و برخی گروه‌های دیگر، در حاشیه‌های مرزی ایران کمین کرده‌اند و انتظار فرصت مناسب برای ضربه زدن را می‌کشند.ماشه دوگانه آغاز این جنگ ترکیبی می‌تواند اقدام ترامپ برای اعلام هدف [آتی] یا تصمیم [آنی] آمریکا مبنی بر متوقف کردن توافق هسته‌ای و هم‌زمانی این خبر با قرار گرفتن ایران در آستانه انتخابات آینده ریاست‌جمهوری باشد. امیدهای ناامیدشده مردم در آستانه انتخابات به اوج خود می‌رسد و بسیاری از این افراد ممکن است گرفتار احساسات غیرمنطقی‌ای شوند که آن‌ها را بیش‌تر مستعد آسیب‌پذیری در مقابل جنگ اطلاعاتی خارجی و وسوسه‌های ضددولتی می‌کند.جرقه آغاز «انقلاب سبز ۲» می‌تواند اعلام خبر تصمیم ترامپ مبنی بر توقف یا پاره کردن برجام باشدبا این وجود، سناریوی «انقلاب سبز ۲» قابل‌اجتناب است؛ به شرط آن‌که پیشنهادات پیش‌تر ذکرشده [در قسمت قبلی مصاحبه؛ مبنی بر تقویت غرور ملی و آگاه‌سازی مردم در مقابل توطئه‌های آمریکا] فوراً عملی شود و مردم ایران طی اقدامات پیش‌گیرانه، از نقشه‌های جنگ ترکیبی آمریکا علیه تمدن-کشور خود آگاه شوند. البته هرچند این اقدامات ممکن است وقوع انقلاب رنگی را خنثی کند، اما باز هم اقدامات دیگری باید انجام شود تا تهدید جنگ نامتعارف توسط بازیگران غیردولتی تروریست، جدایی‌طلب، و افراطی در حاشیه‌های مرزی ایران نیز خنثی گردد.با نزدیک شدن به انتخابات مهم ریاست‌جمهوری در ایران، موضوع مقابله با «اخبار جعلی» روزبه‌روز مهم‌تر می‌شود. از سوی دیگر، کشورهایی مانند آلمان اخیراً و پیش از انتخابات‌های مهم خود، به فکر ایجاد مراکز دفاع در برابر اخبار جعلی افتاده‌اند. تأسیس چنین مرکزی در ایران چه‌قدر مهم است و چرا؟باید انتظار آن را داشته باشیم که هم‌زمان با انتخابات ریاست‌جمهوری آینده در ایران، یک جنگ اطلاعاتی شدید توسط آمریکا و عربستان علیه این کشور به راه بیفتد که هدف از آن، ایجاد جرقه تقابل هویتی در جامعه ایران و مقدمه‌چینی برای جنگ ترکیبی بالقوه‌ای است احتمالاً در آینده علیه تهران آغاز خواهد شد. طبیعتاً اخبار جعلی، گم‌راه‌کننده و تحریک‌آمیز بخشی کلیدی از این کمپین را تشکیل خواهند داد و ایران باید خود را برای مقابله با این اخبار آماده کند.شما به آلمان اشاره کردید، اما برلین دارد خطر «اخبار جعلی» را بزرگ‌نمایی می‌کند و مدعی است که این تهدید از جانب روسیه متوجه آلمان است، در حالی که این مسکو نیست که دارد این تاکتیک را به کار می‌گیرد، بلکه واشینگتن است. آن‌چه مقامات آلمانی به دنبال آن هستند، ایجاد رعب و وحشت از این «تهدید» خیالی به منظور استفاده سیاسی از آن به عنوان ابزار سرکوب آزادی بیان و مقابله با گسترش «تردید به اروپا[۲]» [تمایل مردم به خروج کشورهایشان از اتحادیه اروپا] در سراسر این قاره است.این در حالی است که ایران نگرانی‌های مشروعی دارد، چراکه واقعاً هدف انتشار «اخبار جعلی» در قالب بخشی از جنگ ترکیبی مشترک آمریکا و عربستان، و کمپین اطلاعاتی علیه جمهوری اسلامی است؛ جنگ ترکیبی و کمپینی که صهیونیست‌ها نیز از آن حمایت می‌کنند.در این‌جا لازم است بار دیگر نکته‌ای را تکرار کنم که در آغاز این مصاحبه [در قسمت قبلی مصاحبه] گفته شد: دشمنان جمهوری اسلامی می‌خواهند با توجه به تفاوت‌های قومی، مذهبی، تاریخی، اجتماعی-اقتصادی، و تفاوت‌های حکومتی و فیزیکی جغرافیایی در ایران، درون این کشور اختلاف‌افکنی کنند تا آن‌چه را «شکاف» اجتماعی-نسلی میان «میانه‌روها» و «محافظه‌کارها» می‌دانند، گسترش دهند.نمایش عمومی غرور ملی، یکی از راه‌های تقویت افکار عمومی کشور مقابل حملات آمریکا در جنگ ترکیبی استبهترین روشی که ایران می‌تواند برای مقابله با این خطر به کار بگیرد، صرفاً سانسور اخبار جعلی، گم‌راه‌کننده و تحریک‌آمیزی نیست که از خارج از کشور نشأت می‌گیرند، بلکه مبارزه فعالانه با این اخبار از طریق مقابله با روایت‌های دروغین در چارچوب همان پیشنهاداتی است که پیش‌تر [در قسمت قبلی مصاحبه؛ مبنی بر تقویت غرور ملی و آگاه‌سازی مردم در مقابل توطئه‌های آمریکا] ارائه شد.البته سانسور گاهی اوقات در برخورد با پروپاگاندای تروریستی و ضددولتی یک ضرورت است، اما در «عصر اطلاعات» کنونی، بسیاری از مردم (به خصوص جوان‌ترها) این روش را مشکوک می‌دانند و در صورت مواجهه با سانسور، از خود می‌پرسند دولت از چه چیزی «آن‌قدر می‌ترسد» که حاضر است فوراً آن را سانسور کند، صرف‌نظر از این‌که چه پیامی باشد و از کدام رسانه مخابره شده باشد. روش بسیار مؤثرتر، به جای سانسور، مبارزه رودررو در جنگ اطلاعاتی، از طریق پس گرفتن کنترل روی روایتی است که به مردم ارائه می‌شود.بنابراین ایران باید آگاه‌سازی مردم خود از حملات آینده در جنگ اطلاعاتی و انگیزه پشت این جنگ را در اولویت قرار دهد. دولت ایران از طریق توضیح این‌که هدف پشت این عملیات‌های نشأت‌گرفته از خارج، ایجاد تفرقه میان مردم این کشور و تضعیف آن‌ها از درون و با دست خودشان است، می‌تواند با این اقدامات مقابله و به شکلی خلاقانه این پیام میهن‌پرستانه را ترویج دهد که ایران یک تمدن فراگیر [و پذیرای قومیت‌ها و مذاهب مختلف] است.آماده‌سازی سازمان‌های غیردولتی، کمپین‌های آگاه‌سازی، و تظاهرات‌های خیابانی میهن‌پرستانه می‌تواند منجر به افزایش تأثیرگذاری این روایت روی شهروندان و متقاعد شدن آن‌ها به پذیرش این واقعیت شود که هم‌وطنان آن‌ها [در دولت] واقعاً به این پیام معتقدند و این پیام بر خلاف ادعای دشمنان ایران، صرفاً «پروپاگاندای دولتی» نیست.در نهایت، ایران می‌تواند و باید از شرکای روس و چینی خود نیز درخواست حمایت و مشاوره استراتژیک کند، چراکه این کشورها پیشاپیش موفقیت‌آمیز بودن طرح‌های ضدجنگ ترکیبی خود را اثبات کرده‌اند و به احتمال بسیار زیاد تمایل دارند تجارب ارزشمند خود را در اختیار تهران قرار دهند.* * *در بخش اول از مصاحبه با اندرو کوریبکو مسائل مهمی نظیر مفهوم و اجزای «جنگ ترکیبی»، دلیل انحصار این نوع جنگ در دست آمریکا، دلایل تبدیل شدن ایران به یکی از مهم‌ترین اهداف جنگ‌های ترکیبی آمریکا، مفاهیم «تنظیم»، «تغییر» و «تجدید» رژیم، راه‌های مقابله با جنگ ترکیبی آمریکا و اهمیت ائتلاف سه‌جانبه ایران-روسیه-ترکیه بررسی شدند. بخش اول این مصاحبه را می‌توانید از این‌جا بخوانید.منبع : مشرق

پایان بزرگترین بحران آبی تاریخ دمشق/ حضور ارتش در چشمه‌های «عین‌الفیجه» پس از فرار تکفیری‌ها + تصاویر

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، نیروهای ارتش سوریه پس از عملیات منحصر به فرد نیروهای یگان مأموریت‌های ویژه ارتش، سرانجام پرچم سوریه را بر فراز بزرگترین ساختمان و دکل برق شهرک «عین‌الفیجه» برافراشتند، عملیات محاصره تروریست‌هایی که در داخل چشمه‌های الفیجه متمرکز شده و تهدید به انفجار آن کرده بودند، با اخراج آنها به پایان رسید.روز گذشته نیروهای ارتش سوریه عقب‌نشینی تمام تروریست‌ها از چشمه‌ها و شهرک عین‌الفیجه به‌سمت شهرک‌های مجاور را اعلام کردند، قرار است به وضعیت آن دسته از افراد مسلحی که تمایل دارند سلاح خود را تحویل ارتش داده و به جامعه بازگردند، رسیدگی شود و کسانی هم که خواهان رفتن به ادلب هستند،‌ به این شهر منتقل شوند، شهری که به‌طور کامل در اشغال تروریست‌های تکفیری به‌سرکردگی جبهه النصره است.منابع میدانی اعلام کردند تعداد کسانی که به ادلب منتقل می‌شوند، حدود هزار فرد مسلح به‌همراه خانواده‌هایشان هستند که از طریق اتوبوس‌هایی که روز گذشته وارد منطقه «وادی‌بردی» شد، اخراج خواهند شد، این در حالی است که افراد مسلح پیش از خروج از عین‌الفیجه تمام مقرها و تجهیزات خود را به آتش کشیدند.خاطرنشان می‌شود تروریست‌های جبهه النصره با هدف فشار بر ارتش سوریه برای متوقف کردن عملیات نظامی پاکسازی منطقه وادی‌بردی، به بمب‌گذاری چشمه‌ها و منفجر کردن بخش‌هایی از آن و حتی آلوده کردن آب شرب ۶ میلیون شهروند دمشقی در یک جنایت ضدبشری دست زده بودند و سبب بروز بزرگترین بحران آب در تاریخ دمشق شده بودند که بیش از ۳۵ روز سخت و نفس‌گیر برای مردم پایتخت سوریه ایجاد کرده بود.منبع : تسنیمانتهای پیام/

از عزت نیافتن پاسپورت ایرانی تا انهدام فرامتن برجام

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، بامداد چهارشنبه ششم بهمن ماه بود که خبرگزاری رویترز از تصمیم «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور جدید آمریکا برای سخت‌گیرانه‌تر کردن قوانین مهاجرت از کشورهای مسلمان به این کشور خبر داد.این خبرگزاری همچنین نوشت که انتظار می‌رود ترامپ با حضور در وزارت امنیت داخلی آمریکا چند فرمان اجرایی مربوط به این محدودیت‌ها را صادر کند.چند نفر از دستیاران کنگره هم در آن زمان بیان کردند که این محدودیت‌ها بیشتر شامل حال پناهجویان و اتباع ایران، عراق، لیبی، سومالی، سودان، سوریه و یمن خواهد شد.در ابتدا گفته شد که این ممنوعیت ۳۰ روزه خواهد بود. البته ترامپ در جریان رقابت‌های انتخاباتی در ابتدا از ممنوعیت کامل ورود مسلمانان به آمریکا صحبت کرد و بعدها گفت که باید به دقت بر ورود اتباع کشورهای مسلمان نظارت کرد.«شان اسپایسر» سخنگوی کاخ سفید هم در زمان انتشار این خبر از بیان اظهارنظر در خصوص این تصمیم خودداری کرد و افزود: «این یکی از مسائلی است که وزرای خارجه و امنیت ملی باید پس از رأی اعتماد از کنگره، بررسی کنند و یک برنامه کاری مشترک برای بررسی دقیق‌تر هویت افراد تدوین کنند.»پس از انتشار این خبر جزییات بیشتری در رسانه‌ها منتشر شد از جمله اینکه این حکم تحت عنوان «محافظت از ملت در مقابل حملات تروریستی اتباع خارجی»، صدور روادید را برای اکثر اتباع هفت کشور نامبرده به مدت دستکم ۳۰ روز لغو می‌کند و در عین حال، دولت آمریکا تغییراتی را در روش بررسی برای صدور روادید ایجاد می‌کند.براساس گزارشی که پایگاه تحلیلی اینترسپت نوشت: « آنچه که بین تمامی این هفت کشور مشترک است، این است که آمریکا در این کشورها مداخله خشونت‌باری داشته است.»اینترسپت گزارش کرد که این اقدام جدید ترامپ چیزی شبیه قانون «پاتری بارن» است یعنی اینکه اگر ما شما را بمباران کردیم و به شما حمله کردیم و به بی‌ثباتی جامعه شما کمک کردیم، آن زمان است که شهروندان شما را از درخواست پناهندگی در آمریکا نیز منع می‌کنیم.سناتور «کریس مورفی» از ایالت «کنتیکت» روز چهارشنبه صبح در یک پیام توییتری در این خصوص اینگونه توضیح داد: «کشور شما را بمباران می‌کنیم، برایتان یک کابوس انسانی به وجود می‌آوریم، آن هنگام شما را در کشور خودتان محبوس می‌کنیم. این یک فیلم وحشتناک است و نمی‌توان آن را سیاست خارجی دانست».این پایگاه تحلیلی سپس در بخش بعدی گزارش خود به مداخله‌های آمریکا در این کشورها از جمله ایران اشاره کرد از جمله کودتای ۲۸ مرداد، حمایت از صدام، حمله ناو آمریکایی وینسنس به هواپیمای مسافربری ایرانی، حملات سایبری و ...پایگاه مذکور در پایان با اشاره به تصمیم ترامپ برای ایجاد محدودیت صدور روادید برای شهروندان ایران نوشت، اینگونه نتیجه‌گیری کرد، حال در نظر بگیرید که ایران که القاعده، داعش و دیگر سازمان‌های تروریستی هیچ ردپایی در این کشور ندارند، در لیست محدودیت سفر به آمریکا قرار گرفتند حال آنکه عربستان سعودی که ۱۵ نفر از هواپیماربایان حادثه ۱۱ سپتامبر از این کشور بوده‌اند و منبع اصلی تأمین بودجه گروه‌های افراطی است، در این لیست شامل نشده است.*واکنش مادلین آلبرایتمادلین آلبرایت وزیر خارجه اسبق آمریکا نیز قبل از امضای این فرمان در اعتراض به تصمیم ترامپ برای منع صدور روادید برای اتباع ایران و ۶ کشور مسلمان دیگر گفت که آمادگی دارد به طور رسمی نام خود را بعنوان یک مسلمان ثبت کند.«یان برمر» دانشمند برجسته و تحلیلگر سیاسی آمریکایی در واکنش به اقدام ترامپ در یک پیام توئیتری نوشت: «ترامپ، روادید هر کسی از کشورهای ایران، عراق، لیبی، سومالی، سودان، سوریه و یمن را متوقف می‌کند. ترامپ در هیچ یک از کشورهای مذکور تجارت و کسب و کار ندارد، اما در مصر، ترکیه و عربستان تجارت دارد».به گزارش فارس، ترامپ پیش از امضای این فرمان در گفت‌وگویی با شبکه «ای بی سی» در توجیه طرح احتمالی خود گفت که تمایلی ندارد یک حادثه ۱۱ سپتامبر دیگر تکرار شود و ورود به آمریکا از این به بعد برای همه سخت خواهد شد.*ترامپ هنوز در هیجان دوران انتخابات به سرمی‌بردسیامک باقری کارشناس روابط بین‌الملل در خصوص این قانون مقابله با اسلام را رویکرد سیاستمداران آمریکایی از جمله ترامپ خواند و شرایط نامساعد اقتصاد آمریکا را از جمله اهداف رئیس‌جمهور این کشور در اعمال محدودیت صدور روادید برای اتباع ۷ کشور مسلمان بیان کرد.از دیگر سو حمیدرضا آصفی سخنگوی اسبق وزارت خارجه ایران نیز با بیان اینکه ترامپ هنوز در هیجان دوران انتخابات به سر می‌برد، محروم کردن مردم ایران از دریافت روادید را گروگانگیری مدرن خواند و گفت: آمریکایی‌ها از این اقدام متضرر می‌شوند، نه ایرانیان.*امیدواریم دستور ترامپ به بیدار شدن برخی آقایان در کشور کمک کندفؤاد ایزدی کارشناس مسائل آمریکا نیز در گفت‌وگویی با فارس با اشاره به دستور ترامپ در عدم صدور روادید برای اتباع ۷ کشور مسلمان بر اصلاح خوش‌بینی‌ها در دولت و اعتماد به آمریکا تأکید کرد و گفت: امیدوایم افرادی که خواب آمریکا را می‌دیدند زودتر بیدار شوند.اکبر رنجبرزاده عضو هیأت رئیسه مجلس نیز در این باره با بیان اینکه در این دولت نه تنها عزت به پاسپورت ایرانی برنگشت بلکه آمریکا با ملت ایران مانند کشورهای مستعمره برخورد می‌کند، گفت: بهترین و صحیح‌ترین اقدام در شرایط فعلی مقابله به مثل با آمریکاست.محمدعلی وکیلی عضو هیأت رئیسه مجلس نیز در این باره گفت: دولت ایران به‌ عنوان حافظ منافع اتباع ایران باید در قبال فرمان رئیس‌جمهور آمریکا در محدودسازی صدور روادید، موضع متناسب اتخاذ کند.نصرالله پژمان‌فر رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس شورای اسلامی گفت: آن کسانی که آمریکا را کدخدا می‌دانند باید توجه داشته باشند که این کدخدا آنها را حتی به رعیت خود هم قبول ندارد، بلکه آمریکا آنها را برده خود می‌داند.مهدی شیخ عضو فراکسیون امید مجلس با تأکید بر این که ایران هیچ‌گونه نگرانی از بابت محدودسازی صدور روادید برای ورود ایرانیان به آمریکا ندارد،‌ گفت: ترامپ ظاهراً در جهت نابودی آمریکا حرکت می‌کند.* اتریش راه را بر ۳۰۰ ایرانی جویای مهاجرت به آمریکا بستپس از انتشار این خبر، خبرگزاری آسوشیتدپرس گزارش داد، در پی دستور اجرایی ترامپ مبنی بر عدم ورود مهاجران از هفت کشور از جمله ایران که به زودی امضا می‌شود، ۳۰۰ ایرانی «غیرمسلمان» که قصد مهاجرت به آمریکا را داشته و تصمیم داشتند در اتریش به‌ صورت موقت برای آماده ساختن مقدمات مهاجرت خود اقامت کنند، با ممانعت مقامات اتریشی مواجه شده‌اند.*فرمان امضا شددر نهایت «دونالد ترامپ» رئیس‌جمهور آمریکا روز جمعه (بامداد شنبه نهم دی‌ماه به وقت تهران) فرمان اجرایی بررسی سخت‌گیرانه سوابق مهاجران به آمریکا را امضا کرد که برخلاف پیش‌نویس قبلی ۳۰ روز به ۹۰ روز افزایش یافت.بر اساس متن نهایی این فرمان، صدور روادید برای اتباع کشورهای «مضر برای منافع ایالات متحده» به مدت ۹۰ روز تعلیق شده است.در این فرمان به فهرست «دولت‌های حامی تروریسم»، کشورهایی که «تهدیدی فوق‌العاده» به شمار آمده و آمریکا علیه آن‌ها وضعیت اضطراری اعلام کرده و همچنین کشورهای حاضر در فهرست «کشورها یا مناطق مایه نگرانی» وزارت امنیت داخلی قرار دارند (هفت کشور فوق‌الذکر)، اشاره شده است.در متن همچنین از عبارت «ممانعت از ورود» استفاده شده، به این معنی که احتمالا افرادی که از قبل روادید داشته باشند هم برای ۹۰ روز اجازه ورود به آمریکا را نخواهند داشت.البته روادید دیپلماتیک از این فرمان معاف شده است.در متن، وزیر خارجه مأمور شده است که پس از ۳۰ روز، از تمام کشورها بخواهد اطلاعات مورد نظر آمریکا در مورد اتباعشان را ارائه کنند. کشورها ۶۰ روز برای ارائه این اطلاعات زمان خواهند داشت..ترامپ در مراسم امضای این فرمان که در پنتاگون برگزار شد، گفت: «دارم تمهیدات جدیدی برای غربالگری ایجاد می‌کنم تا تروریست‌های اسلامی رادیکال را از ایالات متحده آمریکا بیرون نگهدارم.»وی افزود: «ما نمی‌خواهیم آن‌ها اینجا باشند. می‌خواهیم اطمینان یابیم کسانی را به کشورمان نمی‌پذیریم که تهدیدی برای سربازانمان هستند که در خارج از کشور می‌جنگند. می‌خواهیم تنها کسانی را به کشورمان راه دهیم که از کشور ما حمایت کرده و عمیقا عاشق مردم ما هستند.»* فرمان ترامپ حاصل بستن با کدخدا و تسلیم و سازش با آمریکایی‌هادر پی امضای این فرمان نصرت‌الله تاجیک کارشناس مسائل بین‌الملل در گفت‌وگو با فارس فرمان مذکور را بخشی از حرکت‌هایی ایذایی آمریکا علیه ملت ایران خواند و گفت: دوران راحتی را با حضور ترامپ نخواهیم داشت، ولی نباید در زمین آمریکایی‌ها بازی کنیم.محمدصادق کوشکی کارشناس مسائل سیاسی نیز در گفت‌وگویی با بیان اینکه فرمان ترامپ در محدود کردن ورود ایرانیان به آمریکا از نتایج سیاست تسلیم و سازش با آمریکایی‌ها است، گفت: اینها نتیجه بستن با کدخدا و مذاکره با آمریکاست.زهره الهیان نماینده اسبق مجلس و عضو اسبق کمیسیون امنیت ملی هم در این زمینه واکنش نشان داد و گفت: بهتر است دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران پیگیری‌های حقوقی را در مجامع بین‌المللی و سازمان ملل داشته باشد و طبق شعار روحانی مبنی بر بازگرداندن عزت به پاسپورت ایرانی، پیگیری‌هایی را در راستای منافع و حقوق اتباع ایرانی انجام دهد.علیرضا سلیمی عضو هیئت‌رئیسه کمیسیون آموزش با هشدار درباره هر گونه ساده‌اندیشی مقابل دشمن هتاک و بدعهد گفت: از رئیس‌جمهور می‌پرسیم که آیا محدودسازی ورود ایرانیان به آمریکا نقض برجام است یا خیر؟حمید ابوطالبی معاون سیاسی دفتر رئیس جمهور نیز روز گذشته در توئیتر شخصی خود خطاب به رئیس جمهور آمریکا گفت: آقای رئیس جمهور! به یاد داشته باشید ملت ایران بیش از سه هزار سال استوار و سربلند ایستاده است؛ ایرانی را در طول تاریخش هیچ کس نتوانسته تحقیرکند.*بیانیه وزارت خارجه و واکنش ظریفدر پی امضای این فرمان وزارت خارجه جمهوری اسلامی ایران شنبه شب نهم بهمن ماه با صدور بیانیه‌ای به این اقدام ترامپ واکنش نشان داد. در این بیانیه آمده است:دولت ایران برای پاسداری از حرمت و شأن آحاد ملت و برای حمایت از حقوق شهروندان خود تا زمان برطرف شدن محدودیت‌های توهین‌آمیز آمریکا، اصل عمل متقابل را اجرا می‌کند.محمدجواد ظریف رئیس دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران نیز در ساعات پایانی شنبه شب در صفحه توئیتر خود به این اقدام واکنش نشان داد و نوشت: اقدام واشنگتن در منع ورود اتباع چند کشور مسلمان از جمله ایران به خاک آمریکا بی‌پایگی ادعاهای این کشور درباره دوستی با مردم ایران را نشان می‌دهد.وزارت خارجه ایران نیز در اطلاعیه‌ای به شهروندان ایرانی عازم سفر به آمریکا توصیه کرد که قبل از سفر به این کشور به طریق مقتضی و معتبر اطمینان حاصل کنند که برایشان در بین راه و در مبادی ورودی به آمریکا مزاحمتی ایجاد نخواهد شد.بعدازظهر امروز (یکشنبه) نیز بهرام قاسمی سخنگوی وزارت خارجه کشورمان از احضار سفیر سوئیس در تهران به عنوان حافظ منافع دولت آمریکا به وزارت خارجه و تحویل یادداشت اعتراضی ایران در خصوص صدور فرمان اجرایی اخیر ترامپ به وی خبر داد.سخافت آمریکایی‌هااین اقدام ترامپ واکنش علی لاریجانی رئیس مجلس شورای اسلامی را نیز در پی داشت. وی در این باره و در نطق پیش‌ از دستور گفت: اقدام اخیر آمریکا در لغو صدور روادید، از طرفی سخافت بیشتر در بینش و رفتار آنها و از طرف دیگر هراس این دولت را نشان داد که پشت ظاهر عوام‌فریبی و دموکراسی پنهان شده است.البته برخی نمایندگان مجلس نیز در تذکرات کتبی به رئیس جمهور خواستار اقدام عملی و فوری وی در دفاع از حقوق ایرانیان مقابل فرمان نژادپرستانه ترامپ شدند.روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز نیز پس از این فرمان در تحلیلی نوشت: ممنوعیت صدور روادید سفر به آمریکا نشانه‌های اولیه نوع روابط آتی بین ایران و دولت ترامپ خواهند بود.البته نکته جالب توجه این بود که ترزا می نخست‌وزیر انگلستان که پس از سفرش به واشنگتن به ترکیه رفته بود در نشست خبری مشترک با نخست‌وزیر ترکیه از محکوم کردن تصمیم جدید رئیس‌جمهور آمریکا برای ممانعت از ورود اتباع شماری از کشورهای مسلمان، خودداری کرد.پس از انتشار این خبرها یک مقام ارشد دولت آمریکا با تائید اینکه فرمان جدید ترامپ دارندگان کارت سبز از هفت کشور هدف را هم شامل می‌شود، گفت پرونده این افراد مورد به مورد بررسی می‌شود.*بازداشت‌ها ادامه دارددر ادامه جنجال‌ها درباره فرمان اجرایی رئیس‌جمهور آمریکا برای ممنوعیت سفر شهروندان ایران و شش کشور دیگر به آمریکا، خبرهایی از بازداشت یک خانواده گرجستانی ساکن آمریکا منتشر شد. یک خانواده سه نفره شامل پدر، مادر و یک دختر ۱۰ ساله گرجستانی ساکن آتلانتا پس از بازگشت از سفر ایران، در فرودگاه این شهر آمریکایی بازداشت شدند.*اگر جزو کشورهای ممنوعه هستید، برای دریافت روادید مراجعه نکنیدکنسولگری آمریکا در اربیل عراق نیز با اشاره به فرمان دونالد ترامپ برای ممنوعیت ورود اتباع ایران و شش کشور دیگر اعلام کرده که شهروندان این کشورها برای دریافت روادید به کنسولگری رجوع نکنند.*واکنش‌ها به اقدام ترامپالهام امین‌زاده دستیار ویژه رئیس جمهور در امور شهروندی فرمان ترامپ درباره ممنوعیت صدور روادید برای اتباع ایرانی را نقض حقوق بشر و در راستای حمایت از تروریسم خواند و بر پاسخگویی آمریکا در این زمینه تأکید کرد.حسین شیخ‌الاسلام مشاور وزیر خارجه نیز در این باره گفت: فرمان اخیر ترامپ درباره عدم صدور روادید برای اتباع ۷ کشور مسلمان بسیار احمقانه تهیه شده، ابتدایی‌ترین اصول قانون نویسی در آن رعایت نشده و نمونه آشکار ایران ستیزی است.سیدحسین نقوی‌حسینی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی مجلس نیز در این زمینه در گفت‌وگو با فارس بیانیه وزارت خارجه در واکنش به فرمان ترامپ را کافی ندانست و تأکید کرد دولت باید موضع‌گیری سخت و اقدامات جدی‌تری مقابل این اقدام خارج از نزاکت دیپلماتیک آمریکایی‌ها نشان دهد.اسماعیل کوثری نماینده سابق نیز در گفت‌وگو فارس تصریح کرد: وعده رئیس‌جمهور مبنی بر ارتقای جایگاه ایران در سطح بین‌الملل عملی نشد و جایگاه ایران نه تنها بالاتر نرفت بلکه روز به روز ضعیف‌تر هم شد.از دیگر سو، علی کیهانیان دبیرکل جمعیت حامیان انقلاب اسلامی نیز به فارس گفت: حرکت ترامپ و فرمان منع صدور روادید از سوی وی هشداری برای این دسته از سیاستمداران و دولتمردان نظام مقدس جمهوری اسلامی است که به ارتباط با عزت و منطقی با آمریکا و دنیای غرب خوش‌‌خیال هستند.پرویز سروری دبیرکل جمعیت رهپویان انقلاب اسلامی هم گفت: امیدواریم دولت در ماه‌های پایانی واقع‌گرایانه به عرصه روابط با آمریکا نگاه کند و اقدام متقابل و مقابله به مثل را در مقابل رفتارهای گستاخانه دولت این کشور داشته باشد.محمدحسن آصفری نماینده مجلس نهم با بیان اینکه رفتارهای آمریکا ناشی از بی‌تدبیری دستگاه دیپلماسی ما است، گفت:اگر زمانی که برجام نقض شد دولت به منتقدان و فرمایشات رهبر انقلاب گوش می‌داد اکنون شاهد لغو صدور روادید برای ایرانی‌ها نبودیم.محمدنبی حبیبی دبیرکل حزب مؤتلفه اسلامی با اشاره به اقدام ترامپ در محدودسازی صدور روادید برای ایرانی‌ها گفت: دولت باید به عنوان حافظ منافع اتباع ایرانی و دفاع از حیثیت هر ایرانی به این اقدام اعتراض و ثابت کند از عزت گذرنامه ایرانی دفاع می‌کند.رضا روستاآزاد عضو هیأت مؤسس جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی با اشاره به سکوت وزارت‌خارجه مقابل منع صدور روادید ایرانیان گفت: این اتفاق تحقیر ملت ایران است و دولت باید جواب دهد و اقدام متقابل و در شأن ملت ایران انجام دهد.*هنرمندان هم واکنش نشان دادندهنرمندان کشورمان نیز به این رفتار عجولانه و غیرمنطقی ترامپ واکنش نشان دادند از آن جمله حسام نواب‌صفوی و محمدرضا شریفی‌نیا بازیگران سینما و تلویزیون.نواب‌صفوی این اقدام را مغرضانه و توهین به ملت ایران خواند و درباره واکنش به این اقدام گفت: اگر ایران فقط سه روز تنگه هرمز را ببندد، تمام معادلات اقتصادی دنیا را به هم می‌ریزد.شریفی‌نیا هم عنوان کرد: این اقدام خودزنی، عجولانه و احمقانه بود.به گزارش فارس، هزاران نفر از اساتید و پژوهشگران دانشگاههای سراسر آمریکا ضمن محکوم کردن فرمان اجرایی رئیس‌جمهوری این کشور در ممنوع الورود کردن اتباع ایران و ۶ کشور مسلمان دیگر آن را تبعیض‌آمیز خواندند.محدودیت‌های جدید آمریکا برای ایرانیان؛ «انهدام فرامتن برجام»علیرضا کریمی نیز در یادداشتی در این باره نوشت: تاکنون هم در فضای داخل ایران، تلاش حامیان توافق هسته‌ای بر این بود که حساب رفتار دولت اوباما را از رفتار کنگره جدا کنند، اما اکنون و با روی کار آمدن ترامپ جمهوری‌خواه، می‌توان گفت که زمین بازی تغییر یافته است.از دیگر سو خطوط هوایی اردن و لبنان امروز اعلام کردند که محدودیت سفر به آمریکا را که قانون آن بتازگی به امضای رئیس جمهور جدید این کشور رسید، از امروز اجرا می‌کنند.کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس نیز بعدازظهر امروز (یکشنبه) با صدور بیانیه‌ای اقدام سخیف دولت آمریکا در ممنوعیت صدور ویزا برای اتباع ایران را به شدت محکوم کرد.همچنین مقرر شد نشست بعدی کمیسیون امنیت ملی مجلس با دعوت از مسئولان وزارت امور خارجه، موضوع تحولات آمریکا و اقدامات دولت جدید این کشور مورد بحث و بررسی دقیق قرار گیرد.«رودی جولیانی» شهردار پیشین نیویورک که روابط بسیار نزدیکی با گروهک تروریستی منافقین دارد، گفت طرح ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور به آمریکا توسط تیمی زیر نظر او طراحی شده است.«شان اسپایسر» سخنگوی کاخ سفید نیز امروز یکشنبه در توجیه عدم اشاره به نام عربستان در فهرست کشورهایی که ورود اتباعشان به آمریکا ممنوع شده، گفت این فرمان بر اساس فهرست تهیه‌شده توسط دولت پیش صادر شده است.منبع: فارس

دستور دولت ترامپ به ارتش آمریکا برای آمادگی جنگ جهانی علیه روسیه و چین

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب به نقل از پایگاه اینترنتی گلوبال ریسرچ، دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در دیدار اخیر خود با مقامات وزارت جنگ این کشور (پنتاگون) به ارتش آمریکا دستور داد تا برای یک جنگ جهانی آماده شود.ترامپ روز جمعه گذشته هنگامی که از پنتاگون بازدید می‌کرد، در فرمانی اجرایی از ارتش خواست تا با بازسازی گسترده، وسیع و گسترش نیروها، شامل زرادخانه اتمی علیه روسیه و چین آماده شود.ترامپ در حال امضای اسناد گفت: «من فرمانی اجرایی را امضا می‌کنم که بر اساس آن نیروهای مسلح ایالات متحده آمریکا در سطحی وسیع بازسازی شود».ترامپ در ادامه که فرمان دوم مبنی بر تعلیق مهاجرت شهروندان برخی از کشورها به آمریکا را امضا می‌کرد، گفت: «از ایالات متحده در برابر حملات تروریستی کشورهای خارجی محافظت کنید».فرمان نظامی خطاب به جیمز ماتیس وزیر دفاع این کشور بود که برای از ریشه‌کن کردن داعش باید اقدام کند و خط قرمزها را در مدت ۳۰ روز بازبینی کند.بر اساس گزارش واشنگتن پست، ماتیس باید نتایج بررسی خود در خصوص چگونگی مقابله با روسیه و چین را در قالب گزارشی به ترامپ ارائه کند.فرمان دیگر ترامپ مبنی بر افزایش بودجه نظامی آمریکا در سال جاری میلادی و سال ۲۰۱۸ است که به‌موجب آن امنیت آمریکا تقویت شود.فرمان ترامپ تنها سه صفحه است که به‌شکل طرحی برای جنگ جهانی دیده می‌شود.به نقل از خبرگزاری صداوسیما، بخش سوم این فرمان تهدید به استفاده از سلاح اتمی تا سال ۲۰۲۲ را در خود دارد. این فرمان شامل مدرن‌سازی سلاح‌های اتمی و سیستم دفاع ضدموشکی آمریکا نیز می‌شود. بخش دیگری از این فرمان بر بهینه سازی ابزارهای جنگ سایبری تأکید دارد.این اقدام ترامپ در ادامه سیاست دولت اوباما مبنی بر گسترش زرادخانه اتمی آمریکا به‌میزان یک‌تریلیون (هزار میلیارد) دلار است.انتهای پیام/

عکسی دیده نشده از دو «قصاب»

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، آن چه پیش رو دارید، تصویری است دیده نشده که در اواسط دهه ی ۱۳۶۰ شمسی در «بغداد» به ثبت رسیده است. در عکس، وزیر دفاع وقت «عراق»، «عدنان خیرالله»، در کنار وزیر دفاع وقت «بحرین»، «حمد بن عیسی آل خلیفه» دیده می شود. این عکس یکی از اسناد هم پیاله گی دولت های مرتجع منطقه با »صدام حسین» علیه انقلاب اسلامی ایران است. *ارتشبد خلبان «عدنان خیرالله طلفاح» به تاریخ اول مهر ۱۳۱۹ شمسی در «تکریت» متولد شد. او پسردایی «صدام حسین المجید» و برادر «ساجده خیرالله» (اولین همسر قانونی «صدام» بود. وی یکی از اعضای بلندپایه و اصلی رژیم بعث عراق به شمار می رفت و از سال ۱۳۵۶ شمسی تا زمان مرگش، وزارت دفاع «رژیم بعث عراق» را برعهده داشت.«عدنان خیرالله» در نهایت به تاریخ ۱۴ ارذیبهشت ۱۳۶۸ شمسی(حدو ۹ ماه پس از پایان جنگ تحمیلی) طی انفجار مشکوک هلی کوپتر اش به هلاکت رسید. این ژنرال بعثی، در طول سال های جنگ، جنایات جنگی دردناکی را علیه ملت ایران و عراق، خصوصا بسیجیان و پاسداران مرتکب شد. *«حمد بن عیسی آل خلیفه» به تاریخ ۸ بهمن ۱۳۲۸ شمسی، در روستای «الرفاع»(واقع در «امارات متحده عربی») متولد شد. وی از نوجوانی به عنوان ولیعهد امیر نشین «بحرین» معرفی شد و در جوانی، سکان وزارت دفاع این کشور را به دست گرفت. پادشاهی «بحرین» در سال های جنگ تحمیلی، از متحدان رژیم صدام به شمار می رفت. «حمد بن عیسی» در اسفند ۱۳۷۷ شمسی بر تخت پادشاهی «بحرین» نشست و تا امروز این کرسی را در اشغال خود دارد. امروز از رژیمی که «عدنان خیرالله» ماشین جنگی اش را هدایت می کرد، اثری برجا نمانده است و ژنرال های آن ارتش کذایی، یک به یک در گم نامی و فلاکت مادی و معنوی به درک واصل شده و رزمنده گان جنگ ۸ ساله، فرماندهی مردم «عراق» را در نبرد آزادی بخش علیه میراث خواران صدام را بر عهده دارند. پادشاهی «حمد بن عیسی» نیز بیش از ۶ سال است که با انقلاب اکثریت مردمش در جنگی خونین است و جنایات بی شماری را با هم دستی رژیم «عربستان سعودی» علیه مسلمانان «بحرین» مرتکب شده است. اما ملت مسلمان ایران، که روزگاری با هم دستی «صدام»ها، «خیرالله»ها و «آل خلیفه»ها به خاک و خون کشیده می شدند، هم چنان سربلند و سرفراز، سر بر بام تاریخ می سایند. لَهُمْ مِنْ جَهَنَّمَ مِهادٌ وَ مِنْ فَوْقِهِمْ غَواشٍ وَ کذلِک نَجْزِی الظَّالِمینَ(اعراف/۴۱)برای آنان بستری از دوزخ و برفرازشان پوشش هایی از آتش است و ما این گونه ستمکاران را پاداش می دهیم نفر اول از چپ: «حمد بن عیسی آل خلیفه» پادشاه فعلی «بحرین»نفر دوم از چپ: «عدنان خیرالله طلفاح» وزیر دفاع رژیم «صدام» در سال های «جنگ تحمیلی»

جزئیات جدید از فشار عربستان بر سلطان قابوس/ توافق محرمانه روسیه - اسراییل بر سر آسمان‌ سوریه/ پیش‌بینی سونامی مرگ پادشاهان حاشیه خلیج‌فارس

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، در کنار اخبار آشکار و تحلیل‌های روزمره در دنیای بین‌الملل، اخباری در لابه‌لای فضای سایبری وجود دارد که یا دیده نمی‌شود و یا کمتر مورد توجه نخبگان، تحلیل‌گران و مخاطبین قرار می‌گیرد؛ مشرق با استفاده از رصد و منابع خاص، اخبار ویژه دنیای بین‌الملل را برای مخاطبین عرضه می‌کند.********* جزئیاتی جدید از چگونگی فشار عربستان بر سلطان قابوسنشست آتی میان "سلطان قابوس بن سعید" و پادشاه "سلمان بن عبدالعزیز" نشان می‌دهد که بالاخره عربستان سعودی پس از کشاکش فراوان توانست عمان را به راه بیاورد.ریاض با وارد آوردن فشار زیاد به سلطان عمان، در نهایت توانست قابوس بن سعید را متقاعد کند در ۲۹ دسامبر سندی را امضا کند که اعلان می‌کند عمان به ائتلاف عربی برای مقابله می‌پیوندد. مذاکرات مربوط به همکاری عمان مستقیماً توسط محمد بن سلمان وزیر دفاع عربستان سعودی و با کمک "صباح الاحمد الصباح" امیر کویت، پیش رفت.ریاض با تهدید کردن عمان به اخراج از شورای همکاری خلیج‌فارس، به نتیجه رسید؛ اقدامی که عمان را منزوی می‌ساخت و از توافقات گمرکی محروم می‌کرد؛ ریاض همچنین به ابوظبی فشار آورد تا مانع عبور خط لوله عمان - ایران از سرزمین این کشور شود؛ اقدامی که به میزان قابل‌توجهی هزینه این پروژه را بالا می‌برد.پس‌ازآنکه سرویس‌های اطلاعاتی عمان به این متهم شدند که اجازه داده‌اند تسلیحات نظامی از استان شرقی ظفار به دست حوثی‌ها در یمن برسد، مسقط در جریان مذاکرات در موضع ضعف قرار گرفت.قابوس وعده داد تا امنیت مرزی خود را تقویت کند؛ بااین‌حال با میانجی‌گری کویتی‌ها، مسقط توانست در یک مورد، خواست خود را تحمیل کند و همین مسئله سبب جلب رضایت سلطان عمان شد.ازاین‌پس سرویس اطلاعاتی عمان بر عملیات ائتلافی در منطقه المحرا و در شرق حضرموت نظارت خواهند کرد؛ این مناطق در مرزهای عمان با امارات متحده عربی قرار می‌گیرد.تا قبل از این، ابوظبی در این منطقه اختیار تام داشت و قصد داشت تا نیروی پلیس محلی ایجاد کرده و در پروژه‌های نفتی آن منطقه نیز دخالت کند.محمد بن سلمان برای حصول اطمینان از همراه شدن حتمی عمان به زودی از مسقط دیدن خواهد کرد؛ این دیدار درست پیش از نشست رسمی میان قابوس و پادشاه سلمان بن عبدالعزیز انجام خواهد شد.** توافق محرمانه روسیه - اسراییل بر سر آسمان‌ سوریهدر چند ماه اخیر، نیروی هوای اسرائیل تعداد حملات خود بر فراز سوریه را افزایش داده است؛ به‌ویژه حملاتی که به‌منظور ممانعت از تحویل تسلیحات پیچیده به حزب‌الله انجام می‌شود.اسرائیل نه این حملات را تأیید و نه رد می‌کند. درهرحال سکوت روسیه در مورد این ماجرا، بسیار معنادار است. وزارت دفاع روسیه که معمولاً نسبت به تعدی و دخالت غربی‌ها در سوریه حساس بوده و زود واکنش نشان می‌دهد، همچنان در مورد این ماجرا سکوت اختیار کرده است.در مسکو و تل‌آویو بدون شک یک قرارداد محرمانه «ترک مخاصمه» در میان است که مانع تقابل هواپیماهای روسیه و اسرائیل در فضای هوایی سوریه می‌شود.این قرارداد در مارس ۲۰۱۶ میان مقامات رژیم صهیونیستی و روسی امضا شد؛ در طرف صهیونیستی "رووین ریولین" رئیس رژیم صهیونیستی، "بنیامین نتانیاهو" نخست‌وزیر و "امیر آشل" فرمانده ستاد مشترک نیروی هوایی این رژیم حضور داشتند و در طرف مقابل نیز، مقامات بلند پایه روسیه حضور داشتند.ظاهراً روسیه پذیرفته که هدف رژیم صهیونیستی فقط این باشد که اجازه ندهد تسلیحات، به‌ویژه موشک‌های هدایت‌شونده به بلندی‌های جولان و لبنان، منتقل شود. در مقابل رژیم صهیونیستی توافق کرده است که در مناقشه میان دمشق و شورشی‌های سوریه، موضع بی‌طرف اتخاذ کند.** لشکرکشی کانادا به معدن اورانیوم و طلای آفریقامدت چندین هفته است که فرانسه از تمایل کانادا برای راهبری مینوسما (Minusma)، مأموریت سازمان ملل در مالی، در سال ۲۰۱۷، حمایت می‌کند. در مقابل، کانادا آماده است تا نیرو و تجهیزات مختلفی ازجمله بالگردهای متوسط تا سنگین شینوک CH-۱۴۷F و پهپادهای هیرون ساخته کمپانی صهیونیستی IAI را در اختیار این مأموریت قرار دهد؛ پهپادهای مذکور در حال حاضر در افغانستان مستقر هستند.این اقدام کانادا خلأ نیروهای در حال خارج شدن هلند را پوشش می‌دهد. کانادا پیش‌ازاین در واکنش بین‌المللی به وضعیت مالی، واکنش نشان داده بود؛ در آغاز عملیات دستبند در سال ۲۰۱۳، یکی از بوئینگ‌های C۱۷ این کشور برای انتقال نیروها از فرانسه به این کشور، مورداستفاده قرار گرفت.لازم به ذکر است مالی به معدن اورانیوم و طلای آفریقای شهرت دارد و ۹۵ درصد از جمعیت این کشور را مسلمانان تشکیل می‌دهند.** سناریو جدیدی آمریکا برای بازی با موجودیت داعشاز دیدگاه آمریکایی‌ها مهار تهدید نسبت به امحای کامل آن بهترین گزینه است. نظر به آنکه برخی کارشناسان بر این باورند که به‌محض نابودی کامل گروهک‌های تروریستی نظیر داعش، شاهد بروز اختلافات میان فرقه‌های مختلف مسلمان نظیر شیعه و اهل سنت هستیم؛ همچنین ممکن است میان کردها، ایرانی‌ها و حکومت مرکزی عراق جدال و منازعه پیش آید. درواقع هم‌اینک، فرقه‌ها و قومیت‌های مذکور، یک دشمن مشترک دارند و وجود دشمن بیرونی، اتحاد و وحدت را به همراه آورده است و تفاوت‌ها و اختلافات کنار گذاشته‌شده است.افسران اطلاعاتی آمریکایی معتقدند با امحا و زوال این دشمن مشترک، بی‌تردید شاهد سر برآوردن مجدد این اختلافات و مناقشات خواهیم بود و ممکن است آتش آن مناقشات، شعله‌ورتر از نبرد و منازعه فعلی باشد.** پیش‌بینی سونامی مرگ پادشاهان کشورهای حاشیه خلیج‌فارس منابع اطلاعاتی، در گزارشی درباره سلامتی رهبران عربی حاشیه خلیج‌فارس از وضعیت وخیم آن‌ها خبر داده و مرگ قریب‌الوقوع بسیاری از ایشان را پیش‌بینی کرده است.به‌عنوان نمونه، ملک سلمان پادشاه سعودی، از وضعیت هوشیاری خوبی برخوردار نیست و هرچند وقت یک‌بار وارد اغما می‌شود و به دلیل دردهای موجود در بدن به دردهای عصبی نیز دچار شده است.در بسیاری از دیدارهایی که با وی صورت می‌گیرد، عموماً ساکت است و اطرافیان اجازه سخن گفتن به او را نمی‌دهند.منبع : مشرق

تصاویر دردناک از جنگ اسرائیل علیه مردم غزه

دموکراسی در تبعید

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، حدود ۱۰ روزی می‌شود که تاجر معروف آمریکایی رسما رئیس جمهور آمریکا شده است. دونالد ترامپ چند سال پیش یکی از کارهای مهمی که روزانه در فضای مجازی و رسانه‌ها انجام می‌داد این بود که هویت آمریکایی «باراک اوباما»، رئیس جمهور وقت را زیر سئوال می‌برد و می‌گفت که اوباما شناسنامه آمریکایی نداشته است.دموکراسی در تبعیدتوئیت ترامپ در ۶ آگوست ۲۰۱۲مرد ۴.۵ میلیارد دلاری این روزها با دستور ساخت دیوار در مرز با مکزیک و مهم‌تر از آن منع ورود پناهجویان و اتباع ۷ کشور مسلمان به آمریکا، شروع جنجالی را برای خود در کاخ سفید رقم زده است. البته خود ترامپ هم به نوعی اجدادش مهاجر بوده‌اند و گفته می‌شود پدربزرگش «فردریک ترامپ» اصالتی آلمانی داشته است. آمریکا در اصل کشوری مهاجرپایه است که به جز بومیان که از ایفای نقش در عرصه سیاسی این کشور محروم هستند، سایر افراد یا خود یا اجدادشان مهاجر بوده‌اند که به آمریکا آمده‌اند.اما رئیس جمهور آمریکا که حتی همسرش «ملانیا ترامپ» هم مهاجری از شهر «نوو مستو» از اسلوونی است، دستور داده است که ورود پناهجویان و اتباع ۷ کشور مسلمان از جمله ایران به آمریکا برای مدت مشخصی ممنوع شود. وجه اشتراک این کشورها این است که همگی مسلمان هستند. این دستور که در شبکه ‌های اجتماعی با هشتگ «MuslimBan#» منتشر می‌شود با موج مخالفت‌های بسیاری مواجه شده است. منابع آمریکایی می‌گویند که استیو بانون، استراتژیست مطرح تیم ترامپ پشت ماجرای این دستور قرار دارد و متن دستور را استفان میلر، از مشاوران ترامپ در امور مهاجرت نگاشته است.اما بنظر می‌رسد این گام اول تیم ترامپ است و به تعبیر روزنامه آمریکایی «لس‌آنجلس تایمز»، استفان میلر این دستور را یک «آغاز» می‌داند. این روزنامه با اشاره به اینکه تلاش دولت ترامپ این است که مهاجرانی که در «دیگ مذاب» جامعه آمریکا قابل جذب و استحاله هستند را فقط اجازه ورود به آمریکا دهد، می‌نویسد: «مشاوران ارشد کاخ سفید می‌گویند که آنها در آغاز کار هستند.»منتقدان این طرح، اقدامات اخیر دولت جدید آمریکا را شبیه اقدامات رژیم‌های توتالیتر (اقتدارگرا) می‌دانند و نسبت به ادامه آن ابراز نگرانی می‌کنند.ترامپ «سلی ییتس»، سرپرست وزارت دادگستری آمریکا را به دلیل نافرمانی در خصوص اجرا و حمایت از دستور منع ورود پناهجویان و مهاجران برکنار کرد.مقامات نزدیک به ترامپ بارها در این زمینه و موارد دیگر به رسانه‌ها تاخته‌اند. زمانی که استیو بانون در واکنش به انتقادات رسانه‌ها به رسانه‌ها گفت که «دهان خود را ببندند و ساکت باشند»، کریستین امانپور، مجری و خبرنگار مطرح شبکه سی‌ان‌ان گفت که «رژیم‌های توتالیتر در گذشته نیز از استراتژی مشابهی استفاده می‌کردند.»سی‌ان‌ان در تحلیلی این اقدامات ترامپ را در اصل «بیگانه هراسی» قلمداد می‌کند که به بهانه مبارزه با تروریسم اتخاذ شده‌اند. روزنامه انگلیسی «گاردین» یک گام فراتر گذاشته و در گزارشی نوشت که «دستور بیگانه‌هراسانه ترامپ در زمینه مهاجرت می‌تواند آمریکا را با بحران حقوق بشری مواجه کند.»شاید مقایسه دستور ترامپ که هویت مذهبی و مسلمانان را هدف قرار می‌دهد با اقدامات نژادپرستانه تاریخی و نسل‌کشی‌های قرن بیستم کمی اغراق‌آمیز به نظر برسد، اما این اتفاق در حقیقت یک مهندسی اجتماعی برای هدف قرار دادن هویت‌های مذهبی است.ترامپ از نظر مذهبی عضو فرقه پرسبیتری از مذهب پروتستان مسیحی است و اطراف او افرادی تندرو مانند بانون حضور دارند. تیم ترامپ در حقیقت مسیحیان سفیدپوست افراطی هستند که «دیگری» را برنمی‌تابند و معتقدند که فردی که با اصول و ارزش‌های آنها استحاله نشود، حق ورود به آمریکا را ندارد. شاید اقدام اخیر یک نوع آغاز جنگ با همین افراد «ناخواسته» است.اگر این اقدامات را در قامت اقدامات دولت‌های توتالیتر نبینیم، حداقل دلیل نگرانی این می‌تواند باشد که این اقدامات روندی بر نهادینه کردن «مدلی جدید» برای «آینده» باشد. این موضوع با توجه به احتمال به قدرت رسیدن دولت‌های پوپولیست در برخی کشورهای اروپایی جدی‌تر قابل بررسی است.آمریکایی‌ که داروی دموکراسی را برای کشورهای دیگر تجویز می‌کند و موسسات و نهادهای مختلفی را برای ترویج «دموکراسی آمریکایی» در نقاط مختلف جهان دارد، امروز خود بیمار و طبیب‌لازم شده است. در تازه‌ترین شاخص دموکراسی که واحد اطلاعاتی اکونومیست منتشر کرده، آمریکا به خاطر «از دست رفتن اعتماد عمومی به نهادهای سیاسی» در این کشور، عنوان «دموکراسی کامل» را از دست داده و در دسته «دموکراسی‌های معیوب» جا گرفته است. هر چند که این روند فعلا محصول عملکرد دولت ترامپ نیست، چونکه او چند روزی بیشتر در کاخ سفید نبوده است. اما اقدامات رئیس جمهور جدید آمریکا می‌تواند این روند را تشدید کند.اتفاقات اخیر در آمریکا با موج اعتراضات جدی اقشار مختلف در آمریکا و حتی کشورهای دیگر از جمله در اروپا مواجه شده است. نظرسنجی‌ها درباره محبوبیت ترامپ آمار جالبی را به اون نشان نمی‌دهند. موسسه نظرسنجی «گالوپ» که از زمان «هری ترومن»، سی‌وسومین رئیس جمهور آمریکا، در این کشور درباره میزان رضایت افکار عمومی از عملکرد روسای جمهور آمریکا نظرسنجی کرده است، اخیرا درباره عملکرد ترامپ نیز نظرسنجی را انجام داده است که میزان رضایت از عملکرد ترامپ تا به حال، ۴۲ درصد و میزان نارضایتی ۵۱ درصد بوده است.باید دید که در جدال دولت نه چندان محبوب آمریکا و مقاومت مردمی، کدام طرف سرانجام غالب خواهد شد و اینکه انحراف دموکراسی در این کشور بیش از پیش به کج‌راهه رفته و در تبعید خواهد بود یا نه.منبع: تسنیم

اولویت‌‌بخشی به امنیت سایبری در آمریکا

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، چهارشنبه گذشته طرحی با همکاری دو سناتور دموکرات و جمهوری‌خواه ارائه شد که بر اساس آن کمیسیون مستقلی با موضوع امنیت سایبری در سنای ایالات متحده تشکیل می‌شود. کُری گاردنر و کریس کُنز با توجه به اتفاقات اخیر در مورد افشای ایمیل‌های کمیته ملی حزب دموکرات آمریکا پیش از انتخابات ریاست جمهوری که به حیثیت ایالات متحده در جهان ضربه زد، طرحی را ارائه کردند تا فعالیت‌های پراکنده در کمیسیون‌های امنیت داخلی، نیروهای مسلح و اطلاعات در یک کمیسیون جدید به صورت جداگانه مدیریت شود. کمیسیون جدید، نظارت عالی و متمرکز بر تحقیقات در حوزه امنیت سایبری و جنگ اطلاعاتی را بر عهده داشته،‌ با جامعه اطلاعاتی آمریکا همکاری کرده و از راه قانونگذاری و برگزاری جلسات مشترک، مشاوره و راهبری نهادهای دولتی را انجام می‌دهد. در طرح دو سناتور آمده است این کمیسیونِ ۲۱ عضوی ممکن است برنامه‌‌ها و ساختار سازمانی وزارت‌خانه‌ها را برای پیش‌گیری مؤثرتر از حملات سایبری تغییر دهد. احتمالاً منظور آنها مستقل‌شدن فرماندهی سایبری آمریکا و واحد جنگ سایبری ارتش از آژانس امنیت ملی است، مسأله‌ای که در اواخر دولت اوباما بحث‌برانگیز شده بود. طی دو سال اخیر یعنی ۲۰۱۵ و ۲۰۱۶ میلادی، کمیسیون‌های مختلف در سنای آمریکا ۲۰ بار پیرامون امنیت سایبری جلسه گذاشتند در حالی که شاید تشکیل کمیسیون متمرکز در این حوزه موجب تسریع در بررسی‌ها و در نتیجه تصمیم‌گیری‌های مؤثر شده و از وقوع افتضاحات مشابه جلوگیری کند. جان کِلی وزیر دفاع و جِراد کوشنر داماد و مشاور ارشد ترامپ در جلسه مشورتیهم‌اکنون هر وزارتخانه‌ای در آمریکا مسئولیت مقابله با تهدیدات سایبری علیه رایانه‌ها و بانک‌های اطلاعاتی خود را دارد. ترامپ قرار بود سه‌شنبه دستوری را امضا کند که مسئولیت امنیت سایبری کل وزارتخانه‌‌ها را بر عهده اداره بودجه و مدیریت کاخ سفید قرار دهد، اما صرفاً به برگزاری جلسه مشورتی اکتفا کرد.سناتور کُری گاردنر در بیانیه خود برای ارائه طرح یادشده آورده است:«ساختار سنا برای بررسی مسائل حوزه سایبر، دچار پراکنده‌کاری و نقائصی است که منجر به واکنش‌های ناهماهنگ به حملات سایبری اخیر علیه ارگان‌های دولتی، نهادهای خصوصی و زیرساخت‌ها شده است.» وی افزود «همان‌گونه که خطرات حوزه سایبر متحول شده است، سیاست‌های امنیت سایبری ایالات متحده نیز نیاز به تحول دارد». حوزه سایبر، سال‌ها است در اسناد امنیت ملی قدرت‌های جهان به عنوان یکی از مهمترین حوزه‌های تهدیدزا مد نظر قرار می‌گیرد، اما ظاهراً ایالات متحده در این حوزه ناموفق بوده است. افشاگری‌های اسنودن و ویکی‌لیکس از سویی و حملات سایبری به مراکز دولتی و خصوصی در آمریکا که در یکی از آخرین موارد منجر به استعفای سران کمیته ملی حزب دموکرات و بی‌آبرویی هیلاری کلینتون به دلیل تبانی با آنها شد، خود گویای این شکست است. منابعhttp://www.washingtontimes.com/news/۲۰۱۷/jan/۲۵/senate-bill-calls-creation-select-committee-cybershttps://www.cyberscoop.com/superstar-cybersecurity-committee-proposed-senatorshttp://money.cnn.com/۲۰۱۷/۰۱/۳۱/technology/trump-cybersecurity-executive-order

آمریکا برای تغییر آینده ایران چه تاکتیک‌هایی درپیش گرفته است؟

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، اندیشکده آمریکایی موسوم به بنیاد هریتج در واشنگتن به تازگی نشستی با عنوان «درسهای جنگ مالی آمریکا ضد ایران» برگزار کرد. سخنران ویژه این نشست جی سولومون خبرنگار ارشد بین المللی نشریه وال استریت ژورنال بود که چندی پیش کتاب جدیدش را با عنوان «جنگ های ایران: بازیهای جاسوسی، نبردهای بانکی و قراردادهای محرمانه ای که شکل خاورمیانه را تغییر داد» به بازار عرضه کرده است .مقالات سولومون به علت کیفیت محتوایی، سه مرتبه نامزد جایزه معروف پولیتزر در آمریکا شده که جایزه ای شناخته شده درحوزه روزنامه نگاری است.هدایت این جلسه را هم جیمز فیلیپ برعهده داشت. جیمز فیلیپس در حال حاضر کارشناس ارشد موسسه هریتج است.در ابتدای این نشست ، جیمز فیلیپس گفت:« از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران، یکی از معدود مولفه های ثابت در ماشین شهرفرنگ در حال تطور در خاورمیانه(غرب آسیا)، تنشهای مستمر و درگیری های پراکنده بین ایالات متحده و ایران بوده است.یکی از مطلع ترین و بهترین روزنامه نگارانی که به پوشش مسائل مربوط به روابط ایران و ایالات متحده در سالهای اخیر پرداخته، جی سولومون بوده است.جی سولومون خبرنگار ارشد وال استریت ژورنال در حوزه سیاست خارجی است.او دو دهه در این نقش بوده و به پوشش خبرهای منطقه خاورمیانه، آسیا و آفریقا پرداخته است.فعالیتهای خبری عالی او سبب شده است او سه مرتبه برنده جایزه پولیتزر شود.او نخستین خبرنگار آمریکایی است که مطالب مربوط به دیدارهای محرمانه ایران و آمریکا را در عمان منتشر کرد.همین نشستها به توافق هسته ای منجر شد.او در فاصله سالهای ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۵ نیز به پوشش گفتگوهای هسته ای پرداخت.او اولین خبرنگاری است که بسیاری از افشاگری ها را درباره مذاکرات محرمانه درباره روابط ایالات متحده و ایران انجام داده است.امروز خوشحال هستیم که جی سولومون اینجا حضور دارد تا درباره کتاب جدیدش یعنی «جنگ های ایران: بازیهای جاسوسی، نبردهای بانکی و قراردادهای محرمانه ای که شکل خاورمیانه را تغییر داد» صحبت کند.هریک از این کلیدواژه ها خودش نیازمند کتاب است.جی سولومون همه این محورها را با هم در کتابش ترکیب کرده که کار فوق العاده ای شده است.ایران در لیست اهداف آمریکاجی سولومون در ادامه این نشست گفت:« در حال حاضر، با روی کار آمدن دولت ترامپ ، اوضاع در واشنگتن بسیار سیال است.در سخنرانی ام می خواهم کمی به عقب بازگردم و اینکه چرا این کتاب را نوشتم و در ادامه به بررسی مسائل جاری بپردازم.بخش زیادی از علاقه ما به مسائل ایران به سالهای پایانی دوران ریاست جمهوری جرج بوش بازمی گردد که مناقشه های منطقه ای بین ایران و متحدانش یعنی حزب الله و حماس و رژیم اسد و گروههای شبه نظامی در داخل عراق حمله کننده به نیروهای نظامی آمریکایی در یک سو ، و ایالات متحده و اسرائیل و حکومتهای سنی عربی در منطقه در سوی دیگر در حال ظهور بود.این مناقشه ها در سالهای پایانی دوران ریاست جمهوری جرج بوش در حال بروز بود.درواقع، نوعی مناقشه وسیع تر در منطقه در حال شکل گیری بود.ایران از محوری سخن می گفت که آن را محور مقاومت می خواند.این محور دربرگیرنده گروههای شبه نظامی مختلف و احزاب سیاسی و دولت سوریه بود که همسو با ایران بوده اند.این محور در مقابل ایالات متحده قرار گرفته است.در همین سالها ، آمریکا در حال ایجاد شکل جدیدی از ابزارهای امنیت ملی و شیوه های جدیدی برای هدف قراردادن دشمنانش بود.ایران نیز در زمره این اهداف بود.آغاز جنگ مالیدر پایان دوران ریاست جمهوری جرج بوش و آغاز دوران مسئولیت باراک اوباما، مطالب زیادی درباره جنگ سایبری نوشته شد که براساس آن گفته می شد تاسیسات هسته ای ایران هدف حملات سایبری قرار گرفته است.اما خود من به جنگ مالی بسیار علاقه مند بودم .شاید علت این علاقه ، آن بود که من خبرنگار وال استریت ژورنال بودم که اساسا نشریه ای اقتصادی است. شاید علت دیگر این علاقه آن بود که ابزارهای مورد استفاده برای هدف قراردادن اقتصاد ایران، می تواند درمقایسه با حملات سایبری محدود، تاثیرات بسیار بزرگتری داشته باشد.حتی در اواخر دوران ریاست جمهوری جرج بوش شاهد آن بودیم که جنگ مالی علیه ایران در جریان بود که تا پیش از آن ، همانند آن را مشاهده نکرده بودیم.ما در طول تاریخ از ابزارهای قهری مالی استفاده کرده بودیم اما همانطور که در کتابم نوشته ام، آشی که برای ایران در این زمینه پخته شد، بی سابقه بود.علت سوم علاقه بنده به این موضوع ، آن بود که دولت اوباما متفاوت بود.برخلاف دولت ترامپ که می بینیم روزهای نخست حضور آن، فضایی پرالتهاب بوجود آورده است، باراک اوباما از زمان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری اش در سال ۲۰۰۸ تا زمان شروع فعالیت دولتش، همواره به صورت جدی بر این نکته تاکید داشت که می خواهد با دشمنان سنتی ایالات متحده ازجمله کوبا و کره شمالی و ایران و سوریه تعامل داشته باشد.اوباما به صراحت کامل هم این سخن را بیان می کرد. وقتی هم اوباما در سال ۲۰۰۹، مسئولیت امور را در دست گرفت، شاهد آن بودیم که او تا چه اندازه به این مسئله متعهد بود که با ایران تعامل داشته باشد.در بخش رویی و ظاهر کار، می دیدم که او در سخنرانی هایش به این نکته اشاره می کرد.او پیام نوروز را به مناسبت سال نو ایرانی ارسال کرد و رئیس جمهور ایالات متحده برای اولین بار به نوعی به رسمیت شناخت.بعدا هم در نشریات فاش شد که اوباما نامه های محرمانه ای به آیت الله خامنه ای رهبر ایران نوشته است. این سه عامل مرا علاقه مند و مجذوب مسئله ایران کرد زیرا متوجه شدم که در دولت اوباما، این موضوع، موضوع غالب در برنامه های سیاست خارجی اوباما خواهد بود همانطور که به نظر می رسد در دولت ترامپ، روسیه موضوع غالب خواهد بود.اوباما محاسبات را تغییر دادجی سولومون در ادامه افزود:«به نظرم، راهبرد دولت اوباما از سه منظر مهم، موفق بود.وقتی اوباما مسئولیتش را شروع کرد نوعی نشانه رفتن انگشت تقصیر امور بین امریکا و اروپا و روسیه و چین و ایران در جریان بود.از این منظر، گفته می شد که مسئله ایران، مشکل جدی نیست و بحرانی ساخته امریکا است و اینکه این کشورها می خواهند با ایران تعامل داشته باشند.اما اوباما با تماس تلفنی و ارسال نامه ها و سخنرانی هایش به صراحت نشان داد که او به شدت متعهد است تا با ایران تعامل داشته باشد و همین رویکرد اوباما سبب شد محاسبات تغییر کند.شاید حالا به این مسئله به چشم موفقیت چندانی برای اوباما نگریسته نشود اما به نظرمن، در آن زمان، این تغییر، موفقیت بود. تغییردادن محاسبات، حرکتی نادرست نبود.این رویکرد نتیجه بخش بود و به جنگ مالی کمک کرد که مدنظر بود.در کتاب خودم، فصل نسبتا طولانی درباره جنگ مالی نوشته ام.دولت جرج بوش و در ادامه آن، دولت باراک اوباما، توانستند یک رویکرد تنظیم شده زمانی را در فاصله سالهای ۲۰۰۶ تا ۲۰۱۲ دنبال کنند که ایران را عملا از بازار انرژی (نفت) جهانی خارج کنند.باتوجه به وابستگی آمریکا به منابع انرژی، این تحول بسیار مهم بود.این کارها با اقدام وزارت خزانه داری در سال ۲۰۰۶ شروع شد که بانکهای دولتی ایران را هدف قرار داد.این اقدام سبب ناخشنودی ایران شد اما ظاهرا نتیجه چندانی نداشت.مذاکراتی هم در جریان بود که راه به جایی نمی برد.از آن به بعد بودیم که ایالات متحده از بسیاری جهات، به نوعی کشورهای اروپایی و کشورهای دیگر را به گونه ای هدفمند تحت فشار قرار داد تا تقریبا با همه بخشهای اقتصاد ایران قطع ارتباط کنند بطوریکه شرکتهای کشتیرانی، شرکتهای هواپیمایی، شرکتهای بیمه ای، شرکتهای بیمه اتکایی و همه بانکهای ایران هدف قرارگرفتند.در سال ۲۰۱۲ نیز دیدیم که گزینه هسته ای نیز در کنار رویکرد مالی مطرح شد به این معنا که ایالات متحده ابتدا بانک مرکزی ایران را تحریم کرد و سپس اتحادیه اروپا به این روند ملحق شد و تحریم نفتی علیه ایران اعمال کرد.این کار سبب شد بیش از نیمی از صادرات ایران در مدت حدود شش ماه کاهش یابد.بلافاصله پس از این امر بود که دیدیم واحد پولی ایران به شدت سقوط کرد و این کاهش ارزش پول ایران حدود شصت درصد بود.دارمدهای دولتی ایران نیز حدود پنجاه درصد کاهش یافت.همه این اتفاقات درمدت تقریبا یک سال رخ داد.درست است که تحریمهای تشدیدشونده تاثیرگذار بود اما از اواسط سال ۲۰۱۲ بود که با قطع صادرات نفتی ایران و بیرون راندن ایران از شبکه بانکی بین المللی موسوم به سوئیفت ، ایران به شدت دچار مشکل شد.این اقدامات بخش مهمی از تشدید جنگ مالی با ایران بود.دولت اسرائیل و دولت عربستان سعودی و حتی وزارت خزانه داری آمریکا در ابتدای امر تصور نمی کرد که تحریمهای مالی می تواند تا آن اندازه به کشوری ضربه بزند که تامین کننده بزرگ انرژی بود.موفقیت در ایجاد ائتلافی ناهمخوانجی سولومون در ادامه گفت:« حوزه سومی که فکر می کنم رویکرد دولت اوباما از منظر تعیین راهبرد درباره نوع پرداختن به ایران، موفقیت آمیز بود آن بود که دست کم از نظر مالی، واشنگتن توانست ائتلافی از کشورهای ناهمخوان بوجود بیاورد که منافع بسیار متفاوت از هم داشتند.کشورهای اروپایی اساسا نمی خواستند علیه ایران تحریم اعمال کنند.اروپایی ها با ایران روابط تجاری داشتند.روسیه تامین کننده بزرگ تسلیحات برای ایران بود.چین نیز خریدار بزرگ انرژی از ایران بود.هند نیز همین وضع را داشت.با این اوصاف، می بینیم که تعداد کشورهای خواهان اعمال فشارهای اقتصادی بر ایران چندان زیاد نبود.هنوز هم بحثهای زیادی در این خصوص درجریان است که چرا ما در این زمینه موفق شدیم.به نظرمن، دیپلماسی موفق سبب شد کشورهای مذکور ما با ما همسو شوند.وزارت خزانه داری آمریکا به این کشورها اعلام کرد که یا باید با ایران روابط تجاری داشته باشند یا با آمریکا و نمی توانند با هر دو طرف، روابط تجاری داشته باشند.در سالهای ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ شاهد آن بودیم که بانکهای اروپایی ، میلیاردها دلار با ایران مروادات مالی داشتند.ترکیب رویکرد دولت اوباما یعنی تمایل به مذاکرات از یک سو و اعمال فشارهای مالی علیه ایران از سوی دیگر، دولتهای کشورهای دیگر را اساسا وادار کرد تا با آمریکا همسو شوند و همین وضع ، ایران را مجبور کرد تا درنهایت، سر میز مذاکرات حاضر شود.ایالات متحده در این زمینه بسیار خوب عمل کرد.پیامدهای منفی سیاست اوباما از نگاه سولومونجی سولومون خبرنگار ارشد بین المللی نشریه وال استریت ژورنال و نویسنده کتاب «جنگ های ایران: بازیهای جاسوسی، نبردهای بانکی و قراردادهای محرمانه ای که شکل خاورمیانه را تغییر داد» در ادامه سخنانش در موسسه تحقیقاتی آمریکایی موسوم به بنیاد هریتج در واشنگتن در ادامه سخنان خود به ماجرای فتنه ۸۸ پرداخته و مدعی است اوباما در زمان رویدادهای پس از انتخابات سال ۸۸ غافلگیر شده و آنطور که باید و شاید از شورشیان در ایران حمایت نکرد.سولومون در ادامه مدعی می شود دولت اوباما به دلیل رویکرد خاص خود در قبال ایران، در قضیه سوریه نیز واکنش و سیاست مناسبی در پیش نگرفت و واهمه داشت برخورد سخت و جدی با دمشق، ایران را عصبانی و روند مذاکرات را دچار مشکل می کند. وی در این زمینه می گوید: «روسیه و ایران در مدیریت آمریکا در این زمینه بسیار موفق بوده اند و درعین حال به اقدامات خودشان ادامه داده اند که تقویت رژیم بشار اسد بوده است.باتوجه به آزادسازی حلب و ادامه اوضاع سوریه، ایران و روسیه در موقعیت بسیار قدرتمندی در گفتگوهای قزاقستان (آستانه) قرار گرفته اند.درنتیجه، سوریه را یکی از آثار منفی دیپلماسی آمریکا با ایران می دانم.»ترامپ ایران را محک خواهد زدجی سولومون در ادامه گفت:« درباره چشم انداز رویکرد دولت ترامپ درباره ایران نیز باید بگویم که شاهد انتصاب مقاماتی در دولت ترامپ هستیم که تندروترین مقامات متصور برای دولت آمریکا درباره رویکرد واشنگتن درخصوص تهران هستند.وزیر دفاع، مشاور امنیت ملی و شماری از مقامات دارای رتبه های پایین تر در حوزه امنیت ملی آمریکا که تقریبا همه آنها از نظامیان هستند و همچنین مایک پومپئو رئیس جدید سازمان سیا ، همگی چنین نگرشی درباره ایران دارند.این افراد به دنبال آن بوده اند که ایران به شدت مهار شود.حس می کنم که در یک سال آینده، دولت ترامپ تلاش خواهد کرد ایران را آزمایش کند و توافق هسته ای را به شدت اجرایی کند.احتمال دارد تحریمهایی علیه شرکتهای وابسته به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به علت فعالیتهای غیرهسته ای آنها و نقض حقوق بشر و انتقال تسلیحات به سوریه اعمال شود.دولت ترامپ در ماههای نخست تلاش خواهد کرد تا ایران را از نظر اعمال تحریمها علیه شرکتهای ایرانی بسنجد و ببنید که آیا ایران به حرف خودش عمل خواهد کرد که هرگونه اعمال تحریمها به معنای نقض توافق هسته ای است و ایران از توافق هسته ای عقب خواهد نشست.من پاسخ این سوال را نمی دانم.فکر می کنم درهرحال، دولت ترامپ خواهد کوشید ایران را از این منظر امتحان کند.دولت ترامپ خواهد کوشید ایران را در سوریه و خلیج فارس و عراق امتحان کند.»اقدامات تاکتیکی برای کمک به یک جناح خاص در ایرانخبرنگار ارشد بین المللی نشریه وال استریت ژورنال در ادامه سخنانش در موسسه تحقیقاتی آمریکایی موسوم به بنیاد هریتج در واشنگتن تصریح کرد :«دولت اوباما بسیار اکراه داشت این سخن را بیان کند که امیدوار است توافق هسته ای سبب تغییر رفتار ایران شود اما در جلسات صادقانه تر و محرمانه تر با مقامات بلندپایه دولت اوباما می شنیدیم که می گفتند توافق هسته ای به منزله شرط بندی سیاسی است. جمعیت ایران بسیار جوان است، نسلی از مقامات ایرانی که در زمان انقلاب حضور داشتند پا به سن گذاشته اند و دیدیم که اخیرا آیت الله رفسنجانی فوت کرد.مقامات دولت اوباما می گفتند شاید توافق هسته ای، بی عیب و نقص نباشد اما شاید تا ۱۰ سال دیگر که محدودیت های هسته ای ایران برداشته شود، ممکن است حکومتی بسیار میانه روتر در ایران در مسند قدرت باشد. برخی از تاکتیک های به کار گرفته شده در شرایط حاضر نیز از قبیل رفع تحریم ها، رساندن پول نقد به ایران و امثال آن نیز برای کمک به پیروزی حسن روحانی در انتخابات ایران بوده است به امید اینکه حسن روحانی در انتخابات ریاست جمهوری آتی پیروز شود و در طول زمان، تیمی میانه رو در حکومت ایران قرار بگیرد.چنین تغییری یک شبه رخ نمی دهد اما به تدریج و با باز شدن فضای اقتصاد کشور و کاهش تنش ها، حکومت در ایران میانه روتر می شود و در این صورت، اینکه این کشور چه توانمندی هایی (در عرصه هسته ای ) داشته باشد چندان مهم نخواهد بود.بخش اعظم علت مطرح در این زمینه، همین بوده است اما مشکل مطرح این است که با گذشت ۱۸ ماه از زمان رسیدن به توافق هسته ای و یک سال از زمان اجرایی شدن می بینیم که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران و رهبر ایران، نشانه هایی بروز نداده اند که نشانه میانه رو شدن آنها در منطقه باشد.اقدامات آنها در منطقه حتی از گذشته نیز تهاجمی تر شده است.این مسئله به ویژه در سوریه مشهود است.مشکل من این است که اگر دولت اوباما تصور می کرد این توافق هسته ای می تواند همانند تحول زمان نیکسون (آشتی با چین) باشد، اما عملا می بینیم که اتفاقات خوبی رخ نداده است. رئیس جمهور سابق آمریکا امیدوار بود همان راهبردی در پیش گرفته شود که درباره کوبا نتیجه داد.»تحریم‌ها می‌ماندجی سولومون در ادامه در پاسخ به سوالی درباره نقش وزارت خزانه داری آمریکا درمقابله با ایران و اتخاذ سیاست هایی ازقبیل تحریمهای سوئیفت و نتیجه بخش بودن این تحریمها و اینکه آیا احتمال تکرار تحریم های سوئیفت و تحریم بانک مرکزی ایران در دوران ترامپ وجود دارد، گفت:«در کتابم به صورت مفصل تلاش کرده ام تحریمها را از گذشته تا حالا تشریح کنم.یکی از قیاس هایی که در این زمینه می توان مدنظر داشت به عراق مربوط می شود.آمریکا در زمان تحریمهای عراق ، علیه صدام اقدام می کرد اما جامعه جهانی درقالب تحریم های سازمان ملل متحد و تحریم تجارت با عراق اقدام می کرد اما در عمل دیدیم که همه فریبکاری می کردند.رسوایی نفت درمقابل غذا پیش آمد و دیدیم که حتی سازمان ملل متحد نیز در اجرایی کردن این تحریم ها چندان جدی نیست چه برسد به کشورهایی که قرار بود در این زمینه فعال باشند اما درباره ایران شاهد ابتکاری عالی بودیم.وزارت خزانه داری آمریکا از سال ۲۰۰۶ به بعد گفت که می داند شرکت ها به فریبکاری درباره تحریم ایران مبادرت خواهند کرد اما وقتی معادله اینگونه ترسیم شود که عیب ندارد ، این شرکت ها می توانند با ایران روابط تجاری داشته باشند اما با این کار خود، امکان دسترسی خود به دلار آمریکا و شبکه بانکی آمریکا را به خطر می اندازند، تقریبا هیچ کشور یا هیچ شرکتی به چنین معامله ای با ایران مبادرت نمی کند.این شیوه بسیار نتیجه بخش بود.شرکت های فعال در آلمان و فرانسه به شدت نگران آن بودند که هدف تحریم های آمریکا قرار بگیرند و همین مسئله در همراه کردن آلمان و فرانسه با تحریمها نقش زیادی ایفا کرد. بی تردید، علت مهم تر در این همراهی، ترس از تحریم های آمریکا بود.آمریکا نشان می داد که حاضر است شرکت ها را با جریمه های چندین میلیارد دلاری جریمه کند. درباره دولت ترامپ هم باید بگویم بسیاری از تحریم های ایالات متحده علیه ایران سر جای خودش باقی می ماند.به همین علت است که می بینیم باوجود بازشدن فضای اقتصاد ایران، هنوز هم بانکهای زیادی در ایران فعال نمی شوند. شاید برخی از شرکتهای فعال در حوزه انرژی یا رایانه یا نرم افزار به دنبال فعالیت در بازار ایران باشند اما حضور بانکها در بازارهای ایران بسیار محدود بوده است.برجام را حفظ کنید و وارد سایر حوزه شویدسولومون در ادامه گفت: «اگر ترامپ بیاید و بگوید توافق هسته ای مرده است، جلب حمایت جامعه جهانی بسیار دشوار خواهد بود.اما اگر دولت ترامپ به تعامل با ایران ادامه بدهد و درعین حال، به آزمودن ایران در حوزه های دیگر ازقبیل سوریه مبادرت کند، داستان متفاوت خواهد بود و باید دید اروپایی ها در این زمینه چه واکنشی نشان خواهند داد.»منبع : تسنیمانتهای پیام/

نقشه ترامپ برای معامله پر سود سوریه/ پوتین چه امتیازی به دولت جدید آمریکا خواهد داد؟

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، یکی از پرونده‌های روی میز ‌کاری دونالد ترامپ رئیس‌جمهور جدید آمریکا در هفته گذشته کاری وی، موضوع سوریه و نحوه پرداختن به این بحران بود. ترامپ در جریان سخنرانی‌های تبلیغاتی خود تأکید کرد که عقیده دارد که راهی که واشنگتن درسوریه پیموده،‌ نه تنها به نفع این کشور نبوده، بلکه نتایجی به بار آورده است که کاملاً در جهت خلاف منافع آمریکا بوده و کشورهایی مانند روسیه و چین در ابعاد مختلف اقتصادی ، سیاسی و استراتژیک از آن بهره برداری کرده اند.ترامپ براساس روحیه کاسب کارانه خود در سوریه به دنبال معامله ای پرسود است؛ سوریه منابع نفت و گاز و موقعیت ژئوپلیتیک و ژئو استراتژیک در منطقه دارد، از سوی دیگر هیجانات اولیه رسیدن ترامپ به قدرت و نادیده گرفتن واقعیت‌های میدانی و سیاسی و نظامی در عرصه سوریه باعث می شود، ترامپ در درجه اول به دنبال تقویت جای پای خود در سوریه بر آمده و از طریق سیاست نرم و سخت افزاری برای توسعه هژمونی آمریکا بر پرونده سوریه تلاش کند.تماس تلفنی دونالد ترامپ با ولادیمیر پوتین همتای روسی وی را می‌توان یکی از نقاط مربوط به پرونده سوریه ارزیابی کرد. دو طرف در این تماس تلفنی بر ضرورت مبارزه با تروریسم تأکید کردند. ازسویی‌ دیگر ترامپ از چند روز پیش به ارتش آمریکا و سران نظامی این کشور یک ماه مهلت داده تا استراتژی جدیدی را برای شکست دادن داعش ترسیم کنند. بر کسی پوشیده نیست که استفاده از اصطلاح " شکست دادن داعش" در عرف دیپلماتیک آمریکا به معنی سروسامان دادن به اوضاع نابسامان این کشور در زمینه توطئه ها و مداخله جویی های منطقه ای در کشورهای مختلف از جمله عراق، سوریه و یمن و حتی لبنان است.وی همچنین به جیمز ماتیس وزیر جنگ آمریکا دستور داده است و توصیه‌های لازم را درخصوص تعیین قواعد درگیری با داعش از سوی ارتش مدنظر قرار داده و خواستار این شده در تمامی جبهه‌ها از جمله در فضای سایبری و حمایت های مالی و نظامی اقدام به مبارزه با داعش کند. وی خواستار مشخص کردن شرکای جدید برای ائتلاف بین‌المللی به رهبری آمریکا شد. طبعا اقداماتی که تاکنون در فضای سیاسی آمریکا صورت گرفته، قابل پیش‌بینی بود. چرا که نظام این کشور به دنبال زدودن دامان خود از لکه رسوایی هایی است که در نتیجه همکاری و هماهنگی‌های امنیتی در آمریکا برای تشکیل داعش و سایر گروه های تروریستی در سوریه و عراق دامن گیر این کشور شده است. طبیعی است که دولت جدید آمریکا فضای تبلیغاتی را در راستای مبارزه جدی با این گروه ها مطرح کند، این همان چیزی بود که ترامپ در وعده‌های انتخاباتی خود نیز به آن اشاره کرده بود.برخی رسانه‌های آمریکایی چند روز پیش از صدور فرمان ۱۱ ماده ای ترامپ و امضای آن، نسخه‌ای از متن فرمان را منتشر کردند، اما آنچه منتشر شده بود با آنچه ترامپ امضا کرد، تفاوت داشت. آنچه در متن امضا شده ترامپ حذف شده بود، بند شماره ۶ دستور اجرایی ترامپ به ایجاد «منطقه امن» یا همان safe zone برای افراد غیرنظامی در سوریه بود که بر اساس آن به وزارت خارجه و دفاع آمریکا دستور می‌داد، ظرف مدت ۹۰ روز از صدور فرمان مذکور، طرح و برنامه اجرایی خود را برای ایجاد منطقه امن ارائه و عملیاتی کنند. ترامپ در زمان سخنرانی های تبلیغاتی خود گفته بود که هزینه این پروژه را کشورهای عرب حاشیه خلیج فارس تأمین خواهند کرد. آخرین اظهار نظر وی نیز مربوط به هفته گذشته است که در اولین مصاحبه تلویزیونی خود با شبکه ای بی سی نیوز گفت؛ «قطعاً مناطق امن را ایجاد خواهیم کرد.» صرف نظر از اینکه حذف این بند نشان دهنده تردید و عدم شفافیت سیاست های ترامپ در مورد سوریه باشد یا اینکه صرفا برای بررسی واکنش افکار عمومی صورت گرفته است، شاخص های موجود نشان می دهد که ترامپ بر خلاف وعده های انتخاباتی خود در مورد همکاری با دولت سوریه برای مبارزه با داعش احتمالا روند افزایش تسلیحات و لجستیک و حتی نیروی نظامی خود در سوریه را دنبال خواهد کرد، چرا که این مسایل یکی از ابزارهای اولیه اجرای طرح منطقه امن نیز به شمار می رود. گرایش کلی دونالد ترامپ به سمت اردوگاه جمهوری‌خواهان آمریکایی و اصرار وی برای خارج شدن از سیاست های پیچیده و غیر به مستقیم باعث می شود، وزنه افزایش مداخله مستقیم نظامی آمریکایی در منطقه و ایجاد پایگاه های نظامی جدید نسبت به سناریوهای دیگر از احتمال بیشتری برخوردار شود. بر اساس روند تحولات کنونی به نظر می‌رسد آمریکایی‌ها به دنبال احداث پایگاه نظامی در مناطق الحسکه و دیرالزور هستند تا علاوه بر تقویت موقعیت نظامی خود در منطقه ، زمینه ساز تجزیه سوریه به بخش های مختلف و تضعیف دولت مرکزی این کشور شوند. یکی از مهم‌ترین سؤالاتی که در زمینه بررسی مواضع جدید آمریکا نسبت به بحران سوریه مطرح می‌شود، این است که ترامپ از دو گزینه ادامه همکاری با کردها و سامان‌دهی روابط خود با ترکیه کدامیک را ترجیح خواهد داد. به نظر می‌رسد که این دو سیاست کاملا در تناقض با یکدیگر قرار داشته و استمرار همزمان آنها امکان پذیر نیست. لذا کاخ سفید مجبور خواهد بود یکی از این دو گزینه را به ضرر طرف مقابل انتخاب کند. آنچه که از شواهد تحولات به نظر می رسد و ترامپ نیز در وعده های انتخاباتی خود مطرح کرده است، این است که ترامپ ترکیه را ترجیح می دهد و به همین علت باید منتظر بهبود روابط آمریکا و ترکیه وافزایش همکاری های آنها در عرصه منطقه ای باشیم. ترامپ معتقد است کار کردن با ترکیه خیلی بیشتر از کردها سود دارد، لذا دولت جدید آمریکا به دنبال ثبات وساماندهی روابط خود با ترکیه برخواهد آمد. البته در این زمینه باید به ماهیت واقعی سیاست های ترکیه و تاکتیکی یا راهبردی بودن اتحاد این کشور با روسیه و ایران نیز توجه داشت.از سوی دیگر هنوز مشخص نیست روسیه طرح آمریکا برای افزایش احتمالی اقدامات نظامی در سوریه را خواهد پذیرفت یا نه، اما چیزی که قطعی به نظر می‌رسد این است که بازی روسیه در زمین آمریکا بار دیگر روند فریب مسکو از واشنگتن را احیا خواهد کرد و علاوه بر اینها به مناسبات این کشور با محور مقاومت منطقه ای نیز آسیب زده و ممکن است برگه های برنده ای که در نتیجه حضور مداوم نظامی در تحولات نظامی منطقه به دست آورده را از دست این کشور خارج کند. به همین دلیل بعید به نظر می‌رسد روس‌ها تمام تخم مرغ‌های خود را در سبد آمریکا بگذارند. البته مخالفت روسیه با طرح و برنامه های جدید آمریکا نیز بدان معنی نیست که آمریکایی ها کاملاً از روند تحولات سوریه و حل و فصل سیاسی این بحران کنار زده خواهند شد، اما سهمی که در این میان به ترامپ می رسد، طبعا چیزی نیست که بتواند وی را قانع کند، لذاست که با وجود سبک تر شدن حجم تحولات نظامی در عرصه میدانی، رینگ بوکس معادلات میدانی همچنان شاهد کش و قوس طرف های بین المللی حاضر در این پرونده خواهد بود.حال باید دید آمریکا بار دیگر تلاش خواهد کرد تجربیات تلخ اوباما را مرحله به مرحله در سوریه تکرار کند یا اینکه از این تجربیات درس خواهد گرفت، برای یافتن پاسخ این سوال باید منتظر بمانیم تا حدود یک ماه دیگر محتوای برنامه استراتژیک آمریکا با عنوان مبارزه با داعش منتشر شود. منبع : مشرق

داعش ۱۷ زن عراقی را ربود

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب به نقل از پایگاه خبری العهد، «حسن الصوفی» از فرماندهان حشد الشعبی عنوان کرد که داعش ۱۷ زن را به دلیل فرار از مناطق تحت کنترل خود در جنوب غرب کرکوک ربود.الصوفی گفت عناصر داعش ۱۷ زن از اهالی ناحیه الزاب واقع در شهرستان «حویجه» را ربودند و زنان ربوده شده را به مرکز شهرستان انتقال دادند.وی افزود که ربودن این زنان به بهانه این بوده که آنها سرزمین به اصطلاح خلافت را ترک کرده‌اند و عناصر داعش آنها را در حین انتقال از حویجه به سمت شهرستان الشرقاط ربودند.انتهای پیام/

سنت نژادپرستانه «لینچ کردن» سیاهان در آمریکا پس از نیم قرن با ترامپ احیاء می شود +عکس

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، روز جمعه اولین روز از بهمن‌ماه سال ۹۵، دانلد ترامپ رسماً چهل و پنجمین رئیس‌جمهور آمریکا شد. یکی از انتقاداتی که پیش از برگزاری انتخابات آمریکا از ترامپ می‌شد و اکنون که او در انتخابات پیروز و رئیس‌جمهور آمریکا شده، انتظار می‌رود به معضل بزرگی پیش روی مردم این کشور تبدیل شود، موضوع نژادپرستی است. تاریخ آمریکا ابعاد مخفی زیادی دارد که شناخت آن‌ها می‌تواند به درک بهتر واقعیت‌های امروز جامعه این کشور کمک کند.«جس واشینگتن» نوجوان سیاه‌پوست و معلول ذهنی؛ سفیدپوستان با بیل و آجر او را مورد ضرب و جرح قرار دادند، عقیم‌کردند، گوش‌ها و انگشتانش را قطع کردند و نهایتاً او را زنده‌زنده سوزاندند؛ این تصور پشت یک کارت پستال است و پشت آن نوشته شده: «این باربکیویی است که دیشب داشتیم»نژادپرستی در آمریکا به طور مستقیم با موضوع برده‌داری در تاریخ نه چندان دور این کشور گره خورده است؛ و چنان‌که کارشناسان و تاریخ‌شناسان متعدد آمریکایی می‌گویند[۱]، برده‌داری بخشی جدایی‌ناپذیر از تاریخ پیدایش یک کشور مستقل به نام ایالات متحده آمریکاست. اگر برده‌ها نبودند، شاید هیچ‌گاه نیروی کار، سرمایه، زیرساخت و ملزومات دیگر تأسیس آمریکا تأمین نمی‌شد.از طرفی، اصرار ایالت‌های جنوبی آمریکا بر ادامه برده‌داری، اصلی‌ترین دلیل وقوع جنگ داخلی در این کشور بود؛ جنگی که اگرچه پایانش به معنای پایان رسمی برده‌داری در این کشور بود، اما نه تنها برده‌داری در آمریکا را متوقف نکرد، بلکه آن را وارد مرحله جدید و خطرناک‌تری کرد که امروزه در شکل نژادپرستی به بخشی از جمعیت آمریکا به ارث رسیده است. یکی از پدیده‌هایی که با تغییرات حداقلی، از اواخر قرن ۱۹ تا امروز ادامه پیدا کرده است، قتل سیاه‌پوستان بدون محاکمه و دادگاه بوده است. این پدیده «لینچ کردن[۲]» نام دارد.قصاص بدون محاکمه: از اراذل و اوباش تا نیروهای پلیسلینچ کردن را عموماً «مجازات فراقانونی توسط گروهی غیررسمی» توصیف می‌کنند. این پدیده در تاریخ آمریکا بیش‌تر به معنای اعدام یک فرد معمولاً به روش حلق‌آویز کردن در نظر گرفته می‌شود که توسط گروهی از مردم عادی و بدون انجام هیچ‌گونه تحقیق یا محاکمه‌ای انجام شود[۳]. این روش «اعدام سریع[۴]» گاهی توسط گروه‌های تبهکار برای زهرچشم نشان دادن هم انجام می‌شد.این کار امروزه توسط نیروهای پلیس آمریکا و با شلیک گلوله به سیاه‌پوستان انجام می‌شود؛ با این تفاوت که عمدتاً افسران پلیس حتی نیازی به «اطلاع» از (و نه اثبات) ارتکاب جرم توسط فرد سیاه‌پوست هم ندارند و عملاً با حمایت کامل دولت و نظام قضایی در آمریکا اقدام به لینچ کردن سیاه‌پوستان می‌کنند.لینچ کردن در آمریکا طی حدود ۵۰ سال پس از پایان جنگ داخلی در این کشور و آزادی بردگان، یعنی از سال ۱۸۶۵ تا سال ۱۹۱۷ بیش‌ترین تعداد قربانیان را از میان سیاه‌پوستان گرفت. از آن‌جایی که این پدیده بیش‌تر در ایالت‌های جنوبی آمریکا و علیه سیاه‌پوستان رخ می‌داد، شاید بتوان آن را واکنش مردم شکست‌خورده در جنگ داخلی در «ایالت‌های مؤتلفه آمریکا[۵]» به آزادی برده‌ها دانست.البته این پدیده جنبه‌های دیگری هم داشت و بسته به منطقه (مثلاً در «غرب کهن» یا همان «غرب وحشی») علیه بومیان آمریکا، مکزیکی‌ها و چینی‌ها رواج داشت. بخشی از تاریخ این پدیده که موضوع اصلی گزارش حاضر است، طی دوران سرکوب اجتماعی‌ و سیاسی سیاه‌پوستان توسط سفیدپوستان به ویژه پس از جنگ داخلی و اعطای حق رأی به آمریکایی‌های آفریقایی‌تبار شکل گرفت[۶].دوره بازسازی (۱۸۶۵ تا ۱۸۷۷): حق رأی به قیمت جان سیاه‌پوستانبعد از پایان جنگ داخلی در آمریکا در سال ۱۸۶۵ (بنا به برخی تعاریف، دو سال پیش از پایان جنگ[۷]) دوره جدیدی در تاریخ آمریکا آغاز شد که به «دوره بازسازی[۸]» مشهور است. جنگ داخلی، ارکان ایالات متحده را لرزانده بود و بنابراین اصلاحات اجتماعی و سیاسی ضرورت داشت. بخشی از این اصلاحات مربوط به اتحاد دوباره ایالت‌ها برای یک‌پارچگی کشور می‌شد، اما برخی اصلاحات ماهیت جنجالی‌تری داشتند.در نتیجه جنگ، حدود چهار میلیون برده در ایالت‌های جنوبی آمریکا آزاد شده بودند؛ ایالت‌هایی که عمدتاً تحت تسلط سیاسی دموکرات‌های محافظه‌کار و مخالف حقوق بردگان بودند. لینچ کردن در این ایالت‌ها دلایل مختلفی داشت که برخی اقتصادی و برخی سیاسی اجتماعی و بودند. مزرعه‌داران آمریکایی به نیروی کار برده‌ها از جمله سیاه‌پوستان وابسته بودند و بنابراین آزادی برده‌ها را کاملاً خلاف منافع خود می‌دانستند.از سوی دیگر اعطای حق رأی به برده‌ها به هیچ عنوان به مذاق سفیدپوستان افراطی خوش نمی‌آمد. هم‌چنین عده‌ای از سفیدپوستان نژادپرست نیز تحت هیچ شرایطی حاضر نبودند جایگاه اجتماعی‌ هم‌تراز با خودشان برای سیاه‌پوستان قائل شوند. در نتیجه، لینچ کردن در ایالت‌های جنوبی آمریکا نوعی روش غیررسمی برای اثبات و اعمال برتری سفیدپوستان به شمار می‌رفت.اولین «کو کلاکس کلان[۹]» [گروه سفیدپوستان افراطی و نژادپرست] در همین دوره در سال ۱۸۶۶ (یک سال بعد از پایان جنگ داخلی) توسط کهنه‌سربازان «مؤتلفه» تشکیل شد. با این وجود، فقط اعضای این گروه نبودند که به سیاه‌پوستان حمله می‌کردند. طی سال‌های ۱۸۶۸ تا ۱۸۷۱ دموکرات‌های سفیدپوست به جمهوری‌خواهان سیاه‌پوست و سفیدپوست حمله می‌کردند تا با ارعاب آن‌ها مانع از تصویب قوانین به نفع بردگان یا استفاده برده‌ها از حق رأی خود و شرکت در انتخابات‌ها شوند.عکس یادگاری آمریکایی‌ها با جسد یک سیاه‌پوست مشهور به «نیگرو اسمیت» که در آتش می‌سوزدحملات تروریستی و شبانه سفیدپوستان به خانه‌های سیاه‌پوستان برای توقیف اسلحه‌های آن‌ها (که مطابق متمم دوم قانون اساسی و برای دفاع از خود تهیه شده بودند)، قتل یا شلاق برای ارعاب و یادآوری دوران بردگی به سیاه‌پوستان، و به کارگیری روش‌های دیگر برای سرکوب سیاه‌پوستان و جلوگیری از رأی دادن آن‌ها در دوران بازسازی رواج زیادی داشت. از جمله اوایل دهه ۱۸۷۰ دموکرات‌های سفیدپوست برای جلوگیری از رأی دادن سیاه‌پوستان به جمهوری‌خواهان که از حقوق بردگان حمایت می‌کردند، دست به خشونت زدند.استفاده دموکرات‌ها از تروریسم برای رسیدن به قدرتاز اواسط دهه ۱۸۷۰ به بعد، خشونت توسط دموکرات‌ها در قالب فعالیت گروه‌های شبه‌نظامی شورشی در عمق ایالت‌های جنوبی افزایش پیدا کرد. هدف از این خشونت‌ها جلوگیری از رأی دادن سیاه‌پوستان و گرفتن قدرت از دست جمهوری‌خواهان بود. این سیاست ایجاد رعب و وحشت بالأخره جواب داد؛ تا جایی که، به عنوان مثال، در شهر «یازو» در ایالت می‌سی‌سی‌پی که یک جمعیت سیاه‌پوست ۱۲,۰۰۰ نفری داشت، در انتخابات سال ۱۸۷۴ تنها ۷ رأی به نفع جمهوری‌خواهان ثبت شد. در نتیجه، حزب دموکرات قوه مقننه در ایالت می‌سی‌سی‌پی را تحت تسلط خود درآورد.این پیروزی به کام دموکرات‌ها خوش آمد و اعضای این حزب در ایالت‌های دیگر نه تنها این روش تروریستی را اتخاذ کردند، بلکه برای آن یک نام رسمی هم گذاشتند: «طرح می‌سی‌سی‌پی[۱۰].» این طرح موفق شد به کمک شبه‌نظامیان مسلح غیررسمی و با ترور رهبران سیاسی و فعالان اجتماعی، و با ارعاب رأی‌دهندگان نتیجه انتخابات سال ۱۸۷۶ را به نفع دموکرات‌ها رقم بزند، و عملاً حق اساسی رأی و سایر حقوق مدنی سیاه‌پوستان را سرکوب نماید.به این ترتیب ایالت‌های آمریکا یکی پس از دیگری، دموکرات‌ها را در رأس قدرت دیدند. آمارها حاکی است که در سال‌های ۱۸۶۸ تا ۱۸۷۶ هر سال بین ۵۰ تا ۱۰۰ مورد لینچ کردن رسماً ثبت می‌شد. دموکرات‌های سفیدپوست پس از به دست گرفتن قدرت با جمهوری‌خواهان وارد رقابت شدند. دو حزب درباره انتخابات ریاست‌جمهوری در سال ۱۸۷۶ به توافق رسیدند و یک رئیس‌جمهور جمهوری‌خواه روی کار آمد. با این وجود، نتیجه این توافق، فشار جمهوری‌خواهان برای احقاق حقوق اساسی بردگان متوقف شد و دوره بازسازی رسماً در سال ۱۸۷۷ به پایان رسید.دوره سلب رأی (۱۸۷۷-۱۹۱۷): راه‌حل دموکرات‌ها برای پایان خشونتبعد از دوره به اصطلاح بازسازی، دوران جدیدی به نام «دوره سلب رأی[۱۱]» آغاز شد. بارزترین مشخص این دوره، راه‌حل دموکرات‌ها برای کاهش خشونت‌ها علیه سیاه‌پوستان بود: حذف کامل بردگان از معادلات سیاسی کشور. ایالت‌های جنوبی آمریکا پس از شکست در جنگ داخلی، ملزم بودند تا قوانین اساسی خود را اصلاح یا حتی بازنویسی کنند. از آن‌جایی که قوه‌های مقننه این ایالت‌ها در کنترل دموکرات‌ها بود، قوانین جدیدی هم در آن‌ها برای حذف سیاه‌پوستان و بردگان از روند تصمیم‌گیری در آمریکا تصویب شد.با توجه به این‌که بسیاری از موارد لینچ کردن، برای ارعاب بردگان و جلوگیری از استفاده آن‌ها از حق رأی و مشارکت‌شان در انتخابات انجام می‌شد، دموکرات‌ها تصمیم گرفتند برای حل این معضل، ساده‌ترین روش را انتخاب کنند: پاک کردن صورت مسئله. به این ترتیب در قوانین جدید انتخاباتی در ایالت‌های جنوبی، مواردی مانند تعیین مالیات برای رأی‌دهندگان، آزمون‌های تعیین سطح درک و سواد پیش از رأی‌گیری، و افزایش ملزومات شهروندی، عملاً مانع از رأی دادن اکثر سیاه‌پوستان و حتی سفیدپوستان فقیر در انتخابات‌ها شد.با این وجود، سلب حق اساسی رأی دادن از سیاه‌پوستان نیز موجب نشد تا پدیده لینچ کردن متوقف شود. سیاه‌پوستان از اواخر قرن ۱۹ تا اواسط قرن ۲۰ هم‌چنان هدف لینچ کردن‌های سفیدپوستان قرار داشتند[۱۲]، اما این‌بار به بهانه‌های دیگر. لینچ کردن سیاه‌پوستان در این دوره انعکاسی از مشکلات آمریکا در زمینه نیروی کار و تحولات اجتماعی از جمله تصویب قوانین تفکیک نژادی موسوم به «قوانین جیم کرو[۱۳]» و تلاش سفیدپوستان برای اثبات برتری نژادی‌شان مقابل سیاه‌پوستان بود.البته انگیزه‌های اقتصادی نیز در قتل سیاه‌پوستان به روش لینچ کردن بی‌تأثیر نبودند. به عنوان مثال، در ایالت‌هایی مانند می‌سی‌سی‌پی و تحت تأثیر بحران اقتصادی در آمریکا و کاهش قیمت پنبه (به عنوان اصلی‌ترین محصول ایالت‌های جنوبی آمریکا) در فصل تسویه‌حساب مزرعه‌داران با کارگران سیاه‌پوست، آمار قتل سیاه‌پوستان افزایش چشم‌گیری داشت. این کار یا برای خلاص شدن مزرعه‌دار از تسویه‌حساب انجام می‌شد و یا برای درس دادن به سایر سیاه‌پوستان برای آن‌که با «اربابان قبلی» خود چانه‌زنی نکنند.قوانین جیم کرو و تبعیض قانونی علیه سیاه‌پوستانپس از سال ۱۸۷۶، سرکوب سیاه‌پوستان و تسلط دوباره دموکرات‌ها بر آمریکا فرصت را برای اعمال قوانین تبعیض‌آمیزتر فراهم کرد. بخشی از این قوانین که در دهه ۱۸۹۰ تصویب شدند و به قوانین جیم کرو مشهور هستند، رسماً تبعیض نژادی در آمریکا را تجویز می‌کردند. این قوانین عملاً سیاه‌پوستان را شهروند درجه دو محسوب می‌کردند و در نتیجه آن‌ها آمار پدیده لینچ کردن به اوج خود رسید.لینچ کردن در این دوره نوعی نمایش عمومی قدرت سفیدپوستان و وسیله‌ای برای اعمال کنترل اجتماعی بود. بیش از ۸۵ درصد از ۵۰۰۰ مورد تخمین‌زده‌شده از لینچ کردن طی دوره پس از جنگ داخلی، علیه سیاه‌پوستان رخ داد. آمار قتل‌ها در سال ۱۸۹۲ به اوج بود یعنی ۱۶۱ مورد علیه سیاه‌پوستان در یک سال رسید. این آمار طی سال‌های ۱۸۸۹ تا ۱۹۲۳ برابر با دوره بازسازی یعنی ۵۰ تا ۱۰۰ مورد لینچ کردن در سال در ایالت‌های جنوبی رسید.ایدئولوژی ضدسیاه‌پوستان آن‌چنان در جامعه آمریکا رخنه کرده بود که «بنجامین تیلمن» فرمان‌دار و سناتور نماینده کارولینای جنوبی سال ۱۹۰۰ طی سخنرانی رسمی خود پشت تریبون مجلس سنای آمریکا گفت: «ما [مردم] اهل جنوب، هرگز حق نیگروها [سیاه‌پوستان] برای حکومت بر انسان‌های سفیدپوست را به رسمیت نشناخته‌ایم، و هرگز این کار را نخواهیم کرد. ما هرگز باور نکرده‌ایم که آن‌ها با انسان‌های سفیدپوست برابر باشند، و هرگز این باور را نخواهیم داشت؛ و ما کوتاه نمی‌آییم تا آن‌ها شهوت خود را با همسران و دختران ما ارضا کنند، بدون آن‌که آن‌ها را لینچ کنیم[۱۴].»بخش آخر سخنرانی تیلمن اشاره به برخی از بهانه‌ها یا دلایلی دارد که سیاه‌پوستان به خاطر آن‌که به قتل می‌رسیدند. دلایل سیاسی و اقتصادی اگرچه چنان‌که توصیف شد در گسترش پدیده لینچ کردن تأثیر زیادی داشتند، اما تنها انگیزه سفیدپوستان برای قتل سیاه‌پوستان نبودند. برخی دلایل اجتماعی نیز پشت این تحولات وجود داشت که بررسی آن‌ها ضرورت دارد.لذت هزاران نفر از سوختن یک سیاه‌پوستلینچ کردن سیاه‌پوستان به بهانه‌هایی جز آن‌چه تا این‌جا توضیح داده شد نیز در آمریکا اتفاق می‌افتاد. بیش‌ترین دلیلی که برای لینچ کردن سیاه‌پوستان ذکر می‌شد، قتل یا سوءقصد بود. دلایل دیگری که در پرونده‌های لینچ کردن به چشم می‌خورد، شامل مواردی نظیر «رقابت تجاری جسورانه» و «استقلال فکری» بود. البته این اتهامات هم نباید لزوماً اثبات می‌شد.روند اتفاقات بعد از جنگ داخلی، سفیدپوستان را متقاعد کرده بود که به‌رغم اعطای برخی حقوق به سیاه‌پوستان، هنوز هم جان این «شهروندان درجه دوم» در دست «نژاد برتر سفیدپوست» است. به همین دلیل اگر عده‌ای سفیدپوست به این نتیجه می‌رسیدند که یک سیاه‌پوست مرتکب جرمی شده است، دیگر لزومی نمی‌دیدند او را محاکمه یا حتی جرم او را اثبات کنند.موارد زیادی از این دست در تاریخ ثبت شده است. به عنوان مثال، سال ۱۸۹۳ یک نیروی پلیس شهر پاریس در ایالت تگزاس به نام «هنری وانس» هنگام دست‌گیری سیاه‌پوستی به نام «هنری اسمیت» با باتوم به او حمله کرد[۱۵]. اسمیت بعد از این حادثه به خانه برگشت، اما مدتی بعد ناپدید شد. طی همین مدت، دختر سه‌ساله وانس، مورد تجاوز قرار گرفت و به قتل رسید. نوعی شورش شهری در واکنش به این جرم شکل گرفت و همه مردم به دنبال هنری اسمیت گشتند تا او را پیدا و به خاطر این جنایت مجازات کنند.عموماً پرونده لینچ کردن «هنری اسمیت» را از نظر تعداد حاضرین، بزرگ‌ترین پرونده از این دست در آمریکا می‌دانندبالأخره اسمیت را در ایالت آرکانزاس پیدا کردند و به پاریس بازگرداندند. در مسیر آرکانزاس تا تگزاس هم قطار حامل اسمیت از شهرهای مختلف، مردمی را سوار کرد که می‌خواستند در مراسم لینچ کردن یک سیاه‌پوست به خاطر ارتکاب «بزرگ‌ترین جنایت در تاریخ تگزاس» حاضر باشند. درون شهر، سکویی بلند آماده شد و چیزی بین ۱۰ تا ۱۵ هزار نفر دور آن سکو گرد آمدند. ابتدا اسمیت را به یک تیر چوبی بستند و ۵۰ دقیقه بدن او را از پا تا صورت با آهن گداخته سوزاندند. چشم‌های او را سوزاندند و بیرون آوردند و در دهان او آهن فرو کردند. سپس در حالی که اسمیت بین مرده و زنده بود، نفت روی او ریختند و او را آتش زدند.این نمونه شاید مشهورترین نمونه از لینچ کردن سیاه‌پوستان باشد، چراکه جمعیت چندین هزار نفری در آن حاضر بودند و نقش فعالی هم در قتل اسمیت داشتند. قبل از آغاز شکنجه، لباس‌های اسمیت تکه‌تکه شد و هر کس که می‌توانستند، تکه‌ای را به یادگار برای خود برد. هنگام آتش زدن هم هر کس هر ماده آتش‌زایی را که به فکرش و دستش می‌رسید، در آتش ریخت. هر بار که اسمیت از درون آتش به این‌طرف و آن‌طرف می‌غلتید، افرادی که دور او بودند، او را دوباره درون آتش می‌غلتاندند و نفت روی آتش می‌ریختند. هر بار که صدایی از اسمیت یا از جسدش بلند می‌شد، جمعیت از شادی فریاد می‌کشید. و در نهایت هم جمعیت تکه‌های زغال‌شده جسد اسمیت را به عنوان یادگاری برداشتند.سیاه‌پوستان هنوز هم لینچ می‌شونداوایل قرن ۲۰، یکی از تفریحات مردم در آمریکا تبادل تصاویر و کارت پستال‌هایی بود که روی آن‌ها عکس‌هایی از صحنه‌های لینچ کردن سیاه‌پوستان خودنمایی می‌کرد. در برخی از این کارت پستال‌ها یک سیاه‌پوست در حال سوختن در آتش، هم‌راه با جمعیتی به تصویر کشیده شده بود که در اطراف او جمع شده و برای گرفتن عکس یادگاری به دوربین نگاه می‌کردند. برخی از این کارت پستال‌ها رسماً با هدف ارعاب سیاه‌پوستان منتشر می‌شدند تا جایی که روی آن‌ها عبارت «هشدار» یا حتی شعرهای نژادپرستانه مانند این شعر نوشته شده بود: «اکنون نیگرو به لطف دائم [خداوند] / باید بیاموزد که سر جای خودش بنشیند / در جنوب آفتابی، سرزمین آزادگان / تا ابد سفیدپوست برتر است.»نکته‌ای که درباره همه موارد لینچ کردن صدق می‌کند، عدم محاکمه قربانیان است. به این ترتیب هیچ‌گاه ثابت نمی‌شود که قربانی واقعاً مرتکب جرمی شده است یا نه. به عنوان مثال، ۱۵ ژوئن سال ۱۹۲۰، سه سیاه‌پوست که در یک سیرک کار می‌کردند، در شهر «دلوث» در ایالت مینه‌سوتا به اتهام تجاوز به یک زن سفیدپوست لینچ شدند، اما در آزمایش‌های بعدی یک پزشک روی آن زن، هیچ اثری از تجاوز یا حمله فیزیکی را نشان نداد[۱۶]. پس از حدود ۸۰ سال، در سال ۲۰۰۳ پلیس این شهر حتی یک بنای یادبود هم برای این سه نفر ایجاد کرد.اعدام سه جوان سیاه‌پوست در شهر «دلوث» در ایالت مینه‌سوتا و عکس یادگاری مردم با اجساد آن‌ها۱۹ جولای سال ۱۹۳۵، «رابین استیسی» کشاورز بی‌خانمان سیاه‌پوست بعد از آن‌که چندین بار درِ خانه مردم را زد و از آن‌ها درخواست غذا کرد، به جرم ایجاد آزاد برای شهروندان دست‌گیر شد. با این وجود، عده از مردم استیسی را از مکانی که در آن بازداشت بود ربودند و به قتل رساندند. به‌رغم آن‌که چهره قاتل‌ها در تصاویر گرفته شده از این مورد لینچ کردن قابل‌تشخیص بود، اما دولت اقدامی در زمینه مجازات این افراد انجام نداد.آیا ترامپ می‌تواند سنت لینچ کردن را به آمریکا برگرداندمجازات و قتل سیاه‌پوستان «بدون محاکمه» و به «اتهام» جرائمی مانند «کنار نرفتن از جلوی خودروی یک سفیدپوست[۱۷]» یا «اعتراض به لینچ کردن یک فرد دیگر» تصاویر ذهنی آشنایی هستند که این روزها هرچند ساعت یک بار در آمریکا تکرار می‌شوند. نیروهای پلیس آمریکا بدون آن‌که نیازی ببینند یک فرد سیاه‌پوست را «به دست قانون بسپارند» صرفاً به این خاطر که نگران هستند نکند مورد حمله او قرار بگیرند، به او شلیک می‌کنند و او را می‌کشند.در تاریخ آمریکا هیچ رقم دقیقی برای موارد لینچ کردن ذکر نشده است. البته آماری مبنی بر لینچ کردن ۳۴۴۶ سیاه‌پوست بین سال‌های ۱۸۸۲ تا ۱۹۶۸، یا ۴۰۷۵ سیاه‌پوست بین سال‌های ۱۸۷۷ تا ۱۹۵۰[۱۸] یا حتی ۴۷۴۲ سیاه‌پوست بین سال‌های ۱۸۸۲ تا ۱۹۶۸ وجود دارد، اما هیچ‌یک از این آمارها قطعی نیستند و موارد گزارش‌نشده از لینچ کردن را شامل نمی‌شوند.این در حالی است که امروزه آمار کشتار سیاه‌پوستان توسط پلیس آمریکا بسیار بیش از این‌هاست، اما باز هم اقدام جدی‌ای برای حل این معضل نمی‌شود. ترامپ ۱ بهمن سال ۹۵ در حالی رئیس‌جمهور آمریکا شد که مخالفان و موافقانش به نژادپرست بودن او اعتراف دارند. مکزیکی‌هایی که ترامپ مهم‌ترین قول داخلی خود را ساخت یک دیوار در مرز آمریکا با کشورشان می‌داند، طبق برخی آمارها حدود ۶۰۰ نفر از هم‌وطنان‌شان را بین سال‌های ۱۸۴۸ تا ۱۹۲۸ به همین روش لینچ کردن از دست دادند.ترامپ علاوه بر تمام شعارهای نژادپرستانه‌اش، قول داده پلیس آمریکا را مجهزتر و از نیروهای پلیس حمایت کند. پلیسی که با همین وضعیت امروز از کشتن سیاه‌پوستان هیچ ابایی ندارد، قطعاً با حمایت‌های شخص رئیس‌جمهور دست خود را بازتر هم خواهد دید. ترامپ هم‌چنین مانند جمهوری‌خواهان تأکید زیادی هم روی مسلح کردن مردم عادی در آمریکا داشته است و اکنون باید منتظر ماند و دید آیا رئیس‌جمهور جدید آمریکا موفق می‌شود سنت قدیمی لینچ کردن را به این کشور بازگرداند یا نه.منبع : مشرق

نقش ایران در ابَرپروژه «یک کمربند، یک جاده»/ جاده ابریشم جدید ناچار به عبور از ایران است +فیلم و نقشه

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، دانلد ترامپ روز ۲۳ ژانویه (۴ بهمن ۹۵) به یکی از قول‌های انتخاباتی‌اش عمل کرد و با امضای یک دستور اجرایی[۱]، رسماً عضویت آمریکا در قرارداد «مشارکت فرااقیانوس آرام[۲]» را لغو کرد[۳]. این توافق‌نامه یک قرارداد بین‌المللی هم‌کاری اقتصادی میان آمریکا و ۱۱ کشور دیگر بود که با خروج آمریکا اکنون سرنوشت نامعلومی انتظارش را می‌کشد. جایگاه ایران در جاده‌های ابریشم جدید (پررنگ‌تر) و تاریخی دریایی (آبی) و خاکیقراردادهای بین‌المللی هم‌کاری اقتصادی در دنیا کاملاً مرسوم هستند و هدف آن‌ها بالا بردن انتفاع اقتصادی کشورهای عضو است. این قراردادها بر اساس منافع مشترک شکل می‌گیرند و بسته به ابعادشان می‌توانند در سطح بین‌المللی تأثیرگذار باشند. به عنوان مثال، مشارکت فرااقیانوس آرام[۴] یکی از افتخارات اوباما بود[۵] و امضاکنندگان این قرارداد، روی هم رفته حدود ۴۰ درصد از تولید ناخالص ملی دنیا و یک سوم از حجم تجارت جهان را به خود اختصاص داده بودند[۶].به علت اهمیت این قرارداد و تبلیغاتی که دولت اوباما درباره آن انجام داده بود، پیش‌بینی می‌شد اجرایی شدن این توافق‌نامه تأثیر زیادی روی اقتصاد بین‌الملل بگذارد؛ تا جایی که سی‌ان‌ان چند ساعت پیش (از نگارش این گزارش) آن را «بزرگ‌ترین قرارداد تجارت آزاد پیشنهادی در تاریخ» توصیف کرد[۷]. البته سی‌ان‌ان در انتقاد از اقدام ترامپ یادآور شد که خروج آمریکا از مشارکت فرااقیانوس آرام، راه را برای تحقق آینده‌ای باز می‌کند که چین برای اقتصاد دنیا ترسیم کرده است. امضای ترامپ پای دستور خروج آمریکا از مشارکت فرااقیانوس آرام بهانه‌ای شد تا در این گزارش به یکی از بزرگ‌ترین پروژه‌های اقتصادی در دنیا بپردازیم.ترامپ در سومین روز از ریاست‌جمهوری‌اش آمریکا را از توافق‌نامه «مشارکت فرااقیانوس آرام» خارج کرداوراسیا و ابَرچشم‌انداز «یک کمربند، یک جاده»چین به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی، آرمان‌های بزرگی برای تحول اقتصاد دنیا دارد و به علت اختلافاتی که در گذشته با آمریکا داشته و البته با روی کار آمدن ترامپ احتمالاً به سطحی بی‌سابقه خواهد رسید، تمایلی به دخالت دادن واشینگتن در معادلات اقتصادی بین‌المللی خود ندارد. یکی از بزرگ‌ترین آرمان‌های اقتصادی چین و البته بزرگ‌ترین هم‌کاری‌های بین‌المللی تاریخ در زمینه اقتصادی، طرحی است که با نام «یک کمربند، یک جاده» شناخته می‌شود و ایران بخشی محوری در آن است.مبنای سیاست یک کمربند، یک جاده همان‌طور که از نام کامل و رسمی‌تر آن یعنی «کمربند اقتصادی جاده ابریشم و جاده ابریشم دریایی قرن بیست و یکم» مشخص است، جاده ابریشم تاریخی‌ای است که آسیا را به اروپا متصل می‌کرد و از جمله از چین و ایران می‌گذشت. طرح ایجاد جاده ابریشم جدید که در واقع به سه کوریدور شمالی (آسیای مرکزی، روسیه، اروپا)، مرکزی (آسیای مرکزی، غرب آسیا، خلیج فارس، مدیترانه) و جنوبی (چین، جنوب شرق آسیا، جنوب آسیا، ) تقسیم می‌شود، اولین بار توسط چین و «شی جین‌پینگ» رئیس‌جمهور این کشور طی سفر وی در ماه‌های سپتامبر و اکتبر سال ۲۰۱۳ به مرکز و جنوب شرق آسیا مطرح شد[۸].این ابَرپروژه اوراسیایی دو بخش اصلی دارد: «کمربند اقتصادی جاده ابریشم[۹]» که چین را از طریق خشکی به اروپا وصل می‌کند[۱۰]، و «کمربند اقتصادی جاده ابریشم دریایی قرن بیست و یکم[۱۱]» که از دریاها و اقیانوس‌ها می‌گذرد تا شرق و غرب دنیا را به هم مرتبط کند[۱۲]. جاده ابریشم جدید از حدود ۶۰ کشور عبور می‌کند[۱۳] و پیش‌بینی می‌شود تکمیل آن بین ۴ تریلیون دلار[۱۴] تا ۸ تریلیون دلار[۱۵] طی مدت زمانی نامعلوم هزینه در پی داشته باشد.توضیحات مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل: «ابَرقاره اوراسیا خانه ۶۰ درصد از اقتصاد دنیا و دوسوم جمعیت جهان است؛ این منطقه پاشنه جغرافیایی تاریخ توصیف شده است»چین اگرچه قصد ندارد و نباید تنها حامی مالی پروژه عظیم جاده ابریشم جدید باشد، اما یک ساختار مالی را برای تأمین بخشی از هزینه‌های این طرح ایجاد کرده است. به عنوان مثال، بانک مرکزی چین سال ۲۰۱۵ مبلغی معادل ۸۲ میلیارد دلار را برای صرف در پروژه‌های مربوط به یک کمربند، یک جاده به سه «بانک سیاستی» متعلق به دولت انتقال داد. هم‌چنین صندوق دارایی ملی چین نیز یک «صندوق جاده ابریشم» را به ارزش ۴۰ میلیارد دلار افتتاح نموده است.مهم‌ترین اقدام چین در راستای تأمین مالی یک کمربند، یک جاده، که ابعاد بین‌المللی هم داشت تشکیل «بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیا[۱۶]» با سرمایه اولیه ۱۰۰ میلیارد دلار، طی اولین روزهای سال ۲۰۱۶ بود. این بانک اکنون ده‌ها عضو دارد و بارها برای احداث زیرساخت‌های لازم جهت تحقق سیاست اوراسیایی چین از سرمایه‌های این بانک به صورت وام و به شکل‌های دیگر استفاده شده است. بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیا اکنون در زمینه وام دادن، رقیبی جدی برای بانک‌های شناخته‌شده بین‌المللی نظیر «بانک جهانی» و حتی «بانک سرمایه‌گذاری آسیا» محسوب می‌شود که بیش‌تر تحت سلطه آمریکا و ژاپن هستند.آینده اوراسیا در گرو مشارکت ایرانایران به دلیل وسعت جغرافیایی، موقعیت ژئواستراتژیک، ثبات امنیتی، استحکام اقتصادی، نقش سازنده بین‌المللی، و اثبات اتحاد رویه در مقابله با کشورهایی مانند آمریکا و وفاداری به آرمان ایجاد نظام چندقطبی در دنیا، نقشی محوری در تک‌تک دیدگاه‌های مختلفی[۱۷] دارد که برای آینده اوراسیا متصور است. هر جاده، خط‌آهن و خط‌لوله‌ای در اوراسیا، برای آن‌که در مهم‌ترین منطقه دنیا یعنی خاورمیانه شانس تبدیل شدن به واقعیت را داشته باشد ناگزیر از عبور از ایران است. این یعنی آینده جاده ابریشم جدید در گرو مشارکت ایران است.دیدگاه‌های مختلف درباره مسیرهای اتصال آسیا و اروپا به یک‌دیگرالبته ناگفته پیداست که ایران هم از قرار گرفتن در مسیر جاده ابریشم و از مشارکت فعال در تبدیل این آرمان بزرگ به واقعیت موجود، سود بی‌اندازه‌ای خواهد برد و بنابراین لازم است که فعالانه با کشورهای دیگر عضو این طرح و به خصوص با چین و روسیه در این زمینه هم‌فکری و هم‌کاری داشته باشد که البته در این زمینه خبرهای خوبی هم وجود دارد.حدود یک سال پیش یعنی ماه فوریه سال ۲۰۱۶ (بهمن ۹۴) اولین قطاری که مستقیماً از پکن به تهران سفر می‌کرد، وارد پایتخت کشورمان شد. این به معنای برقرار مسیر مستقیم ریلی میان دو کشور ایران و چین بود و گام بسیار مهمی در مسیر تحقق سیاست یک کمربند، یک جاده و بهبود روابط دوجانبه اقتصادی به شمار می‌رفت. این ارتباط ریلی، هم‌چنین نشان داد که دو کشور برای احیای جاده ابریشمی مصمم هستند که چندین قرن پیش ایران و چین از مهم‌ترین تمدن‌های دخیل در ایجاد و رونق نمونه تاریخی آن بودند.لزوم تقویت جایگاه ایران در بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیاامضای ایران به عنوان یک «عضو بنیان‌گذار» پای «توافق‌نامه» تأسیس بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیا در اوایل ماه آوریل سال ۲۰۱۵ (اواسط فروردین ۹۴) نیز یکی دیگر از گام‌های مثبت کشورمان در جهت مشارکت فعالانه در پیش‌برد چشم‌انداز اقتصاد اوراسیایی بود[۱۸]. در عین حال، ایران هنوز روند عضویت رسمی در این بانک را طی نکرده[۱۹] و حتی در گزارش‌های رسمی بانک، از جمله در گزارش پایانی سال ۲۰۱۶ درباره «میزان سهام» و «قدرت رأی» کشورهای عضو، اطلاعاتی درباره ایران درج نشده است[۲۰].علاوه بر روند عضویت کشورمان در بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیا که باید سریع‌تر طی شود، موضوع میزان سهام در بانک هم مطرح است. گزارش ابتدایی بانک، میزان سهم ایران از «سرمایه اولیه» تأسیس بانک را ۱,۵۸۰/۸ میلیون دلار[۲۱] معادل ۱/۶۱ درصد از کل سرمایه اولیه اعلام کرده است. این رقم در میان «اعضای منطقه‌ای» بانک جایگاه نهم و در میان مجموع اعضا جایگاه پانزدهم را به ایران داده است.این واقعیت که درون منطقه و صرف‌نظر از چین، هند و روسیه، کشورهایی مانند اندونزی و خارج از منطقه کشورهایی نظیر برزیل، بیش‌تر از ایران در بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیا سرمایه دارند، نشان می‌دهد که جا دارد کشورمان در این زمینه سرمایه‌گذاری بیش‌تری انجام دهد و به یکی از اعضای تأثیرگذار در این بانک آینده‌دار تبدیل شود. قدرت رأی ایران در حال حاضر ۱/۶۳۲۱ درصد است که با توجه به اهمیت کشورمان در معادلات منطقه‌ای قطعاً می‌تواند بیش‌تر از این باشد.چنان‌که جایگاه ایران در بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیا تقویت شود، می‌توان از سرمایه این بانک جهت پیش‌برد پروژه‌های زیربنایی، از جمله برای توسعه سواحل مکران و بنادر استراتژیک کشور به خصوص در جنوب، استفاده کرد. ناگفته پیداست که هر یک از این اقدامات می‌تواند به منزله گام بلندی در مسیر رسیدن به اهداف اقتصاد مقاومتی باشد.پروژه‌های زیربنایی ایران در خدمت اقتصاد مقاومتی و اقتصادی اوراسیایییکی از منابعی که تمرکز فوق‌العاده‌ای بر موضوع سیاست یک کمربند، یک جاده چین دارد، اندیشکده آمریکایی «مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل» است. چنان‌که گفته شد یکی از اهداف تأسیس بانک سرمایه‌گذاری زیربنایی آسیا کمک به تحقق آرمان یک کمربند، یک جاده بوده است و ایران در این مسیر نقشی حیاتی دارد. کشورمان به عنوان دومین کشور بزرگ خاورمیانه و با قرار گرفتن در بطن تحولات منطقه، جایگاه غیرقابل‌انکاری دارد.همین اهمیت موجب شده تا مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل نیز آن دسته از پروژه‌هایی را با دقت بررسی کند که اگرچه برای اجرا درون ایران طرح‌ریزی شده‌اند، اما به اعتقاد این اندیشکده آمریکایی، بخشی از پروژه بزرگ‌تر یک کمربند، یک جاده محسوب می‌شوند. این مرکز پروژه‌ای مستقل و بسیار مفصل را تحت عنوان «اتصال دوباره آسیا[۲۲]» تعریف نموده و در قالب آن تحولات کوچک و بزرگ در راستای اجرای طرح‌های اوراسیایی را به دقت رصد می‌کند.پروژه‌هایی که «مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل» در قالب طرح «یک کمربند، یک جاده» برای ایران برمی‌شماردمرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل ۳۴ پروژه زیربنایی را در قالب طرح یک کمربند، یک جاده برای ایران برمی‌شمارد که شامل احداث جاده، خط‌آهن، «بندر خشک[۲۳]» و بندر دریایی می‌شود. از جمله این پروژه‌ها ساخت ۱۱ بندر خشک است: دو بندر در جنوب غرب تهران (بندر آپرین[۲۴] بین اسلام‌شهر و نسیم‌شهر با هزینه کلی بیش از ۶,۸ تریلیون تومان و بندر فرودگاه امام خمینی[۲۵] با هزینه نامشخص) و همین‌طور بندرهای خشک در مشهد (ایستگاه راه‌آهن مطهری[۲۶])، تبریز (منطقه ویژه اقتصادی سهلان[۲۷])، شیراز (فرودگاه بین‌المللی شهید دست‌غیب[۲۸])، آبادان (منطقه آزاد تجاری اروند[۲۹])، کرمان (منطقه ویژه اقتصادی سیرجان[۳۰])، منطقه ویژه اقتصادی سرخس[۳۱]، قم (منطقه ویژه اقتصادی سلفچگان[۳۲])، مرکز لجستیک زاهدان[۳۳] و پایانه مرزی اینچه‌برون[۳۴].در کنار این بنادر، یک بندر دریایی هم وجود دارد که از دید مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل، قرار است در جنوب شرقی ایران و در قالب طرح یک کمربند، یک جاده توسعه پیدا کند: بندر چابهار[۳۵]. به اعتقاد این اندیشکده، فاز اول این پروژه ۲۳ می ۲۰۱۶ (۳ خرداد ۹۵) آغاز شده و حامی مالی آن کشور هند با بیش از ۲۳۰ میلیون دلار است. پروژه توسعه این بندر آن‌قدر حائز اهمیت است که مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل آن را در فهرست «۱۷ پروژه تحت نظر در سال ۲۰۱۷» قرار داده است[۳۶].پروژه‌های پرتعداد و اقدامات انگشت‌شماراگرچه ایران به همان اندازه که در این گزارش توضیح داده شد (بلکه بسیار بیش‌تر) در تحقق طرح یک کمربند، یک جاده اهمیت و به اجرایی شدن آن نیاز دارد، اما آن‌چه درباره قریب به اتفاق پروژه‌های ذکرشده جلب توجه می‌کند، وضعیت آن‌هاست. بسیاری از این پروژه‌ها در وضعیت «اعلام‌شده» هستند، اما هم‌چنان خبری از پیش‌رفت عملیاتی آن‌ها نیست. این در حالی است که احداث یا توسعه این بنادر می‌تواند اقتصاد کشور را متحول و تا اندازه قابل‌قبولی به پیش‌برد اهداف اقتصاد مقاومتی کمک کند.حدود یک سال پیش، برای اولین بار، یک قطار مستقیماً از پکن به تهران سفر کردالبته ناگفته نماند که به نظر می‌رسد وضعیت جاده‌ها و خط‌آهن‌هایی که مرکز مطالعات استراتژیک و بین‌الملل با دقت آن‌ها را روی نقشه ایران ترسیم کرده بهتر باشد، چون بسیاری از آن‌ها «در حال ساخت» هستند. ایجاد این مسیرهای ترانزیت نیز در هم‌گام شدن ایران با طرح جاده ابریشم جدید اوراسیایی فوق‌العاده اهمیت دارد. در عین حال، بهره‌مندی کامل از این افزایش حجم عبور و مرور اقتصادی بین‌المللی از کشورمان، نیازمند تجهیز و توسعه تأسیساتی مانند بنادر خشک و بنادر دریایی کشور است.بندر چابهار به عنوان نمونه‌ای بارز از تأخیر و تعلل در اجرای پروژه‌های زیربنایی در کشورمان قابل ذکر است. اگرچه پرداختن به این موضوع نیازمند نگارش گزارشی مفصل و مجزاست، اما در این‌جا اشاره به این موضوع ضرورت دارد که بندر چابهار نه تنها از بندر رقیب خود یعنی بندر گوادر پاکستان عقب افتاده است[۳۷]، بلکه توسعه بندر «فجیره» امارات نیز اهمیت بنادر جنوبی ایران و حتی تنگه هرمز را تحت‌الشعاع قرار داده است[۳۸].در چنین شرایطی عدم سرمایه‌گذاری و رسیدگی به پروژه‌های زیربنایی هم‌راستا با تحقق طرح یک کمربند، یک جاده نه تنها کشورمان را از فواید این طرح بی‌بهره می‌کند، بلکه در شرایطی که کشورهای دیگر منطقه در حال پیش‌رفت هستند، یک‌جا ماندن ایران می‌تواند خسارت‌های جبران‌ناپذیری را به دنبال داشته باشد که چه‌بسا حتی جایگاه استراتژیک ایران در خاورمیانه را نیز تحت تأثیر خود قرار دهد.امیدواریم با جبران روند گذشته و پیش رفتن به سوی آینده، شاهد افزایش رونق در اقتصاد کشورمان با باز شدن پای قدرت‌های شرقی دنیا به ایران، کمک به تحقق اقتصاد مقاومتی، و بی‌اثر شدن تحریم‌های آمریکایی و بین‌المللی باشیم، نه تلاش نافرجام برای جلب سرمایه‌گذاری‌های غربی که نه به تحقق آن‌ها نیازی هست و نه برای پایداری آن‌ها تضمینی.منبع : مشرق

رسوایی کلیسای کاتولیک استرالیا؛ تعرض جنسی به هزاران کودک

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، کلیساهای کاتولیک استرالیا طی دهه‌های گذشته به جای مراقبت از هزاران کودک، آن‌ها را مورد سو‌ء استفاده جنسی قرار داده است.شبکه خبری استرالیا در گزارشی نوشت، آمار نشان می‌دهد طی ۳۵ سال ۴ هزار و ۴۴۴ که در زمان کودکی از سوی کلیسا مورد سو‌ء استفاده قرار گرفته بودند، شکایت کرده‌اند.سن متوسط این قربانیان برای دختران ۱۰ سال و برای پسران ۱۱ سال بوده و متوسط زمانی که این افراد مورد سو‌ء استفاده قرار می‌گرفتند ۳۳ سال گزارش شده است.به گزارش شبکه خبری استرالیا، بیش از ۲۰ درصد افرادی که به نوعی با برنامه‌های مذهبی کلیسای کاتولیک در استرالیا در ارتباط بودند، از کودکان سوءاستفاده می‌کردند.بر اساس این گزارش‌ها، قربانیان از سوی کسانی که باید مراقب این کودکان می‌بودند،‌ مورد سو‌ء استفاده قرار گرفته‌اند و ۹۰ درصد سوء‌ استفاده کنندگان مرد بودند.کلیسای کاتولیک گزارشی‌هایی درباره سو‌ء استفاده‌ها منتشر کرده است که تغییری در رویه این کلیسا بوده اما واتیکان در پاسخ به درخواست انتشار اسناد چنین مواردی پاسخ داد این اقدام مناسب نیست و امکان آن وجود ندارد.کمیسیون سلطنتی بعد از انتشار این گزارش در روز دوشنبه (امروز) گفت ۳ هفته دیگر بر روی این مساله تحقیق و بررسی انجام می دهد.منبع : فارسانتهای پیام/

چرا سامانه رهگیری ناوچه سعودی‌ها عمل نکرد/ خط قرمز انصارالله در سواحل یمن

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، با انهدام یک ناوچه جنگی رژیم عربستان سعودی در سواحل یمن از طریق اصابت موشک ارتش یمن، بن بست عربستان سعودی و اتلاف متجاوز به یمن وارد ابعاد تازه‌ای شده است. جنگ بی‌امن رژیم سعودی و امارات بر ضد مردم بی‌پناه یمن و مؤسسات عمومی و فرهنگی این کشور در حالی به دومین سال خود نزدیک می‌شود که توان این رژیم برای پایان دادن آبرومندانه به این جنگ و تحقق اهداف خود در آن روز به روز کاهش پیدا می‌کند. حالا احتمالاً ریاض به این نتیجه رسیده است که اگر امروز با تحمل مجموعه ای از خسارت ها جنگ را متوقف کند، بهتر از این است که یک مدت دیگر نیز این جنگ ادامه داشته باشد. حملات موشکی نیروهای مقاومت یمن که نمونه ای دیگر از آن ها هفته گذشته صورت گرفته و به گفته برخی منابع خبری ده ها نفر در نتیجه آن کشته و زخمی شده اند، نیز نمونه دیگری از این حملات بود. این موشک بالستیک جزیره زقر محل تجمع نیروهای وابسته به امارات را هدف قرار داد.انهدام ناوچه المدینه سعودی بیش از اینکه پیامدهای نظامی داشته باشد، یک موفقیت استراتژیک شمار می‌رود، چرا که سیگنال‌هایی نشان داد مبنی بر اینکه سواحل یمن همچنان تحت سلطه ارتش و کمیته‌های مردمی بوده و نزدیک شدن به آن بسیار خطرناک است. این حملات مشابه واقعیت دیگری بود که چند ماه پیش در مورد آمریکا اتفاق افتاد و نیروهای دریایی ارتش یمن در اکتبر گذشته موفق شدند یک ناوچه جنگی وابسته به ارتش امارات را در باب المندب هدف قرار دهند. در آن زمان آمریکا مدعی شد که نیروهای ارتش و کمیته‌های مردمی ناوچه های آمریکایی را هدف قرار داده اند. گرچه عربستان سعودی سعی کرد هدف قرار گرفتن این کشتی را در نتیجه برخورد قایق های جنگی توصیف کند، و از این اتفاق برای محاصره بیشتر یمن و بستن تنها گذرگاه حیاتی مردم این کشور استفاده کند، اما این اتفاقات نمی تواند ماهیت واقعی این تحول راهبردی را کم رنگ کند. یک منبع نظامی در این رابطه گفت که اگر کشتی مذکور به سامانه‌های رهگیری از دور مجهز بود و هر چیز مهاجمی که در حال نزدیک ‌شدن باشد را شناسایی می‌کند، چگونه یک قایق کوچک می‌تواند به این کشتی نزدیک شود، بدون اینکه این کشتی آن را شناسایی ومنهدم نماید. نیروهای نظامی یمن تاکید دارند که این عملیات از طریق اطلاعات دقیق امنیتی صورت گرفته و از طریق یک موشک رهگیر منهدم شده که به نوع آن اشاره ای نشده است.حملات دوگانه موشکی نشان می‌دهد که نیروهای متجاوز برخلاف ادعاهایی که مطرح می‌کنند به آسانی قادر به تسلط بر سواحل یمن نیستند. آنها باید با دقت و تعقل بیشتری نسبت به یک موضوع تفکر کنند و جامعه جهانی در صورتی که برای توقف جنگ یمن تدارک نبیند، مسیر دریانوری تجاری خود را در معرض خطر خواهد دید.درست است که اصابت ناوچه سعودی موسوم به المدینه که هفته گذشته در سواحل دریای سرخ مقابل شهر الحدیده یمن صورت گرفت، اولین حمله به ناوچه های سعودی یا کشتی های جنگی سعودی و اماراتی وابسته به ائتلاف متجاوز به یمن نبود، اما حمله اخیر ابعاد مهم استراتژک و نظامی دارد که می توان آن ها را در موارد زیر بر شمرد. - ناوچه جنگی مورد اصابت قرار گرفته یکی از ۴ کشتی است که نیروی دریایی عربستان سعودی آن را از فرانسه خریداری کرده است. این کشتی‌ها مجهز به تجهیزات کافی و فناوری‌های جنگ الکترونیک هستند، علاوه بر این که فرود بالگردهای با حجم متوسط در آن ها امکان پذیر است. این ناوچه ها خدمه ای تا ۱۷۶ نظامی و افسر را در خود جای می دهند. این کشتی به عنوان یکی ازمجموعه های ضربه ‌زننده در نیروی دریایی سعودی ها است که از مدت‌ها پیش حملات زیادی را بر ضد مناطق مختلف یمن انجام می دهد. این کشتی‌ها با هدف حمایت از سواحل عربستان در دریای سرخ مستقر شده و در عملیات نظامی سعودی ها برای کشتار ملت یمن شرکت می کردند. اصابت این ناوچه از سوی یگان‌های نظامی یمن با کمترین حد تجهیزات و امکانات علاوه بر این که اعتبار این ناوچه و توانمندی‌های آن را زیر سؤال می برد، نشان می‌دهد که سواحل یمن برای تردد قطعات دریایی ائتلاف متجاوز تا چه حد ناامن است و آنها به سهولت نمی توانند از این مناطق برای موشک باران بخش های مختلف یمن استفاده کنند.- این ناوچه به همراه سه ناوچه دیگر نقش مهمی در عملیات دریایی نیروهای متجاوز بر ضد یمن داشته و پشتیبانی مستقیم از نیروهای پیاده و یگان‌های ویژه ارتش عربستان و امارات را فراهم می کرد. بسیار از تلاش‌های عربستان برای تسلط بر باب المندب و دیگر شهرهای ساحل غربی یمن نظیر المخا در جنوب یا الحدیده در مرکز یا حرض و میدی در شمال با پشتیبانی ویژه‌ این کشتی‌ها صورت می‌گرفت. به‌ این ‌ترتیب بعد از بن‌بست نیروهای زمینی ارتش رژیم سعودی و امارات در مقابله با نیروهای پیاده ارتش یمن و کمیته های مردمی که باعث شده جنگ یمن به عمق خاک عربستان انتقال پیدا کند، این بار شکستی دیگر در عرصه دریایی برای متجاوزان رقم خورد تا عرصه را بیش از پیش به روی آنها تنگ کند.- از آنجا که این کشتی مجهز به سیستم جنگ الکترونیک بوده و در عین حال در رهگیری و انهدام موشک یمنی ناموفق عمل کرده است، این موضوع می‌تواند شکستی برای سامانه‌های پیشرفته نظامی غربی به شمار رفته که اکثراً فرانسوی و آلمانی هستند. این ناوچه مجهز به سیستم حسگر حرارتی از نوع داگی و سیستم رهگیری الکترونیکی از نوع DR ۴۰۰۰ S و سیستم مانع الکترونیکی از نوع "جانت" است. با این وجود تمامی این سامانه‌ها در کشف و انهدام این سامانه ناموفق بودند. این موضوع می‌تواند بازار تسلیحات پیشرفته نظامی اروپایی را تحت تاثیر قرار دهد.- با اصابت ناوچه مذکور در سواحل دریای سرخ ، ارتش یمن و کمیته‌های مردمی این کشور ماهیتی بین‌المللی و استراتژیک به خود گرفتند، پیامدهای این عملیات تنها منحصر به معادلات درگیری در داخل یمن نیست، بلکه می‌تواند در سایه احتمال تهدید گذرگاه بین المللی استراتژیک باب المندب وزنه ای منطقه ای به نیروهای کمیته مردمی و ارتش یمن بدهد. این در حالی است که باب المندب در تجارت بین المللی و روند انتقال نفت و گاز و تحرکات کشتی های جنگی و رزم ناوها و ناوچه ها نقش بسزایی دارد. طبیعی است که تاثیرات منفی ناامنی در باب المندب باعث کاهش طرف‌های بین‌المللی حامی ائتلاف جنگی و ضد یمن که چشم خود را به روی کشتار مردم بی‌گناه این کشور بسته‌اند، نتواند در برابر تهدید منافع خود مقاومت کنند و به دنبال ایجاد راه‌حلی برای خروج از این جنگ ظالمان و بی‌فایده باشند. - عبدالباری عطوان تحلیلگر مسایل راهبردی منطقه در این زمینه می نویسد: استفاده از این نوع موشک دریایی با دقت اصابت بالا به منزله هشداری برای ائتلاف نظامی تحت فرماندهی عربستان علیه یمن است. مفهوم هشدار این است که تلاش ائتلاف برای کنترل بر بندر الحدیده خط قرمز است و با شدت در برابر آن مقاومت خواهد شد. چرا که ۵۷ درصد واردات مواد غذایی و چرخه اقتصادی یمن از این بندر است. جالب توجه است که حمله به ناوشکن سعودی به موازات گلوله باران موشکی و توپخانه ای شدید به شهر مرزی ظهران در جنوب عربستان صورت گرفت. ائتلاف سعودی بر حریم هوایی و فرودگاههای یمن کنترل دارند و اکنون تلاش می کند تا بنادر دریایی مشرف بر دریایی سرخ بویژه بندر الحدیده را به کنترل خود در بیاورند، زیرا این یگانه بندر اصلی است که در کنترل جنبش انصار الله می باشد.در مجموع می‌توان گفت انهدام ناوچه المدینه سعودی گزینه های یمن در تقویت موقعیت منطقه‌ای خود به افزایش فشار بر جامعه جهانی برای تأثیرگذاری در روند جنگ را توسعه میدهد و این پیام را به طرف‌های بین‌المللی می‌دهد که جریان‌های یمنی قابل استفاده است تمامی ابزارهای مشروع و طبیعی برای دفاع از یمن و تمامیت ارضی و مردم آن هستند. منبع : مشرق

کدام چهره ضد انقلاب با مشاور امنیت ملی ترامپ همکاری می‌کند؟/ روابط نزدیک اطلاعاتی میان دولت ترامپ و اردوغان

$
0
0
به گزارش ندای انقلاب، در کنار اخبار آشکار و تحلیل‌های روزمره در دنیای بین‌الملل، اخباری در لابه‌لای فضای سایبری وجود دارد که یا دیده نمی‌شود و یا کمتر موردتوجه نخبگان، تحلیل‌گران و مخاطبین قرار می‌گیرد؛ با استفاده از رصد و منابع خاص، اخبار ویژه دنیای بین‌الملل را برای مخاطبین عرضه می‌کنیم.********* روابط نزدیک مشاور امنیت ملی ترامپ با دولت ترکیه مایکل فلین (Michael Flynn)، گزینه استراتژیک دونالد ترامپ برای مشاور امنیت ملی، به‌دقت از سوی لابی‌های قدرتمند در واشنگتن زیر نظر است.نمایندگان جوامع یونانی و ارمنی در ایالات‌متحده، به‌خصوص مؤسسه ارمنی آمریکایی‌ها (AHI) و کمیته ملی آمریکایی ارمنی‌ها (ANCA) و کمیته اقدام سیاسی ارمنی آمریکایی‌ها (AAPAC) در مورد نزدیکی مایک فلین به «دولت نفوذ» (Deep State) ترکیه، اظهار نگرانی کرده‌اند. البته همین موضوع در مورد گروه‌های حامی اکراد نیز صدق می‌کند، هرچند که نفوذ کمتری نسبت به ترک‌ها در واشنگتن دارند.فلین، زمانی که یک مشاور خصوصی بود برای شرکت اینوو (Inovo) کار می‌کرد که یک شرکت هلندی متعلق به کامل حکیم آلپتکین (Kamil Ekim Alptekin)، رئیس ترکیه‌ای شورای تجاری ایالات‌متحده ـ ترکیه، بود.آلپتکین یکی از مشاوران نزدیک رئیس‌جمهور رجب طیب اردوغان است. آلپتکین ارتباط بسیار نزدیک و خوبی با تشکیلات امنیتی دولت ترکیه دارد.وی ریاست هیئت‌مدیره شرکت صنایع دفاعی و امنیتی ای‌تی‌اپ (ATH Defence and Security Solutions CO) را بر عهده دارد. این شرکت ادوات رصدی و اطلاعاتی را به فروش می‌رساند. بنا بر اخبار منابع ما ATH ادوات مورد نیاز MIT و واحدهای اطلاعاتی نیروی پلیس ترکیه را تأمین می‌کند.آلپتکین که همچنین ریاست شرکت صنایع دفاعی و امنیتی اتریک (ETRIC Defence and Security Solutions) را بر عهده دارد، به تاجری به نام سیهان کامر (Cihan Kamer) نزدیک است. کامر ریاست شرکت آتاسای (Atasay) را بر عهده دارد و از دوستان نزدیک پسر اردوغان، بلال اردوغان، است.در ایالات‌متحده، در اوایل دهه ۲۰۰۰ آلپتکین مشاور خاورمیانه ریاست کمیسیون روابط بین‌المللی مجلس نمایندگان، یعنی تام لانتوس (Tom Lantos)، نماینده دموکرات، بود.در ۸ نوامبر، روز انتخابات ریاست جمهوری ایالات‌متحده، فلین مقاله‌ای را در روزنامه سیاسی آمریکایی هیل (The Hill) با عنوان «ترکیه، متحد ما، در وضعیت بحرانی به سر می‌برد و نیازمند پشتیبانی ما است» را به نگارش درآورد. در این مقاله فلین خواستار استرداد دشمن اردوغان به ترکیه شد و درواقع اشاره داشت به فتح‌الله گولن، روحانی ترکیه‌ای که در تبعید به سر می‌برد و در پنسیلوانیا ساکن است. اردوغان مطمئن است که گولن متصدی و طراح اصلی کودتای نافرجام ترکیه در ماه جولای سال جاری بوده و اینکه هواداران گولن در ساختار دولت ترکیه رخنه کرده‌اند و از آن زمان به بعد تصفیه گسترده اردوغان در بدنه دولت آغاز شده است.** نخستین گام‌های سیاست خارجی ترامپ مقابل ایرانمراکز اطلاعاتی مدعی شده‌اند که گام‌های سیاست خارجی آمریکا در برابر ایران در ۱۰۰ روز نخست حضور ترامپ در کاخ سفید می‌تواند این‌گونه باشد:۱. انجام یک بررسی جامع از ایران با استفاده از متخصصان دولتی و غیردولتی؛ اتخاذ بهترین استراتژی که ایران را نسبت به تعهدات بین‌المللی ملزم کند و تنش‌های موجود با همسایگانش را کاهش دهد.۲. عدم تعلیق یا لغو توافق هسته‌ای در ۱۰۰ روز اول و تلاش برای کسب اطمینان از وفادار ماندن ایران نسبت به توافق؛ این کار می‌تواند با همکاری با دیگر امضاکنندگان توافق حاصل شود.۳. ایجاد و توسعه سیاست‌های جدید در جهت توجه به نقش ایران در سوریه و عراق؛ تعیین اینکه آیا روند دیپلماتیک به رهبری روسیه در سوریه منافع اصلی آمریکا را تأمین خواهد کرد و همچنین تقویت تعامل با دولت عراق برای جلوگیری از نفوذ ایران.۴. حفظ همکاری‌های امنیتی با شرکای کلیدی منطقه؛ شرکایی همچون اسرائیل، اردن و کشورهای خلیج‌فارس.۵. کنترل برنامه موشک‌های بالستیک ایران؛ همکاری با دیگر کشورها برای محدود کردن دسترسی ایران به اجزای حیاتی و تقویت دفاع موشکی کشورهای همسایه.۶. ایجاد کانال‌های ارتباطی برای تعامل میان جامعه مدنی آمریکا و ایران با یکدیگر؛ حمایت از مبادلات فرهنگی و آموزشی در جهت بهبود تصویر ایرانیان از آمریکا.** چالشی به نام جانشینی ملک سلمانبه اعتقاد برخی از منابع امنیتی غربی، با توجه به اینکه سلمان بن عبدالعزیز مانند پادشاهان قبلی عربستان از محبوبیت و مقبولیت برخوردار نیست، جانشینی او می‌تواند به معضلی جدی برای عربستان تبدیل شود. معضلی که گریبان منطقه و جهان را هم خواهد گرفت. از شواهد امر چنین به نظر می‌رسد که ملک سلمان آن‌قدر قدرت ندارد که بتواند پادشاهی پسرش محمد را به‌عنوان پادشاه آینده عربستان تضمین کند زیرا وی از جانب بزرگان قوم حمایت نمی‌شود و احتمالاً این پروژه با شکست مواجه خواهد شد. ازاین‌رو، محمد بن نایف همچنان محتمل‌ترین گزینه برای پادشاهی عربستان است زیرا در درون خاندان سلطنتی از حمایت بسیاری برخوردار بوده و اینکه خود وی نیز پسری ندارد که این مسئله، ریسک انتقال قدرت به فرزندش در آینده را به حداقل می‌رساند. ضمن اینکه، ملک سلمان با تفویض اختیارات فراوان در حوزه‌های مختلف همچون اقتصاد، نفت و وزارت دفاع به پسرش در بلندمدت، جایگاه وی را تضعیف کرده است.وجهه اجتماعی محمد به طور اخص پس از دخالت نظامی در یمن مخدوش شده و در درون خاندان سلطنتی نیز از احترام اندکی برخوردار است. این در حالی است که هر روز بر تعداد منتقدان جنگ یمن در عربستان افزوده می‌شود تا آنجا که اعضای خاندان سلطنتی و توده مردم معتقدند، پول آن‌ها در جنگی بی‌پایان بیهوده تلف می‌شود، حال‌آنکه آل سعود هم‌زمان به دولت مصر نیز کمک کرده و حتی از اعزام نیروی نظامی به سوریه سخن می‌راند.** همکاری فلین با بیژن آر. کیان مشهورترین چهره مخالف جمهوری اسلامی ایرانمایکل فلین (Michael Flynn)، مهم‌ترین مقام امنیتی در مبارزاتی انتخابات دونالد ترامپ بود. این ژنرال سه ستاره بازنشسته پس از پیروزی ترامپ به‌عنوان مشاور امنیت ملی وی برگزیده شد.اکنون فلین نزدیک‌ترین مقام امنیتی به رئیس‌جمهور آینده آمریکا در موقعیت منحصربه‌فردی قرارگرفته که باید ترامپ بی‌تجربه در امور مرتبط با امنیت ملی را راهنمایی کند.فلین تا سال ۲۰۱۴ ریاست "سازمان اطلاعات دفاع" آمریکا را بر عهده داشت. وی در این سال از سمت خود استعفا کرد. نزدیک‌ترین فرد ایرانی به مایکل فلین، بیژن آر. کیان (Bijan R. Kian) از چهره‌های شناخته‌شده در جامعه ایرانی ـ آمریکایی‌هاست که مخالف جمهوری اسلامی است.کیان یکی از چهره‌های اصلی کمیسیون نوروز مستقر در واشنگتن است. این کمیسیون با نام جشن سال نوی ایرانی‌ها و ترک‌ها نام‌گذاری شده است و بیشتر چهره‌های مهم مستقر در واشنگتن را که از اهالی آن بخش از دنیا هستند، در خود جای می‌دهد.اولین جشن نوروز در کاخ سفید، در سال ۲۰۰۸ در حضور جرج دبلیو. بوش برگزار شد. کیان، یکی از اعضای پیشین هیئت‌مدیره اکسپورت ایمپورت (اکسیم بنک) - (Exim Bank) است و هم‌زمان در هیئت‌مدیره شرکت گرین‌زون سیستمز (GreenZone Systems)، تولیدکننده میکروچیپ‌های ایمن، نیز عضویت دارد. کیان همچنین در شرکت ابرداده‌های لویکس (Levyx) که همکاری نزدیکی با برخی شرکت‌های فلین دارد، مشاوره می‌دهد.منبع : مشرق
Viewing all 3812 articles
Browse latest View live