↧
به گزارش ندای انقلاب، کنفرانس «پاکستان یکپارچه وامام زمان(عجلالله تعالی فرجه الشریف)» در نیشنل پارک کراچی برگزار شده و دهها تن از علمای برجسته شیعی پاکستان به ایراد سخن پرداختند.علامه راجه ناصر عباس رهبر حزب مجلس وحدت مسلمین پاکستان ضمن اعلام اینکه پیوستن پاکستان به ائتلاف آل سعود بدترین کار ممکن بود گفت: از زمانی که ژنرال ضیا الحق(دیکتاتور سابق پاکستان) ما را وارد جنگ افغانستان کرد، دیگر پاکستان رنگ آرامش ثبات و امنیت را به خود ندید و حال میبینیم که دولتمردان موجود علیرغم مخالفت مردم و پارلمان به صورت یکطرفه تصمیم گرفته و وارد ائتلاف آل سعود میشوند.وی گفت: بدون شک دست آمریکا، رژیم صهیونیستی و دولتمردان آل سعود به خون هزاران انسان بیگناه آغشته است و آنان می خواهند پاکستان را هم مثل یمن سوریه و عراق ناامن کنند.رهبر حزب مجلس وحدت مسلمین اعلام کرد: نخستین دلیل نیرنگ عربستان از مجبور کردن دولتمردان پاکستان به پیوستن در ائتلاف آل سعود این است که قدرت واحد و متمرکز ارتش پاکستان را تضعیف کنند آنها میخواهند ارتش را به دو بخش شیعه و سنی تبدیل کنند و ازاین طریق به قدرت اول جهان اسلام تبدیل شوند.این عالم شیعی در ادامه افزود: پس از شروع عملیات ضد تروریستی ملی اقدامات خوبی انجام شد ولی در ادامه این عملیات خوب به بیراهه کشیده شد. بسیاری از تروریستهایی که دستیگر شدند آزاد شدند و حتی زندان به مکان استراحت برای آنان تبدیل شد ولی ما از سرنوشت صدها جوان شیعهای که بدون هیچ گناهی دستگیر شدند هیچ خبری نداریم.علامه راجه ناصر خطاب به وزیر کشور پاکستان گفت اگر توانائی آزاد کردن این جوانان مظلوم را ندارید از سمت خود کنارهگیری کنید.علامه اعجاز بهشتی، علامه علی رضوی، علامه ظهیرالحسن، علامه میرزا یوسف ، علامه اقتدار حسین نقوی و تنی چند از علمای شیعه در این برنامه به سخنرانی پرداختند.مدتهاست احزاب و گروههای مختلف پاکستانی به تصمیم خودسرانه دولت این کشور مبنی بر پیوستن به ائتلاف آل سعود واکنش نشان داده و آن را خلاف خواست ۷۵درصد از مردم پاکستان میدانند.منبع : تسنیمانتهای پیام/ |
![]() |
↧
↧
به گزارش ندای انقلاب، «محمد بن زاید آل نهیان» ولیعهد ابوظبی در صفحه توییتر خود نوشت که سایت شبکه الجزیره در امارات فیلتر شده و پخش برنامههای آن قطع شده است.برخی کاربران اینترنتی نیز تصویری از سایت الجزیره که قابل دسترسی نیست در شبکههای اجتماعی منتشر کرده و از فیلتر شدن این شبکه در امارات خبر دادند.رسانههای عربی بامداد امروز چهارشنبه اظهاراتی را به نقل از «تمیم بن حمد آل ثانی» امیر قطر درباره ایران، رژیم صهیونیستی و آمریکا منتشر کردند. با این وجود خبرگزاری قطر ساعاتی بعد این اظهارات را تکذیب کرد و اعلام کرد که انتساب آن به امیر قطر درست نیست.اخبار منتشر شده در رسانههای عربی زبان از جمله «العربیه»، شبکه «اسکای نیوز عربی»، «روسیا الیوم» و چند مورد دیگر از این امر حکایت داشت که امیر قطر در اظهارات امروز خود تأکید کرده است: «ایران یک قدرت اسلامی است و هیچ عقلانیتی در دشمنی با ایران وجود ندارد».تمیم بن حمد آل ثانی همچنین گفته است: «ایران یک قدرت اصلی برای حفظ ثبات در منطقه است».اما اینکه منشأ اصلی این اخبار در خبرگزاری های عربی زبان که همگی نیز منبع خود را خبرگزاری قطر اعلام کرده بودند، کجاست، هنوز مشخص نیست.منبع : فارسانتهای پیام/ |
![]() |
↧
November 14, 2016, 11:57 pm
به گزارش ندای انقلاب، «والنتیانا ماتویینکو» رئیس شورای فدراسیون روسیه برای دیدارهای دیپلماتیک با مقامات جمهوری اسلامی و ارتقاء سطح همکاریهای دوجانبه به ویژه در بخش پارلمانی به ایران آمده است. خانم ماتویینکو رئیس شورای فدراسیون روسیه که از اعضای حزب روسیه واحد نیز هست، بر اساس جایگاه این شورا در قانون اساسی روسیه سومین مقام بلندپایه این کشور پس از رئیس جمهور و نخستوزیر محسوب میشود و چنانچه به هر دلیلی روسیه دارای رئیس جمهور و نخستوزیر نباشد، رئیس شورای فدراسیون عهدهدار امور ریاست جمهوری روسیه میشود. خانم والنتیانا ماتویینکو، رئیس شورای فدراسیون روسیه و سومین مقام بلندپایه روس برای دیدار با مقامات جمهوری اسلامی وارد تهران شده استروابط ایران و روسیه مدتی است که در چندین حوزه گسترده شده است و فروش سلاح و تجهیزات نظامی از سوی روسیه به ایران و همچنین همکاری در عرصه فعالیتهای صلحآمیز هستهای و مبارزه با تروریسم بهویژه در جنگ سوریه، غربیها به ویژه آمریکاییها را نگران کرده است.دیدار سال گذشته پوتین با رهبر انقلاب، سفر سرگئی شایگو وزیر دفاع روسیه به ایران و دیدار با مقامات عالیرتبه جمهوری اسلامی و حالا سفر خانم سومین مقام بلندپایه روس، نشان دهنده افزایش بیسابقه سطح روابط تهران و کرملین است. همین موضوع باعث نگرانی کنگره آمریکا شده و بر همین اساس به دنبال نظارت بر روابط ایران و روسیه است.لایحه گزارش همکاری ایران-روسیه۱۱ می سال جاری میلادی (۲۲ اردیبهشت ۹۵) مجلس نمایندگان آمریکا شاهد طرح لایحهای برای نظارت دقیقتر بر روابط میان ایران و روسیه به عنوان عاملی تأثیرگذار بر امنیت ملی آمریکا بود[۱]. این لایحه که نشان میدهد گسترش روابط میان تهران و مسکو طی ماههای اخیر چه اندازه از نظر آمریکاییها مهم و حتی خطرناک است، توسط «مایک پومپئو» از اعضای جمهوریخواه مجلس نمایندگان، آماده و تقدیم این مجلس شد. روابط میان ایران و روسیه یکی از بزرگترین نگرانیهای مشترک آمریکاییها و صهیونیستهاستلایحه موسوم به «لایحه گزارش همکاری ایران-روسیه» (با کد H.R.۵۲۰۰) در همان روز به کمیتههای «خدمات نظامی» و «روابط خارجی» ارجاع داده شد تا بررسیهای لازم روی آن صورت گیرد. این لایحه ۴ ماه بعد به دو کمیته فرعی «اروپا، اوراسیا و تهدیدهای نوظهور» و «خاورمیانه و شمال آفریقا» رفت تا بررسیهای تکمیلی را هم طی کند. «لایحه گزارش همکاری ایران-روسیه» با نام کامل «دستور به وزیر دفاع برای تسلیم گزارش به کنگره درباره همکاری میان ایران و فدراسیون روسیه» اکنون در این مرحله قرار دارد.نگرانی کنگره آمریکا از روابط میان ایران و روسیهلایحه مذکور وزیر دفاع آمریکا را ملزم میکند تا هر سال گزارشی را درباره همکاری در زمینههای مختلف میان ایران و روسیه در اختیار کنگره بگذارد. مفاد این لایحه به خوبی نشان میدهد که آمریکاییها (در کنار صهیونیستها که نگرانی خود از همکاری تهران-مسکو را به صراحت بیان کردهاند) چه اندازه روی هرگونه روابط نزدیک میان ایران و روسیه حساس هستند.برنامه موشکهای بالستیک ایران، منافع موازی ایران و روسیه در آمریکای لاتین، مرکز اشتراک اطلاعات میان ایران و روسیه و عراق، افزایش همکاریها میان دو کشور بعد از برجام، و همکاری روسیه با حزبالله از جمله محورهایی در همکاریها میان تهران و مسکو هستند که نگرانی کنگره آمریکا را در پی داشتهاند. در ادامه، ترجمه مفاد این لایحه[۲] ارائه شده است:«لایحه گزارش همکاری ایران-روسیه» مراحل اولیه تصویب در کنگره را طی میکند، اما احتمال زیادی وجود دارد که نهایتاً تصویب شود(الف) الزام گزارش: وزیر دفاع باید در مورد همکاری بین ایران و فدراسیون روسیه و اینکه این همکاری چگونه و تا چه حد امنیت ملی و منافع استراتژیک آمریکا را تحت تأثیر قرار میدهد، به کنگره گزارش دهد.(ب) موضوعات مشمول: گزارش ملزم طبق بند (الف) باید شامل موارد زیر باشد:(۱) ایران و فدراسیون روسیه چگونه و تا چه حد در موضوعات مربوط به برنامههای فضایی ایران همکاری میکنند، از جمله اینکه این همکاری چگونه و تا چه حد برنامه موشکهای بالستیک ایران را تقویت میکند.(۲) منافع و اقدامات ایران و منافع و اقدامات فدراسیون روسیه چگونه و تا چه حد درباره آمریکای لاتین همپوشانی دارند.(۳) شرح و تحلیل مرکز اشتراک اطلاعات ایجاد شده توسط ایران، فدراسیون روسیه و سوریه در شهر بغداد در عراق و اینکه آیا چنین مرکزی برای مقاصد دیگری جز اهداف مأموریت مشترک این کشورها در سوریه استفاده میشود یا نه.(۴) شرح و تحلیل: (الف) همکاریهای دریایی بین ایران و فدراسیون روسیه، از جمله مانورهای دریایی مشترک بین دو کشور؛ و (ب) پیامدهای بلندمدت: (یک) [هرگونه] حضور دریایی قوی فدراسیون روسیه در مدیترانه شرقی؛ و (دو) [هرگونه] حضور دریایی ایران در خلیج فارس [جالب اینکه در گزارش رسمی کنگره از اصطلاح «خلیج فارس» استفاده شده است].(۵) همکاریهای ایران و فدراسیون روسیه چگونه با توجه به «برنامه جامع اقدام مشترک» افزایش یافته است.(۶) احتمال اینکه ایران مدل فدراسیون روسیه در جنگ ترکیبی علیه اهداف بالقوه مانند کشورهای شورای همکاری خلیج [فارس] دارای جمعیت قابلملاحظه شیعه را اتخاذ کند.(۷) میزان همکاری فدراسیون روسیه با حزبالله در سوریه، لبنان و عراق، از جمله همکاری در زمینه آموزش و تجهیز، و عملیاتهای مشترک.(۸) لیستی کامل و صریح از سلاحهایی که اگر توسط فدراسیون روسیه به ایران فروخته شوند، به منزله نقض قطعنامههای مربوطه شورای امنیت سازمان ملل مبنی بر تحریم تسلیحاتی ایران خواهد بود.(ج) دوره ارائه: گزارش ملزم طبق بند (الف) باید طی کمتر از ۱۲۰ روز پس از تاریخ تصویب این لایحه ارائه شود، از آن پس هر سال، تا زمانی که «برنامه جامع اقدام مشترک» [که البته در متن لایحه به اشتباه «برنامه جامع لایحه مشترک» قید شده] مؤثر [و اجرایی] است.(د) قالب: گزارش ملزم طبق بند (الف) باید به صورت طبقهبندینشده ارائه گردد، اما میتواند حاوی یک ضمیمه محرمانه باشد.حمل بخشی از سامانه اس-۳۰۰ در رژه ۲۹ فروردین ۹۵؛ تحویل این سامانه به ایران، یکی از دلایلی بود که نگرانی آمریکاییها از همکاری میان تهران و مسکو را برانگیختآمریکا از تشکیل مثلث ایران-روسیه-ترکیه وحشت دارد«ولادیمیر واسیلیف» محقق ارشد «مؤسسه مطالعات آمریکا و کانادا» مستقر در روسیه معتقد است[۳] که «لایحه گزارش همکاری ایران-روسیه» شانس زیادی (تا ۹۰ درصد) برای تصویب در کنگره دارد. وی میگوید: «کنگره امروز تحت کنگره جمهوریخواهان است و این لایحه هم توسط یک جمهوریخواه مطرح شده است. بنابراین میتوانند آن را هم در مجلس نمایندگان و هم در سنا ببرند [و تصویب کنند].»واسیلیف در توجیه دیدگاه خود، به حمایت دولت آمریکا از هرگونه مانعتراشی در زمینه همکاریهای تسلیحاتی میان روسیه و ایران یاد میکند و میگوید بعید نیست که ارائه این لایحه از بدنه دولت اوباما نشأت گرفته باشد. این کارشناس روس تأکید میکند که آمریکاییها از تشکیل مثلث ایران-روسیه-ترکیه به شدت هراس دارند و چه بسا این لایحه را برای مقابله با شکلگیری این ائتلاف مطرح کرده باشند.کارشناس «مؤسسه مطالعات آمریکا و کانادا» در ادامه به ترس آمریکاییها از گسترش همکاریهای نظامی میان روسیه و ایران هم اشاره میکند و توضیح میدهد که مسئله همکاریهای فنی و نظامی میان ایران و روسیه آمریکایی را آزار میدهد، چون واشینگتن میداند اگر روسیه اس-۳۰۰ به ایران تحویل داده، میتواند سلاحهای دیگر هم در اختیار تهران بگذارد.به عقیده واسیلیف، از آن جایی که آمریکا گستره همکاریهای خود را به کشورهای جنوب خلیج فارس محدود و متمرکز کرده و آنها را متحد خود میداند، گسترش روابط میان ایران و روسیه برای واشینگتن نگرانکننده است، چون این همکاری میتواند توازن قدرت در خلیج فارس را به طرز چشمگیری تغییر دهد و موضع ایران را در منطقه تقویت کند.همکاری ایران با سازمان شانگهای میتواند درگیریها در خاورمیانه را پایان دهد«سرگئی فیلاتف» کارشناس مجله «امور بینالملل» معتقد است لایحه ارائه شده در مجلس نمایندگان آمریکا واکنشی به سیر تحولات گسترده اخیر در روابط میان ایران و روسیه و همینطور روابط ایران و آمریکا بوده است. فیلاتف تصریح میکند: «آمریکاییها بسیار امیدوار بودند که ایران [بعد از توافق هستهای] به عنوان قدردانی از واشینگتن، سیاستهای آمریکا در منطقه را اجرایی کند، اما اینگونه نشد.»تشکیل یک ائتلاف منطقهای میتواند بسیاری از معضلات خاورمیانه را حل کندوی توضیح میدهد که ایران به جای روی آوردن به آمریکا، به طرف سازمان همکاری شانگهای متمایل شد و روابط با روسیه را تقویت کرد. سازمان همکاری شانگهای بزرگترین سازمان متشکل از کشورهای آسیایی است که روسیه و چین در آن عضو هستند و هند، پاکستان و ترکیه نیز در آن حضور دارند. اعضای این سازمان به احتمال زیاد طی یک سال آینده عضویت ایران را هم امضا خواهند کرد. بنابراین اگر این کشورها در کنار هم تصمیم بگیرند با آنچه [فعالیتهای تروریستی] که در مرزهایشان رخ میدهد، مقابله کنند، قطعاً درگیریها در خاورمیانه پایان خواهد یافت.«آنا گیمادیوا» کارشناس پایگاه خبری «لایف» روسیه با اشاره به قول و قرارهای دولت آمریکا در توافق هستهای با ایران، سنگاندازیهای واشینگتن در مسیر لغو تحریمهای ضدایرانی را یادآور میشود و یکی از دلایل این اقدام آمریکاییها را (علاوه بر مصارف سیاسی داخلی برای دموکراتها) ناتوانی آنها در جلوگیری از انتقال سامانه اس-۳۰۰ از روسیه به ایران میداند؛ در حالی که اس-۳۰۰ یک سامانه صرفاً دفاعی محسوب میشود.کنگره و دولت آمریکا در پی جلوگیری از اتحاد ایران و روسیهالبته «لایحه گزارش همکاری ایران-روسیه» اولین اعلام مخالفت علنی کنگره آمریکا با گسترش روابط میان ایران و روسیه نیست. ماه جولای سال جاری میلادی، «استیو چابوت» دیگر عضو جمهوریخواه مجلس نمایندگان آمریکا لایحهای موسوم به «لایحه تشخیص انتقال سلاحهای روسیه-ایران ۲۰۱۶» را به کنگره برد[۴] که رئیسجمهور را ملزم میکرد تا تشخیص دهد که آیا فروش یا انتقال سیستمهای یکپارچه پدافند هوایی به ایران جزو مواردی هست که بتوان بر اساس آن تحریمها علیه تهران را بار دیگر بازگرداند یا نه[۵].این لایحهها در کنار اقدامات بیشمار دیگر چه از جانب کنگره و چه از جانب دولت آمریکا (از جمله بیانیههای کاخ سفید در محکومیت هرگونه انتقال تسلیحات از روسیه به ایران) نشان میدهد هرگونه همکاری میان تهران و مسکو تا چه اندازه مقامات آمریکایی را نگران میکند. البته این نگرانی بحق هم هست، چراکه تشکیل ائتلافی منطقهای به رهبری ایران و روسیه قطعاً میتواند در باز شدن گرههای زیادی مؤثر باشد که شاید یکی از کوچکترین آنها معضل تروریسمِ ساخته غرب در خاورمیانه است.منبع : مشرق |
![]() |
↧
به گزارش ندای انقلاب، با گذشت حدود دو و نیم سال از آشتی مصلحتی عربستان سعودی با قطر، که در پی بحران خروج سفرا از کشورهای یکدیگر در مارس ۲۰۱۴ به وقوع پیوست، مناسبات موجود بین دو طرف به صورت آتش زیر خاکستر باقی نماند و بار دیگر در شرایط بیسابقهای زبانه کشید، تا جایی که بسیاری اعتقاد دارند این مناسبات به مرحله ای بیبازگشت وارد شده است.سفر دونالد ترامپ رئیسجمهور آمریکا عامل اصلی اوج گرفتن دشمنی ها و درگیریها میان قطر با عربستان بود که در پی آن موجی از اظهارات انتقادآمیز و خصمانه از سوی برخی دیگر از کشورهای عربی از جمله امارات ، بحرین و مصر بر ضد دوحه ایجاد شد. به این ترتیب اولین نشانههای شکست توطئههای ریاض مبتنی بر ایجاد اجماع عربی - اسلامی - صهیونیستی به رهبری آمریکا برای اقدامات خصمانه و منزوی کردن ایران در حالی بروز پیدا کرد که هنوز ترامپ سفر خود را به پایان نبرده و به کاخ سفید پا نگذاشته است.صرفنظر از صحت ادعاهای مطرح شده در قطر مبنی بر هک شدن رسانه های این کشور و هک شدن سایت توئیتری که از احضار سفرای این کشور در ریاض و کویت و منامه و ابوظبی و قاهره خبرداده بود و بعدها توسط حاکمیت قطر تکذیب شد، اما رسانههای وابسته به عربستان و دیگر کشورهای عربی منطقه همین خط تنش آفرینی را دنبال کرده و اظهارات منسوب به امیر سابق قطر مبنی بر توطئه به همراه معمر القذافی رهبر معدوم لیبی برای براندازی حاکمیت پادشاهی عربستان را بازنشر کرده و گزارشهایی را منتشر کردند مبنی بر اینکه که قطر از مدتها پیش تاکنون امکانات خود را در خدمت گروههای افراطی قرار داد و سعی داشته در پی خیزش های عربی برگه های منطقه ای را به هم بزند. عربستان سعودی همچنین سایت های خبری مطرح قطری را در خاک خود فیلتر کرد تا اوج اقدامات خصمانه میان دو طرف را نشان دهد. رسانههای قطر این موضوع را فریب رسانهای اعمال شده از سوی شبکههای وابسته به ریاض و ابوظبی توصیف و آن را در راستای انگیزه مستحکم آنها جهت توهین به قطر ارزیابیکردند.قطر نیز به دنبال بهرهبرداری از امپراتوری رسانهای خود جهت فشار عربستان سعودی بویژه از ناحیه این نشست بوده است. به همین علت بود که رسانههای وابسته به قطر از جمله شبکه الجزیره اقدام به تمسخر ریاض کرده و آن را کارگاهی فوقالعاده برای تجهیز و آماده سازی استقبال از ترامپ توصیف کرده و نسبت به جدیت و نتیجه بخشی نشستها و سخنرانیهای صورت گرفته در جریان این مراسم ابراز تردید کرده و آن را در راستای منافع اسرائیل توصیف کردند.تبادل اتهامات رسانه های قطر و عربستانرویکرد رسانه ای قطر در مخالفت با عربستان تا جایی پیش رفت که یکی از روزنامههای این کشور در آستانه برگزاری نشست سران در ریاض مقالهای را از محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران در انتقاد از این نشست منتشر کردند. همچنین مسئولان رسمی قطر همزمان با انجام سفر ترامپ از رویکردهای عربستان و امارات به شدت انتقاد کردند. اظهارات امیر قطر در رسانه ها و خبرگزاری دولتی قطر در همگرایی با ایران که البته بعدا تکذیب شد، نیز - گرچه نشان دهنده تغییر مواضع کشور در قبال ایران نیست وتنها برای انتقام جویی از سران ریاض مطرح می شود- مزید بر علت شد تا زبانه های اختلاف میان کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به صورت بیسابقه ای به آسمان بلند شود. ادعای رهبری عربستان بر جهان اسلام و واکنش های ترکیه و قطرهمان طور که پیشبینی میشد قطر و همچنین ترکیه نمیتوانند عربستان را به عنوان ایستگاه اولیه سفرهای دورهای حاکمان کاخ سفید به رسمیت بشناسند و ملک سلمان را به عنوان سردمدار کشورهای عربی و اسلامی بپذیرند. ریاض با هزینههای صدها میلیاردی که از جیب ملت خود در این سفر متقبل شد، تلاش داشت پروژه خود مبنی بر رهبری کشورهای عربی و اسلامی را با جلب حمایت همهجانبه ترامپ یک گام دیگر جلوتر ببرد. به نظر میرسد خوی قدرت طلبی حاکمان ریاض منحصر در حد و مرزهای جغرافیایی این کشور نشده و حاکمان بلندپروازی نظیر محمد بن سلمان تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا بتوانند خود را به عنوان رهبر کشورهای عربی و اسلامی منطقه نشان دهند. در همین راستا بود که تنها هدایای شخصی ملک سلمان به دونالد ترامپ که تأکید کرده بود به شخص ترامپ اختصاص دارد و بعد از پایان ریاست جمهوری وی نیز نباید به موزه های آمریکا برود، حدود یک و نیم میلیارد دلار است.بزرگترین رشوه بینالمللی تاریخ در حالی زیر چتر رسانههای منطقهای و بینالمللی جابهجا میشود که نگاهی به اوضاع مالی و اقتصادی عربستان و بحرانی که این کشور با آن دست به گریبان است، نشان میدهد که ریاض نیاز مبرمی به بهرهمندی از حمایت های کاخ سفید برای خروج از بحران و بازگشت به رهبری جهان عرب دارد، طبعاً این موضوع با واکنش منفی از سوی ترکیه و قطر و احتمالا مصر مواجه خواهد شد.محوریت اخوان المسلمین در دوئل منطقه ایپیشتازی امارات در هجمه تبلیغاتی بر ضد قطر نشان می دهد که این اختلافات با محوریت اخوان المسلمین است که نشان دهنده رقابت و تنش موجود میان دو طرف در رابطه با این پرونده است، قطر به همراه ترکیه حامی سرسخت اخوانی هاست، در حالیکه امارات و عربستان از دشمنان این کشور در منطقه به شمار می روند. خشم قطر هنگامی افزایش پیدا کرد که دید ترامپ روابط خوبی با جماعت اخوان المسلمین ندارد و میخواهد این گروه را در لیست گروههای تروریستی خود قرار دهد. این موضوع باعث توقف سیاستهای ملاحظه کارانه ریاض در قبال اخوان نیز می شود و آنها را بیش از پیش در منطقه تضعیف میکند. با این وجود سکوت و رضایت قطر در قبال مراسم نشست سران صورت گرفته در ریاض و حتی شرکت تمیم بن حمد پادشاه قطر در این اجلاس را میتوان تنها با یک منطق آن هم فشار آمریکا و شخص ترامپ برای حضور در این مراسم موجه دانست. با این وجود تمیم بن حمد امیر قطر در نشست سران ریاض با استقبال سردی مواجه شده و تنها با فهد بن محمود معاون نخست وزیر پادشاهی عمان و رئیس هیئت این کشور در نشست ریاض گفتگو داشت. صحبت های بسیار کمی نیز میان وی و محمد بن نایف ولیعهد عربستان رد و بدل شد. محمد بن زاید ولیعهد امارات هیچ توجهی به وی نکرد و حتی برخلاف پروتکلهای بینالمللی در یکی از تصاویر یادگاری حضور تمیم را نادیده گرفت و برای گرفتن عکس در کنار ترامپ ایستاد.به هر روی مشاهده صحنه تخاصم های موجود میان قطر با دیگر رژیم های عربی که تنها دو روز پس از نشست ریاض صورت گرفت، باعث شده این موضوع برای افکار عمومی منطقه عادی شود که سران رژیمهای حاشیه خلیج فارس در محفلی به ظاهر دوستانه در کنار هم بنشینند و در عین حال چند ساعت یا چند روز بعد اوج حملات سیاسی و دیپلماتیک آنها بر ضد یکدیگر را شاهد باشیم. این نشان دهنده عدم جدیت نشست های بین المللی این کشورها و شاخصی از سطح بالای وابستگی آنها به دیکته های خارجی است.سناریوی آمریکایی براندازی در قطر؛ حلقه مفقوده تنش اخیرملک سلمان اموال زیادی را در جریان سفر رئیسجمهور آمریکا به این کشور هزینه کرده تا علاوه بر آنچه که مطرح شده است، روابط خود با اسرائیل را تقویت کند. از سه سال پیش تاکنون سعودیها چراغ سبز کاخ سفید برای کنار گذاشتن قطر از پروندههای منطقهای را دریافت کردند. گرچه اختلافات فیمابین این دو کشور قدمتی فراتر از این تاریخ دارد ، اما اقدام آمریکا در این رابطه تأثیر زیادی در تیرگی روابط ریاض و دوحه داشته است. ترامپ در سخنرانی خود در نشست سران کشورهای عربی در حالی به صراحت از حماس به عنوان یک جنبش تروریستی یاد کرد که دوحه یکی از افتخارات خود را جذب حماس و وارد کردن آن در روند سازش ها با تدوین منشور جدید این جنبش می داند. از سوی دیگر تفاهم آمریکا و عربستان برای تشدید تنشها در برابر ایران در شرایطی شکل گرفته است که قطر در مذاکرات آستانه در کنار ایران حضور دارد. به این ترتیب می توان گفت یکی از نتایج پول ۴۰۰ میلیارد دلاری عربستان به آمریکا فروش قطر به این کشور است.بسیاری از ناظران و تحلیلگران منطقه ، تغییر مواضع آمریکا را علت خشم قطر از عربستان ارزیابی میکنند. در همین رابطه بسیاری از روزنامههای آمریکایی و غربی مطالبی را در نقد قطر منتشر کرده اند. تازهترین مطالب را مجله فارین پالیسی به قلم جان هانا مسئول سابق وزارت دفاع و خارجه آمریکا و یکی از مشاوران دیک چنی معاون رئیسجمهور اسبق آمریکا منتشر کرده که در آن قطر را به حمایت از تروریسم و تحریک به کشتار آمریکاییها در عراق متهم کرده است. در این مقاله آمده است که قطر گروههای تروریستی را با پول خود مدیریت کرده و سلاح برای مبارزه به سوریه ارسال کرده است. در حالی که پیوند موجود بین حوادث ۱۱ سپتامبر با مقامات و شخصیتهای مطرح سعودی این روزها به بحث ممنوعه در محافل رسانهای آمریکا تبدیل شده، اما این گزارش سعی کرد پای قطر را به این پرونده باز کرده و از اقامت خالد شیخ محمد یکی از طراحان عملیات ۱۱ سپتامبر در دوحه خبر داده و تاکید کرد که قطر زمینههای فرار وی به افغانستان را قبل از اقدام سرویسهای تعدادی آمریکا مبنی بر بازداشت وی فراهم کرد.عبدالباری عطوان تحلیلگر مسائل منطقهای در این رابطه مینویسد که سناریویی با چراغ سبز آمریکا جهت انجام عملیات تغییر در حاکمیت قطر در دست اجرا است و اتفاقاتی که در شرایط حاضر رخ میدهد، آماده سازی جهت انجام این سناریو است. عطوان می افزاید که گرچه هیچ تأییدی برای این سناریو وجود ندارد، اما امکان آن بعید به نظر نمیرسد. این موضوع هنگامی عادی تر نشان داده می شود که می بینیم در گذشته نیز تلاشهایی از سوی برخی کشورهای منطقه از جمله عربستان و امارات و مصر برای برکناری وزیر سابق قطر و روی کار آوردن مجدد پدرش در سال ۱۹۹۶ صورت گرفته بود و آنها با پول و سلاح و نظامیان خود در این کودتای ناموفق حضور داشتند.گرچه شدت گرفتن ناگهانی تنش بین قطر و کشورهای حاشیه خلیج فارس و سایر کشورهای تحت پرچم عربستان در منطقه غافلگیرکننده بود ، اما اصل اختلافات برای کسی عجیب نبود. پاسخ به این سؤال که آیا اختلافات موجود قربانی را در حد یکی از رژیم های عربی منطقه خواهد داشت یا نه، زود است. اما چیزی که مسلم است، اینکه تشدید این درگیری ها ، تلاش های ترامپ در تشکیل ناتوی به ظاهر اسلامی و عربی جهت مقابله با نفوذ ایران و کشورهای منطقه را زیر سوال برد.منبع : مشرق |
![]() |
↧
↧
به گزارش ندای انقلاب، "زبیگنیو برژینسکی" استراتژیست و تئوریسین معروف آمریکایی که در دوره متلاطم دولت ۴ ساله جیمی کارتر رئیسجمهور اسبق آمریکا مشاور امنیت ملی کاخ سفید بود، شب گذشته (جمعه) در بیمارستانی در ایالت ویرجینیای آمریکا در سن ۸۹ سالگی درگذشت.آنچه در ادامه از نظرتان میگذرد بخش چهارم معرفی ژنرالهای جنگ نرم است که اختصاص به معرفی زبیگنیو برژینسکی از اصلیترین استراتژیستهای دنیای غرب دارد و به بهانه مرگ برژینسکی بازنشر میشود.تاریخ تولد:۲۸ مارس ۱۹۲۸سوابق علمی ۵۰-۱۹۴۹؛ دانشگاه مکگیل، دورههای کارشناسی و کارشناسی ارشد ۱۹۵۳؛ دانشگاه هاروارد، دوره دکتری ۶۰-۱۹۵۳؛ دانشگاه هاروارد، عضو هیئت علمی ۸۹-۱۹۶۰؛ دانشگاه کلمبیا، عضو هیئت علمی عضو برجسته مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل[۱] عضو افتخاری مؤسسه تحصیلات بینالملل[۲] عضو هیئت بینالملل در پروژه آمریکا/خاورمیانه عضو هیئت مشاورین بینالملل، نشریه ژورنال دموکراسی[۳] عضو افتخاری آکادمی علوم سیاسی[۴] سرپرست پیشین بنیاد ملی دموکراسی[۵] عضو برجسته شورای آتلانتیک عضو برجسته شورای روابط خارجی عضو هیئت رئیسه عفو بین الملل[۶] عضو افتخاری شورای مشاوره در شورای آمریکا ترکیه[۷] مدیر (و بنیانگذار) کمیته مشاوره آمریکا ـ اوکراین[۸] مدیر بنیاد لهستان ـ آمریکا[۹]مناصب دولتی دهمین مشاور امنیت ملی آمریکا (۸۱-۱۹۷۷) عضو کمیسیون جنگ شیمیایی[۱۰] در دولت رئیس جمهور جان اف. کندی (۱۹۸۵) مشاور لیدون جانسون[۱۱] معاون جرج دبلیو. بوش در کارگروه ویژه امنیت ملی[۱۲] (۱۹۸۸) عضو ستاد مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری هربرت همفری[۱۳]، مدیر کارگروه سیاست خارجی (۱۹۶۸) مدیر کمیسیون سه جانبه (۷۶-۱۹۷۳) عضو کمیسیون طراحی استراتژی جامع بلند مدت در وزارت دفاع/شورای امنیت ملی[۱۴] (۸۸-۱۹۸۷) عضو هیئت مشاوران اطلاعات خارجی[۱۵] در دولت ریگان (۸۹-۱۹۸۷)برژینسکی، در زمره برجستهترین سیاستمدارن، ژئواستراتژیستها و دولتمردان آمریکا قرار میگیرد. برجستهترین سمت دولتی وی مربوط به سالهای ۱۹۷۷ تا ۱۹۸۱ میشود که در نقش مشاور امنیت ملی آمریکا، به رئیس جمهور جیمی کارتر خدمت کرد.از جمله مهمترین حوادث دوران فعالیت وی در دفتر مشاور امنیت ملی رئیس جمهور میتوان به این موارد اشاره کرد: عادی سازی روابط آمریکا با جمهوری خلق چین (و قطع رابطه با جمهوری چین - مستقر در تایوان) امضای معاهده منع تکثیر تسلیحات استراتژیک[۱۶] کارگزاری و میانجیگر معاهده کمپ دیوید گذار ایران به عنوان یکی از دولتهای وابسته به آمریکا، به جمهوری اسلامی کاملاً ضد غربی؛ تلاش برای حمایت از جنبشهای اعتراضی اروپای شرقی و به کار گرفتن حربه حقوق بشر به منظور تضعیف نفوذ اتحادیه جماهیر شوروی در این منطقه؛ حمایت از مجاهدین افغانستان و تأمین مالی ایشان در واکنش به استقرار نیروهای شوروی در آن منطقه و مسلح کردن شورشیها برای مقابله با اتحادیه جماهیر شوروی (این اقدام یا در جهت بازدارندگی صورت گرفت یا عمل متعمدانهای بود که به منظور تحریک شوروی برای انجام این حمله صورت گرفت ـ شاید هم بتوان هر دوی این دلایل متناقض را نظرات مختلف مقامات وقت آمریکا قلمداد کرد) امضای معاهدات توریخوس ـ کارتر[۱۷]، که کنترل آشکار آمریکا بر کانال پاناما را از سال ۱۹۹۹ به بعد، ملغی ساخت.تحصیلاتبرژینسکی از سال ۱۹۵۳ تا ۱۹۶۰ در دانشگاه هاروارد و از ۱۹۶۰ تا ۱۹۸۶ در دانشگاه کلمبیا، جایی که مؤسسه امور کمونیستی[۱۸] را اداره میکرد، تحصیل کرد. وی تا پایان عمر استاد سیاست خارجی در دانشکده مطالعات بینالمللی پیشرفته پاول اچ. نیتز[۱۹]، در دانشگاه جان هاپکینز در واشنگتن دی. سی و به عنوان کارشناس در مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل[۲۰] مشغول به فعالیت بود؛ علاوه بر این وی عضو برجسته چندین کارگروه و شورای تخصصی نیز بود.وی به عنوان یک کارشناس در طول سالیان دراز نظریات بنیادینی را در باب روابط بینالملل و ژئواستراتژی مطرح ساخته است. در طول دهه ۱۹۵۰ روی نظریه تمامیتخواهی کار کرد. در دهه ۱۹۶۰ روی فهم هر چه بیشتر شیوه عمکرد بلوک شوروی متمرکز شد و به شرح و بسط نظریه زوال اتحادیه جماهیر شوروی پرداخت.وی به عنوان یک کارشناس در طول سالیان دراز نظریات بنیادینی را در باب روابط بینالملل و ژئواستراتژی مطرح ساخته است بیوگرافیسالهای نخستینزبیگنِو برژینسکی، در ۲۸ مارس ۱۹۲۸ در شهر ورشو لهستان متولد شد. خانواده وی که نشان ترابی[۲۱] را به خود اختصاص میدهند، اصالتاً از اهالی برژزانی[۲۲] گالیسیا[۲۳] بودند. به نظر میرسد عنوان خانوادگی وی از نام همین شهر برداشت شده است. پدر برژینسکی، تادوسز برژینسکی،[۲۴] یک دیپلمات لهستانی بود که از سال ۱۹۳۱ تا ۱۹۳۵ به آلمان اعزام شد. از سال ۱۹۳۶ تا ۱۹۳۸، تادوسز برژینسکی به اتحادیه جماهیر شوروی گسیل داشته شد که دقیقاً مقارن با تصفیه بزرگ[۲۵] جوزف استالین بود؛ در سال ۱۹۳۸، تادوسز برژینسکی مأموریت یافت به کانادا سفر کند.زندگی شخصیزبیگنیو برژینسکی با یک مجسمه ساز چک ـ آمریکایی به نام امیلی بنیس[۲۶] (نوه دومین رئیس جمهور چکاسلواکی، ادوارد بنیس) ازدواج کرد و از او صاحب سه فرزند شد. پسر او مارک برژینسکی (متولد ۱۹۶۵)، یک وکیل است که در شورای امنیت ملی کلینتون خدمت کرد و کارشناس مسائل روسیه و جنوب شرق اروپا بود. وی همچنین از شرکای شرکت مکگویر وودز[۲۷] میباشد. میکا برژینسکی، دختر وی (۱۹۶۷)، مجری تلویزونی است و اجرای برنامه صبحگاهی شبکه اماسانبیسی، یعنی مورنینگ جو[۲۸] را بر عهده دارد. پسر کوچکتر او ایان برژینسکی[۲۹] معاون وزیر دفاع در امور اروپا و ناتو بود و کارفرمایی شرکت بوز آلن همیلتون[۳۰] را بر عهده دارد. ایان برژینسکی به عنوان عضو برجسته برنامه امنیت بینالمللی[۳۱] و کارشناس گروه مشاورین استراتژیک شورای آتلانتیک،[۳۲] نیز فعالیت میکند. از جمله مهمترین اقدامات وی در دوران تصدیگری معاونت وزیر امور خارجه در امور سیاست گذاری اروپا و ناتو (۲۰۰۵-۲۰۰۱) میتوان به افزایش اعضای ناتو در سال ۲۰۰۴، تقویت و بازسازی ساختار فرماندهی نیروهای متحده، توانمند سازی نیرو واکنش سریع ناتو و هماهنگ کردن ارتش اروپا برای کمک به عملیاتهای آمریکا و ناتو در عراق، افغانستان و بالکان، اشاره کرد.برادران برژینیسکی در کنار مادرپیشینه پس از به اتمام رساندن مقاطع ابتدایی تحصیل در مونترال، برژینسکی وارد در سال ۱۹۴۵ وارد دانشگاه مکگیل[۳۳] شد و هر دو مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را (به ترتیب در سالهای ۱۹۴۹ و ۱۹۵۰) از این دانشگاه کسب کرد. پایاننامه دوره کارشناسی ارشد وی روی ملیتهای مختلف اتحادیه جماهیر شوروی تمرکز داشت. برژینسکی در نظر داشت که در رشته پدر خود در انگلستان ادامه تحصیل داده و خود را برای فعالیت در عرصه دیپلماتیک در کانادا، آماده کند؛ اما از آنجا که بورسیه شامل حال او نمیشد (زیرا این بورسیه تنها برای اتباع انگلیسی فراهم بود) نقشه او برای ادامه راه پدر، به نتیجه نیانجامید. پس از آن، برژینسکی به دانشگاه هاروارد رفت و برای اخذ مدرک دکتری خود به موضوع اتحادیه جماهیر شوروی پرداخت و سعی کرد ارتباط میان انقلاب اکتبر، ولادمیر لنین و اقدامات جوزف استالین را تبیین و تحلیل کند؛ بالاخره در سال ۱۹۵۳ مدرک دکتری خود را کسب کرد. در همان سال به مونیخ سفر کرد و با ژان نواک ـ یزیورانسکی،[۳۴] مدیر میز لهستانی رادیو آزاد اروپا[۳۵] ملاقات کرد. وی پس از آن در سال ۱۹۵۶ با همکاری کارل فردریش[۳۶] مفهوم توتالیتاریزم را مطرح نمود و آن را به عنوان ویژگی بسیار قابل انتقاد به شوروی نسبت داد.برژینسکی در مقام استاد دانشگاه هاروارد، سیاست عقبگرد[۳۷] دووایت آیزنهاور[۳۸] و جان فاستر دالس[۳۹] را به باد انتقاد گرفت؛ وی مدعی شد که خصومت و رقابت اروپای شرقی را هر چه بیشتر به سمت شوروی سوق میدهد. اعتصاب مردم لهستان و انقلاب مجارستانیها در سال ۱۹۵۶، دلایلی بر صحت دعوی برژینسکی بودند که مردم اروپای شرقی میتوانند به تدریج بر سلطه شوروی غلبه کنند.در سال ۱۹۵۸ وی تابعیت آمریکا را به دست آورد و به یک شهروند آمریکایی تبدیل شد؛ با این حال بنا بر قوانین لهستان، تابعیت لهستانی وی همچنان حفظ میشد. علیرغم اینکه سالهای بسیاری به همراه خانواده خود در کانادا سکونت داشت، اما برژینسکی هرگز به تابعیت کانادا درنیامد.در سال ۱۹۵۹ برژینسکی شرایط تدریس در هاروارد را احراز نکرد، لذا به نیویورک رفت و در دانشگاه کلمبیا مشغول به تدریس شد. در آنجا بود که کتاب «بلوک شوروی: اتحاد و منازعه»[۴۰] را به نگارش درآورد و در آن به کاوش اوضاع و احوال اروپای شرقی پس از آغاز جنگ سرد پرداخت. وی همزمان به عضویت [مؤسسه] شورای روابط خارجی[۴۱] در نیویورک درآمد و در نشستهای گروه بیلدربرگ[۴۲] شرکت جست؛ در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۶۰ آمریکا، برژینسکی مشاور مبارزات انتخاباتی جان اف. کندی بود و از سیاست عدم عقبگرد در قبال حکومتهای اروپای شرقی حمایت میکرد.در انتخابات ریاست جمهوری ۱۹۶۰ آمریکا، برژینسکی مشاور مبارزات انتخاباتی جان اف. کندی بودبرژینسکی در ادامه همچنان بر «تشنج زدایی» تأکید داشت و مقاله «حضور مسالمات آمیز در اروپای شرقی»[۴۳] را در نشریه فارن افیرز[۴۴] منتشر نمود. پس از بحران موشکی کوبا، وی همچنان از سیاستهای عدم عقبگرد حمایت میکرد، بر این اساس که چنین سیاستهایی میتواند ملتهای اروپای شرقی را نسبت به واهمهی پوشالی که از آلمان متجاوز دارند، به خود آگاهی برساند و ترس مردم اروپای غربی را از حکومت مشترک یک ابر قدرت که بر اساس کنفرانس یالتا شکل گرفت، فرو بریزد.در سال ۱۹۶۴، برژینسکی از حامیان لیندون جانسون بود و سیاستهای جامعه بزرگ[۴۵] و حقوق مدنی را تبلیغ میکرد. همزمان شاهد آن بود که رهبری شوروی، پس از برکناری خوروشچوف، از هرگونه خلاقیت و ابتکار عملی خالی شده است. برژینسکی از طریق ژان نواک ـ یزیورانسکی با آدام میچنیک[۴۶] ملاقات کرد؛ میچنیک در آن زمان یکی از اعضای حزب کمونیست به شمار میرفت و بعدها به فعالی برجسته در نهضت اتحاد لهستان[۴۷] تبدیل شد.برژینسکی همچنان از ایده برقراری ارتباط با حکومتهای اروپای شرقی حمایت میکرد و رویکرد دیگاول[۴۸] را که به «اروپایی از آتلانتیک تا اورال» معتقد بود، خطرناک میدانست. وی همچنین از حامیان جنگ ویتنام بود. از سال ۱۹۶۶ تا ۱۹۶۸، برژینسکی به عنوان یکی از اعضای شورای سیاست گذاری[۴۹] در وزارت خارجه آمریکا مشغول به کار بود (سخنرانی جانسون در هفتم اکتبر ۱۹۶۶ با عنوان «برقراری ارتباط»، تحت تأثیر سخنان و نظرات برژینسکی صورت گرفت).حوادث چکاسلواکی بیش از پیش صحت انتقادهای برژینسکی از موضع خصمانهای که راستها در قبال حکومتهای شرق اروپا اتخاذ کرده بودند، آشکار ساخت. خدمت او به دولت جانسون و سفرهای مهم وی به ویتنام برژینسکی را به دشمن شماره یک چپ جدید تبدیل کرد؛ این در حالی بود که وی از اعلامیه پیوستن آمریکا به جنگ حمایت کرد.در مبارزات انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۹۶۸ آمریکا، برژینسکی ریاست کارگروه تخصصی سیاست خارجی هابرت همفری[۵۰] را بر عهده داشت. او به همفری سفارش کرد که برخی از سیاستهای رئیس جمهور جانسون را کنار بگذارد، به ویژه سیاستهای مربوط به ویتنام، خاورمیانه و اتحادیه جماهیر شوروی.برژینسکی پیشنهاد کنفرانس پان اروپایی را ارائه کرد؛ این ایده به تدریج در سال ۱۹۷۳ به بار نشست و منجر به شکل گیری کنفرانس امنیتی و همکاری در اروپا[۵۱] شد. همزمان وی به یکی از منتقدین جدی سیاست تشنج زدایی نیکسون ـ کیسینجر و نیز مصالحت جویی مکگاورن، تبدیل شد.در سال ۱۹۶۴، برژینسکی از حامیان لیندون جانسون بود و سیاستهای جامعه بزرگ و حقوق مدنی را تبلیغ میکرددر سال ۱۹۷۰ برژینسکی کتاب «مابین دو دوره: نقش آمریکا در دوره تِکنِترونیک»[۵۲] را به نگارش درآورد؛ وی در این کتاب مدعی شد که لازم است کشورهای توسعه یافته سیاستی هماهنگ را در پیش گرفته تا از این طریق با بیثباتی جهانی که ناشی از نابرابری اقتصادی روز افزون است، مقابله کنند. بر اساس دعوی مطرح شده در این کتاب، برژینسکی کمیسیون سهجانبه[۵۳] را به کمک دیوید راکفلر[۵۴] بنیان نهاد و از سال ۱۹۷۳ تا ۱۹۷۶ سرپرستی آن را بر عهده گرفت. کمیسیون سهجانبه گروهی از سیاستمداران، تجار برجسته و اساتید دانشگاهی را از آمریکا، اروپای شرقی و ژاپن گرد هم میآورد. هدف ظاهری این کمیسیون تقویت روابط میان سه منطقه دنیای کاپیتالیسم بود که به لحاظ پیشرفت صنعتی در اوج قرار داشتند. برژینسکی همچنین جیمی کارتر، فرماندار ایالت جرجیا را به عنوان عضوی دیگر به این گروه دعوت کرد.ارتباط با حکومتجیمی کارتر در سال ۱۹۷۶ خود را به عنوان کاندید انتخابات ریاست جمهوری و «دانشآموز کنجکاو» برژینسکی معرفی کرد. برژینسکی از اواخر سال ۱۹۷۵ در سمت مشاور سیاست خارجی کارتر مشغول به کار شد. وی یکی از منتقدین جدی اتکای بیش از حد نیکسون ـ کسینجر بر تشنج زدایی بود؛ چرا که از نگاه وی چنین سیاستی مطلوب اتحادیه جماهیر شوروی بود در حالی که از نگاه او پروسه هلسینکی[۵۵]، که بر حقوق بشر، قوانین بینالمللی و برقراری ارتباط مسالمتآمیز با اروپای شرقی تأکید داشت، سیاستی صحیح تلقی میشد. در واقع انتخاب برژینسکی واکنش دموکراتها به هنری کسینجر جمهوری خواه بود. کارتر با مطرح ساختن رویکرد سهجانبه در سیاست خارجی به مبارزه با رویکرد تشنجزدایی فورد رفت.کارتر پس از پیروزی در انتخابات سال ۱۹۷۶، برژینسکی را به سمت مشاور امنیت ملی خود برگزید. یک سال پیش از این، شورشهای کارگری گستردهای لهستان را فرا گرفت که بنیان نهضت اتحاد لهستان را فراهم آورد. برژینسکی کار خود را با تأکید بر حقوق بشر در بیانیه هلسینکی شروع کرد که اندکی پس از آن منجر به شکل گیری گروه فصل ۷۷[۵۶] در چکاسلواکی شد.کارتر پس از پیروزی در انتخابات سال ۱۹۷۶، برژینسکی را به سمت مشاور امنیت ملی خود برگزیدبرژینسکی همچنین در نگارش سخنرانی آغاز به کار کارتر دست داشت و از این طریق توانست پیام مثبت خود را به گوش معترضین شوروی برساند. شوروی و رهبران اروپای غربی به این اقدام اعتراض کرده و آن را بر خلاف «دستورالعمل تشنجزدایی» دانستند که نیکسون و کسینجر وضع کرده بودند. برژینسکی در مقابل دیگر اعضای حزب دموکراتیک که خود نیز در آن عضو بود، برخاست. این افراد با چنین تفسیری از تشنجزدایی مخالف بودند از جمله سایروس ونس[۵۷] وزیر امور خارجه وقت. ونس اعتقاد داشت نباید به منظور جلب موافقت شوروی برای توافق با مذاکرات منع گسترش تسلیحات استراتژی، بیش از حد بر حقوق بشر تأکید کرد. در حالی که برژینسکی معتقد بود هر دوی این اقدامات میبایست همزمان با هم صورت گیرند. برژینسکی پس از این دستور داد فرستندههای رادیو آزاد اروپا، قدرت و حیطه پخش برنامه خود را افزایش دهند؛ اقدامی که دقیقاً عکس سیاستهای نیکسون ـ کسینجر بود.هلموت اشمیت،[۵۸] صدر اعظم آلمان غربی، نسبت به دستور کار برژینسکی اعتراض کرد و حتی خواهان حذف پایگاه رادیو آزاد اروپا از خاک آلمان شد.وزارت امور خارجه حمایتهای برژینسکی از معترضان آلمان شرقی را خطرناک قلمداد میکرد و از اینکه کارتر در اولین سفر خارجی خود به لهستان سفر کند، به شدت مخالف بود. با این حال کارتر به ورشو رفت و با کاردینال استفان ویسزینسکی[۵۹] ملاقات کرد (به رغم مخالفتهای سفیر آمریکا در لهستان) و کلیسای کاتولیک روم را جایگاه مشروع حرکت اعتراضی نسبت به حاکمیت کمونیسم بر لهستان اعلام کرد.در سال ۱۹۷۸ اختلافات برژینسکی و ونس در مورد سیاست خارجی کارتر به اوج خود رسید. ونس خواهان آن بود که مسیر تشنجزدایی به همان نحوی که نیکسون ـ کسینجر مهندسی کرده بودند و با تأکید بر کنترل تسلیحات، ادامه یابد. برژینسکی بر این باور بود که تشنجزدایی شوروی را در آنگولا و خاورمیانه جسورتر میسازد و لذا خواهان تقویت توانمندی نظامی و پافشاری بر اهرم حقوق بشر بود؛ ونس، وزارت امور خارجه و رسانهها، برژینسکی را به عنوان فردی که خواهان تجدید جنگ سرد است، آماج انتقادات خود قرار دادند.برژینسکی در سال ۱۹۷۸ به کارتر پیشنهاد کرد که با جمهوری خلق چین ارتباط برقرار کند و در همان سال به پکن سفر کرد تا بستر مناسبی را برای عادی سازی روابط میان این کشور فراهم سازد. همچنین در سال ۱۹۷۸ کاردینال کارول وویتیلا[۶۰] به عنوان پاپ ژان پل دوم برگزیده شد ـ بسیاری بر این باور بودند که برژینسکی انتخاب او را زمینه چینی کرد.برژینیسکی در کنار سایروس ونسانقلاب ایران و حادثه طبسسال ۱۹۷۹ شاهد دو رویداد استراتژیک مهم و عمده بود: سرنگونی شاه ایران (یکی از مهمترین متحدین آمریکا) و حمله شوروی به خاک افغانستان.انقلاب مردم ایران منجر به بحران گروگان گیری درایران شد، که در آخرین روزهای ریاست جمهوری کارتر روی داد. برژینسکی پیش از این حمله شوروی را پیشبینی کرده بود و با تقویت عربستان سعودی، پاکستان و جمهوری خلق چین، استراتژی را طراحی کرد تا حضور شوروی را در این منطقه تضعیف کند.برژینسکی با بهره برداری از فضای ناامنی که به وجود آمده بود، آمریکا را به سمت تکثیر تسلیحات نظامی و تقویت ساز و کار استقرار سریع نیروها[۶۱]، سوق داد ـ سیاستی که در حال حاضر بیشتر به دولت رونالد ریگان نسبت داده میشود. در سال ۱۹۸۰، برژینسکی عملیات پنجه عقاب[۶۲] را به منظور آزاد سازی گروگانهای آمریکایی در ایران طراحی و در آن از واحد نظامی دلتا فورس[۶۳]، که به تازگی ایجاد شده بود و دیگر واحدهای نیروهای ویژه[۶۴] استفاده کرد. این مأموریت با وضع اسفباری شکست خورد و ونس، از سمت وزارت امور خارجه استعفا داد.پس از حادثه طبس، برژینسکی به شدت مورد انتقاد مطبوعات قرار گرفت و به منفورترین چهره در دولت کارتر تبدیل شد. ادوارد کندی به عنوان نامزد دموکراتها، در انتخابات سال ۱۹۸۰ کارتر را به چالش کشید و برژینسکی را به شدت به انتقاد گرفت. تفرقه و انشعاب در حزب و اقتصاد راکد داخلی به شدت کارتر را تحت فشار قرار داد و سبب شد در انتخابات شکست بخورد؛ علیرغم این انتقادات در سال ۱۹۸۱ کارتر مدال آزادی ریاست جمهوری[۶۵] را به برژینسکی اعطا کرد.پس از حادثه طبس، برژینسکی به شدت مورد انتقاد مطبوعات قرار گرفت و به منفورترین چهره در دولت کارتر تبدیل شدپس از کناره گیری از قدرتبرژینسکی ارتباطی ترکیبی با دولت ریگان برقرار کرد. از یک سو، از این دولت به عنوان بدیلی برای مصلحت طلبی دموکراتها حمایت میکرد، اما از سوی دیگر تأکید بیش از حد این دولت را بر ضوابط سیاه و سفید در سیاست خارجی، قابل انتقاد میدانست.وی همچنان درگیر امور لهستان بود؛ اعمال حکومت نظامی در سال ۱۹۸۱ در این کشور و حمایت اروپای غربی از چنین اقدامی تحت عنوان برقراری ثبات، به شدت مورد انتقاد وی قرار گرفت. برژینسکی پیش از سفر معاون رئیس جمهور وقت، یعنی جرج دبلیو. اچ. بوش به لهستان در سال ۱۹۸۷ برای کمک به نهضت اتحاد لهستان، اطلاعات لازم را در اختیار وی قرار داد.در سال ۱۹۸۵، در دولت ریگان، برژینسکی یکی از اعضای کمیسیون تسلیحات شیمیایی رئیس جمهور بود. از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۸ وی در شورای امنیت ملی آمریکا ـ کمیسیون استراتژی کلان و بلند مدت وزارت دفاع[۶۶] ـ خدمت میکرد. از سال ۱۹۸۷ تا ۱۹۸۹ نیز در جمع هیئت مشاورین اطلاعاتی خارجی رئیس جمهور[۶۷]، مشغول به کار بود.برژینیسکی در کنار ویکتور یوچنکودر سال ۱۹۸۸، برژینسکی معاونت بوش را در کارگروه مشاوره امنیت ملی[۶۸] بر عهده داشت و از بوش برای ریاست جمهوری حمایت کرده و ارتباط خود را با حزب دموکرات قطع کرد. در همان سال کتاب «شکست بزرگ» را منتشر ساخت و در آن شکست اصلاحات میخائیل گرباچوف رئیس جمهور شوروی و فروپاشی این کشور را ظرف چند دهه آتی، پیشبینی کرد. وی در این کتاب پنج احتمال برای آینده اتحادیه جماهیر شوروی مطرح میکند:۱. پلورالیزه کردن موفقیت آمیز جامعه۲. بحران طولانی مدت۳. تجدید رکود و حرکت به سمت انحطاط۴. کودتا (توسط ک.گ.ب یا ارتش شوروی)۵. سرنگونی کامل رژیم کمونیستیاز نگاه او با توجه به اوضاع و احوال آن زمان «فروپاشی در مقایسه با بحران طولانی مدت، گزینه محتملتری» بود. وی همچنین پیشبینی کرد که به احتمال ۵۰ درصد در سال ۲۰۱۷ همچنان رگههایی از کمونیسم در اتحادیه جماهیر شوروی باقی بماند. نظام شوروی در پی ناکامی مسکو در ممانعت از اعلام استقلال لیتوانی، جنگ ناگورنو ـ قرهباغ در اواخر دهه ۱۹۸۰ و ناآرامی و خونریزی در دیگر جمهوریها، در سال ۱۹۹۱ از هم فروپاشید. این سرانجام، کمتر از آن چیزی بود که برژینسکی و دیگران پیشبینی کرده بودند.در سال ۱۹۸۹ کمونیستها نتوانستند از نیروهای خود در لهستان حمایت کنند و نهضت اتحاد لهستان در انتخابات عمومی پیروز شد. چندی بعد در همان سال، برژینسکی به روسیه سفر کرد و از نماد یادبود قتلعام کاتین [۶۹] (که توسط ارتش سرخ استالین انجام شده بود) دیدن کرد. ده روز پس از این، دیوار برلین فرو ریخت و حکومتهای تحت حمایت شوروی در شرق اروپا به تدریج متزلزل شدند.برژینسکی در سال ۱۹۹۰، سرخوشیهای ناشی از اوضاع و احوال پس از جنگ سرد را بسیار خطر آفرین اعلام کرد. وی صراحتاً با جنگ خلیج [فارس] مخالفت کرد و بر این باور بود که آمریکا حمایت بینالمللی را که با شکست اتحادیه جماهیر شوروی به دست آورده است هزینه خواهد کرد و این میتواند خشم و نفرت گستردهای را در میان مردم جهان عرب علیه آمریکا به همراه داشته باشد.وی این رویکرد خود را در کتاب «خارج از کنترل» در سال ۱۹۹۲ تشریح کرد.با این حال در سال ۱۹۹۳ برژینسکی تعلل دولت کلینتون را برای دخالت در جنگ داخلی یوگوسلاوی و اقدام علیه صربها، غیر قابل قبول ارزیابی کرد. وی همچنین علیه جنگ اول روسها علیه چچن سخنرانی کرد و کمیته آمریکایی برقراری صلح در چچن[۷۰] را تأسیس نمود. همزمان با خیزش تدریجی روسیه به سمت توانمندی هر چه بیشتر، برژینسکی روی کار آمدن ولادمیر پوتین، افسر پیشین ک.گ.ب، پس از بوریس یلتسین را نامطلوب و منفی ارزیابی کرد. از این رو، وی به عنوان یکی از حامیان جدی گسترش توانمندی و نفوذ ناتو، به سخنپراکنی پرداخت.برژینسکی روی کار آمدن ولادمیر پوتین، افسر پیشین ک.گ.ب، پس از بوریس یلتسین را نامطلوب و منفی ارزیابی می کردپس از حملات یازده سپتامبر سال ۲۰۰۱، برژینسکی آماج انتقادات کسانی قرار گرفت که پیش از این از تصمیمات وی در ایجاد و حمایت از شبکه مجاهدین افغانستان جانبداری میکردند؛ شماری از افراد این شبکه طالبان و شمار دیگر القاعده را شکل دادند. او نیز با مطرح ساختن اینکه حمله اتحادیه جماهیر شوروی به افغانستان سبب رادیکالیزه شدن یک جامعه مسلمان نسبتاً با ثبات شد، از خود دفاع کرد. با این حال، برژینسکی متهم به آن است که «با تقویت نیروهای افغان، اسباب حمله شوروی را به افغانستان فراهم آورد و پای ایشان را به «دام افغانستان» باز کرد.»برژینسکی یکی از منتقدین جدی «جنگ علیه تروریسم»ی است که دولت جرج دبلیو بوش آغاز کرد. برخی او را به دلیل دوستی با پال ولفویتز و کتابی که در سال ۱۹۹۷ با عنوان «میز شطرنج بزرگ» منتشر کرد، نومحافظه کار میدانند. با این حال در سال ۲۰۰۴ کتاب «انتخاب» را به نگارش درآورد که در واقع شرح و بسط «میز شطرنج بزرگ» بود، اما در آن به شدت از سیاست خارجی جرج دبلیو بوش انتقاد کرد. وی از کتاب «لابی اسرائیلی و سیاست خارجی آمریکا» دفاع کرد و به شدت با حمله آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ مخالف بود.در آگوست سال ۲۰۰۷ برژینسکی از باراک اوباما، کاندیدای دموکرات ریاست جمهوری حمایت کرد. وی در این باره چنین اظهار نظر میکند که «اوباما وجه جدید چالش و لزوم اتخاذ رویکردی جدید را درک کرد و تعریف جدیدی از نقش آمریکا در جهان ارائه کرد.» همچنین گفت: «آنچه که اوباما را برای من جذاب میکند این است که او فهمیده است که ما اکنون در جهانی بسیار متفاوت زندگی میکنیم؛ جایی که باید با طیف وسیع و متنوعی از فرهنگها و مردم مختلف ارتباط برقرار کنیم.»در سپتامبر ۲۰۰۷، اوباما در خلال سخنرانی در مورد جنگ عراق، از برژینسکی به عنوان «یکی از برجستهترین اندیشمندان آمریکا» یاد کرد، اما برخی از مفسرین حامی اسرائیل، انتقادات او را از لابی اسرائیل در آمریکا، زیر سؤال بردند؛ در سپتامبر ۲۰۰۹، برژینسکی در مصاحبهای با دیلی بیست[۷۱]، در پاسخ به این سؤال که رئیس جمهور اوباما در برابر حمله هوایی احتمالی اسراییل به ایران تا چه حد باید مقاومت کند، گفت: «ما به هیچ وجه کودکانی صغیر و ناتوان نیستیم. آنها برای انجام این اقدام باید در گستره هوایی ما در عراق پرواز کنند. آیا قرار است که ما دست روی دست گذاشته و هیچ کاری نکنیم و فقط نظارهگر باشیم.» برخی از مفسرین حامی اسرائیل این اظهارات را مبنی بر آن دانستند که آمریکا برای جلوگیری از حمله به ایران جتهای اسرائیلی را سرنگون خواهد کرد.در سپتامبر ۲۰۰۷، اوباما در خلال سخنرانی در مورد جنگ عراق، از برژینسکی به عنوان "یکی از برجستهترین اندیشمندان آمریکا" یاد کردمشاور امنیت ملی کارترکارتر برژینسکی را به سمت مشاور امنیت ملی خود برگزید، زیرا خواهان قرار گرفتن فردی در این جایگاه بود تا او را از مشاورههای به روز برای تصمیمگیری در عرصه سیاست خارجی، بهرمند سازد. برژینسکی سمت شورای امنیت ملی بازسازی شدهای را بر عهده گرفت که تنها یکی از بازیگران بسیار در عرصه سیاستگذاری خارجی آمریکا بود.تمرکز برژینسکی بر روابط میان شرق و غرب در دولتی که بیشتر بر روابط میان شمال و جنوب و حقوق بشر تأکید داشت، انجام وظیفه را برای او دشوار میساخت.در آغاز کار، کارتر کارمندان شورای امنیت ملی را به نصف و شمار کمیتههای مختلف این شورا را از هشت به دو کمیته، کاهش داد. تمام مسائلی که به شورای امنیت ارجاع داده میشد، توسط یکی از دو کمیته جدید، کمیته بازبینی سیاستها[۷۲] یا کمیته هماهنگیهای ویژه[۷۳]، بررسی میشد. کمیته بازبینی سیاستها بر مسائل خاصی تمرکز داشت و سرپرستی آن به صورت گردشی بود. ریاست کمیته هماهنگیهای ویژه همواره بر عهده برژینسکی بود؛ موقعیتی که برای کسب آن وادار به مذاکره با کارتر شد. کارتر معتقد بود واگزاری تصدی گری تنها یکی از این دو کمیته به رئیس شورای امنیت ملی از نفوذ بسیار و فایق آمدن شورای امنیت ملی بر تصمیمگیریهای دستگاه سیاست خارجی آمریکا جلوگیری میکند؛ امر نامطلوبی که در دوران ریاست کیسینجر بر شورای امنیت ملی دولت نیکسون تجربه شده بود.کمیته هماهنگیهای ویژه موظف به انجام وظایف مختلفی بود که وزارتخانههای مختلف را با یکدیگر مرتبط میساخت، از جمله نظارت بر فعالیتهای اطلاعاتی، ارزیابی کنترل تولید تسلیحات و مدیریت بحران. بخش قابل توجهی از زمان و نیروی کمیته هماهنگیهای ویژه در دوران ریاست جمهوری کارتر، صرف مسائل مربوط به امضای معاهده منع تکثیر تسلیحات استراتژیک شد.نشست شورای امنیت ملی در دوران کارتر تنها ۱۰ بار برگزار شد(در مقایسه با ۱۲۰ نشستی که در ۸ سال ریاست جمهوری نیکسون و فورد برگزار شد). در مقابل کارتر به برگزاری نشستهای غیر رسمی و مکرر اقدام کرد و آن را به مثابه ابزاری مؤثر برای تصمیم سازی میدانست. این جلسات معمولاً با حضور معاون رئیس جمهور، وزرای خارجه و دفاع، برژینسکی و مشاورین ارشد داخلی، برگزار میشد. برژینسکی به صورت هفتگی مسائل و موضوعات مربوط به سیاست خارجی را با رئیس جمهور در میان میگذاشت و پیشنهادات خود را برای انجام اقدامات در خور اوضاع، ارائه میکرد.از همان ابتدای کار، برژینسکی مطمئن بود که ساختار ارتباطاتی جدید شورای امنیت ملی این امکان را به او میدهد تا تأثیر به سزایی بر سیاست خارجی آمریکا داشته باشد. در حالی که به خوبی میدانست کارتر نمیخواهد کیسینجر دیگری در کنار او قرار گیرد، برژینسکی کاملاً مطمئن بود که رئیس جمهور نمیخواهد که ونس هم به دالاس دیگری تبدیل شود و خواهان آن بود که در مورد تصمیمات کلیدی خارجی، شخصاً اظهار نظر کند.برژینسکی مطمئن بود که ساختار ارتباطاتی جدید شورای امنیت ملی این امکان را به او میدهد تا تأثیر به سزایی بر سیاست خارجی آمریکا داشته باشد مامور مخفی رییس جمهوردر دوران ریاست جمهوری کارتر، قدرت برژینسکی به تدریج در حیطه عملیاتی افزایش یافت. وی نقش مأمور مخفی رئیس جمهور را ایفا میکرد. برای مثال، در سال ۱۹۸۷ برژینسکی به منظور ایجاد بستری مناسب برای عادی سازی روابط آمریکا و جمهوری خلق چین، به پکن سفر کرد. درست همانند کسینجر، برژینسکی با سفیر شوروی، دوبریانین[۷۴]، ارتباط شخصی خاص خود را داشت. برژینسکی با به کار گیری شماری از کارمندان خود اوضاع و احوال و مراسلات مختلف وزارت خارجه را بررسی و بازبینی میکرد و در صورت لزوم با در جریان گذاشتن رئیس جمهور و تشخیص وی پیشنهادات لازم را به وزارت خارجه ارائه میداد. وی همچنین یک سخنگوی مطبوعاتی برای خود برگزید و حضور مکرر او در مصاحبههای تلویزیونی او را به چهرهای شناخته شده در نزد مردم تبدیل کرده بود؛ البته میزان شناخت مردم از او به اندازه کیسینجر در دوران ریاست جمهوری نیکسون نبود.اختلاف شدید با سایروس ونسحمله نظامی شوروی به افغانستان در دسامبر ۱۹۷۹ بر وخامت روابط میان ونس و برژینسکی افزود. ونس بر این باور بود که برژینسکی با برقراری ارتباط میان معاهده منع تکثیر تسلیحات استراتژیک و فعالیتهای شوروی و افزایش انتقادات داخلی آمریکا از معاهده شماره دو منع تکثیر تسلیحات استراتژیک، برژنف را به حمله نظامی علیه افغانستان، متقاعد کرده است. درمقابل برژینسکی بعدها اعلام کرد که وی تمام تلاش خود را برای صیانت از «استقلال» افغانستان به کار گرفت اما مخالفتهای وزارت خارجه، اقدامات او را عقیم گذارد. یکی از کارگروههای افغانستان در شورای امنیت ملی گزارشات متعددی در مورد اوضاع نابهسامان سال ۱۹۷۹ منتشر کرد، اما کارتر توجهی به آنها نکرد تا اینکه حمله شوروی تمام تصورات او را در مورد اوضاع و احوال منطقه بر هم زد. پس از این ماجرا بود که وی از تصویب معاهده شماره دو منع تکثیر تسلیحات استراتژیک صرف نظر کرد و سیاستهای ضد شوروی برژینسکی را در دستور کار قرار داد.انقلاب ایران، آخرین تلنگری بود که بر روابط میان ونس و برژینسکی زده شد. با رشد و افزایش ناآرامیها، این دو نظرات اساساً متفاوتی در مورد این تحولات داشتند. برژینسکی خواهان کنترل انقلاب بود و معتقد بود باید با استفاده از اقدام نظامی مانع روی کار آمدن آیتالله خمینی شوند. در حالی که ونس خواهان تعامل و پذیرش جمهوری اسلامی ایران بود. در نتیجه، کارتر نتوانست رویکردی قاطع در مورد ایران اتخاذ کند. با تسخیر سفارت آمریکا در ایران و ماجرای گروگانگیری، حمله شوروی به افغانستان و هر چه عمیقتر شدن بحران اقتصادی، اوضاع و احوال بحرانی سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۰، بحرانیتر شد. در این میان دیدگاههای ضد شوروی برژینسکی بیش از پیش مورد توجه قرار گرفت اما رویکرد او نیز نتوانست از التهاب دولت کارتر بکاهد. ونس در پی عملیات ناموفق نجات گروگانهای آمریکایی در مارس ۱۹۸۰ استعفا داد.انقلاب ایران، آخرین تلنگری بود که بر روابط میان ونس و برژینسکی زده شدمهمترین سیاستگذاریهادر دهه ۱۹۶۰ برژینسکی، که در شورای سیاست گذاری وزارت خارجه مشغول به کار بود، استراتژی رویارویی مسالمتآمیز را به منظور تضعیف بلوک شوروی و تشویق رئیس جمهور جانسون طراحی کرد؛ رویارویی مسالمتآمیز که در اکتبر ۱۹۶۶ به عنوان استراتژی کلان آمریکا پذیرفته شد، تشنجزدایی را در رأس اقداماتی قرار داد که برای تجدید اتحاد آلمان صورت گرفت و از این رو به عنوان اولویت شماره یک آمریکا مطرح شد.در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، یعنی اوج فعالیت در عرصه سیاست، برژینسکی تشکیل کمیسیون سه جانبه را به منظور هر چه نزدیکتر ساختن آمریکا، ژاپن و اروپا کلید زد. این سه بازیگر، به عنوان پیشرفتهترین قدرتهای اقتصادی دنیا، جمعیتی را در خود جای میدادند که همکاری ایشان میتوانست مانع سختی در برابر دنیای کمونیست به وجود آورد.برژینسکی در دوران خدمت خود در کاخ سفید، بر محوریت حقوق بشر به عنوان ابزاری برای قرار دادن اتحادیه جماهیر شوروی در موضع انفعال، تأکید میکرد. وی به همراه جیمی کارتر در کمپ دیوید، به عقد معاهده صلح اسرائیل و مصر کمک کرد. وی با تلاشهای فراوان نهضت اتحاد لهستان و مبارزان افغانی را در برابر حمله شوروی تقویت کرد و به صورت مخفی جنبشهای استقلال طلبانه ملی در اتحادیه جماهیر شوروی را نیز تجهیز نمود. وی نقشی کلیدی در عادی سازی روابط آمریکا و جمهوری خلق چین و پیشرفت همکاریهای استراتژیک مشترک این دو ایفا کرد و روابط مستحکمی را با دنگ ژیائو پِنگ برقرار ساخت.در دهه ۱۹۹۰ طرحی استراتژیک برای صیانت از استقلال اوکراین طراحی کرد؛ از یک سو به منظور جلوگیری از تجدید حیات امپراطوری روسیه و از سوی دیگر به منظور سوق دادن روسیه به سمت اتحاد با غرب تا از این طریق مانع «پلورالیزم ژئوپلیتیکی» روسیه در فضای اتحادیه جماهیر شوروی سابق شود. وی «طرحی برای اروپا» را به منظور گسترش ناتو تا کشورهای حوزه بالتیک پی ریزی کرد. وی همچنین به عنوان نماینده کلینتون به آذربایجان سفر کرد و مقدمات قرارداد خطوط لوله باکو ـ تفلیس ـ جیهان را آماده کرد. سپس به عنوان یکی از اعضای شورای مشاوران افتخاری[۷۵] اتاق بازرگانی آمریکا-آذربایجان[۷۶]، انتخاب شد. برژینسکی با کمک لین کرکلند[۷۷]، توانست بودجه بنیاد آزادی لهستانـآمریکا[۷۸] را، که توسط آمریکا تأمین مالی میشد، از ۱۱۲ میلیون دلار به تدریج تا ۲۰۰ میلیون دلار افزایش دهد.وی همه تلاش خود را به کار گرفت تا آمریکا نقش یک رهبر را در عرصه جهانی ایفا کند؛ البته با اتکا بر ائتلاف سازی و به شدت مخالف سیاستهای یکجانبه گرایانه بود و اعتقاد داشت چنین سیاستهایی اعتبار جهانی آمریکا را نابود میکند و باعث انزوای جهانی آمریکا میشود.برژینیسکی همه تلاش خود را به کار گرفت تا آمریکا نقش یک رهبر را در عرصه جهانی ایفا کندافغانستانبرژینسکی، که به طراحی سیاستهایی سرسختانه علیه اتحادیه جماهیر شوروی شناخته میشد، در سال ۱۹۷۹ تلاشهای جدی را در جهت حمایت از گروه مجاهدین در پاکستان و افغانستان آغاز کرد؛ این تلاشها توسط سرویسهای امنیتی پاکستان و حمایتهای مالی آژانس مرکزی اطلاعات (سیآیاِی) آمریکا و امآیسیکس[۷۹] انگلستان جامه عمل به خود گرفت. بخشی از برنامههای سیآیاِی توسط کارشناسان بخش فعالیتهای ویژه[۸۰] صورت میگرفت که شامل تجهیز، آموزش و راهنمایی مجاهدین افغان میشد. هدف از این سیاست اساساً توانمند سازی اسلام رادیکال و نیروهای ضد کمونیست بود تا از این طریق حزب دموکراتیک خلق افغانستان که سکولار کمونیست و حاکم بر افغانستان بود، سرنگون گردد. از این رو کودتا علیه حافظ الله امین و جنگ قدرت میان اعضای انشعاب پرچم از حزب دموکراتیک خلق افغانستان که مورد حمایت شوروی بود، در نهایت منجر به دخالت نظامی شوروی شد.سالها بعد، در مصاحبهای که آرشیو امنیت ملی سیانان در سال ۱۹۹۷ با برژینسکی ترتیب داد، وی آن استراتژی را که در دولت کارتر علیه شوروی در سال ۱۹۷۹ طراحی شده بود، چنین تشریح کرد:پس از اینکه شوروی وارد خاک افغانستان شد، بلافاصله یک روند دوگانه را آغاز کردیم. اولین روند واکنشها و تحریمهایی را در بر میگرفت که اتحادیه جماهیر شوروی را هدف قرار میداد و هم وزارت خارجه و هم شورای امنیت ملی فهرست بلند بالایی از تحریمهایی که میبایست اتخاذ میشد تهیه و اقداماتی را که میتوانست هزینههای شوروی را افزایش دهد طراحی کردند. روند دوم اقدامات منجر به سفر من به پاکستان یک ماه پس از حمله شوروی به افغانستان شد؛ هدف از این سفر انجام هماهنگی لازم برای اقدامی مشترک با پاکستانیها بود؛ در این اقدام تلاش میشد زمان درگیری و تلفات شوروی تا آنجا که ممکن است بالا برود. از این رو هماهنگیهایی نیز با سعودیها، مصریها، انگلستان و چین صورت گرفت و از منابع مختلف تسلیحات لازم را در اختیار مجاهدین قرار دادیم ـ برای مثال مقداری تسلیحات ساخت شوروی از مصر و چین تهیه شد. حتی مقداری سلاح از حکومت کمونیستی چکاسلواکی تهیه کردیم؛ آمادگی پذیرش انگیزههای مادی، این حکومت کمونیستی را در برابر خواسته ما تسلیم کرد. همچنین با توجه به فساد گسترده در میان ارتش شوروی، در برخی موارد از خود ارتش شوروی در افغانستان برای مجاهدین سلاح خریداری شد.میلت بِردن[۸۱] در کتاب «دشمن اصلی»[۸۲] مینویسد که برژینسکی در سال ۱۹۸۰، با عقد قراردادی با ملک خالد، پادشاه عربستان سعودی، از او تعهد گرفت تا کمکهای آمریکا را به دست افغانها برساند و اطمینان حاصل کرد که بیل کیسی[۸۳] در دولت ریگان همچنان انجام این قرارداد را پیگیری میکند.در سال ۱۹۷۹ تلاشهای جدی را در جهت حمایت از گروه مجاهدین در پاکستان و افغانستان آغاز کردبنابر برخی اظهارات سیاست، آمریکا در این باره که حتی برای خود مجاهدین افغان نیز ناشناخته بود، بخشی از یک استراتژی کلان بود که قرار بود «شورویها را به انجام یک حمله نظامی تشویق کند.» در این میان مصاحبهای با مشاور امنیت ملی یعنی برژینسکی به چشم میخورد که در آن از قول او گفته شده است که کمکهای آمریکا به مجاهدین پیش از حمله شوروی، اقدامی بود به منظور تشویق شورویها به انجام این حمله. برژینسکی شخصاً صحت این مصاحبه را تکذیب کرد. بنا بر گفتههای برژینسکی، یک کارگروه کارشناسان مسائل افغانستان در شورای امنیت ملی با تهیه گزارشهای متعددی از اوضاع نابه سامان افغانستان در سال ۱۹۷۹ خبر داد، اما رئیس جمهور کارتر توجهی به این مطالب نکرد تا اینکه حمله شوروی به خاک افغانستان تصورات او را از اوضاع و احوال منطقه، بر هم زد. برژینسکی مدعی شده است که آمریکا پیش از آغاز حمله «رسمی»، کمکهای مالی اندک و ادوات ارتباطاتی مختصری برای مجاهدین فراهم آورد که این اقدام تنها واکنشی بود به استقرار نیروهای شوروی در مرز افغانستان و کودتای ۱۹۷۸ و هدف آن بود که از تجاوزگری و تعدی هر چه بیشتر شوروی در این منطقه جلوگیری به عمل آید. بنا بر مطالب دو سندی که از حالت محرمانه خارج شدهاند، اندکی پیش از حمله شوروی، کارتر با امضای اسناد مذکور «فراهم آوردن کمک لازم برای مجاهدین افغان را به صورت یک جانبه یا از طریق کشور ثالث چه در قالب کمکهای مالی و چه به صورت کمکهای غیر مالی» تأیید کرد و دستور داد «تبلیغات مخفی» در «سراسر دنیا» به منظور «تضعیف» حکومت چپ در افغانستان صورت گیرد و «آن را مستبد و آلت دست اتحادیه جماهیر شوروی» و «تلاش مجاهدین افغان را در جهت باز پس گیری استقلال کشورشان» جلوه دهند.بهرحال شکی وجود ندارد که برژینسکی از فراهم آوردن کمک نظامی برای مجاهدین حمایت میکرد، در حالی که وزارت خارجه تحت زمامت ونس به دنبال یک راه حل مسالمتآمیز بود.فرانسیس فوکویاما در کنار برژینیسکیبرژینسکی خواهان تجهیز مجاهدین بود چرا که مدعی بود که «میبایست هر چه زودتر این منازعه با پایان برسد.» اما «در مورد آغاز این حمله به هیچ وجه خود را مقصر نمیداند» و تصریح میکند «حتی اگر ما به مجاهدین کمک نمیکردیم آنها بدون این کمک به مبارزات خود ادامه میدادند چرا که پول بسیاری را از دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس جذب کرده بودند. آنها به این دلیل که ما از ایشان خواستیم، دست به اسلحه نبردند. آنها مبارزند و خواهان استقلال. بنابراین نمیتوانند حضور نظامیان مسلح را در خاک کشور خود تحمل کنند. تأمین سلاح و تجهیز ایشان گامی مهم در جهت شکست دادن شوروی بود و تا آنجا که به من مربوط میشود، این اقدام، اقدام صحیحی بود.» وی در پاسخ به این سؤال که «بنابراین آمریکا پس از اینکه روسها حمله خود را آغاز کردند به کمک مجاهدین شتافت نه پیش از آن؟» گفت: «کمکهای نظامی؟ مسلماً بعد از حمله. هیچ شکی در این باره نیست. اگر باور ندارید سندی را بر خلاف این گفته ارائه کنید[!].»یکی از پرهزینهترین و طولانیترین عملیاتهای مخفی سیا، کمکهای نظامی این سازمان به مجاهدین افغانستان بود. سیا کمکهای خود را از طریق سرویس مخفی پاکستان، یعنی سرویس اطلاعات داخلی[۸۴] به دست مجاهدین بنیاد گرای افغانستان میرساند. این عملیات، عملیات سیکلون[۸۵] نام گرفت. رقمی بین ۳ تا ۲۰ میلیارد دلار آمریکا برای تجهیز و آموزش این نیروها هزینه شد. گفته میشود اسامه بنلادن نیز در میان کسانی بود که از کمکهای آمریکا بهرمند شد که البته آمریکا این گفته را رد میکند و مدعی است که به هیچ وجه از «عربهای افغان» حمایت نکرده است.مطالعهای که در سال ۲۰۰۲ در این باره انجام شد نشان داد که در هنگامه انقلاب اسلامی در ایران، آمریکا به دنبال برقراری روابط حسنه با افغانستان بود؛ از این رو حمله شورویها به این کشور زمینه را برای بسط نفوذ آمریکا در افغانستان فراهم آورد؛ شکل گیری القاعده را میتوان تا حدودی به دلیل تجهیزات و کمکهای مالی میلیاردی آمریکا در حمایت از مجاهدین افغانستان برای بیرون راندن نیروهای شوروی از این کشور نسبت داد.ایرانشاه ایران در مواجه با انقلاب اسلامی از آمریکا طلب کمک کرد. ایران به لحاظ استراتژیک جایگاه بسیار مهمی را در سیاست خارجی آمریکا به خود اختصاص میداد. ویلیام سولیوان، سفیر آمریکا در ایران، مکرراً به « پهلوی اعلام کرد که برژینسکی اطمینان خاطر داده است که آمریکا به صورت همه جانبه از ایران حمایت خواهد کرد.» در ۴ نوامبر ۱۹۷۸ برژینسکی با شاه تماس گرفت و گفت که آمریکا «تا آخرین لحظه با او خواهد بود». در همین زمان، برخی از مقامات ارشد وزارت خارجه اعلام کردند که شاه میبایست کشور را ترک کند، بدون در نظر گرفتن اینکه چه کسی جای او را خواهد گرفت. برژینسکی و جیمز شلزینگر[۸۶]، وزیر انرژی آمریکا (که در دوره ریاست جمهوری جرالد فورد وزارت دفاع را بر عهده داشت)، همچنان بر حمایت نظامی آمریکا از شاه جانبداری میکردند. حتی در آخرین روزهای منتهی به انقلاب، هنگامی که سرنوشت شاه قطعی شده بود، برژینسکی همچنان از حمله به ایران برای باقی نگاه داشتن ایران در پایگاه آمریکا، حمایت میکرد. کارتر نیز نتوانست در مورد استفاده صحیح از نیروی نظامی برای انجام یک کودتای آمریکایی دیگر در این کشور، تصمیم گیری کند. او همچنین به ناو هواپیمابر کانستلیشن[۸۷] دستور آماده باش داد اما در نهایت نتوانست مانع تغییر رژیم در ایران شود.برژینسکی معتقد بودکه آمریکا توانایی پرداخت هزینه هر گونه واکنش ایران در برابر حمله احتمالی این کشور به تأسیسات هستهای ایران را نخواهد داشت. همچنین چنین اقدامی میتواند اسرائیل را نیز در معرض خطر قرار دهد.در ۴ نوامبر ۱۹۷۸ برژینسکی با شاه تماس گرفت و گفت که آمریکا "تا آخرین لحظه" با او خواهد بودچینکارتر اندکی پس از روی کار آمدن در سال ۱۹۷۷، بر موضع حمایتی آمریکا از ابلاغیه شانگهای[۸۸] تأکید کرد. آمریکا و جمهوری خلق چین در ۱۵ دسامبر ۱۹۷۸ اعلام کردند که هر دو کشور از تاریخ ۱ ژانویه ۱۹۷۹ روابط دیپلماتیک خود را آغاز خواهند کرد. این اعلامیه آمریکا را ملزم میساخت روابط خود را با جمهوری چین در تایوان قطع کند. منافع و پیامدهای مهمی که ارتباط مسالمتآمیز با چین برای آمریکا به همراه میآورد، همواره مورد تأکید برژینسکی، مشاور امنیت ملی وقت، بود.مهمترین وجه استراتژیک روابط آمریکا و چین، تأثیر این روابط بر جنگ سرد بود. چین بیش از آن به عنوان بخشی از بلوک چین ـ شوروی، تلقی نمیشد بلکه به مثابه قطب سوم قدرتی بود که به آمریکا در رویارویی با اتحادیه جماهیر شوروی کمک میکرد.در ابلاغیه مشترک برقراری ارتباطات دیپلماتیک[۸۹] به تاریخ ۱ ژانویه ۱۹۷۹، آمریکا پکن را به جای تایپه به رسمیت شناخت. آمریکا در ابلاغیه شانگهای جایگاه جمهوری خلق چین و تنها یک چین را به رسمیت پذیرفت و تایوان را بخشی از چین اعلام کرد. پکن نیز تصدیق کرد که آمریکا میتواند به ارتباطات تجاری، فرهنگی و دیگر ارتباطات غیر رسمی خود با تایوان ادامه دهد.علاوه بر قطع رابطه با جمهوری چین، دولت کارتر به صورت یکجانبه معاهده دفاعی دو جانبه چین ـ آمریکا[۹۰] را فسخ و نیروهای نظامی خود را از تایوان بیرون کشید و به تدریج فروش تسلیحات به جمهوری چین را کاهش داد. بسیاری از نمایندگان کنگره، به ویژه جمهوری خواهان، مخالف سیاستهایی بودند که دولت در قبال جمهوری چین، به عنوان یکی از متحدین ضد کمونیست در جنگ سرد، اتخاذ شده بود.دنگ ژیائوپینگ، نخست وزیر جمهوری خلق چین، در ژانویه ۱۹۷۹ به واشنگتن دی. سی سفر کرد و آغاز تبادلات سطح بالای این دو کشور را کلید زد. این سفر سر از توافقات دو جانبه بسیاری شد، به ویژه در عرصه علمی، تکنولوژیک و تبادلات فرهنگی و روابط تجاری. از اوایل سال ۱۹۷۹، آمریکا و جمهوری خلق چین پروژههای تحقیقاتی مشترک و برنامههای همکاری بسیاری را در ضمن موافقتنامه همکاری علمی و تکنولوژیک،[۹۱] بزرگترین برنامه دو جانبه این دو کشور، شکل دادند. در ۱ مارس ۱۹۷۹، آمریکا و جمهوری خلق چین به صورت رسمی سفارتهای خود را در پکن و واشنگتن افتتاح کردند. در سال ۱۹۷۹، دعاوی خصوصی بسیاری حل و فصل شد و یک توافقنامه تجاری دوجانبه به امضا رسید. والتر موندال،[۹۲] معاون رئیس جمهور آمریکا، در پاسخ به سفر نخست وزیر چین، سفری را در آگوست ۱۹۷۹ به چین ترتیب داد. در این سفر توافقنامههای بسیاری در زمینه امور دریایی، تجارت هوایی و منسوجات منعقد شد و همچنین عهدنامههای کنسولی دوجانبه نیز به امضای دو طرف رسید؛ به اعتقاد برخی مورخین برژینسکی چینیها را متقاعد کرد که با حمایت از خمرهای سرخ[۹۳] در کامبوج، مانع ویتنامیهایی شوند که در حال بسط نفوذ خود در هندوچین بودند.به اعتقاد برخی مورخین برژینسکی چینیها را متقاعد کرد که با حمایت از خمرهای سرخ در کامبوج، مانع نفوذ ویتنامی ها شوندکامبوجآمریکا در جهت پیشبرد سیاستهای خود در کامبوج به منظور خارج کردن ویتنامیها از این کشور، کمک به گروههای چریکی ضد ویتنامی را افزایش داد. در فاصله سالهای ۱۹۷۹ و ۱۹۸۱، برنامه جهانی غذا[۹۴]، که تحت نفوذ آمریکا قرار داشت، نزدیک به ۱۲ میلیون دلار کمک غذایی برای تایلند فراهم آورد. در ژانویه ۱۹۸۰، آمریکا کمکهای خود به پل پوت، رهبر خمرهای سرخ، را در حالی آغاز کرد که وی در تبعید به سر میبرد. میزان این حمایتها از سال ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۶ به ۸۵ میلیون دلار بالغ شد؛ برژینسکی با ارسال نامهای به نشریه نیویورک تایمز در سال ۱۹۹۸، هرگونه کمک دولت زمان وی را به چین برای حمایت از پل پوت انکار کرد!اعراب ـ اسرائیلدر دهم اکتبر ۲۰۰۷، برژینسکی به همراه تنی چند از مقامات برجسته، نامهای تحت عنوان «ریسک شکست، دستآوردها را از بین میبرد»، به جرج دبلیو بوش و کاندولیزا رایس، وزیر امور خارجه ارسال کردند. در بخشی از این نامه پیشنهاداتی ارائه شد و در مورد شکست کنفرانس خاورمیانه هشدار داده شده بود که قرار بود به رهبری آمریکا در نوامبر ۲۰۰۷ و با حضور نمایندگان اسرائیلی و فلسطینی برگزار شود. در این نامه همچنین پیشنهاد شده بود که به جای به حاشیه راندن هر چه بیشتر حماس، «گفتگویی جدی و مسالمتآمیز با این سازمان ترتیب داده شود.»برژینیسکی با نگاه واقع بینانه به موضوعات فلسطین خواهان گفتگویی جدی و مسالمتآمیز با حماس بودبرژینسکی در مصاحبهای با خبرنگار لسآنجلس تایمز در سال ۲۰۰۸ در پاسخ به این سؤال که «آیا این درست نیست که برتری نظامی به عنوان ابزاری خشونتآمیز منجر به دشمنی همیشگی و نه امنیت، خواهد شد؟» چنین پاسخ گفت: «این نسخهدهیهای نومحافظه کاری که اسرائیل نیز در صدور آنها سهیم است، برای آمریکا و در نهایت برای اسرائیل بسیار مهلک هستند. یک چنین سیاستهایی منجر به آن میشوند که بخش اعظم مردم خاورمیانه علیه آمریکا موضع بگیرند. تجربیات ما در عراق هنوز ایشان را از خواب غفلت بیدار نکرده است. اگر این سیاستهای نومحافظهکاری همچنان ادامه یابد، آمریکا بالاخره از این منطقه وادار به خروج خواهد شد و این آغازی بر پایان اسرائیل نیز خواهد بود.»برژینیسکی در کنار دیگر کهنه کاران سیاست های آمریکامهمترین تألیفات تصفیه همیشگی: سیاست در توتالیتاریسم شوروی؛[۹۵] کمبریج: انتشارات دانشگاه هاروارد (۱۹۵۶) بلوک شوروی: اتحاد و منازعه؛[۹۶] انتشارات دانشگاه هاروارد (۱۹۶۷) میان دو عصر: نقش آمریکا در عصر تکنترونیک؛[۹۷] نیویورک: انتشارات وایکینگ (۱۹۷۰) قدرت و اصول: خاطرات مشاور امنیت ملی، ۱۹۸۱-۱۹۷۷؛[۹۸] نیویورک: فارار، استراوس، گیروکس (مارس ۱۹۸۳) نقشه بازی: چارچوبی ژئواستراتژیک برای راهبرد منازعه آمریکا ـ شوروی؛[۹۹] بوستون: انتشارات آتلانتیک مانثلی (ژوئن ۱۹۸۶) شکست بزرگ: تولد و مرگ کمونیسم در قرن بیستم؛[۱۰۰] نیویورک: پسران چارلز اسکریبنر (۱۹۸۹) خارج از کنترل: ناآرامی جهانی در آغاز قرن بیست و یکم؛[۱۰۱] نیویورک: کولیر (۱۹۹۳) میز شطرنج بزرگ: اولویت آمریکا و ملزومات ژئواستراتژیک؛[۱۰۲] نیویورک: بیسیک بوکس (اکتبر ۱۹۹۷) انتخاب: سلطه جهانی یا رهبری جهانی؛[۱۰۳] بیسیک بوکس (مارس ۲۰۰۴) فرصت دوباره: رؤسای جمهور و بحران ابرقدرتی آمریکا؛[۱۰۴] بیسیک بوکس (مارس ۲۰۰۷) آمریکا و جهان: گفتگویی در باب آینده سیاست خارجی آمریکا؛[۱۰۵] بیسیک بوکس (سپتامبر ۲۰۰۸)دیگر کتب و تکنگاریها ناسیونالیسم روسو ـ شوروی؛[۱۰۶] تز پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه مکگیل (۱۹۵۰) کنترل سیاسی در ارتش شوروی: مطالعهای بر گزارشهای افسران پیشین شوروی؛[۱۰۷] نیویورک، برنامه پژوهشی اتحادیه جماهیر شوروی (۱۹۵۴) دیکتاتوری توتالیتاریسم و اوتوکراسی؛[۱۰۸] کمبریج: انتشارات دانشگاه هاروارد (۱۹۵۶) ایدئولوژی و قدرت در سیاست شوروی؛[۱۰۹] نیویورک پراگر (۱۹۶۲) قدرت سیاسی: آمریکا/ اتحادیه جماهیر شوروی؛[۱۱۰] با همکاری ساموئل هانتینگتون، نیویورک: انتشارات وایکینگ (آوریل ۱۹۶۳) جایگزینی برای تفکیک: درکی وسیعتر از نقش آمریکا در اروپا؛[۱۱۱] مرکز مطالعات سیاست گذاری آتلانتیک، نیویورک: مکگراو هیل (۱۹۶۵) پیامدهای تغییر برای سیاست خارجی آمریکا؛[۱۱۲] وزارت امور خارجه (۱۹۶۷) سیاست بینالملل در عصر تکنترونیک؛[۱۱۳] انتشارات دانشگاه سوفیا (۱۹۷۱) جوانه شکننده: بحران و تغییر در ژاپن؛[۱۱۴] نیویورک: هارپر و راو (۱۹۷۲) امنیت آمریکا در جهان وابستگیها؛[۱۱۵] با همکاری ادوارد هالی، راومن و لیتلفیلد (سپتامبر ۱۹۸۸) در جستجوی امنیت ملی؛[۱۱۶] با همکاری مارین استرمکی، بولدر: انتشارات وستویو (سپتامبر ۱۹۸۸) نظام سیاسی شوروی: دگرگونی یا انحطاط؛[۱۱۷] انتشارات ایروینگتون (آگوست ۱۹۹۳) روسیه و استقلال کشورهای مشترکالمنافع: اسناد، اطلاعات و تحلیل؛[۱۱۸] با همکاری پایژ سولیوان، آرمونک: ام. ای. شارپ (۱۹۹۶) سهگانه ژئواستراتژیک: زندگی در کنار چین، اروپا و روسیه؛[۱۱۹] مرکز مطالعات استراتژیک و بینالملل (دسامبر ۲۰۰۰)منبع :مشرق |
![]() |
↧
به گزارش ندای انقلاب، دستگاه حاکمیتی آمریکا بعد از اتمام انتخابات ریاستجمهوری ایران و انتخاب مجدد حسن روحانی پیگیری سیاست موقتاً تعلیقشده فشار بر ایران را آغاز کرده است. کمیته روابط خارجی سنا روز پنجشنبه طرحی جامع برای تحریم ایران به تصویب رساند که خواستار اعمال محدودیتهای گسترده علیه تهران به بهانههایی مانند تروریسم، حقوق بشر و انتقال تسلیحاتی است. رأیگیری درباره این طرح قرار بود دو ماه پیش انجام شود اما «باب کورکر»، رئیس کمیته روابط خارجی فروردینماه اعلام کرد به دلیل نگرانی اتحادیه اروپا از اثرگذاری این تحریمها بر نتیجه انتخابات ریاستجمهوری ایران رأیگیری درباره آن را متوقف کرده است.به رغم ادعاهای مطرح شده در مورد نگرانی اروپاییها، پیش از این در خود آمریکا نیز نسبت به تأثیر تحریمها در مناسبات داخلی ایران هشدار داده شده بود.بسیاری از افراد و نهادهای تصمیمگیر در داخل آمریکا چه در ماههای اخیر و چه قبلتر از آن، ضمن حمایت از تداوم سیاست تحریم ایران خواستار آن شدهاند که اعمال فشارها به گونهای باشد که شانس حیات گروههای اصطلاحاً «میانهرو» در ایران را تضعیف نکند. به عنوان مثال، سناتور «کریس مورفی» چند ماه پیش در مصاحبهای با شبکه خبری «اماسانبیسی» هشدار داد که اعمال هر گونه تحریم علیه ایران نباید به نحوی باشد که به تضعیف جناح «حسن روحانی» منجر شود.«کنت کزمن» مشاور سرویس تحقیقاتی کنگره آمریکا هم در نشستی در مجلس نمایندگان آمریکا در فروردینماه در خصوص اینکه اقدامات آمریکاییها چه تاثیری بر انتخابات ریاست جمهوری ایران میگذارد گفت: «اگر آمریکا تحریمهای جدیدی علیه ایران وضع کند میتواند جایگاه میانهروها و اردوگاه روحانی را تضعیف کند زیرا بهانهای برای افزایش انتقادات 'تندروها' از روحانی خواهد شد، چرا که همین الان هم آنها میگویند او نتوانست به همه وعدههای خود برای برداشته شدن همه تحریمها عمل کند».اما اگر نخبگان سیاسی آمریکا تا این اندازه نگران از دست رفتن جایگاه یک طیف خاص به دلیل آثار منفی اعمال تحریمها هستند، حمایت همزمان آنها از همین تحریمها چه معنایی دارد؟پاسخ این سوال را بایستی در نگاه خاصی یافت که در آمریکا نسبت به ابزار تحریم از یک سو و میزان آمادگی کنشگران مختلف سیاسی برای پذیرش فشارها از دیگر سو وجود دارد. از اظهارات مقامهای آمریکا این طور برمیآید که محاسبه طرف آمریکایی بر اساس الگوی ادراکشده از «برجام» این است که ابزار تحریم، هر گاه با کنشگرانی آماده پذیرش فشارها همراه شود میتواند ایران را به عقبنشینی از سیاستها و اصولش وادار کند. شاهد این استدلال آنکه، مقامهای آمریکایی پس از حصول برجام به کرات مدعی شدهاند که فشار تحریمها عاملی بود که ایران را به تغییر رفتار در موضوع برنامه هستهای وادار کرد و پای میز مذاکره آورد. از طرف دیگر، تصمیمگیران در واشنگتن به خوبی میدانند که تحریمها بدون وجود سیاستمدارانی که آمادگی اذعان به فشار و چرخش به سمت مسیرهای مطلوب آمریکا را داشته باشند، موفق نخواهند شد. به بیان مقامهای آمریکا تحریمها هدف نیستند، بلکه وسیلهای در خدمت وادار کردن کشورها به اعمال سیاستهای همراستا با منافع واشنگتن هستند. با این نگاه، سیاست دو وجهی واشنگتن برای حفظ سایه تحریم از یک طرف و تلاش برای تقویت موقت و مقطعی برخی جریانهای سیاسی از طریق دادن امتیازهای آنی و نمایشی به آنها از طرف دیگر، نه تنها طبیعی است که ضروری به نظر میرسد. توجه به این نکته نیز مهم است که دولت آمریکا با توجه به نگرانیهایی که از افزایش نفوذ منطقهای و توان موشکی ایران دارد تا چه اندازه پیگیری این سیاست برای گشودن پرونده برجامهای دیگر را محوری میداند. منبع : فارسانتهای پیام/ |
![]() |
↧
به گزارش ندای انقلاب به نقل از روزنامه رأی الیوم، عبدالباری عطوان سردبیر این روزنامه در مقاله خود با اشاره به وخیم شدن بحران روابط عربستان و امارات متحده عربی با قطر نوشت: اگر جنگ رسانهای بین دو طرف بر سر اظهارات منسوب به امیر قطر تا رویارویی نظامی پیش برود، چهکسی در جبهه دفاع از قطر خواهد ایستاد؟رویارویی نظامی بعید نیستآنچه باعث میشود چنین احتمالی یا همان رویارویی نظامی را بعید ندانیم، سه رخداد مهم بین دو طرف در ۲۰ سال گذشته است:اول: جنگ «خفوس» بین عربستان و قطر در سال ۱۹۹۲ که بر سر اختلاف مرزی بین دو کشور و زمانی شعلهور شد که نیروهای سعودی به گارد مرزی پلیس قطر حمله کردند که در جریان آن یک افسر سعودی و دو سرباز قطری کشته شدند.دوم: تلاش موفقیتآمیز کودتای سفید بهرهبری شیخ حمد بن خلیفه ولیعهد وقت قطر علیه پدرش زمانی که وی در ژوئن سال ۱۹۹۵ در سفری رسمی عازم قاهره شده بود.این کودتا که با حمایت آمریکا همراه بود و از سوی آن به رسمیت شناخته شد، نگرانی سایر کشورهای عرب خلیج فارس را بهدنبال داشت.سوم: دخالت نظامی تحت حمایت عربستان، امارات، بحرین و مصر در فوریه ۱۹۹۶ برای سرنگونی حمد بن خلیفه امیر سابق قطر و بازگرداندن پدرش به قدرت که در هتلی در ابوظبی اقامت داشت.این دخالت موفقیتآمیز نبود و تنش روابط بین عربستان و قطر را بهدنبال داشت و عجیب اینکه قطر امیر سلمان بن عبدالعزیز (پادشاه کنونی سعودی) و برادرش امیر سلطان وزیر دفاع وقت سعودی را به طراحی واقعی کودتا متهم کرد.هیچ واسطهای برای مهار بحران سعودی ــ قطری وجود ندارددر بیشتر موارد بالا بلکه در بحران بیرون راندن سفیران از دوحه در سال ۲۰۱۴، برخی واسطهها در تلاش برای مهار بحران برآمدند اما نکته قابل توجه در مورد بحران کنونی این است که دستکم تا این لحظه هیچ واسطهای وجود نداشته است حتی نام کویت بهعنوان «کبوتر صلح» و امیر این کشور شیخ صباح الاحمد در این خصوص شنیده نمیشود، شاید او از این نقش خسته شده باشد بهاضافه اینکه روابطش با عربستان این روزها بهدلایل متعدد بر وفق مراد نیست، از جمله این دلایل نارضایتی کویت از سیاستهای تند عربستان با ایران و نیز اختلاف با آن بر سر میدانهای نفت و گاز است.گزینههای قطر در برابر بحران رو به وخامت با سعودیبر این اساس به نظر میرسد قطر سه گزینه اصلی برای روبهرو شدن با این بحران رو به وخامت دارد:اول: تمام شروط محور چهارجانبه شامل عربستان، امارات، مصر و بحرین را بپذیرد که مهمترین آن قطع روابط با ایران و سپس جنبش اخوان المسلمین و نیز توقف تمام اشکال حمایت مالی، رسانهای و سیاسی از این جنبش است.همچنین قطر در مرحله بعد تمام مسئولان جنبش حماس و پیش از همه خالد مشعل، موسی ابومرزوق، و محمد نزال و عزت الرشق و نیز صالح العاروری را از دوحه بیرون و هرگونه حمایت مالی و سیاسی از حماس را متوقف کند.دوم: پیوستن به محور ایرانی ــ عراقی ــ سوری در واکنش به حمله محور چهارجانبه. احتمال دارد ترکیه در این خصوص نقش مهمی ایفا کند بهویژه اینکه قطر و ترکیه معاهده دفاعی مشترک دارند و ترکیه در نزدیکی دوحه یک پایگاه نظامی دارد.اردوغان چه موضعی خواهد گرفت؟باید در نظر داشت که رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه نیز از دولت ترامپ ناراضی است زیرا از واشنگتن مورد اهانت قرار گرفت و خواستهاش مبنی بر تحویل دادن فتحالله گولن متهم به طراحی کودتا در ترکیه را رد کرد و کُردها را بر متحد راهبردی خود ترجیح داد و علاوه بر این به حمایت مالی و تسلیحاتی از آنان ادامه داد.در این میان بعید نیست اردوغان سیاستها و ائتلافهایش را در سوریه تغییر دهد و قطر را بهسمت خود بکشاند.سوم: امیر قطر مستقیم با یک چک دویست میلیارد دلاری و یا بیشتر راهی دولت آمریکا شود، همان کاری که محمد بن سلمان جانشین ولیعهد سعودی انجام داد و با این کار بهایی را که ترامپ برای حمایت از کشورهای عرب خلیج فارس درخواست کرده بود، یا بهشکل معاملات تسلیحاتی و یا سرمایهگذاری پرداخت.معلوم نیست دولت قطر کدام یک از گزینهها را انتخاب میکند اما روشن است که بهطور حتم و با سرعت باید یکی از این سه را برگزیند زیرا روند امور بهسمت رویارویی در حرکت است.سابقه نارضایتی واشنگتن از قطرنکته قابل توجه اینکه در ماه اوت ۲۰۱۳ جرمی شابیرو رئیس واحد مطالعات راهبردی وزارت خارجه آمریکا در زمان هیلاری کلینتون، مقالهای را در مجله فارین پالیسی منتشر و در آن از سیاست چندجانبه قطر بهویژه حمایت از تروریسم و گروههای تروریستی ابراز نارضایتی کرد و گفت، واشنگتن میتواند در چند جبهه آن را مجازات کند که عبارتند از:اول: گشودن پرونده حقوق کارکنان خارجی در قطر که در پروژههای زیرساختی مربوط به مقدمات برگزاری جام جهانی ۲۰۲۲ کار میکنند و در این خصوص به موضوع پرداخت رشوه برای برگزاری این مسابقات در دوحه بپردازد.دوم: گشودن پرونده حمایت قطر از گروههای تروریستی مانند القاعده و جبهه النصره که بهگفته مسئولان آمریکایی دولت آمریکا دلایل و اسناد زیادی در این خصوص در اختیار دارد و روزنامههایی مانند نیویورک تایمز و واشنگتن پست در این خصوص چند سرمقاله منتشر کردند.سوم: احیای اختلاف عربستان و قطر و مطرح کردن مجدد مسائلی مانند پرونده الجزیره و اختلافات مرزی و تاریخی (این گزینه در سال ۲۰۱۴ در جریان بحران بیرون راندن سفیران به اجرا درآمد و اکنون نیز در حال اجرا است).چهارم: حمایت از جریان دوم خاندان آل ثانی که جریان کنونی تقرییاً نیم قرن پیش قدرت را از دست آن خارج کرد و میزبانی از سران آن در واشنگتن و تأمین حمایت رسانهای و منطقهای از آنان برای بازگشت به قدرت.سه هدف نخست تا حدودی در حال اجرا است اما مورد چهارم هنوز تحقق نیافته است.البته یک مورد دیگر را که این روزها زیاد مطرح میشود، میتوان به موارد بالا اضافه کرد و آن انتقال پایگاه العدید و السیلیه آمریکا از قطر به یک کشور عربی دیگر در خلیج فارس است که اکنون نام عربستان و امارات بهعنوان میزبان جدید آن مطرح است.سؤال آخر اینکه؛ آیا در صورتی که روند وخامت امور به اوج رسیده و به رویارویی ختم شود، ترکیه و ایران به کمک قطر خواهند رفت؟پاسخ این سؤال را به روزها و یا ماههای آینده واگذار میکنیم با تأکید بر اینکه چهبسا ماه رمضان امسال با روزهای گرم و التهاب سیاسی در منطقه همراه باشد.انتهای پیام/ |
![]() |
↧
به گزارش ندای انقلاب، «وبا» روزانه یمنیها را میکشد. در سایه جنگ و محاصرهای که هر روز زندگی را تنگتر میکند، بیمارستانها روزانه پذیرای بیماران مبتلا به این بیماری بدخیم است که از طریق غذا و آبهای آلوده و محلهای کثیف منتقل میشود.یک بیمار مبتلا به وبا با نگرانی بیان میکند: ما با مشکل وبا مواجه شدیم و نمیدانیم با آن چهکار کنیم.کودک مبتلا به وبا میگوید: به اینجا آمدم تا درمان شوم. یک ماه گذشته است.یکی از پرسنل بیمارستان توضیح میدهد: حالتی از ترس بین مردم وجود دارد، آنها را از بیمارستانهای خصوصی به بیمارستانهای دولتی انتقال میدهند و بعد از آن بر اساس وضعیت اسهال و استفراغ که نشانههای وبا به شمار میرود، به اینجا آورده میشوند.در این اردوگاههای کوچک بیماران مبتلا به وبا زیر گرمای شدید خورشید قرار میگیرند، محلهای بزرگتری وجود ندارد، در عین حال وجود چنین مراکزی حیاتی است و روزانه بدون وقفه پذیرای بیماران مبتلا به وبا است.یکی از پزشکان میگوید: از اوایل این ماه، این مرکز پذیرای دو هزار و هفت صد مورد از مبتلایان به وبا بوده است، بهغیر از فوتیها که تعداد آنها به شش تن شامل چهار زن و دو کودک بود. پذیرش روزانه نزدیک به ششصد تا هفتصد مورد در روز از سوی درمانگاهها و یا اردوگاههای پزشکی است، اما وضعیت افرادی که کارشان به بستری شدن میرسد نزدیک به ۲۰ تا ۲۵ مورد است.محمد صلاح، رئیس بخش وبای اردوگاه میافزاید: آمارهای نهایی از وضعیت افراد مشکوک مبتلا به این بیماری نزدیک به ۳۲ هزار تن است که مشکوک به بیماری وبا هستند. تعداد فوتیهای آن در سطح یمن ۵۱۵ مورد است که این آمار رقم بسیار بزرگی در مقایسه با آمارهای اولیهای است که وزارت بهداشت در اختیار دارد.تعداد افراد مبتلا به بیماری وبا روزانه رو به افزایش است که این امر مستلزم اتحاد همه برای دستیابی به راهحلی فوری و گسترش تعداد مراکز بهداشتی برای پذیرش روزانه تعداد بیشتری از مبتلایان است.هلال البحری، معاون رئیس بیمارستان السبعین تأکید میکند: برای جلوگیری از انتشار بیماری وبا نیازمند همبستگی و همسویی تلاشها در جامعه از سوی همه گروهها، از پزشکان و سازمانهای جامعه مدنی گرفته تا دستگاههای امنیتی و همه بخشها و حتی نهادهای آبی هستیم.اگر سازمانهای حقوق بشری و همچنین سازمانهای جامعه مدنی برای جلوگیری از انتشار وبا اقدامی انجام ندهند، شیوع بیماری وبا در صنعا، پایتخت یمن و در سایر استانهای این کشور یک فاجعه بزرگ خواهد آفرید.منبع : تسنیمانتهای پیام./ |
![]() |
↧
↧
به گزارش ندای انقلاب، رهبر معظم انقلاب با توجه به وضعیت سعودیها فرمودند: شما ملاحظه کنید ببینید وضع اینها چهجوری است؛ با کفّار مأنوسند، [به آنها] علاقهمندند، برای آنها از اموال ملّتشان [خرج میکنند]؛ چون خودشان که مالی ندارند؛ این پولهایی که اینها دارند و در حسابهای بانکیشان متراکم شده و این ثروتهای افسانهای، اینها مال کیست، اینها از کجا آمده؟ اینها ارث پدری که نیست؛ اینها پول نفت است، پول معادن زیرزمینی است، پول ثروتهای ملّی است؛ به جای اینکه صرف بهبود زندگی مردم بشود، میرود در حسابهای اینها متراکم میشود، از آن استفادهی شخصی و خصوصی میکنند؛ این پولهای مردم را تقدیم میکنند به کفّار، به دشمنان مردم. وَ اتَّخَذوا مِن دونِ اللهِ ءالِهَةً لِیَکونوا لَهُم عِزًّا * کَلّا سَیَکفُرونَ بِعِبادَتِهِم وَ یَکونونَ عَلَیهِم ضِدًّا؛(۴) احمقها خیال میکنند که با دادن پول و با کمک کردن و با این چیزها میتوانند صمیمیّت دشمنان اسلام را جلب کنند، [درحالیکه] صمیمیّتی وجود ندارد؛ همانطور که خودشان هم گفتند، مثل گاو شیرده [هستند]؛ شیرشان را میدوشند، وقتیکه دیگر شیر نداشتند، ذبحشان میکنند.همزمان با پیشرفت سریع محمد بن سلمان شاهزاده جوان سعودی به جانشین ولیعهد این کشور در داخل محافل قدرت، عناصر نزدیک به وی نقش مهمی در فعالیتهای داخلی و خارجی عربستان برعهده گرفتهاند. آنچه در این گزارش مورد توجه قرار میگیرد ، شناسایی تعدادی از عناصر فعال حلقه اول اطراف جانشین ولیعهد عربستان است که با توجه به احتمال بالای پادشاهی وی در آینده این کشور می تواند برای شناسایی سیاستگذاریهای آینده رژیم سعودی مفید باشد. این افراد نقش اساسی در تدوین برنامههای سیاسی، نظامی و اقتصادی محمد بن سلمان داشته و اختیارات گستردهای را در دست گرفتهاند ، به نحوی که به بازوان قدرت شاهزاده جوان سعودی در هرم حاکمیت عربستان تبدیل شده اند.سلمان الانصاری نماینده بن سلمان در واشنگتنسلمان الانصاری مهندس و طراح مواضع محمد سلمان است که مسئولیت ترویج آنها در رسانههای آمریکایی را برعهده دارد. وی همواره در دیدارهای صورت گرفته بن سلمان با شخصیتهای تصمیمگیرنده در آمریکا همراه وی است.جانشین ولیعهد عربستان تمامی ویژگیهای لازم و مورد نیاز خود را در الانصاری موجود میبیند. به همین علت او را در مجموعه عناصر تازه وارد کاخ پادشاهی عربستان قرار داده است. الانصاری جوانی در دهه چهل زندگی خود است که به یکی از خانوادههای ثروتمند و مرفه عربستان تعلق دارد و در تعدادی از دانشگاههای اروپایی تحصیل کرده است. وی مجموعهای از مناسبات در داخل آمریکا دارد که باعث شده نویسنده تعدادی از مراکز مطالعاتی بزرگ آمریکا باشد. علاوه بر این ویژگیها او هوادار مطلق بن سلمان است و به دنبال رسیدن وی به تخت پادشاهی است.سلمان الانصاری این ویژگیها باعث شده محمد بن سلمان اختیارات گستردهای به سلمان الانصاری بدهد. او رئیس لابی سعودی در آمریکا (سابراک) است و چراغ سبز وی برای حضور در رسانههای غربی و تبلیغات در رابطه با طرحهای شاهزاده جوان برای ساختاربندی مجدد مناسبات آمریکا و عربستان و بهبود وجهه عربستان در رسانههای آمریکایی را برعهده دارد. وی همچنین مجری تبلیغات برای سیاست باز اقتصادی و طرح اقتصادی ۲۰۳۰ عربستان و تاسیس هیئت رفاه و کاهش محدودیت زنان در عربستان سعودی است.الانصاری یکی از افرادی است که طی سال گذشته مآمور تشکیل لابی سعودی در آمریکا شده است. وی در رابطه با فعالیتهای این لابی میگوید: ما به دنبال دستیابی به شهروندان آمریکایی و فرهنگ سازی برای آنها در رابطه با تمامی مسائل مرتبط با مناسبات عربستان و آمریکا و مسائل مرتبط با کشورهای عربی هستیم. ما همچنین به دنبال جلوگیری از تلاشها برای تخریب وجهه عربستان یا توهین به فرهنگ این کشور هستیم. این تلاشها تنها برای این دنبال میشود که ریاض در ابعاد سیاسی مناسبات مستحکم با غرب و دولت آمریکا داشته است.سلمان الانصاریالانصاری همچنین نقش گستردهای در حمایت از برادر و جانشین ولیعهد عربستان سعودی دارد که اخیراً با عنوان سفیر عربستان در پایتخت آمریکا انتخاب شده است. وی در داخل محافل تصمیم سازی پایتخت آمریکا از وی حمایت کرده و در رسانههای جمعی این کشور نیز او را بهعنوان یک جوان تحصیل کرده و فعال نشان میدهد که افق بالایی برای مناسبات آمریکا و عربستان در مرحله آینده را دنبال می کند.احمد العسیری، مشاور نظامی و محصول تبلیغات جنگ یمناحمد العسیری ریاست بخش نظامی فعالیتهای بن سلمان را بر عهده دارد. فرزند شاه سعودی وی را به عنوان سخنگوی عملیات طوفان قاطعیت انتخاب کرده و وی به عنوان یک فرمانده نظامی به صورت روزمره در صحنهها حاضر میشوند و گزارشهای خود را به زبانهای عربی و انگلیسی و فرانسوی شکسته بسته مطرح میکند. او تحت پرچم وزیر دفاع عربستان در نشستهای نظامی ارتش حضور پیدا میکند و همه شرایط باعث شده اخیراً به نفر دوم سرویس اطلاعات عمومی (سرویس جاسوسی خارجی عربستان) تبدیل شود. مأموریت های محوله به وی در چارچوب تلاشهای بن سلمان در جهت تسلط بر دو پرونده اطلاعاتی و امنیتی مرکزی کشور است.احمد العسیریبسیاری از تحلیلگران اعتقاد دارند که پیشرفت سریع العسیری در چارچوب تلاشهای پشت پرده محمد بن سلمان برای کاهش اختیارات و نفوذ محمد بن نایف در کشور به ویژه در زمینه مسائل مربوط به امنیت داخلی و اطلاعاتی است و وی میخواهد این اختیارات را به العسیری بدهد، چرا که حمایت العسیری از محمد بن سلمان به اثبات رسیده است.زندگینامه العسیری بهترین و ایدهآلترین حالت برای کسی است که جانشین ولیعهد عربستان به دنبال وی میگردد. او مدرک کارشناسی ارشد خود را در علوم نظامی از دانشکده فرماندهی ستاد نیروهای مسلح عربستان دریافت کرده است. وی کارشناس ارشد دیگری نیز در مطالعات دفاع ملی در فرانسه دریافت کرده است. وی همچنین یک کارشناسی ارشد دیگر نیز در علوم استراتژیک دارد. العسیری در رابطه با دوره های نظامی آموزشی ، آموزش دیده و مدارک دیگری از آکادمیها و دانشکدههای نظامی مشهور نظیر "ساند هرست" انگلیس و "وست پوینت" آمریکا دریافت کرده است.احمد العسیریترکی الدخیل ، مدیر امپراتوری رسانهای بن سلمانبروز ستاره جانشین ولیعهد عربستان سعودی در داخل هرم قدرت همزمان شد با پیشرفت موازی ترکی الدخیل روزنامه نگار سعودی تا جایی که وی بیشتر شبیه مشاور رسانهای شاهزاده جوان ملقب شده و از طرف وی ترسیم مجدد نقشههای امپراتوری تبلیغاتی عربستان سعودی مبتنی بر دیدگاه ۲۰۳۰ ارائه شده از سوی جانشین ولیعهد را برعهده گرفته است.پیشرفت ترکی الدخیل با تصمیم رسمی مدیریت مجموعه شبکههای ام بی سی در اوایل سال ۲۰۱۵ و تنها یک هفته بعد از روی کار آمدن ملک سلمان صورت گرفت. به این ترتیب وی به عنوان مدیر کل شبکههای العربیه و الحدث عربستان انتخاب شد که تحت سلطه مالی و اداری خاندان حاکم قرار دارند. وی در ادامه به همراه دائمی سفرهای خارجی شاهزاده جوان تبدیل شد و مجموعه مقالاتی را در رابطه با دیدگاههای آرمانگرایانه وی در زمینه جهش عظیم کشور بر اساس طرح های محمد بن سلمان نوشته است.ترکی الدخیلمجتهد افشاگر سعودی اخیراً با اشاره به این موضوع تأکید کرد که مأموریت دوم الدخیل تبلیغات برای بن سلمان در رسانههای عربی و سایتهای اجتماعی است تا خیزش بن سلمان به تخت پادشاهی با عبور از محمد بن نایف ولیعهد کنونی برای همه امری عادی و طبیعی جلوه کند. اطمینان شاهزاده جوان سعودی به الدخیل باعث افزایش اختیارات وی در داخل امپراتوری تبلیغاتی و رسانهای عربستان شد و اومسئول انجام مصاحبه با شاهزاده سعودی در شبکه العربیه شد که محمد بن سلمان در آن از دیدگاه ۲۰۳۰ عربستان پرده برداشت.از اظهارات ترکی الدخیل مشخص میشود که مناسبات وی با شاهزاده جوان سعودی مربوط به سالهایی نیست که او در هرم قدرت روی کار آمده است، بلکه به سالهای دور باز می گردد، یعنی زمانی که وی یک روزنامهنگار از نزدیکان بن سلمان بوده و با او ساعتها در زمینه مسائل مختلف داخلی و خارجی عربستان صحبت میکرده است.ترکی الدخیلالدخیل در این زمینه میگوید: مشکل من با شاهزاده محمد بن سلمان این است که قبل از اینکه مردم از طریق پستهای جدیدش یعنی رئیس دفتر ولیعهد و بعد از آن وزارت دفاع و جانشین ولیعهد او را بشناسند، من او را می شناختم. موضوع دیگر در زمینه حضور الدخیل در اردوگاه یاران و حامیان درجه یک بن سلمان در هرم قدرت عربستان این است که وی مناسبات مستحکم با محمد بن زاید ولیعهد امارات دارد که به نظر می رسد او نیز حامی محمد بن سلمان است. این در حالی است که او از محمد بن نایف ولیعهد عربستان خوشش نمی آید.خالد الفالح، طراح خصوصی سازی آرامکودر روز ۷ می ۲۰۱۶ پرده از روی چهره یکی از مهمترین عناصر حامی محمد بن سلمان شاهزاده جوان سعودی که نقش و نفوذ زیادی در داخل محافل تصمیم سازی عربستان دارد، برداشته شد. در این تاریخ خالد الفالح به جای علی النعیمی قوی ترین وزیر در داخل سازمان اوپک به وزارت نفت و انرژی عربستان دست پیدا کرد.زندگی حرفهای فالح شبیه به سایر همتایان وی از عناصر بن سلمان است، او سعودی و متعلق به یکی از خانوادههای ثروتمند است که در دانشگاههای اروپایی تحصیل کرده و به خوبی قادر به تکلم زبان خارجی است. او در موسسات جهانی فعالیت داشته است. فالح در سال ۱۹۷۹ به شرکت آرامکو پیوست. پس از آن برای تحصیل به دانشگاه تگزاس اعزام شد تا در آنجا مدرک لیسانس را در رشته مهندسی مکانیک دریافت کند. وی در سال ۱۹۹۱ مدرک کارشناسی ارشد مدیریت بازرگانی را از دانشگاه نفت و معدن ملک فهد در عربستان سعودی دریافت کرد.خالد الفالحفالح ایده پرداز و متخصص نظریه خصوصیسازی شرکت آرامکو بوده و آن را در چارچوب طرح ۲۰۳۰ بن سلمان مطرح کرده است. وی اولین فردی است که این طرح که سهام آن بزرگترین واگذاری تاریخ در بورس به شمار می رود، اجرا کرده است. در حال حاضر خصوصی سازی ۵ تا ۱۰ درصد از سهام آرامکو مطرح است و دولت همچنان بخش اعظم سهام این شرکت را در اختیار خواهد داشت.وزیر جدید انرژی، عضو شورای بازرگانی بینالمللی جهانی فرانسه اقتصاد جهانی و شورای بازرگانان آسیا و شورای بینالمللی شرکت جی بی مورگان و شورای مشورتی رئیس آکادمی تکنولوژی ماساچوست است. وی پیش از این نیز عضویت شورای اداری برنامههای ملی توسعه کالاهای صنعتی و مؤسسه عمومی آموزش فنی و حرفهای را برعهده داشته است.منبع :مشرق |
![]() |
↧
↧
↧
November 18, 2013, 12:20 am
↧
↧
به گزارش ندای انقلاب، تنشی که در پی سخنان شیخ «تمیم بن حمد آل ثانی»، امیر قطر در مراسم پایان خدمت گروهی از سربازان این کشور در انتقاد از تروریستی خواندن «حماس» و «حزب الله» و تاکید بر نقش ایران در برقراری ثبات و امنیت منطقه ای، همچنین متهم کردن مدعیان مبارزه با تروریسم به تعصب مذهبی و عدم درک درست از اسلام واقعی، از سوم خرداد جاری بین دوحه و ریاض ایجاد شده، نه تنها کاهش نیافته، بلکه با شدت یافتن آن به «جنگ افشاگری سعودی – قطری» تبدیل شده تا در پی آن از یک سو، حقایق و واقعیت های جدیدی از پشت پرده سیاست های شیوخ عرب و نقش آنها در بحران ها و پرونده های منطقه ای و از سوی دیگر، عمق و گستره اختلافات بین آنها برملا شود.سابقه دیرینه اختلافات شیوخ عرباین اولین بار نیست که شاهد بروز تنش و اختلاف بین دو یا چند کشور عضو شورای همکاری خلیج فارس هستیم، بلکه تاریخ هر چند کوتاه این کشورها مملو از اختلافات و منازعاتی است که همچون آتش زیر خاکستر از داخل آنها را می سوزاند و هر از چند گاهی از زیر خاکستر زبانه می کشد و گوشه ای از منازعات و اختلافات شیوخ عرب را برملا می کند.اما تاکنون در تمام این اختلافات شیوخ عرب هم «سقفی» برای خصومت ورزی های خود در نظر می گرفتند و هم از حمله مستقیم به حکام و خاندان های حاکم اجتناب می کردند، لذا این منازعات، جنگ های وکالتی بودند که بین مزدوران و دست نشاندگان این شیوخ به راه می افتادند، به ویژه در مورد کشوری چون قطر که طی یک دهه اخیر همواره در پرونده های مختلف با سعودی ها اختلاف نظر داشته است.به همین دلیل تحلیلگران در ابتدا این تنش را هم در چارچوب همان اختلافات و رویارویی های سابق ملاحظه کردند که پس از چند روز حل و فصل شده و یا از تب و تاب می افتاد، به ویژه آنکه نه پیش زمینه ای و نه دستاویزی برای ایجاد تنش وجود داشت.اما بر خلاف تمام تحلیل ها و ارزیابی ها، این تنش نه تنها پایان نیافته و از تب و تاب نیفتاده که هر روز در حال تشدید و با ورود برخی طرف های منطقه ای به حمایت از سعودی ها به نظر در حال تبدیل شدن به بحران است.وقتی همه تحلیل ها و تفسیرها به ترامپ منتهی می شودتمام تحلیل ها و تفسیرهای ارائه شده در زمینه تبیین و ریشه یابی دلایل تنش قطر و عربستان سعودی، به سفر «دونالد ترامپ»، رئیس جمهوری آمریکا به عربستان سعودی، نشست های سه گانه وی با حضور شماری از جهان سران عرب و قراردادهای امضا شده و توافقات صورت گرفته اش با سعودی ها منتهی می شود که مهمترین هدف آنها آماده کردن منطقه برای ورود به مرحله ای جدید از رویارویی و تقابل با جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت با تشکیل نیروی نظامی عربی موسوم به «ناتو عربی» بود که می بایست کشورهای عربی حوزه خلیج فارس ستون فقرات آن را تشکیل می دادند.جنگ قدرت به منطقه کشیده می شوددر این راستا برخی تحلیل ها موفقیت ترامپ در تشکیل ناتو عربی در برابر ایران را منوط به حل منازعات داخلی و پایان دادن به جنگ قدرت در داخل خاندان های حاکم بر کشورهای عربی حاشیه جنوبی خلیج فارس دانسته به شبکه روابط پیچیده بین «محمد بن نایف»، ولی عهد عربستان، «محمد بن زاید»، ولی عهد ابو ظبی، «محمد بن سلمان»، جانشین ولی عهد عربستان و شیخ تمیم، امیر قطر به عنوان نوک حربه این جنگ اشاره می کنند.بر اساس این تحلیل، محمد بن سلمان برای رسیدن به قدرت باید تا زمانی که پدرش، ملک سلمان در قید حیات است، محمد بن نایف را از پیش رو برداشته راه را برای به دست گرفتن قدرت هموار کند، در غیر این صورت این محمد بن نایف است که با مرگ ملک سلمان قدرت را در عربستان به دست خواهد گرفت.محمد بن زاید نیز با شرایطی نسبتا مشابه محمد بن سلمان برای رسیدن به قدرت در ابو ظبی مواجه است و به این منظور باید برادر بزرگترش، «خلیفه بن زاید» را از قدرت بر کنار کند، صرف نظر از مخالفت هایی که ممکن است، از سوی عموزاده ها و دیگر امیرنشینان امارات مواجه شود.براساس اسناد ویکی لیکس سر نوشت مشابه محمد بن سلمان و محمد بن زاید برای رسیدن به قدرت موجب نزدیکی آنها و شکل گیری نوعی ائتلاف بین آنها در برابر محمد بن نایف شده بود که با نزدیکی به امیر قطر تلاش کرده بود، به این صف آرایی پاسخ دهد.این تحلیل ائتلاف محمد بن سلمان و محمد بن زاید را «ائتلاف آتشین» نامگذاری کرده، خاطر نشان می کند: بن سلمان و بن زاید تلاش داشتند، از پیروزی در جنگ یمن، پلی برای رسیدن به قدرت و کنار زدن رقبا استفاده کنند که با وجود تمام تلاش ها چنین نشد و در عربستان موجب قدرت گیری محمد بن نایف شد که مواضع بن سلمان در جنگ یمن را رد می کرد.ناکامی در یمن اگرچه به بروز اختلافات بین محمد بن سلمان و محمد بن زاید منتهی شد، اما آنها را از ادامه تلاش ها برای الگوبرداری از مدل انتقال قدرت در قطر باز نداشت. از سوی دیگر، اگرچه در قطر امیری حکومت می کرد که چشم داشت های منطقه ایش از پدر کمتر بود، اما این به معنای دست روی دست گذاشتن و از دست دادن تمام برگه های برنده به سود عربستان نمی توانست باشد.لذا تنش کنونی قطر و عربستان سعودی چیزی جز بحران بازنگری در تقسیم نقشه های کارکردی شیوخ عرب جهت خدمت به منافع و اهداف آمریکا در منطقه نمی تواند، باشد و به نظر می رسد، در این رویارویی سعودی ها پیروز میدان بوده اند.در این بین افشاگری های صورت گرفته سعودی – قطری علیه یکدیگر در زمینه حمایت از گروه های تروریستی و کمک های مالی و نظامی به این گروه ها و نقش این کشورها در بحران های منطقه ای موضوع تازه و جدیدی نیست، بلکه بر همه روشن و مبرهن است و در چارچوب ائتلاف منطقه ای سعودی – ترکی – قطری تحت نظارت کاخ سفید و به رهبری عربستان سعودی قابل ارزیابی است که طی سفر اخیر ترامپ به ریاض، سعودی ها تلاش کردند، این امتیاز را برای خود حفظ کنند.در این بین قطر که به خوبی می داند، قدرت رویارویی با عربستان را ندارد، تلاش می کند، با نزدیکی به تهران، از قدرت ایران در مقابله با سعودی ها استفاده کند.طرح جدید آمریکا در خاورمیانهدر برابر این تحلیل، تحلیل دیگری نیز وجود دارد که تاکید می کند، تنشی که اکنون بین قطر و عربستان شاهد آن هستیم، در حقیقت مقدمه و پیش زمینه طرحی آمریکایی – سعودی – اماراتی برای ایجاد خاورمیانه ای جدید است که به اهداف و منافع رژیم صهیونیستی در منطقه خدمت کند.گام اول این طرح انزوای منطقه ای و بین المللی قطر از طریق جنگ رسانه ای و تبلیغاتی هدفمند و برنامه ریزی شده سعودی – اماراتی – مصری تحت اشراف و نظارت آمریکا عنوان شده است.گام دوم محاصره بین المللی جماعت اخوان المسلمین و درج این جماعت در فهرست گروه های تروریستی و قطع منابع درآمد آن، گام سوم تجاوز نظامی رژیم صهیونیستی به نوار غزه و ایجاد هرج و مرج در کرانه باختری و فراهم کردن مقدمات روی کار آمدن «محمد دحلان»، مهره امارات به عنوان جانشین «محمود عباس»، رئیس تشکیلات خود گردان و رهبر جنبش «فتح»، مرحله چهارم برکناری محمد بن نایف و اعلام ولی عهدی محمد بن سلمان و آخرین مرحله تسویه قضیه فلسطینی و برقراری مناسبات رسمی بین اعراب و اسرائیل عنوان شده است.در این خصوص پایگاه های خبری فیلمی منتشر کرده اند که در آن «یوسف العتیبة» در سخنانی ضمن اشاره به گسترش همکاری های نظامی و امنیتی و اطلاعاتی با آمریکا و حضور نظامی گسترده در عرصه های مختلف منطقه ای، تاکید می کند: هدف امارات چیزی جز دست یافتن به جایگاهی در خور این کشور در خاورمیانه جدید نیست.سفر ترامپ به منطقه و بستن پرونده قطر و اخواناز جهت دیگر، تحلیلگرانی نیز بوده اند که منازعات شیوخ عرب به ویژه هم زمانی آن با سفر ترامپ به منطقه را در چارچوب تلاش رئیس جمهوری آمریکا برای بستن پرونده جماعت اخوان المسلمین و قطر به عنوان مهمترین حامی آن در جهان عرب که وعده آن را طی رقابت های انتخاباتی اش داده بود، ارزیابی می کنند.به گفته این تحلیلگران پرونده اخوان المسلمین و قطر برای عربستان سعودی از پرونده ایران و یمن و بحرین نیز مهم تر است. لذا سعودی ها با قراردادهای نظامی کلان خود با ترامپ به نوعی وی را مجاب به ورود به این دو پرونده کرده اند، در این بین اقدام مطبوعات قطری در به سخره گرفتن تمام توانایی های خود جهت استقبال از ترامپ و ابراز شک و تردید در دستیابی سعودی ها به اهداف مورد از این سفر، رئیس جمهوری آمریکا برای رسیدگی به وضعیت اخوان المسلمین و قطر را مصمم تر کرده است، به ویژه آنکه کنگره آمریکا نیز در ماه های اخیر با تشدید فشار بر ترامپ از وی خواستار مجازات کشورهای حامی اخوان المسلمین و جنبش حماس شده بود.به همین دلیل تقابل و تنش کنونی را نمی توان صرفا زاییده اظهارات اخیر امیر قطر و شرایط کنونی حاکم بر منطقه به شمار آورد، بلکه قضیه ای است که از سال ها قبل برای آن از سوی عربستان و امارات برنامه ریزی شده است.تنشی نمایشی برای بلعیده شدن ۶ کشور عربیاز جهت دیگر، یک گزارش اطلاعاتی افشا می کند، تنش قطر و عربستان سعودی، نمایشی سعودی – قطری – اماراتی است، در چارچوب طرحی خطرناک است که ۶ کشور منطقه از جمله بحرین و کویت را هدف قرار می دهد تا با محو آنها از نقشه منطقه، اهداف آمریکایی – صهیونیستی از جمله گسترش مرزهای رژیم اشغالگر صهیونیستی در خاورمیانه را محقق کنند.بر اساس این گزارش سوریه، عراق، یمن و مصر دیگر کشورهای منطقه هستند که قربانی این طرح خواهند شد و سفر ترامپ به منطقه در واقع چراغ سبز آمریکا به امارات و قطر و عربستان جهت اجرایی کردن این طرح است.جنگ بر سر تقسیم نفوذ در عراقاین در حالی است که محافل سیاسی عراق یکی از دلایل تنش ریاض – دوحه را به جنگ دو کشور بر سر تقسیم نفوذ در عراق عنوان می کند و توضیح می دهد: ایران و قطر با توجه به روابط خوب قطر و ترکیه مذاکراتی سری درباره کشیدن خط لوله انتقال گاز قطر از خاک عراق به دریای مدیترانه انجام داده و در این راستا باید اذعان داشت، قطر در برقراری روابط بسیار نزدیک با رهبران سیاسی و شیوخ عشایر عراق (چه شیعه و چه سنی) جهت اجرای طرح کشیدن خط لوله انتقال گاز این کشور به اروپا با گذر از خاک عراق و ترکیه بسیار موفق عمل کرده است.به گفته این منابع اوج اختلافات عربستان و قطر در استان الانبار، واقع در غرب عراق قابل ملاحظه است، جایی که جماعت اخوان المسلمین با حمایت از «حزب اسلامی» عراق، باعث شدند، این حزب با طرح کشیدن خط لوله انتقال گاز قطر از الانبار موافقت کند، موضوعی که نگرانی شدید سعودی ها از رشد و نمو اخوانی ها و قدرت یافتن آنها در عراق با بهره مندی از حمایت های همه جانبه قطر و ترکیه را به دنبال داشته است.نقش انگلیس در تنش عربستان و قطردر میان تحلیل ها و تفسیرهای ارائه شده در خصوص تنش ایجاد شده بین عربستان سعودی و قطر، برخی تحلیل ها با اشاره به اینکه قطر همواره حمایت همه جانبه ای از جماعت اخوان المسلمین داشته و تلاش های بسیاری برای به قدرت رسیدن «رجب طیب اردوغان» به عنوان رئیس جمهور در ترکیه به عمل آورده است، تاکید می کند: دوحه سیاست خارجی خود را با استناد به اصول و مبادی فکر جماعت بنا نهاد، بر خلاف عربستان سعودی که سیاست خارجی اش ریشه در اصول و مبادی وهابیت دارد.در صحنه سیاست بین الملل به همان اندازه که وهابیت سعودی به آمریکایی ها وابسته است، جماعت اخوان المسلمین با سابقه تاریخی بیش از ۱۵۰ ساله اش تحت لوای انگلیسی ها به حیات حزبی و سیاسی خود ادامه داده و به مرور زمان به یکی از سازمان یافته ترین و با نفوذترین گروه های سیاسی و دینی جهان تبدیل شده است، به ویژه آنکه انگلیس در کنار هموار کردن راه فعالیت در عرصه سیاسی، زمینه ورود جماعت به عرصه اقتصاد جهت تامین نیازهای مالی آن را نیز فراهم نموده بود.گفته می شود، میزان حمایت های صورت گرفته انگلیس از اخوان المسلمین و کمک های این کشور به جماعت به اندازه کمک ها و حمایت های ارائه شده لندن به یهودیان برای تاسیس «اسرائیل» و غلطیدن به دامان آمریکایی ها بوده است.به موازات گسترش نفوذ آمریکایی ها در جهان عرب و افول نقش انگلیسی ها در این جهان، شاهد انتشار و قدرت گیری مکتب وهابیت و رو به ضعف نهادن جماعت در این کشورها بودیم. در تمام طول این دوره مهمترین سیاست واشنگتن تضعیف اخوانی ها تا جایی بود که امکان بازگشت این جماعت به عرصه سیاسی منطقه ای و جهانی وجود نداشته باشد و در این راستا، جذب ترکیه و پاکستان به عنوان دیگر کانون های مهم جماعت در منطقه در اولویت های سیاست خارجی دولت های مختلف آمریکا قرار گرفت.بر اساس این تحلیل ها آنچه در نشست های سه گانه ریاض با حضور ترامپ رخ داد و آشکارا ترکیه و قطر را به حاشیه رانده و نقش این دو کشور در عرصه منطقه ای را تضعیف کرده بود، در کنار عملیات تروریستی که هفته گذشته منچستر انگلیس را هدف قرار داد، تحولاتی بودند که به محور انگلیس – قطر – ترکیه – اخوان الملسمین ضرورت تحرک جدی و اتخاذ تدابیری جدید برای مقابله با این تحولات را متذکر می شد.در این راستا، با استناد به گفته معروف «دشمن دشمنم، دوست من است»، قطر رویکرد نزدیکی به دشمنان آمریکا از جمله ایران و حزب الله لبنان و حماس را در پیش گرفت و در ادامه این سیاست حتی باید در انتظار اعلام حمایت دوحه از شیعیان بحرین و انقلاب مردم این کشور علیه رژیم آل خلیفه نیز باشیم.لذا اعلام حمایت دوحه از حماس و حزب الله و یادآوری قدرت منطقه ای ایران تنها با هدف بهره برداری سیاسی در مقابله با عربستان و تغییر موازنه قدرت در تنش ایجاد شده با عربستان سعودی صورت می گیرد، چون در ادامه شاهد بودیم که امیر قطر چگونه از رابطه نزدیک و مستحکم خود با اسرائیل، دشمن شماره یک ایران و حزب الله و حماس سخن می گوید.قطر به خوبی درک می کند، هرگونه موفقیت ایران در تفوق بر دشمنان دوحه، اگرچه این کشور را در محور متحدان آمریکا یا هم پیمانان انگلیس در منطقه قرار نمی دهد، اما می تواند، با تامین برخی منافع و اهداف منطقه ای این کشور همراه باشد و بالعکس آن، موفقیت سعودی ها در منطقه می توان تمام داشته های قطر از جمله مناسبات دوحه – تل آویو را بر باد دهد، نکته مهم در این معادله این است که اگر ریاض موفق به براندازی سیاسی و انزوای منطقه ای دوحه شود، واشنگتن اعتراضی به این امر نخواهد کرد، چون آمریکایی ها به خوبی می دانند، انزوای قطر به معنای تضعیف نفوذ سیاسی انگلیس در منطقه است.با توجه به آنچه ذکر آن رفت، باید گفت تنش عربستان سعودی و قطر را رویارویی شیوخ آمریکایی با شیوخ انگلیسی منطقه تعبیر کرد که در حقیقت رویارویی استعمار پیر (انگلیس) برای باز پس گیری جایگاه و نفوذ منطقه ای سابق خود در منطقه و استعمار جدید (آمریکا) برای حفظ این نفوذ است.در این بین انگلیس برای بازیابی موقعیت و نفوذ گذشته خود در منطقه لازم بود، دو راهبرد را پیش گیرد، اول: خروج از اتحادیه اروپا و دوم: احیای ائتلاف ها و هم پیمانی های سیاسی و نظامی گذشته در منطقه است.در موضوع اول، انگلیس جدایی از اتحادیه اروپا را محقق ساخت، اما در مورد اصل دوم، پایه و اساس ائتلاف و هم پیمانی انگلیس در منطقه را جماعت اخوان الملسمین تشکیل می دهد که مهمترین حامیان آن منطقه ای آن قطر و ترکیه هستند و در این بین به دلیل توان مالی و قدرت رسانه ای و تبلیغاتی دوحه تمرکز بر قطر صورت گرفت.نکته حائز اهمیت این است که رویارویی آمریکا و انگلیس در قالب رویارویی سعودی – قطری با وقوع دو رخ داد، کلید زده شد:یک: سفر رئیس جمهوری آمریکا به عربستان سعودی و مشارکت وی در نشست های سه گانه سعودی – عربی – اسلامی که مهم ترین موضوع مورد بحث در آنها «مبارزه با تروریسم» و «به شمار آوردن ایران به عنوان نوک پیکان و هدف اول این جنگ» و ادعای اینکه جمهوری اسلامی ایران نقشی اساسی و اثر گذار در تضعیف و تزلزل ثبات و استقرار منطقه ایفا می کند و برگزاری نشستی بین ترامپ و شیوخ عرب منطقه که رهاورد آن بروز بحران با امیر قطر بود.دو: اقدام مطبوعات و نشریه های آمریکایی و غربی به انتشار سیلی از گزارش ها و مقالاتی بود که به شدت قطر به حمله کرده و سیاست های منطقه ای و بین المللی اش را مورد انتقاد قرار داده و محکوم می کردند.آخرین مقاله در این ارتباط در نشریه «فارین پالیسی» به قلم «جان هانا»، مسئول سابق وزارت دفاع و وزارت خارجه آمریکا و یکی از مشاوران «دیک چنی»، معاون اسبق رئیس جمهوری آمریکا بود که قطر را به حمایت از تروریسم، تحریک ارتش و نیروهای امنیتی عراق به کشتن نظامیان آمریکایی حاضر در عراق و همچنین شبکه خبری الجزیره قطر را به تبدیل «بهار عربی» به «خزان تکفیری»، حمایت مالی و نظامی از گروه های مسلح تروریستی در حال مبارزه با نظام سوریه در این کشور، پناه دادن به «خالد شیخ محمد»، طراح و برنامه ریز حملات تروریستی یازده سپتامبر در دوحه و فراهم کردن زمینه فرار او به افغانستان پیش از بازداشت وی از سوی سرویس های اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا، رویکرد سیاسی دوگانه و متعارض در مسائل و قضایای منطقه ای متهم کرده بود.جان هانا درباره سیاست دوگانه و متعارض قطر به رویکرد دوحه در سال ۲۰۰۳ میلادی در قبال عراق و آمریکا اشاره می کند و می نویسد: با وجود اینکه قطر پایگاه نظامی «العیدید» را به اسکادران نیروی هوایی آمریکا اختصاص داده بود و جنگنده های آمریکایی در سال ۲۰۰۳ میلادی از این پایگاه مواضع رژیم بعث در عراق را مورد حمله قرار دادند، با این حال در آن روی سکه سیاست ایستادن در کنار «صدام حسین»، دیکتاتور معدوم عراق و حمایت از رسانه ای و تبلیغاتی از رژیم بعث را یاد آور می شود و تاکید می کند که دیک چنی موضوع انتقال پایگاه هوایی آمریکا از پایگاه نظامی «العیدید» در قطر را مطرح کرده و در این خصوص با دونالد ترامپ نیز گفت و گوهایی انجام داده که با موافقت و استقبال ترامپ نیز مواجه شده است.هانا می افزاید: چنی در این دیدار دو گزینه امارات متحده و عربستان سعودی را به عنوان جایگزینی برای پایگاه نظامی «العیدید» قطر مطرح می کند و از رئیس جمهوری آمریکا خواستار مجازات قطر به دلیل حمایت این کشور از تروریسم می شود.ناتو عربی طرحی که مرده به دنیا آمدهر اندازه سفر دونالد ترامپ به منطقه برای رئیس جمهوری آمریکا با دستاوردها و نتایج مثبت بسیار همراه بود، برای جهان عرب بطور عام و شیوخ عرب خلیج فارس بطور خاص نتایج و دستاوردهای منفی در برداشت.در حالی که رسانه های عربی وابسته به شیوخ خلیج فارس از هفته ها قبل، سفر ترامپ را پوشش داده و با آب و تاب از مهمترین هدف این سفر تشکیل «ناتو عربی» سخن می گفتند و تحلیل و تفسیر منتشر می کردند و با کارشناسان مسائل سیاسی و راهبردی و نظامی منطقه و جهان مصاحبه می کردند و با متهم کردن ایران به حمایت از تروریسم جنجالی رسانه ای و تبلیغاتی به راه انداخته بودند، بروز تنش بین قطر و عربستان، آن هم به فاصله کمتر از ۲۴ ساعت از پایان نشست شماری از سران کشورهای عربی با حضور ترامپ در ریاض و اعلام تشکیل ناتو عربی، تمام رشته های این رسانه ها را پنبه کرد.طرح تشکیل ناتو عربی از یک سو ثابت کرد، پیش از تولد طرحی مرده است و تشکیل آن تنها جوهری بر روی کاغذ باقی خواهد ماند و از سوی دیگر، «آخرین میخ را بر تابوت وحدت عربی، به ویژه وحدت شیوخ خلیج فارس» کوبید تا هم زمان با پیشنهاد تشکیل این نیرو پرده از اختلافات جدیدی بین کشورهای عضو شورای همکاری برداشته شود و چه بسا به فروپاشی این نهاد منطقه ای منتهی گردد.ایران و محور مقاومت پیروز میدانماهیت تنش عربستان و قطر هرچه باشد، سرانجام این بحران همه معادلات و محاسبات را به سود ایران و محور مقاومت در منطقه رقم خواهد زد. بالطبع نزدیکی قطر به هر دلیل به ایران، افساری بر دهان لگام گیسخته آل سعود و متحدان منطقه ایش خواهد زد، چون با یافتن جای پایی در میان شیوخ عرب، بیش از پیش به یمن نزدیک خواهد شد.افزون بر اینکه این نزدیکی می تواند، به دنبال خود توافقات و تفاهماتی دو جانبه بین دوحه و تهران در قضایا و پرونده های منطقه ای مانند بحران عراق، بحران سوریه و یا جنگ یمن و وضعیت بحرین داشته باشد که خوشایند سعودی ها نباشد و معادلات منطقه را به سود تهران – دوحه تغییر دهد.از سوی دیگر، اگر قائل به سناریو تقابل آمریکا – انگلیس در منطقه شویم، خواهیم دید، انگلیسی ها برای بازگشت به منطقه و احیای نفوذ و قدرت گذشته ملزم به حفظ ایران به عنوان یکی از تاثیرگذارترین بازیگران منطقه ای دارد تا با فشردن دست تهران مانع تشکیل محور سلفی تکفیری در منطقه با خود شود.به این ترتیب، ملاحظه می شود، هر یک از سناریوهای منطقه ای پیاده شود، دشمنان محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران مجبور هستند، برای آرام نگهداشتن شرایط منطقه از هرگونه رویارویی و یا تشدید بحران با تهران امتناع کنند.منبع :مشرق |
![]() |
↧
به گزارش ندای انقلاب، در نشست خبری اخیر استوارت جونز، دستیار وزیر امور خارجه آمریکا و سرپرست دفتر امور خاور نزدیک این وزارتخانه، یکی از خبرنگاران با طرح پرسشی جالب باعث شد که جونز برای یافتن پاسخی و ایراد آن حدود ۲۰ ثانیه مکثی طولانی کرد.این خبرنگار در پرسش خود عنوان کرد، «وزیر خارجه آمریکا، تیلرسون، از انتخابات ایران و عملکرد این کشور در زمینه دموکراسی انتقاد کرد، در حالی که کنار مقامات سعودی ایستاده بود، شما میزان پایبندی عربستان به دموکراسی را چگونه میدانید، زیرا دولت (آمریکا) بر این باور است که دموکراسی مانع از افراطگرایی میشود؟». پس از این پرسش بود که جونز حدود ۲۰ ثانیه مکث میکند تا بتواند جوابی برای این پرسش دست و پا کند.دانلود فیلمانتهای پیام/ |
![]() |
↧
به گزارش ندای انقلاب، کارخانههای روغنکشی در صنعای قدیم تاریخ درخشانی در چارچوب میراثهای مردمی یمنی از نظر قدمت و عمر طولانی آن - که صدها و هزاران سال قدمت دارد - ثبت کرده است و این کارخانه تنها شاهدی بر عمق ارتباط آن با یمنیها و همچنین خدماتی است که به شهروندان ارائه میکند.یکی از کسانی که در این کارگاه روغنکشی مشغول به کار است، به خبرنگار تسنیم میگوید : این روغن شتر شیرینتر از روغنهای جدید است، این روغن به شیوهای گرفته میشود که نیاکان ما و اجداد نخستین ما آن را میگرفتند، این روغن بهتر از روغنهای جدیدی است که در زمان ما در سریعترین زمان ممکن گرفته میشود، با این حال، گرفتن روغن شتر نیاز به وقت و رعایت بهداشت دارد.کارگاه روغن کشی «بابالحاره» در صنعای قدیم از صنایع قدیمی یمنی در زمینه روغنکشی از طریق شتر است که هر روز به گرد این دستگاه میچرخد، و نکته قابل توجه این است که این شتر هنگامی که بر گرد آن میچرخد، چشمانش بسته است تا احساس نکند که در جا میزند بلکه احساس کند که گویی در سفر صحراست و این شیوه از قدیمالایام به کار گرفته میشود.یکی از دستاندرکاران این کارگاه به خبرنگار تسنیم میگوید: خردل،کنجد، گشنیز و دانههایی مثل آنچه در حال حاضر، روغن آن را میگیریم و آن دانه خردل است که برای درمان مفاصل، اعصاب و روماتیسم به کار میرود، گشنیز هم همانطور که معروف است برای خوردن و آشامیدن و غیره به کار برده میشود، ما همچنین روغنهای طبیعی تولید میکنیم که برای موها مورد استفاده قرار میگیرد. این کارگاه روغنکشی مکانی است که خیلیها برای خرید روغن کنجد،کرچک و خردل، ترتر و دیگر روغنهایی به آن مراجعه میکنند که به اعتقاد آنها، این روغنها فواید زیادی چه برای درمان یا تغذیه دارد.یک شهروند یمنی میگوید: همواره از این روغن استفاده میکنم، بارها آن را خریدهام، وقتی برای اولین بار این روغن را خریدم، دیدم خانوادهام از آن برای خوردن و نوشیدن و نیز برای مو استفاده میکنند، حتی این روغن برای بدن، دستان، صورت و موارد دیگر مورد استفاده قرار میگیرد، این روغن حتی برای خواب و بیداری انسان فایده دارد.این کارگاه مردمی قدیمی با وجود عمر طولانی آن همچنان تا امروز فعالیت میکند و منبع درآمد برای مالک آن است و رنگ صاف و طعم عالی ویژگی متمایز تولیدات آن است.این کارگاه از کارگاههای قدیمی یمن است که روغنی تولید میکند که همه از آن در همه چیز مورد استفاده قرار میدهند که بر یمنیها و سلامتی آنها تاثیر دارد.منبع :تسنیمانتهای پیام/ |
![]() |
↧
به گزارش ندای انقلاب، مقامات و سران کشورهای مختلف به حملات تروریستی گروه «داعش» به ساختمان مجلس شورای اسلامی و همچنین حرم مطهر «امام خمینی» بنیانگذار انقلاب اسلامی واکنش نشان داده و آن را محکوم کردند.«سرگئی لاوروف» وزیر خارجه روسیه طی بیانیهای گفت: «حملات تروریستی ایران که داعش آنها را بر عهده گرفته است، نشان میدهد که تروریستها آرام نمیگیرند.»«دیمیتری پسکوف» سخنگوی ریاست جمهوری روسیه با محکوم کردن حملات داعش، تأکید کرد: «این اتفاقات یادآور ضرورت اتحاد علیه تروریسم حتی اتحاد با کشورهای مسلمان است.»«فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ضمن ابراز همدردی با خانواده قربانیان، تاکید کرد: «امروز روزی بسیار غمانگیز است. اخبار حملات در تهران را به دقت دنبال میکنم. امروز با ظریف در تماس خواهم بود.»«ریچارد هاس» رئیس شورای روابط خارجی آمریکا نیز در یک بیانیه توئیتری از «دونالد ترامپ» رئیس جمهور امریکا خواست حملات در تهران محکوم کند و نوشت: «تذکر به رئیسجمهور آمریکا: محکومیت تروریسم، اگر میخواهد قابل قبول باشد،نباید گزینشی باشد. باید (حملات) تهران را هم مانند (حملات) اروپا محکوم کرد.»«نبیه بری» رئیس پارلمان لبنان طی بیانیههای جداگانه به رهبر انقلاب، رئیسجمهور و رئیس مجلس شورای اسلامی ایران اقدامات تروریستی تهران را محکوم کرده و نوشت: «اینگونه جنایات تروریستی بر عزم جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تروریسم میافزاید و ایران در پیشاهنگ [حرکتکنندگان] برای نابود کردن اهداف این تروریسم و کسانی که پشت پرده آن هستند، باقی خواهد ماند.»«حسین الحاج حسن» وزیر صنعت لبنان نیز گفت: آنچه در ایران اتفاق افتاد «اقدامی تروریستی» است ، «تروریسم» دستاورد یکی از کشورهای عربی است و قبل از اینکه دستاوردی نظامی باشد، فکری و فرهنگی است.«آنتونیونی تایانی» رئیس پارلمان اروپا طی پیام توئیتری گفت: «من با رئیس مجلس ایران و مردم ایران اعلام همبستگی می کنم. این حملات تروریستی باید با شدیدالحنترین الفاظ محکوم شود.»«کمیتههای مقاومت فلسطین» اقدامات امروز تروریستهای داعش در تهران را محکوم کردند و در ادامه به وحدت امت اسلام برای مقابله با رژیم اشغالگر صهیونیستی به عنوان دشمن اصلی امت اسلام فرا خواندند.«حمه الهمامی» سخنگوی حزب کارگران تونس با بیان اینکه هدف از حملات تروریستی تهران گسترش هرج و مرج در منطقه است، عربستان سعودی را پایه گذار تروریسم در منطقه دانست.وزارت خارجه سوریه ضمن ابراز همدردی با خانوادههای قربانیان، این حملات را به شدت محکوم کرد.وزارت خارجه فرانسه نیز حملات تروریستی داعش در تهران را محکوم کرد.«زیگمار گابریل» وزیر خارجه آلمان در نشست خبری مشترک با همتای سعودیاش، حمله تروریستی در تهران را محکوم کرد.«فدریکا موگرینی» مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ضمن ابراز همدردی با خانواده قربانیان، تاکید کرد: «امروز روزی بسیار غمانگیز است. اخبار حملات در تهران را به دقت دنبال میکنم. امروز با ظریف در تماس خواهم بود.»«ریچارد هاس» رئیس شورای روابط خارجی آمریکا نیز در یک بیانیه توئیتری از «دونالد ترامپ» رئیس جمهور امریکا خواست حملات در تهران محکوم کند و نوشت: «تذکر به رئیسجمهور آمریکا: محکومیت تروریسم، اگر میخواهد قابل قبول باشد،نباید گزینشی باشد. باید (حملات) تهران را هم مانند (حملات) اروپا محکوم کرد.»«نبیه بری» رئیس پارلمان لبنان طی بیانیههای جداگانه به رهبر انقلاب، رئیسجمهور و رئیس مجلس شورای اسلامی ایران اقدامات تروریستی تهران را محکوم کرده و نوشت: «اینگونه جنایات تروریستی بر عزم جمهوری اسلامی ایران برای مقابله با تروریسم میافزاید و ایران در پیشاهنگ [حرکتکنندگان] برای نابود کردن اهداف این تروریسم و کسانی که پشت پرده آن هستند، باقی خواهد ماند.»«حسین الحاج حسن» وزیر صنعت لبنان نیز گفت: آنچه در ایران اتفاق افتاد «اقدامی تروریستی» است ، «تروریسم» دستاورد یکی از کشورهای عربی است و قبل از اینکه دستاوردی نظامی باشد، فکری و فرهنگی است.«آنتونیونی تایانی» رئیس پارلمان اروپا طی پیام توئیتری گفت: «من با رئیس مجلس ایران و مردم ایران اعلام همبستگی می کنم. این حملات تروریستی باید با شدیدالحنترین الفاظ محکوم شود.»وزارت خارجه ترکیه نیز با انتشار بیانیهای حملات داعش در تهران را محکوم کرد.«کمیتههای مقاومت فلسطین» اقدامات امروز تروریستهای داعش در تهران را محکوم کردند و در ادامه به وحدت امت اسلام برای مقابله با رژیم اشغالگر صهیونیستی به عنوان دشمن اصلی امت اسلام فرا خواندند.«حمه الهمامی» سخنگوی حزب کارگران تونس با بیان اینکه هدف از حملات تروریستی تهران گسترش هرج و مرج در منطقه است، عربستان سعودی را پایه گذار تروریسم در منطقه دانست.وزارت خارجه سوریه ضمن ابراز همدردی با خانوادههای قربانیان، این حملات را به شدت محکوم کرد.«مسعود بارزانی» رئیس منطقه کردستان عراق نیز با محکوم کردن حملات داعش در تهران، گفت: «تروریسم علیه تمام کشورهاست و ما باید برای نابود کردن این تهدید متحد شویم.»سناتور «ناتالی گولت» معاون کمیته امور خارجی مجلس سنای فرانسه اظهار داشت داعش با این حملات، «دولت و نماد دموکراسی» در ایران را هدف گرفت.صفحه توئیتر وزارت خارجه «لیتوانی» خطاب به ایرانیان نوشت: «تسلیت صمیمانه ما را بپذیرید»در حال تکمیل... |
![]() |
↧
↧
به گزارش ندای انقلاب، «عادل الجبیر» وزیر خارجه عربستان سعودی، سهشنبه (دیروز)، یک روز پیش از حملات تروریستی تهران، در جمع خبرنگاران در پاریس، ایران را تهدید کرد.به اعلام شبکه العربیه، وی با نادیده گرفتن اسناد موجود از حمایتهای ریاض از داعش و سایر گروههای تروریستی (مانند اذعان وزارت خارجه آمریکا در سال ۲۰۰۹ به اینکه عربستان حامی تروریستهاست؛ لینک: اینجا) ادعا کرد: ایران حامی نخست تروریسم در جهان است و در امور کشورهای همسایهاش نیز دخالت و از گروههای افراطی در منطقه حمایت میکند. همچنین این کشور، میزبان سران القاعده و سایر سرکردههای گروههای تروریستی است و سیاست اتخاذی دولت ایران نیز کاملا از نظر ما مردود است.در حالی که پرشمارترین جمیعت تروریستها در عراق و سوریه ملیت سعودی دارند، الجبیر افزود: رژیم ایران طی ۳۷ سال، به ۱۲ سفارت حمله کرده است و در رتبه نخست تولید بمبها و مواد منفجرهای است که تاکنون هزاران کشته به همراه داشته است. ایران بیش از ۹۰ درصد مواد منفجره را تولید و در میان گروههای تروریستی توزیع کرده است.وی در ادامه اتهامزنی به ایران گفت: تهران مسئول حوادث جاری در منطقه و پیامدهای آن است. ایران کشوری است که برای ترور دیپلماتها برنامهریزی میکند و حقوق بینالملل را نادیده میگیرد و مفاد آن را نقض میکند. ایران باید به حقوق بینالملل احترام بگذارد تا به یک دولت عادی تبدیل شود. این کشور باید به دلیل دخالتهایش در امور منطقه و حمایتش از گروههای تروریستی و افراطی مجازات شود.تهدید بن سلمان«محمد بن سلمان» جانشین ولیعهد عربستان سعودی نیز دوازدهم اردیبهشت گذشته طی یک کنفرانس خبری مدعی شده بود که کشورش هدف ایران است و تهران قصد رسیدن به مکه را دارد بنابراین عربستان منتظر نمیماند که جنگ داخل کشورش باشد بلکه آن را به ایران منتقل میکند.بن سلمان گفت: ما میدانیم که هدف اصلی رژیم ایرانیم. رسیدن به قبله مسلمانان هدف اصلی رژیم ایران است. ما منتظر نخواهیم شد که جنگ در عربستان در بگیرد بلکه تلاش خواهیم کرد که جنگ نزد خودشان در ایران باشد نه در عربستان.چهار تروریست صبح امروز در پوشش مراجعهکننده در راهروی ورودی مجلس با تیراندازی به سمت نیروهای حفاظت مجلس یکی از آنها را شهید و ۸ نفر دیگر، از جمله محافظ و مراجعه کننده را زخمی کردند.چند عامل تروریستی دیگر نیز، با ورود به حرم امام خمینی(ره) و اقدام به تیراندازی و چند تن را مجروح کردند. دو عامل مهاجم خود را در محوطه حرم منفجر کردند.منبع : فارسانتهای پیام/ |
![]() |
↧
↧
به گزارش ندای انقلاب، رسیدن نیروهای ارتش سوریه از یک سو و حشد الشعبی عراق از سوی دیگر به مرزهای عراق و سوریه یک تحول ژئوپلتیکی بسیار مهم است که بازی راهبردی در منطقه را به سرعت دگرگون خواهد کرد. این گامی مهم از دو جنبه است:۱- ایجاد یک کریدور زمینی که از تهران تا سرزمین های اشغالی امتداد خواهد داشت.۲- این کریدور در حالی ایجاد می شود که ایران حضور نظامی دائمی در شامات خواهد داشت و در حالی که داعش به پایان عمر نظامی گری خود می رسد، ایران پاسخ دهنده اصلی به این پرسش خواهد بود که «پس از داعش چه می شود؟» و این سوالی است که از یک جنبه، آینده خاورمیانه را تعیین می کند. تثبیت این دستاورد مهم البته ساده نخواهد بود خصوصا که امریکا درست در همان نقطه حضور مستقیم دارد گرچه که این حضور ضعیف تر از آن است که بتواند جلوی این پروژه را بگیرد. ترامپ، سلمان و نتانیاهو می توانند در تهران ترقه در کنند اما احتمالا فکرش را هم نمی کردند که پاسخی چنین ویرانگر دریافت کنند. مقام های نظامی اسراییل چند روزی است وحشت زده از عکس های قاسم سلیمانی حرف می زنند که در مرز سوریه و عراق راه می رود! |
![]() |
↧