January 4, 2017, 12:07 am
به گزارش ندای انقلاب به نقل از پایگاه خبری العهد، نضال بشراوی تبعه لبنانی که در لحظه حمله تروریستی اخیر به یک باشگاه شبانه در استانبول در این محل حضور داشت و جان سالم به در برده است، با بیان اینکه بیش از یک نفر در این حمله دست داشتند، گفت: عاملان این حمله به زبان ترکی با یکدیگر صحبت می کردند که این نشان می دهد هسته های داعش در داخل ترکیه حضور دارند.وی در تشریح این حمله تروریستی اظهار داشت: ابتدا مردم سراسیمه به این سو آن سو می رفتند و زیر میزها پنهان می شدند در حالی که یکی از مهاجمان تمام مدت عبارت لا اله الا الله را تکرار می کرد و تیرباری به دست داشت و کسانی را که پنهان شده بودند، هدف قرار می داد در نتیجه هر یک از قربانیان تلاش می کرد هیچ حرکتی نکند تا برای بار دوم هدف تیراندازی قرار نگیرد.بشراوی که در اثر این حمله مجروح شده است، ادامه داد، یکی از عوامل تروریستی پس از تیراندازی اندکی منتظر می ماند تا مطمئن شود همه کسانی که هدف قرار گرفتند، جان باخته اند در نتیجه برای اطمینان بار دیگر آنان را هدف قرار می داد به گونه ای که سه نفر از کسانی که در کنارم بودند در اثر تیراندازی دوم کشته شدند.به گفته وی، یکی از عوامل این حمله یکی از قربانیان را که از ناحیه سر هدف قرار گرفته و کشته شده بود بار دیگر از همین ناحیه هدف تیراندازی قرار داد و کاملا مطمئن شد که جانش را از دست داده است.بشروای افزود: در این شرایط هیچ کس جرأت تکان خوردن نداشت زیرا یکی از عوامل تروریستی دست ها و پاهای ما را لگد می کرد تا در صورت مشاهده هر گونه تحرکی تیراندازی را ادامه دهد.به کار گرفتن اتباع ترک به دست داعشوی با تاکید بر اینکه عوامل حمله بیش از یک نفر بودند و به زبان ترکی با یکدیگر صحبت می کردند گفت: این نشان می دهد هسته های داعش در ترکیه نفوذ کرده اند و اتباع ترک را به کار گرفته اند حال آنکه دولت ترکیه مدعی است که داعش در این کشور حضور ندارد.اما اظهارات بشراوی علاوه بر اینکه نشان می دهد عوامل این حمله تروریستی به یک یا دو نفر محدود نمی شدند، حاکی از این است که این افراد به راحتی وارد این محل شده و اقدام به تیراندازی کردند تا جایی که تا یک ساعت بعد هیچ اقدامی از سوی نیروهای امنیتی ترکیه صورت نگرفت و در شرایطی که دولت ترکیه مدعی است داعش چند روز پیش از این حمله تهدید کرده بود که دست به انفجار و یا حملات تروریستی می زند نیروهای امنیتی ترکیه حضور چندانی در صحنه نداشتند و این بیانگر سستی و کم کاری آنان در مبارزه با تروریست ها و پیش از همه داعش است.انتهای پیام/ |
|
↧
January 3, 2017, 11:36 pm
به گزارش ندای انقلاب، حملات تروریستی وحشتناک در اروپا وعواقب آن تیتر اول بسیاری از رسانه های غربی در سال ۲۰۱۶ بود.شهروندان اروپایی در این سال دورانی سراسر ترس و وحشت را تجربه کرده و بر اساس نظر سنجی ها احساس ناامنی روزافزونی در بین آن ها گسترش پیدا کرد.در سایه این حملات تروریستی تحولات زیادی از جمله تشدید نژادپرستی و بیگانه ستیزی در سراسر اروپا گسترش یافته و مسائل زیادی را برای سردمداران این اتحادیه به وجود آورد.در این گزارش برآنیم تا نگاهی به برجسته ترین حملات تروریستی اروپا که لرزه بر ارکان امنیت این اتحادیه وارد کرد بیندازیم.ترکیه در ۱۲ ژانویه سال ۲۰۱۶ میلادی در میدان "سلطان احمد" استانبول اولین شوک تروریستی داعش در سال ۲۰۱۶ را دریافت کرد و طی یک حمله تروریستی که علیه گردشگران خارجی رخ داد ۱۳ گردشگر آلمانی جان خود را از دست داده و ۱۴ نفر زخمی شدند. بسیاری رسانه ها این حمله تروریستی را پیام وحشت داعش به ژرمن ها از سرزمین آتاتورک ارزیابی کردند. در ۱۳ ماه مارس باز آنکارا شاهد حمله تروریستی خونین و دلخراش دیگری بود که با انفجاریک دستگاه خودروی حامل مواد منفجره در میدان قیزل آی در مرکز شهر آنکارا رخ داده و منجر به کشته شدن ۳۷ نفر وزخمی شدن ۳۱ نفر دیگر شد.۱۹مارس نیز در یک حمله ی تروریستی توسط یک عامل انتحاری داعش که خود را در میان مردم در خیابان استقلال یکی ازشلوغترین خیابانهای استانبول ترکیه منفجر کرد، باعث کشته شدن ۵ نفر از جمله یک شهروند ایرانی و ۳۷ نفر زخمی گردید. در ۲۲ مارس ۲۰۱۶ حملات تروریستی گروه داعش در بروکسل پایتخت بلژیک و مقر اتحادیه اروپا این کشور را در وضعیت اضطراری فرو برد و شوک بزرگی به سران و مقامات این اتحادیه وارد کرد. در این تاریخ دو انفجار در فرودگاه بروکسل روی داد. یک ساعت بعد بمب دیگری در یک ایستگاه مترو منفجر شد که در این حملات ۳۴ نفر کشته شدند. در ماه ژوئن نیز یک خودرو بمب گذاری شده دیگر در مسیر عبور اتوبوس های سرویس پلیس در شهر استانبول ترکیه ۱۲ نفر را کشت.در همین ماه ۳ مهاجم با حمله به فرورگاه آتاتورک شهر استانبول و منفجر کردن جلیقه انتحاری خود باعث کشته شدن ۴۵ نفر شدند . داعش مدعی شد که این سه مهاجم از اعضا این گروه بودند. ۱۴ ژوئیه در روز جشن ملی فرانسه در شهر نیس نیز حمله تروریستی وحشتناک دیگری در یکی از مهم ترین کشورهای اروپایی رخ داده و یک راننده کامیون جمعیت حاضر در جشن را مورد حمله قرار داد که این حادثه ۸۴ نفر کشته و ۱۳۰ نفر زخمی برجای گذاشت.این حادثه را می توان به عنوان خون بارترین حادثه تروریستی اروپا در سال ۲۰۱۶ ارزیابی کرد.حدود یک ماه پس از حمله شهر نیس در نورماندی در شمال فرانسه ۲ مرد با سلاح سرد به کلیسایی محلی حمله کرده و پس از بریدن سر کشیش ۸۴ ساله این کلیسا ۴ نفر را به گروگان گرفتند. نیروهای ویژه فرانسه سریعا وارد عمل شده و با کشتن مردان مسلح گروگان ها را آزاد کردند. عوامل حمله در حین عملیات تروریستی خود نام داعش را فریاد می زدند. داعش مسئولیت این حمله وحشتناک را بر عهده گرفت.در ۲۲ ژوئیه ۲۰۱۶، در مرکز خرید المپیا در دهکدهٔ المپیک در شمال غرب شهر مونیخ آلمان، یک تیراندازی صورت گرفت که در اثر آن ۹ نفر کشته و بیش از ۳۵ نفز زخمی شدند. تیراندازی در رستوران مکدونالد در نزدیکی مرکز خرید آغاز شد.[۹] مسئولان عامل این واقعه را جوان ۱۸ سالهای با تبار ایرانی و تبعیت آلمانی معرفی کردند که پس از تیراندازی و گریختن از مرکز خرید، به گفته پلیس خودکشی کرد.در همین ماه یک جوان ۱۸ ساله افغان در یک قطار بین شهری در نزدیکی وورتسبورگ ۴ گردشگر و یک مسافر دیگر را با چاقو زخمی کرد و سپس با ضرب گلوله پلیس کشته شد. در ۲۴ ژوئیه نیز یک پناهجوی سوری با منفجر کردن خود در محوطه بیرونی یک فستیوال موسیقی درآنسباخ ایالت بایرن باعث زخمی شدن ۱۲ نفر شد . ۲۴ نوامبرانفجار یک خودرو پر از مواد منفجره در نزدیکی استانداری آدانا ترکیه رخ داد که در این حادثه ۲ نفر کشته و ۳۳ نفر زخمی بر جای گذاشت. ۱۹ دسامبر یک حمله تروریستی دیگر در کشور ترکیه در شهر آنکارا رخ داد که در جریان آن "آندری گنادی اوو یچ" سفیر روسیه در آنکارا کشته شد.یکی از حملات تروریستی وحشتناکی که در اواخر سال ۲۰۱۶ رخ داد تا پرونده ترورها در اروپا در این سال را تکمیل کند حادثه حمله یک کامیون به بازارچه کریسمسی در برلین در ۱۹ دسامبر بود که منجر به کشته شدن حدود ۱۲ نفر و تعداد زیادی زخمی شد.آخرین حمله تروریستی اروپا نیز در ترکیه و در نخستین دقایق سال ۲۰۱۷ در شهر استانبول اتفاق افتاد . این حمله تروریستی در اول ژانویه در کلوپ شبانه رینا در منطقه اورتاکوی استانبول رخ داد .در این حادثه دست کم ۳۹ نفر کشته و ۶۹ نفر زخمی شدند.به گفته شاهدان فرد مهاجم به باشگاه شبانه استانبول به زبان عربی سخن می گفت و با لباس بابانوئل وارد باشگاه شد. همچنین حمله توسط دو نفر که لباس بابا نوئل پوشیده بودند انجام شده است. تحقیقا درباره این حادثه وحشتناک تروریستی همچنان ادامه دارد. بهر حال سال ۲۰۱۶ با پرونده سنگین حملات تروریستی و خون باری که برای اروپا داشت به اتمام رسید اما به گفته بسیاری کارشناسان و تحلیلگران این پایان ترور در اروپا نیست و این اتحادیه در سال های آینده نیز حملات خونین دیگری را تجربه خواهد کرد. بسیاری از مقامات و سازمان های امنیتی اروپا بخصوص بعد از حمله تروریستی برلین تهدید ترور در اروپا را همچنان بالا ارزیابی کرده و درباره حملات تروریستی بیشتر در این اتحادیه هشدار داده اند.منبع: تسنیم |
|
↧
↧
January 3, 2017, 11:31 pm
به گزارش ندای انقلاب، احسان سلطانی در کانال تلگرام مکتوبات با انتشار این تصویر، در توضیح آن نوشت: اگر ایران چنین حرکتی میکرد عکسالعمل رسانههای غربی چه بود؟+عکس رسانههای ترکیه در توضیح این تصاویر نوشتهاند: "برای پاکسازی خواهند رفت".این قطار تانک و خودروهای زرهی به سمت باب، بزرگترین محموله ی تسلیحاتی ترکیه است که در سالهای اخیر و از آغاز عملیات "سپر فرات" به سوریه ارسال شده است.اصلیترین هدف عملیات سپر فرات جلوگیری از اتصال کانتونهای کردها در شمال سوریه، تسلط بر نوار مرزی جرابلس تا عزاز و پیش روی تا شهر باب و کنترل بر این منطقه و در نهایت واگذاری آن به متحدان خود-ائتلاف گروههای جهادی- برای جلوگیری از شکلگیری منطقه فدرال پیوسته کردستان است.ترکیه با تصرف باب، علاوه بر جلوگیری از اتصال ۳۳ کانتون به یکدیگر، خواهند توانست کانتون عفرین را در آینده به طور کامل محاصره کند و برای امتیازگیری به کردها فشار بیاورد.به نظر می رسد ترکیه می خواهد با دست پر در مذاکرات "آستانه" در برابر جبهه مقابل خود بنشیند. به نظر شما اگر ایران چنین محموله تسلیحاتی در سالهای اخیر با این تبلیغات رسانهای به سوریه یا عراق ارسال میکرد و رسما هزاران کیلومتر مربع از از خاک عراق یا سوریه را اشغال میکرد، عکسالعمل رسانههای غربی و عربی به آن چگونه بود؟ |
|
↧
به گزارش ندای انقلاب، چند وقتی از آزادسازی شهر القیاره عراق در ۳۵ مایلی جنوب موصل میگذرد، اما هنوز نیروهای عراقی نتوانستند آتش چاههای نفتی که توسط داعش به آتش کشیده شده را خاموش کنند و ستونهای دود ناشی از آن در آسمان پراکنده است. جدیدترین تصاویرماهوارهای که در اختیار مشرق قرار گرفته، نشان میدهد که همچنان در چندین نقطه در اطراف شهر القیاره، دود غلیظ گستردهای از زبانههای آتش در حال فوران است که این اتفاق خسارات سنگینی را به مردم و محیط زیست آن منطقه وارد کرده است. داعش از هر منطقهای که عقبنشینی میکند، چاههای نفت را به آتش میکشد؛ داعش با این کار هم منطقه را به زمین سوخته (غیر قابل استفاده) تبدیل میکند و هم جلوی دید هواپیماهای نظامی را میگیرد. محل آتش سوزی منطقهای در حدود ۵۰ کیلومتری جنوب شهر موصل و در نزدیکی رود دجله است. تصاویر ماهوارهای نشان میدهد آتش در مسیری طولانی در بستری شبیه رودخانه در حال حرکت است که این اتفاق موجب شده که ذرات دوده در این چند ماه در آسمان القیاره سایه سنگینی ایجاد کند و موجب بیماریهای تنفسی و تلفات دامی شود. پیش از اشغال این منطقه بوسیله گروه تروریستی داعش، روزانه ۳۰ هزار بشکه نفت در میدانهای نفتی قیاره و نجمه تولید میشد. در منطقه قیاره نفت خام ترش تولید میشود. این منطقه همچنین پالایشگاه کوچکی دارد که بخشی از نفت تولیدی در آن مورد پردازش قرار میگیرد. بنابر اعلام وزارت نفت عراق، تا زمان بازپسگیری موصل از داعش، تولید نفت در این منطقه متوقف خواهد ماند. |
|
↧
به گزارش ندای انقلاب، صنعت پیشبینی سیاسی در سرتاسر جهان پیوسته صنعتی بوده که برآوردهایش به هدف خورده است. اما حکایت سال ۲۰۱۶ فرق میکند و این سال برای این صنعت غافلگیریهای بزرگ به همراه داشت. در ژوئن ۲۰۱۶ بود که انگلیس برخلاف اطمینان بنگاههای شرطبندی رسما از اتحادیه اروپا جدا شد. در ماه جولای، حزب جمهوریخواه آمریکا در کمال تعجب نامزدی «دانلد ترامپ» به عنوان فردی عجیب، بسیارثروتمند، و بیرون از نظام حکومتی این کشور را تایید کرد و او در کمال شگفتی موفق شد که در ۸ نوامبر «هیلاری کلینتون» رقیب گردن کلفت خود که کاروانی از رسانهها، لابیها، شرکتها، سازمانها، و نهادهای داخلی و بینالمللی وی را حمایت میکردند را شکست دهد و رسما رییسجمهور آمریکا شود. حال، در آستانه چند روز مانده به آغاز سال ۲۰۱۷، گزارش فعلی به ۶ پیشبینی سیاسی اشتباه سال ۲۰۱۶ میپردازد: ۱. هیلاری کلینتون رییسجمهور آمریکا خواهد شدهیچگاه توئیت مصرانه و جدی «فرانک لانتز» در صبح ۸ نوامبر از یادمان نمیرود که نوشت: «قطعا هیلاری رییسجمهور خواهد شد». چندین ساعت بعد به غیر از چند کارشناس معدود، تقریبا همه مردم آمریکا از پیروزی ترامپ شوکه شدند. ۴ ماه آخر انتخابات، اکثر رسانهها تمامی تلاش خود را به کار بستند که به مردم آمریکا این پیام را برسانند که ترامپ پیروز نمیشود. در ماه ژوئن بود که واشنگتن پست پیروزی ترامپ را یک «خیال» دانست. در ماه جولای، «مودی آنالتیک» انتخابات را برای هیلاری یک دستگرمی خواند که پیروزشاش خودش است. در ماه آگوست، پالیتیکو تصویری از هیلاری کلینتون منتشر کرد که در حالی که تروریستها شعار مرگ بر آمریکا به دور او سر میدهند، تولهسگهایش را در آغوش گرفته و لبخند پیروزی سر میدهد. در سپتامبر، «دیوید پلوف» مدیر ستاد ۲۰۰۸ اوباما با اطمینان خاطر از اینکه چرا صد درصد به پیروزی کلینتون معتقد است سخن گفت. در اکتبر، «جیم نلسون» سردبیر مجله GQ نوشت: «بگذارید با واقعیت روبرو شویم. دانلد ترامپ بازنده این انتخابات است». و سرانجام، یک روز قبل از روز انتخابات «لری ساباتو» در برنامه کریستال بال خود ۳۲۲ رای الکترال برای گلینتون و ۲۱۶ رای الکترال برای ترامپ قائل شد. برنامههای شبکههای مختلف پر شده بود از تبلیغات علیه ترامپ و ادعای اینکه او قطعا شکست خواهد خورد. از این میان میتوان به برنامه «یکشنبه شبها با سسیلی استرانگ» اشاره کرد که «الک بالدوین» بازیگر را در نقش ترامپ و «کیت مک کانن» بازیگر را در نقش کلینتون بر روی صحنه آورد و در آن برنامه عملا گفته شد: «خانمها و آقایان! این شما و این کاندیدا ترامپ / این شما و این احتمالا رییسجمهور هیلاری» و سپس موجی از تمسخر علیه ترامپ به راه افتاد. و در اتفاقی دیگر، باراک اوباما با حضور در برنامه «آخر شبها»ی «جیمی کیمل» در پاسخ به پیام توئیتری ترامپ که گفته بود «پرزیدنت اوباما به عنوان بدترین رییسجمهور تاریخ آمریکا در انتهای جدول خواهد بود» گفت: «حداقل به عنوان "رییسجمهور" در ته جدول خواهم بود». خود ترامپ نیز پس از پیروزیاش اعتراف کرد که در ضبح ۸ نوامبر اصلا این باور را نداشته که پیروز میشود. پیشبینی اشتباه جیم نلسون نه تنها اصحاب رسانه که تحلیلگران و کارشناسان نظرسنجی هم به اشتباه افتادند. آنها که معتقد بودند بر اساس فرمولهای علمی پیشبینیهای خود را استخراج میکنند همه در نهایت شوکه شدند. «کنسرتیوم انتخابات پرینستون» شانس کلینتون برای پیروزی را ۹۹ درصد دانست. «هافینگتون پست» ۹۸ درصد شانس برای کلینتون قائل شد. «پردیکت وایز» این شانس را ۸۹ درصد دانست. نیویورک تایمز به شانس ۸۵ درصدی کلینتون اعتقاد داشت. «فایو ترتی ایت» در بدترین حالت شانس هیلاری را ۷۱ درصد دانست. ۲. ترامپ نامزد جمهوریخواهان نخواهد شد«دانا میلبنک» در ۲ اکتبر ۲۰۱۵ در روزنامه واشنگتن پست نوشت: «بینهایت مطمئنم که ترامپ نامزد جمهوریخواهان نخواهد شد و اگر چنین شود رسما حرفم را پس میگیرم. روزی که ترامپ به عنوان نماینده حزب جمهوریخواهان معرفی شود، همین کاغذی که الان بر رویش این مقاله را نوشتم خواهم جوید». نظرسنجیهای ملی نشان از پیشروی ترامپ در رقابتهای درونحزبی داشت اما کارشناسان همچنان روبیو و جب بوش را شانس اول میدانستند تا جایی که «بیلی کریستول» دبیر روزنامه «ویکلی استاندارد» در برنامه «صبح بخیر جو» اظهار داشت: «ممکن است که اشتباه کنم. اما تا آنجا که گزینشگران حزب جمهوریخواه را میشناسم مطمئنم که ترجیح میدهند به یک سیاستمدار کارکشته رای بدهند تا یک تاجر کارکشته». دانا میلبنک ۳. شاهد یک کاندیدا از حزب سوم خواهیم بودبیل کریستول که در مورد پیروزی کلینتون حتما اشتباه کرده بود، در روز ۱۶ می ۲۰۱۶ در توئیتر خود آورد: «شاهد یک کاندیدای تهاجمگر قدرتمند خواهیم بود که ترامپ و کلینتون را به چالش میکشد». در ماه ژانویه و فوریه ۲۰۱۶ بود که روزنامهها سر و صدایی مبنی بر ورود «مایکل بلومبرگ» شهردار سابق نیویورک به کارزار انتخابات راه انداختند و حتی وال استرت ژورنال یک صفحه هم به آن اختصاص داد. از سوی دیگر، مخالفان ترامپ در حزب جمهوریخواه همچون میت رامنی، پل رایان، بن ساس، و دیوید فرنچ منتظر شوالیه سفیدپوش خود بودند و حتی یکی از آنها مقالهای را در مجله «نشنال ریویو» در همین رابطه نوشت. اما نهایتا هیچکدام از کاندیداهای مورد نظر که در راس آنها «گری جانسون» نامزد حزب لیبرال بود قدرت عرض اندام نداشت. بعدها، پس از انتخابات «اوان مکمولین» مامور اطلاعاتی سابق که مخالفان ترامپ و کلینتون بر روی وی تبلیغ گسترده کردند در بهترین حالت پس از حیل استاین با ۷۰۰ هزار رای نفر پنجم انتخابات شد. گری جانسون ۴. گردهمایی ملی جمهوریخواهان دچار تشنج میشودجان کیسیک در روز ۲۰ مارس ۲۰۱۶ در روزنامه «فیس د نیشن» نوشت: «هیچکدام از نامزدها موفق به اخذ حد نصاب وکلای انتخاباتی نخواهد شد». از سوی دیگر این زمزمه بود که نامزد نهایی کسی میت رامنی و یا جب بوش نخواهد بود. حتی پالیتیکو بر این باور بود که به احتمال ۹۰ درصد گردهمایی ملی حزب جمهوریخواه به چالش رقابت کشیده خواهد شد؛ که همه آنها اشتباه بود. ترامپ تا قبل از ماه می توانست همه وکلای انتخاباتی مورد نیاز را کسب کند. ۵. زنان موجب پیروزی هیلاری در مقابل ترامپ خواهند شدواشنگتن پست در روز ۳ نوامبر ۲۰۱۶ نوشت: «زنان سفیدپوست تحصیلکرده موجب پیروزی هیلاری کلینتون در مقابل ترامپ خواهند شد». در تاریخ سیاسی نوین آمریکا، پیوسته میانه زنان آمریکایی با حزب دموکرات بهتر از حزب جمهوریخواه بوده است و دموکراتها با تکیه بر این اصل و با توجه به اینکه نامزد امسالشان یک زن بود، اعتماد بنفس بسیاری بر سر پیروزی هیلاری کلینتون داشتند. بالاخص اینکه ترامپ اظهارات ضد زن بسیاری هم داشت و دارای جایگاه مطلوبی در بین اکثر زنان آمریکایی نبود. استراتژیستها و روزنامهنگاران دموکرات شروع به تبلیغ گسترده کردند و عباراتی با این مضامین از آنها شنیده شد: «زنان در نهایت ترامپ را متوقف خواهند کرد»؛ «همانهایی که ترامپ به آنها فحش میدهد و تحقیرشان میکند، ترامپ را به تحقیر و زمینکوب خواهند کرد»؛ «زنان دارند ترامپ را شکست میدهند»؛ کار به جایی رسید که فیلیپ بامپ در ماه اکتبر طاقت نیاورد و در روزنامه واشنگتن پست نوشت: «به لطف زنان، دانلد ترامپ با یک سناریوی فاجعهبار در پایان انتخابات روبرو خواهد شد». اما در آخر کار دیدیم که ترامپ رای اکثریت زنان سفیدپوست را از آن خود کرد و همان اندازه از رای زنان را از دست داد که میت رامنی در مواجهه با اوباما در سال ۲۰۱۲ از دست داده بود. ۶. انگلیس در اتحادیه اروپا میماندوقتی در صبح ۲۳ ژوئن ۲۰۱۶ انگلستان خود را برای برگزاری رفراندوم جهت تعیین سرنوشت در رابطه با ماندن در اتحادیه اروپا یا خروج از آن آماده میکرد، قاطبه کارشناسان آمریکایی مانند دیگر کارشناسان صحنه بینالملل با اطمینان تمام از رای مردم انگلیس به ماندن در اتحادیه اروپا سخن گفتند. بنگاههای شرطبندی کاملا به طرف ماندن انگلیس در اتحادیه اروپا رای داده بودند تا جایی که «اکونومیست» از آن به عنوان کارشناسیترین برآورد بازارهای شرطبندی یاد کرد. بزرگان عرصه اقتصاد همچون جف گورمان، جان ویل، جف گاندلچ، در گفتگو با روزنامههایی چون «آی بی تایمز» و پایگاههای تحلیلی چون «بلومبرگ» به صراحت تاکید بر عدم وقوع برگزیت داشتند. اما در نهایت، حامیان خروج از اتحادیه اروپا با ۵۱.۹ درصد موفق به شکست مخالفان خروج با ۴۸.۱ درصد شدند و برگزیت محقق شد.منبع : مشرق |
|
↧
↧
به گزارش ندای انقلاب، سال ۲۰۱۶ را بیش از این که سال موفقیتهای راهبردی و میدانی محور مقاومت در منطقه بدانیم، باید سال شکست محور ارتجاع عربی و منطقه ای به ویژه عربستان سعودی در عرصههای مختلف سیاسی، نظامی و دیپلماتیک ارزیابی کرد.مجموعه تحولات داخلی، منطقهای و بین المللی باعث کاهش تاثیرگذاری محور متخاصم با رویکرد مقاومت در موازنه های قدرت شده و آنها را به سمت اقداماتی غلط از جمله در عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی سوق داده است. یمنبعد از گذشت حدود ۶۰۰ روز از آغاز تجاوز عربستان سعودی به یمن و با وجود هزینههای سنگین اقتصادی این جنگ و تلفات نظامیان سعودی به علاوه تخریب گسترده زیرساختهای غیر نظامی در یمن و تخریب وجهه عربستان و نفرت عمومی مردم یمن از این کشور و با وجود حمایتهای صورت گرفته آمریکا و انگلیس و دیگر کشورهای منطقه ای ، همچنان ریاض در جنگ یمن درجا می زند و به هیچ یک از اهداف مورد ادعای خود در این کشور دست پیدا نکرده است. جنگ یمن باعث شده غنیترین دولت عربی منطقه که دومین ذخایر نفتی را در اختیار دارد و در سالهای گذشته با دلارهای نفتی فراوان موفق به نفوذ در بسیاری از کشورهای منطقه و جهان شده است، دچار کسری بودجه شده و برای تأمین مخارج نظامی و خرید تسلیحاتی خود دست به استقراض بین المللی بزند. عربستان اهداف خود از آغاز جنگ یمن را بازگرداندن عبد ربه منصور هادی رئیسجمهور فرانسه و وابسته گذشته یمن به قدرت و خلع سلاح جنبش انصار الله و تخریب توان موشکی ارتش یمن و تحمیل رویکردهای فدرالی به این کشور می دانست، این در حالی است که جنگ در ابعاد زمینی و موشکی به داخل عمق عربستان منتقل شده و باعث فرسایش اقتصادی و نظامی این کشور در سایه بحران اقتصادی ناشی از کاهش گسترده قیمت نفت شده است. سوریهاوضاع سوریه بهترین شاخص برای دستاوردهای محور مقاومت و ارتش سوریه و متحدانش در سال ۲۰۱۶ بود. در این سال تقریبا ماهی نبود که از دستاوردهای جدید نیروهای مدافع سوریه و پیروزی های آنها در جبهه های ضد تروریسم و تکفیر و حامیان غربی و منطقه ای آنها چیزی نشنویم. گرچه مهمترین دستاورد سال ۲۰۱۶ آزاد سازی کامل شهر حلب است، اما دستاوردهای دیگر ارتش سوریه نیز با اهمیت هستند. ارتش سوریه در نتیجه پیروزیهای سال گذشته میلادی حاشیه امنیت اطراف پایتخت را افزایش داده و فشار به مناطق تحت سلطه عناصر مسلح و گروه های تروریستی را بیشتر کرده است. نقشه میدانی در طول سال ۲۰۱۶ در نتیجه این پیروزیها تا حد زیادی به نفع ارتش سوریه تغییرکرده و مناطق تحت سلطه مخالفان مسلح کاهش پیدا کرد. به این ترتیب انزوای بیسابقهای در اردوگاه مداخله جو در سوریه به وجود آمد. در نتیجه تحولات ماههای اخیر نقش آمریکا در منطقه ولو به صورت موقت به کلی از بین رفته است تا آنکارا با دادن امتیازهای مختلف به اردوگاه پیروز، خود را به عنوان شریک روند سیاسی تحولات منطقه مطرح کند. پیروزی ارتش سوریه در پایتخت شمالی این کشور تا حد زیادی سرنوشت نهایی بحران ۶ ساله سوریه را مشخص کرده است، به گونهای که بسیاری از تحلیلگران سال ۲۰۱۷ را سال حل و فصل سیاسی بحران در سوریه ارزیابی میکنند. روسیه در این میان بزرگترین بازیگر بینالمللی در عرصه سوریه بود، پکن جایگاه خود را در دو نقطه اساسی یعنی تعیین فرستاده ویژه خود در سوریه در مارس و استفاده از حق وتو در دسامبر برای رد قطعنامه شورای امنیت نشان داد. ایران نیز خود را به عنوان تاثیرگذارترین کشور خاورمیانه و مهم ترین عضو محور مقاومت در تحولات منطقه ای و جهانی به اثبات رسانده است. عملکرد اتحادیه اروپا در سوریه عمدتاً تحت تأثیر باج خواهی های رجب طیب اردوغان در موضوع آوارگان و تهدید به مهاجرت آنها به اروپا یا مذاکرات پشت پرده با بشار اسد در نتیجه نگرانی های امنیتی در نوسان بود و آنها نیز موقعیت تأثیرگذاری در این تحولات نداشتند. ائتلاف بین المللی ضد داعش به رهبری آمریکا نیز که تلاش داشت با برگه مبارزه با داعش بازی کرده و آن را به بهانه ای برای ایجاد جنگ فرسایشی در سوریه تبدیل کند، در نتیجه پیروزیهای محور مقاومت مجبور شد جدیت بیشتری از خود نشان داده و تاثیرگذاری بیشتری در عرصه درگیری ها داشته باشد تا همه برگه های برنده را به طرف مقابل واگذار نکند. تزلزل سیاستهای آمریکا در حمایت های پرنوسان از نیروهای کُرد و پشتیبانی از طرح و برنامه های ترکیه را می توان بخشی از این راهبرد پرتنش ارزیابی کرد. در نهایت با تکمیل پیروزی در حلب موضوع بازسازی سوریه آغاز شده است، در حالی که به نظر نمی رسد غربی ها بتوانند نقش تاثیرگذار خود در این روند را به محور مقاومت منطقه ای تحمیل کنند. عراقعراق نیز سال پرنوسانی را در این مدت پشت سر گذاشت و تحولات امنیتی و سیاسی مهمی در چارچوب مرزهای این کشور دنبال شد. دولت عراق مهمترین و تأثیرگذارترین پیروزیها بر گروه تروریستی داعش را در این سال رقم زد. اخراج تروریست ها از شهرهای استراتژیک فلوجه و الرمادی و سایر مناطق استان الانبار و صلاح الدین باعث شد تا این جنگ وارد آخرین مرحله خود یعنی آزاد سازی استان نینوا شود. در همین راستا عملیات آزاد سازی موصل با مشارکت ارتش و نیروهای امنیتی عراق و الحشد الشعبی و سایر ساختارهای نظامی و شبه نظامی عراق آغاز شود. عملیاتی که گرچه در ابعاد نظامی و میدانی بویژه در سایه حضور نیروهای آمریکایی و ترک در عراق با پیچیدگیهایی مواجه است، اما به نظر میرسد پیچیدگیهای آن در عرصه سیاسی و دیپلماتیک بیشتر از تحولات میدانی است. در همین رابطه گرچه طی دو ماه اخیر بخش های زیادی بالغ بر ۶۰ درصد از مجموع مساحت استان نینوا آزاد شده و نیروهای ارتش موفق شدند بخشهای زیادی از شهر موصل را از دست تروریستهای داعش خارج کنند، اما این عملیات از تب و تاب اولیه خود افتاده و به دنبال حل و فصل موانع سیاسی و دیپلماتیک از جمله رد مداخله ها و فشارهای خارجی برای نجات تروریست ها و تلاش های غرب برای انتقال آنها به عرصه نظامی سوریه است. گرچه روند اقدامات تروریستی در بخشهای مختلف عراق در سال ۲۰۱۶ ادامه پیدا کرده و جان صدها انسان بیگناه را با خودروهای بمبگذاری شده و کمربندهای انفجاری انتحاری و حملات دیگر تروریستی از جمله انفجار الکرادة گرفت، اما تروریست ها توفیق کمتری در ناامن کردن بغداد داشتند، این موضوع بعلاده برگزاری موفقیت آمیز مراسم بزرگترین تجمع انسانی در اربعین و حفظ امنیت شهرهای مذهبی نشان دهنده بهبود شرایط امنیتی برای دولت عراق است. عراق در این سال خود را به عنوان یکی از فعالترین بخشهای محور مقاومت نشان داد و ثابت کرد که مبارزه این کشور با داعش و ناآرامی های مدیریت شده از خارج، باعث نمیشود دولت در برابر دیکته های خارجی دست بسته بماند. بحرانی شدن روابط بغداد با آنکارا و مقابله با مداخله های گسترده در عملیات موصل یا اعلام کردن سفیر عربستان به عنوان عنصر نامطلوب از جمله شاخص هایی است که نشان دهنده تصمیمات مستقل دولت عراق بود. با وجود تمامی این دستاوردها، فضای سیاسی داخلی عراق از چالشها و التهابات میان گروههای مختلف خالی نبود. طی چهار ماه اولیه سال ۲۰۱۶ تظاهرات و اعتراضها برای انجام اصلاحات در بغداد و سایر شهرهای عراق ادامه داشت و این تظاهرات به حمله چند باره به مجلس نمایندگان را و دبیرخانه شورای وزیران نیز کشیده شد. بحریندر بحرین تلاش های خاندان حاکم آلخلیفه برای سرکوب اعتراضات مردمی با شکست مواجه شده است. این در حالی است که تصمیم جدید این رژیم مبنی بر اخراج شیخ عیسی قاسم به مشکلی برای خاندان حاکم تبدیل شده و می تواند دامنههای فروخفته خشم مردمی را شعله ور سازد. رژیم بحرین هر اندازه که در سرکوب اعتراضات مردمی خشن و بدون تحمل است، در نحوه تعامل با رژیم صهیونیستی مسامحه گر و نرمخو است. گرچه سابقه همکاریهای سیاسی، امنیتی و نظامی رژیم صهیونیستی با دولت بحرین به سالها پیش باز میگردد، اما اخیراً سفر یک هیئت صهیونیستی به بحرین و برگزاری مراسم تلمودی آنها در این کشور بعلاوه انتشار اطلاعات و اخباری در رابطه با کمکهای این رژیم برای سرکوب اعتراضات مردمی در بحرین، این تعاملات را وارد فضای تازهای کرده است. فضایی که می تواند به همراه تلاش های مردمی برای حفظ مرجعیت شیعه در این کشور به کلمه رمز دوره تازه ای از اعتراضات ضد دولتی تبدیل شود. ترکیه - اردندر این میان اما مرور تحولات کلی محور متخاصم با جریان مقاومت نشان از اوضاع نابسامان آنها دارد. در ترکیه یک کودتای ناموفق در سال ۲۰۱۶ رقم خورد و بالغ بر ۴۰ انفجار تروریستی با صدها کشته و زخمی در گوشه و کنار این کشور به وقوع پیوست، اردن نیز در سال گذشته همواره دست به گریبان حمایتهای گذشته خود از گروههای تروریستی و تکفیری بود که این روزها در شهرهای مختلف این کشور لانه کرده و دست به ایجاد ناامنی در آن می زنند. کشورهای مختلف شورای همکاری خلیج فارس نیز بیش از اینکه مانند گذشته به دنبال کسب وزنه ای منطقه ای برای خود باشند، به دنبال حل و فصل اختلافات فیمابین هستند. در این میان درایت سیاسی امارات و بحرین جالب است که روی اسب بازنده عربستان سعودی قمار کرده و قدم به قدم رفتارهای این اَبَر بازنده را تقلید می کنند. اروپابروز اقدامات تروریستی در شهرهای مختلف اروپا به کابوس جشن های آغاز سال نو میلادی تبدیل شده است. خیابان های آمریکا و اروپا در این شب ها و روزها مملو از نیروهای امنیتی است و سطح آماده باش امنیتی در بالاترین ابعاد خود است. در سال گذشته شنیدن اخبار مربوط به اقدامات تروریستی در اروپا و تخلیه ایستگاه های مترو و اتوبوس و فرودگاه ها به علت وجود بسته های مشکوک و تیراندازی در مناطق مختلف به اخبار عادی تبدیل شد. تمام این تحولات در نتیجه سیاستهای گذشته سرکردگان غربی اروپایی در حمایت و تقویت گروههای تروریستی برای براندازی دولت سوریه بود. رژیم صهیونیستیاز طرفی دیگر سکوت رژیم صهیونیستی پس از شکست تروریست ها در حلب، نشان دهنده نارضایتی آنها از روند پیروزی های محور مقاومت در سوریه و عراق است. همچنین تصویب جالب توجه قطعنامه علیه شهرک سازی های این رژیم در شورای امنیت، گرچه نمی تواند تاثیرات عملی در توقف شهرک سازی داشته یا اقدامات جدی بر ضد این رژیم را رقم بزند، اما از انزوای روز افزون رژیم صهیونیستی در سال جدید میلادی خبر می دهد. رژیم صهیونیستی به خوبی به این درک رسیده است که دیگر کارایی و نفوذ قبل را برای پیشبرد اهداف شوم خود ندارند و در لاک خود فرو رفته است. جنبش جهانی تحریم رژیم صهیونیستی(BDS) نیز در بیانیه ای اعلام کرد که سال ۲۰۱۶ میلادی سالی مملو از دستاوردهای مهم در زمینه تحریم رژیم صهیونیستی بود و تلاش های این رژیم برای توقف فعالیت های این جنبش راه به جایی نبرد. پیشبرد اهداف این جنبش به منزله انزوای هر چه بیشتر رژیم صهیونیستی در عرصه بین المللی و ابعاد مختلف علمی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی بوده و ضربات سختی را به این رژیم وارد کرد. بی دی اس در بیانیه خود اعلام کرد که موفق شده بسیاری از شرکت های جهانی را از ادامه سرمایه گذاری در فلسطین اشغالی و همکاری با رژیم صهیونیستی باز دارد و در همین راستا، شرکت سرمایه گذاری بین المللی 'اورانج' سرمایه های خود را از فلسطین اشغالی خارج و پس از آن شرکت 'سی اچ آر' ایرلند نیز اقدام به بیرون کشیدن سرمایه های خود از فلسطین اشغالی کرد. همچنین در نتیجه فعالیت های جنبش جهانی تحریم رژیم صهیونیستی صدها شخصیت آکادمیک در برزیل و ایتالیا به صف تحریم کنندگان مراکز آکادمیک و علمی رژیم صهیونیستی پیوستند. با توجه به آنچه که گفته شد مشخص است که روند تحولات سیاسی، امنیتی و نظامی منطقه در مسیر پیشبرد اهداف محور مقاومت بوده و شکست های بزرگی به گرده مداخله جویان منطقهای و بین المللی و کسانی که طبق دستور اربابان آمریکایی بازی می کنند، وارد شده است. شکست هایی که می تواند هزینه های سنگینی برای آنها داشته و مشکلات زیادی را در سال جدید به آنها تحمیل کند.این درحالی است که تحولات اولین روز سال ۲۰۱۷ در ترکیه و اقدام تروریستی در یک کلوپ شبانه با ده ها کشته و زخمی نشان داد که «سالی که نکوست از بهارش پیداست!»منبع : مشرق |
|
↧
به گزارش ندای انقلاب، وبسایت خبری «PanAm post» روز ۲ ژانویه خبر داد که دولت راستگرای آرژانتین به توافقاتی با رژیم صهیونیستی برای خرید تجهیزات نظامی، ظاهرا برای مقابله با قاچاق مواد مخدر رسیده است. رییس جمهور آرژانتین، «مائوریسیو ماکری»، پرداخت ۸۰ میلیون دلار را بابت خرین ۴ فروند قایق گشتی برای استفاده در رودخانه Parana، تصویب کرده است. این رودخانه یکی از مبادی اصلی ورود حشیش به آرژانتین است. این قایق های گشتی قرار است با تجهیزات کامل و سیستم های یکپارچه مراقبتی با مرزبانی زمینی، در اختیار تشکیلات مرزبانی آرژانتین قرار گیرد.هر کدام از این قایق ها مجهز به توپخانه، با یک توپ تایفون است که نارنجک ۲۵ میلیمتری شلیک می کند. علاوه بر این هر قایق به یک توپ Querlikon با قابلیت شلیک نارنجک ۲۰ میلیمتری و دو مسلسل کالیبر ۵۰ مجهز است.در ۱۵ دسامبر گذشته، آرژانتین و رژیم صهیونیستی توافقنامه ای را برای خرید تجهیزات نظامی امضاء کردند که به تصویب رییس جمهور آرژانتین هم رسید.ر ماه نوامبر، وزیر امنیت ملی آرژانتین، خانم پاتریسیا بولریچ، شخصا به سرزمین های اشغالی سفر کرد تا از رادارها، دوربین ها و مراکز فرمان و کنترل مورد استفاده در گشت های مرزی بازدید کند.قرار است تا پایان ۲۰۱۷، آرژانتین هواپیما، قایق گشتی، خودروهای زرهپوش و تفنگ های تهاجمی از اسراییل خریداری کند که مجموع هزینه آن ۲.۵ میلیارد دلار خواهد بود.البته توافقات خرید نظامی در یکی دو سال اخیر میان این دو دولت منحصر به همین نمی شود. در ۱۰ نوامبر ۲۰۱۵، خبرهایی از توافق دولت آرژانتین با صنایع نظامی اسراییل درباره خرید ۱۴ فروند جنگنده «کفیر»(Kfir) منتشر شد. قرار شد که شرکت صنایع هوایی IAI رژیم صهیونیستی، این جت های جنگنده نسبتا از رده خارج خود را که طراحی اصلی آن مربوط به دست کم ۴۰ سال پیش است، به آرژانتین بفروشد. این جنگنده ها مدل ارتقاء یافته جنگنده های «داسو میراژ» فرانسه با سیستم های الکترونیک به روز شده هستند.جنگنده Kfir در آگوست ۲۰۱۵، نیروی هوایی آرژانتین جنگنده های میراژ خود را که بدنه اصلی جنگنده های آن را تشکیل می داد، بازنشسته کرد و این بهترین فرصت برای صنایع نظامی اسراییل بود که جنگنده های از رده خارج خود را به آرژانتین بیاندازد. البته ارتش آرژانتین ابتدا قرار بود جنگنده «گریپن» را از سوئد بخرد، لیکن به دلیل وتوی بریتانیا(که از زمان جنگ بر سر جزایر مالویناس، آرژانتین را تحریم نظامی کرده) خرید این جنگنده ها برای آرژانتین میسر نشد، چرا که بسیاری از قطعات این مدل توسط شرکت های انگلیسی تهیه می شود.یک رابطه قدیمیسابقه روابط نظامی و امنیتی رژیم صهیونیستی به دهه ها قبل، و چند سال بعد از تشکیل غده سرطانی اسراییل در ۱۹۴۸ باز می گردد. آرژانتین اولین کشور آمریکای جنوبی بود که خیلی زود رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت.یکی از مهم ترین و البته معدود کتاب هایی که درباره پیوندهای اسراییل با کشورهای آمریکای لاتین نوشته شده، کتاب «اسراییل و آمریکای لاتین: یک پیوند نظامی»(۱۹۸۶) نوشته «بیشارا باه باه»Bishara Bahbah است. او در این کتاب برآورد کرد که دست کم ۵۰ تا ۶۰ درصد صادرات تسلیحاتی اسراییل در آن مقطع(دهه ۱۹۸۰) به کشورهای آمریکای لاتین انجام می گرفت.به نوشته باه باه، فقط در سال ۱۹۸۰، یک سوم صادرات نظامی رژیم صهیونیستی به دو کشور آرژانتین و السالوادور انجام گرفت. طبق اسناد این کتاب، در دiه ۱۹۸۰، مهم ترین پیوند صهیونیست ها با آمریکای لاتین، پیوند تسلیحاتی بود. در ۱۹۸۳، ۱۸ کشور آمریکای لاتین از رژیم صهیونیستی سلاح خریداری کردند. گفتنی است که بیشتر این تسلیحات نه برای مقاصد دفاعی در برابر تهدیدات خارجی، که برای سرکوب نارhضیان nاخلی و خیزش های مردمی چپ گرایانه بود. از اواسط دهه ۱۹۶۰ تا اواخر دهه ۱۹۸۰، بیشتر کشورهای آمریکای لاتین توسط دیکتاوری های نظامی وابسته به آمریکا اداره می شدند که با جنبش های مردمی ملی گرا و ضدامریکایی در کشورهای خود می جنگیدند. آرژانتین دوران حکومت نظامیدر آرژانتین، این جنگ که با پشتیبانی همه جانبه دولت آمریکا و با طراحی و هدایت سازمان سیا و دیگر نهادهای اطلاعاتی همپیمان واشینگتن، از جمله موساد اسراییل، انجام می گرفت، در تاریخ به «جنگ کثیف» در آرژانتین معروف است. دوران سرکوب خونین تحت حکومت نظامی آرژانتین(۱۹۸۳-۱۹۷۶)در ۱۹۷۸، ژنرال «مردخای کور»، فرمانده کل نیروهای نظامی اسراییل شخصا به آرژانتین سفر کرد تا معاملات تسلیحاتی پر منفعتی را با دیکتاتوری نظامی این کشور جوش دهد.در ۱۹۸۱، ۱۲ تا ۱۷ درصد کل واردات سلاح آرژانتین توسط «خونتای نظامی» حاکم بر این کشور، از رژیم صهیونیستی بود.جالب این جاست که در دوران حکومت نظامی های راست گرای شبه فاشیست بر آرژانتین(۱۹۸۳-۱۹۷۶) دولت این کشور به داشتن رفتارهای «یهودستیزانه» مشهور بود. خونتای نظامی حاکم بر آرژانتین که از کمک های مستشاری و نظامی اسراییلی ها برای سرکوب بهره می برد شماری از آرژانتینی هایی که با کمک اطلاعاتی و نظامی رژیم صهیونیستی در جنگ کثیف آرژانتین جان باختندبه علاوه، آرژانتین در کنار برزیل، پناهگاه بسیاری از افسران نازی آلمانی بود که بعد از جنگ دوم جهانی به آمریکای جنوبی گریخته بودند. اما برای صهیونیست ها ظاهرا این مایل چندان اهمیتی نداشت تا وقتی که پای منفعت های سرشار حاصل از قراردادهای نظامی در میان بود.به علاوه صهیونیست ها، از دهه ۱۹۶۰ سرمایه گذاری های زیادی در بخش کشاورزی و همچنین برنامه های تربیت و کادرسازی در جوانان(با الگوگیری از برنامه هایی چون «نهال» و «قادنا» در خود اسراییل) در آرژانتین انجام می داد.مساله آیشمندر سال ۱۹۶۱، وقتی دولت آرژانتین از هیات رژیم صهیونیستی برای شرکت در صد و پنجاهمین سالروز استقلال آرژانتین دعوت کرد، یک هواپیمای خطوط هوایی اسراییل(ال عال) یک تیم عملیاتی مشترک موساد/شین بت را هم با ماموریت دزدیدن یک تبعه آلمانی مقیم آرژانیتن به این کشور فرستاد. ماموریت آن ها، دزدیدن ریچارد کلمنت و انتقال او به اسراییل بود. ریچارد کلمنت در واقع «آدولف آیشمن»، افسر رده بالای SS بود که از آلمان فرار کرده بود و با هویت جعلی در آرژانتین زندگی می کرد. تیم عملیاتی اسراییل او را دزدید و به سرزمین های اشغالی برد. آیشمن در آن جا محاکمه و سپس اعدام شد. آدولف آیشمن در زمان خدمت در اس اس(بالا) و در دادگاه اسراییلی ها(پایین)مقامات آرژانتین از این کار اسراییلی ها به شدت خشمگین شدند و به سازمان ملل به خاطر نقض حاکمیت ملی خود شکایت بردند، ولی طبق معمول، این شکایت به جایی نرسید.صهیونیست ها به بهانه نقش آیشمن در ان چه «هالوکاست» یهودیان اروپای شرقی خوانده می شد، او را دزدیدند و اعدام کردند. اما مساله این جاست که، علی رغم تبلیغات سنگین و بی وقفه صهیونیست ها روی مساله «هالوکاست» یهودیان توسط آلمان نازی، در همان مقطع میان آژانس جهانی یهود و SS آلمان نازی، همکاری تنگاتنگی برای هدایت هر چه بیشتر یهودیان اروپا به سرزمین فلسطین تحت قیمومت بریتانیا وجود داشت. آیشمن، افسر رده بالای اس اس، مسلط به زبان های عبری و ییدیش(زبان یهودیان آلمان) یکی از مهره های اصلی این همکاری بود. تصور کنید که آیشمن زمانی تصمیم می گرفت که در آرژانتین خاطرات دوران جنگ دوم جهانی خود را بنویسد و منشر کند. آن گاه بود که بسیاری از رازها از پرده بیرون می افتاد یک رسوایی عظیم برای صهیونیست ها به وجود می آمد. پس بهترین کار برای رژیم اسراییل، ربودن آیشمن از یک کشور ضعیف و با نفوذ کم در عرصه جهانی، محاکمه و اعدام او در قالب محاکمه قانونی بود.اقلیت کم شمار، ولی پرنفوذحقیقت این است که جمعیت یهودیان آرژانتین حدود ۱۸۰ هزار نفر و تقریبا ۴ درصد جمعیت ۴۳ میلیون نفری این کشور است. با این حال، لابی صهیونیست ها در آرژانتین، یکی از قوی ترین لابی ها در سراسر دنیاست.سفارت رژیم صهیونیستی در بوئنوس آیرس، با کمک سازمان ها و گروه های لابی مختلف یهودیان و رسانه های تحت کنترل صهیونیستها، بو البته با پشتیبانی نامحدود سفارت آمریکا، شبکه ای گسترده و پرنفوذ، شبیه تار عنکبوت دور آرژانتین تنیده اند و تمام قد از منافع اسراییل دفاع می کنند. شماری از این سازمان ها در درون آرژانتین و سازمان های بین الملی صهیونیست پشتیبان آن ها به این قرار هستند:DAIA(نمایندگی انجمن های اسراییلی آرژانتین)، AMIA(انجمن متقابل آرژانتین و اسراییل)، OSA(سازمان صهیونیستی آرژانتین)همتایان بین الملی آن ها: AIPAC(کمیته روابط عمومی اسراییل در آمریکا)، AJC(کمیته یهودیان آمریکا)، WJC(کنگره جهانی یهود)، ADL(اتحادیه ضد افتراء)، B'Nai B'Rith، کنگره یهودیان آمریکا، مرکز شمعون ویزنتال، کنفرانس رووسای سازمان های اصلی یهودی آمریکا و ....انفجارهای بوئنوس آیرس، بمب تبلیغاتی صهیونیست هادر ۱۷ مارچ ۱۹۹۲، ساختمان سفارت رژیم صهیونیستی در بوئنوس آیرس با انفجاری قدرتمند و شدید منفجر شد. شدت انفجار به حدی بود که کل ساختمان به کل ویران شد و دست کم ۲۹ نفر از ساکنان آن کشته شدند. انفجار سفارت رژیم صهیونیستی، ۱۹۹۲در ۱۸ جولای ۱۹۹۴، ساختمان «مرکز متقابل اسراییل و آرژانتین(مقر مشترک دو لابی آمیا و دایا) منفجر شد و این بار هم با نابودی کامل ساختمان، ۸۵ نفری که در آن بودند کشته شدند. انفجار آمیا، ۱۹۹۴هر وی این انفجارها در زمان ریاست جمهوری «کارلوس مِنِم» رخ داد که به شدت طرفدار آمریکا بود و در زمان او روابط بوئنوس آیرس و واشینگتن اوج گرفت. او در همان روز وقوع هر دو انفجار، از FBI، سیا، موساد و ارتش اسراییل درخواست کرد که برای تحقیقات درباره این رویدادها وارد عمل شوند. کارلوس منم سال ها رابطه نزدیکی با سفارت های آمریکا و رژیم صهیونیستی در آرژانتین داشت.کارلوس منم، رییس جمهور اسبق آرژانتیندر واقع ماموران نظامی و اطلاعاتی اسراییل و آمریکا، بلافاصله در محل انفجارهخا حاضر شدند و مثلا «شواهد» را جمع اوری کردند. همان «شواهدی» که قرار بود به محکوم کردنم حزب الله لبنان، سوریه و در نهایت ایران بیانجامد!در واقع خیلی زود، روایت موساد و سیا از پرونده، با کمک همان شبکه عنکبوتی صهیونیتس ها(بازوهای سیاسی، اطلاعاتی و رسانه ای) تبدیل به «روایت رسمی» از این دو رویداد شد. به گزارش سفارتین(آمریکا و رژیم صهیونیستی) هر دو انفجار با کوبیدن دو خودروی بمب گذاری شده انتحاری به ورودی ساختمان ها صورت گرفت: در انفجار سفارت(۱۹۹۲) یک کامیون پیکاپ اف-۱۰۰ و در ساختمان امیا(۱۹۹۴) یک ون «ترافیک» رنو.این جاست که پیچیدگی های روایت های «رسمی» آغاز شد. برای مثال، هیچ گاه اثبات نشد که چنین خودروهایی اصولا وجود داشته است. تنها مدرک، یک پلاک کامل خودروی وَن رنو بود که کاملا سالم به دست کارشناسان «موساد» افتاد. این در حالی است که بررسی های فنی انفجارها نشان می داد که مواد منفجره به کار رفته از نوع تمام-ویرانگر بود که در درون ساختمان کار گذاشته و باعث انهدام کامل آن شود.این هر دو انفجارف درست شبیه انفجار سال ۱۹۴۶ در هتل «شاه داوود» اورشلیم(بیت المقدس) بود. این هتل محل استقرار تشکیلات قیمومت بریتانیا بر فلسطین بود و فرمانده این عملیات تروریستی که توسط سازمان شبه نظامی صهیونیست ها «ایرگون زوال» Irgun Zval انجام گرفت، کسی نبود جز مناخیم بگین، نخست وزیر آینده رژیم صهیونیستی که در ۱۹۷۸، به خاطر امضای قرارداد سازش با انور سادات، رییس جمهور وقت مصر، نامزد جایزه «صلح» نوبل شد!انفجار تروریستی هتل شاه داوود در بیت المقدس توسط صهیونیست های افراطی(۱۹۴۶) مناخیم بگین، تروریست و برنده صلح نوبل!همچنین، «آکادمی ملی مهندسان آرژانتین»، در بررسی مستقل خود از صحنه انفجار آمیا، نتیجه گرفت که انفجار این ساختمان بنا به شواهد فنی، از دوران ساختمان انجام گرفت و بمب ها در داخل ساختمان به دقت تعبیه شد که کل ساختمان به طور کامل منهدم شود. این گزارش مورد پذیرش قاضی دیوان عالی آرژانتین، آدولفو واسکز، قرار گرفت. ولی انتشار آن انتقاد شدید سفیر وقت اسراییل در آرژانتین، اسحاق آویرام، را در پی داشت.اتفاقا، شماری از تحلیل گرانی که آن دو رویداد را در نیمه اول دهه ۱۹۹۰ بررسی می کردند، یکی از سناریوها را به مساله سازش رژیم صهیونیستی با سازمان آزادیبخش فلسطین و توافق اسلو بین یاسرعرفات و اسحاق رابین مربوط دانسته اند. به این معنا که شماری از نخبگان نظامی و اطلاعاتی فوق راست گرا و ضد سازش رژیم صهیونیستی، ترتیب دهنده این انفجار بودند تا هم توافق با فلسطینی ها را یر سوال ببرند و هم ابزاری تازه برای اجماع سازی علیه جمهوری اسلامی ایران به دست آورند.در واقع طبق تحلیل این کارشناسان مستقل، می توان انگشت اتهام را در این حملات با «پرچم دروغین»false flag، متوجه گروه های صهیونیست افراطی درون اسراییل و حتی آمریکا دانست، که حتی از قربانی کردن خود یهودیان هم جهت امتیازگیری در عرصه بین المللی ابایی ندارند.البته از وجهی دیگر، پرونده آمیا و سفارت اسراییل، یکی از بزرگ ترین مدارک فساد سیستمی در تاریخ آرژانتین هم هست. پرونده این دو بمب گذاری، بعد از گذشت بیش از ۲۰ سال، یک بار برای همیشه به طور کامل و بی طرفانه رسیدگی نمی شود تا همه زوایای آن روشن گردد، و این چیزی نیست جز مداخلات گسترده دولت های آمریکا و رژیم صهیونیستی، سیا، اف بی آی، موساد و سازمان ها و لابی های قوی صهیونیستی در درون و بیرون آرژانتین. این نفوذ به قدری زیاد بود که ان ها توانستند آدم خود، «آلبرتو نیسمان»، یک آرژانتنی «یهودی تبار»، را که دست کم سابقه ده سال روابط نزدیک با اسراییلی ها را داشت، به عنوان دادستان ویژه پرونده تحمیل کنند.آلبرتو نیسمان، دادستان ویژه پرونده آمیا که به طرز مشکوکی کشته شدالبته نفوذ لابی اسراییل در جریان رسیدگی به این پرونده جنجالی، به پیش از نیسمان و همان شروع رسیدیگی بر می گردد. اولین قاضی فدرالی که مسوول رسیدگی به پرونده شد، یعنی «خوان گالیانو»، آن چنان توسط سازمان آمیا خریداری شده بود که یک رسوایی بزرگ به بار آورد. قاضی فدرال خوان گالیانو که با رسوایی پرداخت پول به شاهد دروغین برکنار شدجریان از این قرار بود که آمیا ۴۰۰.۰۰۰ دلار در اختیار گالیانو قرار داد تا یک دلال خرده پای ماشین که زندانی بود با نام «کارلوس تِیلدین» carlos telleldin را به شهادت دروغ در پرونده ترغیب کند. قرار بود تِیلدین مدعی شود که با همکاری ۴ افسر پلیس بوئنوس آیرس خودرو و سایر تجهیزات مورد نیاز برای انفجار آمیا را برای عواملی از حزب الله لبنان فراهم کند. گالیانو با همین شاهد دروغین حکم دستگیری دست کم ۲۰ افسر پلیس را داد و ادعانامه ای علیه حزب الله، سوریه و ایران تنظیم کرد. اما کار او وقتی خراب شد که ویدیوی صحبت های او با تیلدین در یکی از شبکه های تلویزیونی آرژانتین پخش شد و خیلی زود او را از کار برکنار کردند.کارلوس تِیلدیندرباره روابط دادستان کشته شده پرونده، آلبرتو نیسمان هم روابط با لابی اسراییل به خوبی مستند شده است. دکتر «آدریان سالبوچی»، روزنامه نگار و پژوهشگر آرژانتینی که جزو کارشناسان شاخص پرونده بمب گذاری های بوئنوس آیرس است و مقالات زیادی در این باره نگاشته، برخی از مصادیق این ارتباط را چنین برشمرده است: نیسمان در اواخر سال ۲۰۰۷، مهمان ویژه اجلاس سالانه کنگره یهودیان آمریکا بود. در مارچ ۲۰۰۹، او در کتابخانه هالوکاست کوئینزبورگ شهر نیویروک سخنرانی کرد. در اواخر ۲۰۰۸، نیسمان یک گزارش کامل درباره وضعیت پرونده به دیوان عالی «اسراییل»! در تل آویو ارایه کرد.سفیر اسراییل در آرژانتین(۲۰۰۰-۱۹۹۳)، اسحاق آویرام، در ۲ ژانویه ۲۰۱۴، گفت: " همه آن هایی که مرتکب حملات تروریستی علیه ساختمان آمیا شدند، به دنیای دیگر فرستاده شدند. ما(اسراییل) این کار را کردیم."اسحاق آویرامروزنامه اسراییلی هاآرتز در مقاله ای در ۴ ژانویه ۲۰۱۴ با عنوان «گاف دیپلماتیک سفیر سابق اسراییل درباره بمب گذاری های بوئنوس آیرس»، بیان این مطلب از جانب او را تایید کرد.دانیل گازیت Daniel Gazit دیگر سفیر پیشین اسراییل در آرژانتین، در مارچ ۲۰۱۰، در مصاحبه با هفته نامه آرژانتینی «پرفیل»Perfil، درباره انفجار سفارت رژیم در ۱۹۹۲ گفت: " (اسراییل) می داند چه کسی پشت حمله ۱۹۹۲ به سفارت ما بود، چه کسی آن را سازماندهی کرد، چه کسی دستور را دریافت کرد، چه کسی انجامش داد، اسامی و همه چیز....به حساب همه (آن ها) رسیده شد(کشته شدند)."دانیل گازیتدر زمان انتشار این مصاحبه، سفارت اسراییل در آرژانتین مجبور شد توضیحی به رسانه ها بدهد مبنی بر این که کلام سفیر درباره این که " به حساب همه رسیده شد" بد منتقل شده و منظور سفیر این بوده که اسراییل متوجه بوده که چه کسی پشت ماجراست.به علاوه، مشاور رییس جمهور اسبق آرژانتین در سال های ۱۹۹۲-۱۹۹۰، و نماینده پیشین پارلمان، «خوان گابریل لاباکه»، در ۲۶ فوریه ۲۰۱۵ به خبرگزاری فارس گفت:" انفجار آمیا برای دلسرد کردن نخست وزیر اسبق اسراییل، اسحاق رابین، از امضای قرارداد صلح با فلسطینی ها انجام گرفت و شین بت(سازمان اطلاعات و امنیت داخلی اسراییل یا شاباک) پشت انفجارهای بوئنوس آیرس و انفجار آمیا بود." او افزود که انفجار آمیا محصول نزاع داخلی درون رژیم صهیونیستی بر سر امضا کردن یا نکردن قرارداد سازش با فلسطینی ها بود.در فوریه ۲۰۱۳، رییس جمهور ملی گرای وقت آرژانتین، خانم کریستینا فرناندز د کرشنر، علنا به رییس جامعه یهودی آرژانتین تاخت و او را به ارتباط با سازمان های جاسوسی خارجی متهم کرد که به دنبال طرح ریزی عملیات تروریستی در خاک آرژانتین هستند.کریستینا فرناندز د کرشنر«گیرمو بورگر»Guillermo Burger، رییس آمیا، در پی امضای تفاهمنامه میان وزیر خارجه ایران و آرژانتین، برای ایجاد کمیته مشترک بررسی پرونده آمیا، علنا تهدید کرد: " این می تواند منجر به سومین بمب گذاری در آرژانتین(بعد از سفارت و آمیا) شود"کرشنر بعد از این اظهارات بورگر، در توئیتی نوشت:" من با نگرانی، اظهارات گیرمو بورگر، رییس آمیا، را درباره توافق با ایران خواندم. شما(بورگر) از کجا می دانی که این توافق این قدر خطرناک است؟ اگر حمله ای طراحی شده، مرتبط با توافق با ایران، وجود دارد، چه کسی طراح و چه کسی مجری آن است؟"گانگسترهای ساخت اسراییل در آمریکای لاتینعلاوه بر وجود شبکه اختاپوسی سیاسی-اطلاعاتی-رسانه ای اسراییل در آرژانتین و کل آمریکای لاتین، این رژیم سابقه تشکیل گروه های شبه نظامی راست گرا را هم در این قاره دارد. برای مثال، سازمان مسلح AUC(نیروهای متحد دفاع از خود در کلمبیا)، که ساختاری شبیه سازمان فالانژهای لبنان در دهه ۱۹۸۰ دارد، دست پرورده اسراییل است. به گزارش الجزیره(۵ ژوئن ۲۰۰۳) کارلوس کاستائو، رهبر این سازمان، در زندگینامه ای که از خود منتشر کرده است، به صراحت اعتراف می کند که در اسراییل آموزش نظامی و سازماندهی دیده است.طبق این گزارش، اسراییل نه تنها در ۱۹۸۳ کاستائو را در اسراییل آموزش داد، که تیمی از مستشاران اطلاعاتی و نظامی خود به کلمبیا فرستاد تا افراد کاستائو را که بعدا در ۱۹۹۷ سازمان AUC را تشکیل دادند، تعلیم دهند.۵۰ نفر از بهترین افراد تعلیم دیده در کلمبیا، بورس آموزشی از تل آویو گرفتند و برای آموزش تکمیلی راهی سرزمین های اشغالی شدند. AUC با حدود ۱۰ تا ۱۲ هزار شبه نظامی، یکی از قوی ترین سازمان های شبه نظامی در کل قاره آمریکاست. تسلیحات این سازمان هم توسط رژیم صهیونیستی، از طریق پایگاه های اطلاعاتی این رژیم در گواتمالا و پاناما تامین می شود.در همین گزارش الجزیره، به سابقه روابط نظامی اسراییل با رژیم ها و گروه های دست راستی طرفدار آمریکا در آمریکای لاتین، از مکزیک تا شیلی، هم اشاره شده است.روابط این رژیم با کشورهای آمریکای لاتین، از همان سال های اولیه تشکیل رژیم منحوس صهیونیستی آغاز شد و این روابط در همه این سال ها منحصر به فروش تسلیحات نبوده است.اسراییل در زمینه مستشاری، آموزش و سازماندهی اطلاعاتی و نیروهای ضدشورش، دست کم با ال سالوادور، آرژانتین، گواتمالا، نیکاراگوئه و کلمبیا همکاری نزدیک داشت.برای نمونه، در السالوادور، اسراییل همکار پلیس مخفی بی رحم و مخوف رژیم راست گرای این کشور موسوم به ANSESAL بود که سرکوب جنبش های مردمی و ملی گرایانه و ضدامریکایی را بر عهده داشت. این پلیس مخفی با کمک اسراییل، جوخه های مرگی به راه انداخت که هزاران السالوادوری بی گناه را از بین برد.اسراییل همین کمک ها را در اختیار رژیم دیکتاتوری آرژانتین در دهه ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ می گذاشت که مخالفان آزادیخواه خود را بی رحمانه قلع و قمع می کرد. جالب این که خونتای نظامی حاکم بر آرژانتین، به تفکرات و رفتارهای واقعا یهودستزانه معروف بود، ولی این کوچک ترین خللی در کمک صهیونیست ها به آن ها ایجاد نمی کرد.اما سیاه ترین نقش آفرینی را موساد و مستشاران نظامی اسراییل در نیکاراگوئه در دهه های ۷۰ تا ۹۰ میلادی داشتند که رژیم دست راستی این کشور، بیشتر سرخپوست های بومی نیکاراگوئه را بی رحمانه نابود کرد تا ریشه انقلاب ساندنیستی را بخشکاند. طبق برآوردها، حدود ۲۰۰ هزار نفر در جریان یکی از بزرگ ترین کارزارهای به اصطلاح ضدشورش تاریخ، توسط رژیم فاشیست نیکاراگوئه کشته شدند که بیشتر آن ها بومیان سرخپوست بودند. و البته این رژیم یک همدست اصلی داشت که کسی نبود جز رژیم کودک کش اسراییل.اسراییل دست کم در ۴ دهه گذشته، انواع جنگنده ها، زرهپوش ها و تسلیحات سنگین را به رژیم های سرکوب گر و خونریز آمریکای لاتین فروخت. بسیاری از اسناد اطلاعاتی آمریکا که مربوط به اوایل دهه ۱۹۸۰ هستند و در سال های اخیر از طبقه بندی محرمانه خارج شده اند، نشان از نقش آمریکا در حمایت از پشتیبانی اسراییل از رژیم های دیکتاتوری آمریکای لاتین دارد.سرهنگ الیور نورث، عضو شورای امنیت ملی آمریکا در زمان ریگان(کسی که در ماجرای مک فارلن، عضو تیمی بود که برای مذاکره با برخی مقامات ایرانی در دهه ۶۰ مخفیانه به ایران سفر کرد)، در سندی مربوط به ۱۹۸۳ نوشته بود: " همان طور که دیروز با شما مطرح کردم، من از سیا، پنتاگون و وزارت خارجه خواسته ام که به اسراییل در ارایه پیشنهاد کمک به (رژیم های) گواتمالا و السالوادور، کمک کنند."سفیر وقت آمریکا در گواتمالا، «فردریک چاپین»، در سند دیگری مربوط به همان سال، حتی از این هم صریح تر سخن می گوید: " ما دلایل خوبی داریم که باور کنیم دوستان خوب ما، اسراییلی ها، آماده هستند تا به طور گسترده تجهیزات نظامی در اختیار دولت گواتمالا بگذارند، یعنی کمک اعتباری به مدت ۲۰ سال....من اهمیت اعطای وام های کلان به اسراییل را برای خرج کردن در حیاط خلوت ما(آمریکای لاتین) قبلا روشن کرده ام."به بیان دیگر، در زمانه ای که به دلیل رو شدن اسناد و مدارک نقض فاحش حقوق بشر در رژیم های جنایتکار منطقه آمریکای لاتین، آمریکا نمی خواست مستقیما متهم به کمک به آن ها شود، کاملا دست اسراییل را در کمک به آن ها برای سرکوب جنبش های مردمی و ملی گرایانه بازگذاشته بود و خود به طور گسترده اسراییل را در این زمینه پشتیبانی می کرد.منبع : مشرق |
|
↧
به گزارش ندای انقلاب، روز ۲۳ دسامبر سال ۲۰۱۶ (جمعه ۳ دی ۹۵) شورای امنیت سازمان ملل طی قطعنامه ۲۳۳۴ بار دیگر شهرکسازی توسط رژیم صهیونیستی در سرزمینهای اشغالی را محکوم کرد[۱]. در این قطعنامه تأکید شده که فعالیتهای این رژیم در زمینه ساخت شهرک و اسکان یهودیان در سرزمینهای اشغالشده، «نقض وقیحانه» قوانین بینالملل محسوب میشود و «هیچ اعتبار قانونی» ندارد. قطعنامه همچنین از رژیم صهیونیستی میخواهد تا شهرکسازیها را متوقف و به عنوان یک «قدرت اشغالگر» به وظایف خود تحت کنوانسیون چهارم ژنو عمل نماید. توضیحات بیشتر درباره قطعنامه ۲۳۳۴ و روند تصویب آن را در انتهای همین گزارش بخوانید.تصاویر ماهوارهای شهرکهای صهیونیستی که حتی از نظر مجامع بینالمللی نیز نامشروع هستندشهرکهای یهودی؛ نقطه اشتراک دنیا و آمریکا در محکومیت رژیم صهیونیستیشهرکهای صهیونیستی که موضوع اصلی قطعنامه ۲۳۳۴ هستند، عبارتند از مناطق مسکونی که در سرزمینهای اشغالی رژیم صهیونیستی در کشور فلسطین ساخته شدهاند و تنها یهودیان[۲] حق سکونت در آنها را دارند[۳]. ساخت این شهرکها از جهات مختلفی نامشروع است، از جمله اینکه کنوانسیون چهارم ژنو، ساخت منطقه مسکونی و اسکان شهروندان یک کشور در مناطقی را غیرقانونی میداند که به واسطه جنگ و با قدرت نظامی از کشوری دیگر اشغال شده باشند[۴].اگرچه همه شهرکهای صهیونیستی به اعتراف نهادهای بینالمللی نامشروع هستند، اما برخی از این شهرکها بیش از بقیه جنجالآفرین بودهاند[۵]. در ادامه این گزارش، درباره برخی از این شهرکها توضیح داده میشود.Hebron شهرک[۶]Hebron بزرگترین شهر در کرانه باختری محسوب میشود و از آن جهت مورد مناقشه شدید میان صهیونیستها و فلسطینیهاست که مزار حضرت ابراهیم (علیه السلام)، حضرت اسحاق (علیه السلام) و حضرت یعقوب (علیه السلام) در این شهر قرار دارد و از این رو هم برای مسلمانان و هم برای یهودیان، شهر مقدسی به شمار میرود. جمعیت این شهر بیش از ۲۱۵ هزار نفر گزارش شده است که اکثراً مسلمان هستند، اما در نقاطی از شهر، یهودیان نیز زندگی میکنند. این شهر اگرچه در تعریف مشخص شهرکهای صهیونیستی نمیگنجد، اما از آنجا که میان مسلمانها و یهودیها تقسیم شده، مورد مناقشه صهیونیستها و فلسطینیهاست.تصویر ماهوارهای از Hebron؛ برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگ، روی آنها کلیک کنیدKiryat Arba شهرک[۷]این شهرک در حاشیه شرقی Hebron قرار دارد و بیش از ۷۰۰۰ نفر در آن زندگی میکنند. این شهرک ابتدا در محل یک پایگاه نظامی متروک و تحت عنوان «پیوستن بخشی از زمین به یک پایگاه نظامی» آغاز شد، اما سپس جمعیت غیرنظامی در آن ساکن شدند. به این ترتیب، برای اولین بار در کرانه باختری قطعهای از زمین به یک پایگاه نظامی متصل شد، اما نه برای توسعه آن پایگاه، بلکه برای آنکه یک جمعیت غیرنظامی در آن زندگی کنند. «باروخ گلدستین» شهرکنشین صهیونیستی که سال ۱۹۹۴ با حمله به جمعیت مسلمانان نمازگزار در «مسجد ابراهیم[۸]» و شلیک به سوی آنها، ۲۹ نفر را شهید و ۱۲۵ نفر را زخمی کرد، متولد بروکلین آمریکا، اما ساکن Kiryat Arba بود.تصویر ماهوارهای از Kiryat Arba؛ برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگ، روی آنها کلیک کنیدAriel شهرک [۹]این شهرک بر خلاف بسیاری از شهرکهای دیگری صهیونیستی، به بهانه عقاید دینی یا میراثهای تاریخی، ساخته نشد، بلکه احداث آن صرفاً اهداف استراتژیک داشت. هدف از ساختن این شهرک در شمال کرانه باختری، سد راه حمله اردنیها در صورت بروز جنگ در آینده بود. جمعیت این شهرک بیش از ۱۸ هزار نفر است و صهیونیستها میگویند در صورت رسیدن به هرگونه توافق با فلسطینیها باید این شهرک بخشی از اسرائیل باقی بماند.تصویر ماهوارهای از Ariel؛ برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگ، روی آنها کلیک کنیدMa'ale Adumim شهرک[۱۰]این شهرک واقع در کرانه باختری بیش از ۳۷ هزار نفر را در خود جای داده است و با فاصله کمتر ۶ کیلومتری از بیتالمقدس، از اهمیت خاصی برخوردار است. شهرک Ma'ale Adumim به شکل یک پایگاه نظامی و زمانی تأسیس شد که صهیونیستها بعد از جنگ شش روزه سال ۱۹۶۷، کرانه باختری را به اشغال خود درآوردند. این شهرک در حال حاضر سومین شهرک بزرگ کرانه باختری محسوب میشود و صهیونیستهای سکولار علاقهمند به طبیعت زیبا و خانههای ارزانقیمت، مشتریان خانههای این شهرک هستند.تصویر ماهوارهای از Ma'ale Adumim؛ برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگ، روی آنها کلیک کنیدHar Homa شهرک[۱۱]این شهرک یکی از پنج «منطقه زنجیرهای» است که رژیم صهیونیستی بعد از اشغال کرانه باختری و قدس شرقی، دور تا دور بیتالمقدس احداث کرد. Har Homa سال ۱۹۹۷ و طی اولین دوره نخستوزیری بنیامین نتانیاهو ساخته شد. یکی از اهداف ساخت این شهرک، جلوگیری از توسعه شهر فلسطینی «بیت لحم» عنوان شده است. دولت آمریکا در ابتدا با فشارهای سازمان ملل برای جلوگیری از شهرکسازی در این منطقه مخالفت و حتی دو قطعنامه شورای امنیت را نیز وتو کرد، اما سال ۲۰۱۰ زمانی که رژیم صهیونیستی خبر از احداث بیش از ۱۰۰۰ واحد مسکونی دیگر در این منطقه داد، اوباما «ناامیدی عمیق» خود در اینباره را اعلام کرد. جمعیت این شهرک اکنون حدود ۲۵ هزار نفر است.تصویر ماهوارهای از Har Homa؛ برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگ، روی آنها کلیک کنیدGilo شهرک[۱۲]این شهرک نیز یکی دیگر از مناطق زنجیرهای است که سال ۱۹۷۳ در اطراف بیتالمقدس احداث شده است. Gilo اکنون حدود ۴۰ هزار نفر جمعیت دارد. دولت اوباما سال ۲۰۰۹ نسبت به تصمیم صهیونیستها برای ساخت واحدهای جدید مسکونی در این منطقه نیز صرفاً اظهار «ناامیدی» کرد.تصویر ماهوارهای از Gilo؛ برای دیدن تصاویر در اندازه بزرگ، روی آنها کلیک کنیدقطعنامه ۲۳۳۴؛ قطعنامهای متفاوت، شبیه قطعنامههای قبلینکتهای که درباره این قطعنامه با قطعنامههای سالهای اخیر درباره موضوع فلسطین و رژیم صهیونیستی متفاوت بود، رأیی بود که آمریکا به این قطعنامه داد. در ۷۸۵۳مین نشست شورای امنیت، از ۱۵ کشور (۵ عضو دائم و ۱۰ عضو غیردائم)، ۱۴ کشور به قطعنامه ۲۳۳۴ علیه رژیم صهیونیستی رأی موافق دادند. در حالی انتظار میرفت، آمریکا مانند قطعنامههای اخیر، این قطعنامه را هم وتو کند، این کشور رأی ممتنع داد. به این ترتیب قطعنامه تصویب شد و مورد تشویق حاضران نیز قرار گرفت.پیشنویس قطعنامه ۲۳۳۴ را در اصل مصر بر اساس سندی آماده کرده بود که عدهای از حقوقدانان و دیپلماتهای انگلیسی با همکاری فلسطینیها تدوین کرده بودند. با وجود این، فشارهای زیادی علیه حامیان این قطعنامه وجود داشت و یک روز قبل از نشست شورای امنیت، دانلد ترامپ رئیسجمهور منتخب آمریکا از عبدالفتاح السیسی رئیسجمهور مصر خواست تا پیشنویس را پس بگیرد[۱۳] و مصر هم پس از آنچه سفیر این کشور در سازمان ملل «فشار شدید» توصیف کرد، تصمیم گرفت پیشنویس را رها کند[۱۴]. نقشه شهرکهای رژیم صهیونیستی؛ برای دیدن در سایز اصلی بر روی تصویر کلیلک کنیدبا این وجود، روز نشست، مالزی، نیوزیلند، سنگال، و ونزوئلا پیشنویس قطعنامه ۲۳۳۴ را در شورای امنیت مطرح کردند. فشارهای رژیم صهیونیستی بر نیوزیلند برای عدم حمایت از این قطعنامه نیز به جایی نرسید؛ حتی وقتی بنیامین نتانیاهو «موری مککالی» وزیر خارجه نیوزیلند را تهدید کرد که رژیم صهیونیستی حمایت این کشور از قطعنامه ۲۳۳۴ را به منزله «اعلام جنگ» تلقی میکند. گزارشها حاکی از آن است که انگلیس به نیوزیلند اصرار کرده که بهرغم فشارهای رژیم صهیونیستی، همچنان از قطعنامه حمایت کند[۱۵].«سامانتا پاور» سفیر آمریکا در سازمان ملل بعد از تصویب قطعنامه ۲۳۳۴ درباره رأی ممتنع کشورش به این قطعنامه توضیح داد که از یک طرف، اولاً شورای امنیت اغلب ناعادلانه اسرائیل را هدف قرار میدهد؛ دوماً مسائل مهمی وجود دارند که در این قطعنامه اشارهای به آنها نشده است؛ و سوماً آمریکا با تکتک کلمات متن قطعنامه موافق نیست. از سوی دیگر، قطعنامه، اولاً واقعیتهای موجود در سرزمینهای اشغالی را منعکس میکند؛ دوماً بر اجماع بینالمللی در اینباره تأکید دارد که شهرکسازیهای اسرائیل غیرقانونی است؛ و سوماً شهرکسازیها «بسیار بدتر» شدهاند تا جایی که اکنون امکان رسیدن به راهحل دو کشوری را در معرض خطر قرار دادهاند. به گفته «پاور» به همین دلایل هم آمریکا به قطعنامه رأی موافق نداد، اما از وتوی آن نیز خودداری کرد.اقدامات اخیر دولت اوباما (که روزهای آخر عمر خود را سپری میکند) که نشان میدهد دیگر حمایت از شهرکسازی رژیم صهیونیستی را کنار گذاشته است، در موضعگیریهای جان کری وزیر خارجه آمریکا نیز منعکس شد. کری طی سخنرانیهای خود بعد از تصویب قطعنامه با ادبیات تند و استفاده از عبارتهایی مانند «عناصر افراطی» در توصیف کابینه نتانیاهو، اسرائیلیها را به «خودکشی» متهم و از «خشونت، تحریک و شهرکسازیها» توسط این رژیم انتقاد کرد[۱۶].دانلودلحظه تصویب قطعنامه ۲۳۳۴ و سخنرانی «سامانتا پاور» سفیر آمریکا در سازمان ملل درباره رأی ممتنع کشورشبا همه اینها، قطعنامه ۲۳۳۴ شباهتهای زیادی هم با قطعنامههای قبلی دارد که رژیم صهیونیستی را محکوم میکنند. آخرین قطعنامهای که درباره موضوع اشغال فلسطین توسط رژیم صهیونیستی در شورای امنیت تصویب شد به سال ۲۰۰۹ یعنی اولین سال ریاستجمهوری اوباما برمیگردد. به عبارت دیگر، طی دوران اوباما، به استثنای قطعنامه ۲۳۳۴، هیچ قطعنامهای در سازمان ملل نتوانسته بود رژیم صهیونیستی را محکوم و در عین حال، از سد وتوی اوباما عبور کند.قطعنامههای سازمان ملل در محکومیت شهرکسازیها از این هم وضعیت وخیمتری دارند. این نوع قطعنامهها از سال ۱۹۸۰ تا کنون هیچگاه تصویب نشده بودند. بنابراین شورای امنیت تا کنون سه قطعنامه علیه شهرکسازیها در سرزمینهای اشغالی فلسطین تصویب کرده است که قطعنامه ۲۳۳۴ آخرین این قطعنامهها بود. پیشتر قطعنامه شماره ۴۴۶ در سال ۱۹۷۹ و قطعنامه شماره ۴۶۵ در سال ۱۹۸۰ به تصویب رسیده بودند.البته انتظار تأثیر از قطعنامه ۲۳۳۴، انتظار بیهودهای است، چراکه تجربه دو قطعنامه قبلی یعنی ۴۴۶ و ۴۶۵ نشان میدهد که رژیم صهیونیستی بعد از هر قطعنامهای که شهرکسازیها را محکوم کند، برای انتقام گرفتن از سازمان ملل[۱۷] و اعضای شورای امنیت، اقدامات خود در اینباره را تشدید میکند؛ چنانکه اینبار هم سران رژیم صهیونیستی قول دادهاند تا شهرکسازی را گستردهتر از قبل پیگیری کنند[۱۸].در عین حال، انتظار اقدام عملی از سوی به اصطلاح جامعه جهانی علیه رژیم صهیونیستی نیز انتظار بیهودهای است. در حالی که ایران در ازای نقض قطعنامههای بینالمللی درباره اقدامات مشروع خود، مورد تحریم قرار میگیرد، رژیم صهیونیستی بهرغم نقض بیش از ۷۵ قطعنامه سازمان ملل درباره جنایات جنگی و اقدامات نامشروع این رژیم در جنگ با فلسطینیها، همچنین از حمایت بیقید و شرط آمریکا و دیگر کشورهای غربی بهرهمند است، بدون آنکه هیچگونه اجماع بینالمللی درباره اقدام عملی علیه این رژیم وجود داشته باشد.منبع : مشرق |
|
↧
September 5, 2012, 12:06 am
به گزارش ندای انقلاب به نقل از شیعه آنلاین ، چند ماه پیش ۱۸ ایرانی در دو نوبت ۸ و ۱۰ نفره در عربستان سعودی اعدام شدند. رژیم وهابی آل سعود آنان را به قاچاق مواد مخدر متهم کرد اما خانواده های آنان این اتهام را تکذیب کرده و شغل آنان را ماهیگیر اعلام کردند.هنوز چند ماه از این ماجرا که بازتاب گسترده ای در رسانه های مختلف بین المللی داشت نگذشته که این بار انتشار تصاویر و فیلم شکنجه یک زن مصری در یکی از زندان های عربستان، بار دیگر جنجال آفرین شده و افکار عمومی جهان به ویژه جهان عرب و به خصوص مصر را تکان داده است.این زن مصری «نجلاء وفا» نام دارد. وی دوستی قدیمی با شاهزاده «مضاوی» دختر «ملک عبدالله بن عبدالعزیز» پادشاه عربستان سعودی داشته و سال های سال با یکدیگر شریک تجاری بودند اما گویا حدود سه سال پیش بر سر یک موضوع اقتصادی با هم اختلاف پیدا کردند از همین رو دختر پادشاه علیه وی پرونده سازی کرد و او را به دادگاه کشاند و با استفاده از نفوذش، وی را محکوم کرد.دادگاه هم «نجلاء وفا» را به ۵ سال حبس و ۵۰۰ ضربه شلاق محکوم کرد. اکنون سه سال از حبس وی می گذرد و هیچ رسانه ای به این موضوع نپرداخته بود اما از چندی پیش شلاق زدن وی به طور هفتگی آغاز شد و مأموران آل سعود هر هفته وی را ۵۰ ضربه شلاق می زنند. تصاویر شکنجه وی و آثار آن که در رسانه ها منتشر شد، به طور گسترده بازتاب داشته و رژیم آل سعود را زیر فشار قرار داده است.در همین راستا دو روز پیش ده ها شهروند مصری مدافع «نجلاء وفا» مقابل سفارت عربستان سعودی در قاهره تجمع کرده و در انتقام به شکنجه این زن مصری، خواستار شلاق زدن سفیر عربستان در قاهره شدند.از سوی دیگر پدر نجلاء، دختر پادشاه سعودی را به بالا کشیدن شرکت دخترش متهم کرده و اعلام کرد: دخترم از چند روز پیش دست به اعتصاب غذایی زده و هدف از این کار را دخالت «محمد مرسی» رئیس جمهور مصر برای نجات دادن او اعلام کرده است.در همین حال مؤسسه دفاع از حقوق بشر "الکرامه" که به سازمان ملل متحد وابسته است با صدور بیانیه ای رسمی ضمن انتقاد از رفتار ضد انسانی رژیم آل سعود، خواستار آزادی فوری «نجلاء وفا» که در زندان "الملز" در حومه ریاض زندانی است، شد. در این بیانیه فاش شد که تاکنون ۳۰۰ ضربه شلاق به وی زده اند و حداقل ۲۰۰ ضربه دیگر باقی مانده است.گفته می شود پرونده سازی شاهزاده مضاوی، علیه این زن مصری از این قرار بود که او را به داشتن ارتباط محرمانه با یک مرد لبنانی نامحرم متهم کرده است. بر اساس قانون سعودی نیز داشتن چنین ارتباطی غیر قانونی به شمار می رود. |
|
↧
↧
January 14, 2017, 1:25 am
به گزارش ندای انقلاب، همیشه در مواقع بحران امنیت ملی، یک کشور به رهبر و سکاندار قدرتمند خود جهت رفع بحران تکیه میکند. اما چه شده که سکاندار قدرتمند ترکیه را یارای کنترل بحران نیست؟ براستی چه بلایی بر سر ترکیه آمده است؟ این کشور، در حالی که قدرتمندترین رییسجمهور خود از پس از «آتاتورک» را داراست، در بدترین اوضاع تاریخ خود از نظر امنیتی قرار دارد. چرا اردوغان که در گسترش قدرت خود تبحر دارد، امروز در بازگرداندن آرامش و امنیت به کشورش مستاصل است؟ اگرچه، اردوغان هنوز از حامیان پرشماری در داخل برخوردار و پشتش به آنان گرم است، اما روند حوادث و تجارب تاریخی نشان میدهند که احتمال بروز طغیان در هسته داخلی سیاست ترکیه و یا بروز تنش و شورش از سوی مردمی که هوادار او نیستند، در آینده میرود. گزارش جاری با رویکردی آسیبشناسانه و ورود به محورهای اصلی میدان درگیری اردوغان، به بحث مورد نظر میپردازد. کودتای ترکیه سر از جای دیگر درمیآوردروزنامه ایندپندنت انگلیس در مقاله خود در این رابطه نوشت: «چند ماه پیش، در ماه جولای کودتایی در ترکیه بر علیه دولت اردوغان شکل گرفت که نافرجام ماند. شائبهای در مورد اینکه این کودتا خودساخته بوده یا نه وجود دارد. در هر حال، چیزی که مشخص است این است که نیروهای ارتش ترکیه نسبت به اردوغان وفادار باقی نخواهد ماند. اردوغان به سبب عملکرد اشتباهاش، از کشور خود، کشوری ساخته که در باطن قضیه نسبت به همسایگان خود منزوی است، مردمش نسبت به رییسجمهورش آن اعتماد سابق را ندارند، امنیت در کف خیابانهای شهرهای بزرگ دیده نمیشود، کشور در هراس و سیاستمداران در نگرانی هستند، و نفرت بخش بزرگی از جامعه نسبت به اردوغان در حال افزایش است. حال ترکیه خوب نیست و پیشبینی میشود که عمر وفاداری نیروهای «سلطان نوین عثمانی» نسبت به وی، چندان طولانی نباشد». دانلود جمع هواداران اردوغان در حمایت از وی در مقابل کودتاچیان«هماکنون آمریکاییها با زیرکی خود را درگیر روبرویی مستقیم با اردوغان نمیکنند. آنها میدانند که ترکیه هم مانند مصرِ دوران مرسی که وی را به زمین کوبید، نسبت به اردوغان چنین خواهد کرد. آنها، امید به بروز حرکت و اقدامی از سوی ارتش ترکیه دارند که اتفاقا در آینده خیلی محتمل مینماید. در دوران فعلی اردوغان، هر گونه دخالت خارجی و اعمال فشار بیرونی نتیجهبخش نیست و ممکن است آثار بدتری به دنبال داشته باشد. لذا، غربیها به خوبی میدانند که سقوط اردوغان تنها از طریق انفجار هسته داخلی محقق میشود».دانلود بازداشت چند تن از افسران ارتش به اتهام دست داشتن در کودتا «اکنون غرب به این نتیجه رسیده که ثبات در سوریه بیشتر به نفع آن است تا بیثباتی. لذا، پیروزی ایرانیها و روسها در سوریه، و عراقیها در عراق را به فال نیک گرفته و علیرغم میل اولیهاش، ابقای اسد در مقام خود را ترجیح میدهد.سوریه که زمانی در آستانه سقوط بود اکنون به دولت مستاصل ترکیه که استیصال اسد را میخواست به دیده تحقیر مینگرد. اصلا بعید نیست که سرنوشت سلطان ناکام ترکیه و همپالگیهایش به سرنوشت پاکستان پس از جدایی از هندوستان تبدیل شود. جایی که محل جدال مجاهدین با روسیه و همکاری اطلاعاتی ارتش پاکستان و سازمان اطلاعاتی آن با القاعده و کشتار هزاران هزار انسان بیگناه شد. جایی که آمریکا و روسیه به معنای واقعی کلمه در آنجا موش دواندند». اردوغان مستاصل اما مغرور فعلی، راه نجات را در همکاری با پوتین میبیند «گذشته از هر گونه پیشداوری، اردوغان قصه را باخته است. او خودش میداند که توفیقی کسب نکرده و با ایفای نقش انتقالدهنده شورشیان و تسلیحات به سوریه برای آمریکا، اشتباه بزرگی مرتکب شد. سیاست دمدمیمزاجانه و گیجگونه اردوغان طی این چند سال که زمانی دل در آغوش اسراییل و زمانی دیگر دل در آغوش روسها دارد، از این سیاستمدار یک فرد غیرقابلاتکا ساخته است. بدتر آنکه او ارتشی ندارد که بتواند به آن اعتماد کند. ارتش، در کُنه وجودش نسبت به رییس جمهور کشور بیاعتماد است و اردوغان تقریبا با تکیه بر دیوار ترک خورده به سراغ دوستی و همکاری با روسها و ایرانیها رفته و آنها به خوبی از این امر باخبرند». ضرب و شتم ارتشیهای ناموفق در کودتا توسط یکی از هواداران اردوغان«اردوغان همین حالا هم با دستگیری ۱۰۰ هزار نفر، مقدمات کودتای بزرگتر آتی را فراهم آورده است. حتی اگر این کودتا را یک کودتا خودساخته از سوی وی ببینیم، کودتای آتی کاملا از سوی کسانی صورت خواهد گرفت که اکنون مصداق آتش در زیر خاکسترند. فضای یکهتازی «مصطفی کمال پاشا» (آتاتورک) با فضای یکهتازی امروز اردوغان فرق دارد. اکنون معادلات «پسا بهار عربی» هر آینه پیشبینی حوادث آتی را بیاعتبار میسازد و منطقه شکلی کاملا متفاوتتر به خود دارد. تجربه تونس، لیبی، و مصر نشان میدهد که اردوغان نمیتواند چندان به این یکهتازی خود مطمئن باشد و وقوع یک کودتا -در صورت تداوم این رویکرد از سوی وی- در چند ماه یا چند سال آتی بسیار محتمل است». ضرب و شتم ارتشیهای ناموفق در کودتا توسط هواداران اردوغان خودکرده را تدبیر نیستروزنامه تلگراف، برای تحلیل خود از مقاله «مارک آرموند» تحلیلگر شناختهشده دانشگاه آکسفورد استفاده کرد: «همیشه در مواقع بحران امنیت ملی، یک کشور به رهبر و سکاندار قدرتمند خود جهت رفع بحران تکیه میکند. اما چه شده که سکاندار قدرتمند ترکیه را یارای کنترل بحران نیست. براستی چه بلایی بر سر ترکیه آمده است. این کشور، در حالی که قدرتمندترین رییسجمهور خود از پس از «آتاتورک» را داراست، در بدترین اوضاع تاریخ خود از نظر امنیتی قرار دارد. چرا اردوغان که در گسترش قدرت خود تبحر دارد، امروز در بازگرداندن آرامش و امنیت به کشورش مستاصل است؟». «اردوغان از غایت سرمایه خود برای سرازیر کردن تروریستها به قلب سوریه و هدف گرفتن اسد استفاده کرد. استفاده کرد چون باور داشت که سلطان نوین عثمانی خواهد شد. او، پیامدهای این ریسک بسیار زیاد را نادیده گرفت و اکنون تاوان سنگین حمایت، پرورش، و تهییج تروریستها گریبانگیر خود او و کشورش شده است. در طی بحران سوریه، دولت اسد به نسبت گذشته تضعیف شد، تروریستها میتاختند و کردهای سوریه و ترکیه در حال قدرت گرفتن بودند. از یک طرف روسیه و ایران و از طرف دیگر، غربیها که از قدرتگیری داعش هراس داشتند موجب تضعیف چشمگیر این گروه تروریستی در سوریه و عراق شدند. در سمت دیگر، اردوغان از هر گونه قدرتگیری کردها وحشت داشت. لذا، به سراغ سرکوبشان رفت. نتیجه اینکه، امروز در پی این رویکرد غلط اردوغان، شاهد حمله کردها به پلیس و بدنه امنیتی ترکیه و حمله تروریستهای داعش به مردم ترکیه هستیم. شمار کشتهشدگان در ترکیه از آغاز حملات تروریستی به تاریخ ۵ ژوئن ۲۰۱۵ تا آخرین حمله تروریستی به تاریخ یکم ژانویه ۲۰۱۶ که در حد فاصل ۷ ماه رخ داده، ۴۹۶ نفر است و این یک رقم بهواقع نگرانکننده و وحشتناک برای یک کشور است». دانلود حمله تروریستی به کلوپ شبانه در استانبول در روز اول سال ۲۰۱۷ میلادی «هماکنون ائتلاف مخالفین داخلی اردوغان هم ممکن نیست و «حزب دموکرات خلق» به غیر از خرده احزاب و افراد سکولار و کردها، حامی دیگری ندارد. سکولارها که عملا قافیه باختهاند و کردها هم که به شدت مغضوب اردوغان بوده و تحت کنترل وی هستند. ترکیه امروز، همان راهی را میرود که پاکستان در گذشته رفت. از کشوری مستعد که توانایی شکوفایی اقتصادی و تبدیل شدن به یک قدرت منطقهای را داشت، به یک کشور صادرکننده تروریسم و خاستگاه و پرورشگاه القاعده و طالبان تبدیل شد. هماکنون اروپا به شدت نگران این است که رویکرد فعلی ترکیه برای این قاره خطرات بسیاری را در آینده در پیش داشته باشد». اردوغان به همراه عبدالله گل و داود اوغلو بر فراز جسد کشتهشدگان یکی از حملات تروریستی دومینوی آشفتهگی خاورمیانه در ترکیه به اوج رسیدروزنامه ایندپندنت در گزارش یکم ژانویه ۲۰۱۷ خود (ساعاتی پس از جدیدترین حمله تروریستی به ترکیه) به قلم سردبیر آورد: «ظاهرا دومینوی بزرگی در خاورمیانه شکل گرفته که در حال پیشروی است. تونس، مصر، عراق، لیبی، سوریه، یمن، و حالا هم ترکیه رنگ آشفتگی را میبیند. هماکنون عاملان اصلی وحشت فعلی مردم ترکیه علاوه بر اردوغان را میتوان سکولارها، کردها، و داعش دانست. اما نکته قابل بحث این است که اردوغان خشمگین از اقدامات این دشمنانش، افسارگسیخته و آشفته، گزینه علاج را در محدود کردن آزادی رسانهها و مردم دید و این بسیار غلط است. چرا که در این بحبوحه، سیاست خارجی و داخلی ترکیه به شدت آشفته شده و در واقع با یک اردوغان گیج روبرو هستیم که سعی دارد این را نشان ندهد». «اردوغان راه توسعهطلبی خود را با اعزام نیروهای جهادی -خاصه جبههالنصره- به سوریه آغاز کرد و در آخر راه به طبل سرکوب داعش کوفت و در تمامی مسیر خود، مردم بیگناه سوریه را ه به کشتن داد. شاید بتوان گفت دست او بیش از هر کس دیگری به خون مردم سوریه آلوده است و حالِ امروز ترکیه، تاوان همین شیطنت و شناعت است. اکنون هم درست همانند غرب نمیداند با غده چرکینی چون جبههالنصره که بیش از همه در سوریه حمایتش کرد و دوباره در القاعده ادغام شده چه کند. زمانی بود که اردوغان به سبب اعتمادی متقابلی که بین او و صدام و اسد وجود داشت قادر به کنترل کردها و جلوگیری از تجزیه ترکیه بود. اما اکنون که دیگر صدامی در میانه نیست و اسد هم به سبب آن دشمنی که اردوغان در قضیه سوریه در حق وی کرد دیگر وی را دوست نمیداند، اردوغان میماند و خطر هر آنی کردها برای وی. شاید، سیاستمداران ترکیهای علاقه و باوری به راه حل سیاسی با کردها نداشته باشند و آن را زیر سوال بردن تمامیت ارضی کشور و مشروع دانستن تجزیهطلبی کردها تلقی کنند، اما اکنون دیگر دیر شده و در این هیاهوی آشفتگی خاورمیانه، اگر گفتگو راه حل بحران نباشد قطعا سرکوب هم راه حل نیست و اردوغان را به بیراهه میکشاند». پیشبینی کارشناسان«بایرام بالچی» متخصص تحقیقات علمی مرکز مطالعات بینالمللی Poوقتی در سال ۲۰۰۲ حزب عدالت و توسعه به پیروزی رسید و متعاقب آن، رجب طیب اردوغان به نخستوزیر ترکیه دست یافت، رنسانسی در ابعاد سیاسی و اقتصادی این کشور رخ داد. اردوغان، ترکیه را به اتحادیه اروپا نزدیکتر کرد، اقتصاد را احیا و مدرنیزه نمود، و به کردها در جامعه و در پستهای مهم کشور بازی داد. مورد آخر، از همه پراهمیتتر بود. چرا که برای اولین بار در تاریخ ترکیه بود که یک رییس دولت با حزب کارگران کردستان به مذاکره مینشیند و به آن میدان حضور در بازیهای سیاسی و اجتماعی را میدهد. از سال ۲۰۱۱ ببعد، اردوغان خودکامهتر، غیرقابل پیشبینیتر و غیر قابل اتکاتر نسبت به متحدین خود شد و رفتار غیر محترمانهای نسبت به جدایی از قدرت نشان میداد. لذا، روز به روز این حس شکل قویتری به خود میگرفت که وی در حال نابود کردن ترکیه است. در واقع، امروزِ اردوغان محصول دو چیز است: اقتدارگرایی اردوغان و بحران سوریه. رییس جمهور ترکیه ذاتا فرد افتدارگرایی است که در اثر تجارب محیطی فعلی که بحران سوریه در راس آنهاست، دارای رفتار کنونی شده است. اردوغان خود به قصه سوریه ورود کرد و یکی از طراحان اصلی بازی در سوریه بود و اکنون با خودکامگی خود که فاصلهای تا دیکتاتوری محض ندارد، تمامیت ارضی کشورش را به خطر انداخته است. کشوری آشفته در اوج شکاف و دودستهگی «دیمیتار بِچف» کارشناس مطالعات اروپایی دانشگاه هاروارددر ترکیه که فیالنفسه مستعد حال و هوای دو قطبی و یا چندقطبی شدن است، دو چیز کاملا واضح و مبرهن است. اول اینکه، اردوغان بدون ایجاد تغییر در قانون اساسی به قدرتی ماورای قانون دست یافته و به نظر میرسد که در صورت تصویب طرح جدیدش برای افزایش اختیارات ریاست جمهوری، شاهد سلطه کامل وی بر بدنههای مختلف سیستم باشیم. دوم اینکه، حال و هوای خاورمیانه آشفته به ترکیه انتقال یافته است. در دهه ۱۹۹۰، تحت ریاست جمهوری «تورگوت اوزال» ترکیه دارای پتانسیل و اعتمادبنفس بود و خوب پیش میرفت اما شکافهای درون کابینه ائتلافی سرانجام کشور را با سر به زمین زد. اردوغان نیز با سیاستی که کشور را به این حال و هوا انداخته است، کافی است که مرتکب یک گاف اقتصادی بزرگ شود. اقتصاد اردوغانی مطلوبترین اقتصاد تاریخ معاصر ترکیه بوده است و نقطه قوت وی محسوب میگردد که نباید تبدیل به پاشنه آشیلاش شود. هوادارن اردوغان «کریستین براکل» رییس اندیشکده هاینریش بُولاردوغان را چه ناجی ترکیه ببینیم و چه کسی که ناجی بود اما امروزه تبدیل به بلای جان ترکیه شده، در هر حال اکثریت مردم ترکیه به خاطر رنسانسی که در اقتصاد آنها ایجاد کرد دوستش دارند. دست کم فعلا. او، کشورش را از یک کشور آرزومند توسعه به جمع ۲۰ کشور برتر اقتصادی جهان وارد کرد. اوضاع مردم ترکیه نسبت به ۱۵ سال قبل خیلی تفاوت کرده است. اما بخش قابل توجهی از همین مردم، خواهان ترکیه دارای نظام لیبرال دموکراسی هستند که رهبرش از بداخلاقی سیاسی به دور باشد و اینگونه فلهای و بیرحمانه با مخالفان و منتقدانش رفتار نکند. اردوغان به خوبی میداند که اتحادیه اروپا همان عروس چهل همسر است که وفایی به او نخواهد کرد و اشتباه او در جدایی از دوستانی چون پوتین و سوریه اشتباه بود. لذا، به سوی آنها بازگشت و دست کم هماکنون رویکرد مصالحهآمیز با آنان دارد. «بهادر کالگاسی» هماهنگکننده بینالمللی انجمن تجارت و صنعت ترکیهاردوغان باید در مسیر همکاری با اتحادیه اروپا میماند. اگر رفتار اردوغان در همان مسیر سیاست تنش صفر باقی میماند و آن داستانسازیها و حادثهجوییها را در سوریه شکل نمیداد، همه چیز برای مردم ترکیه و اتحادیه اروپا بهتر میشد. به نظرم کار تا جایی پیش میرفت که عهد اخوت بین ترکیه و اتحادیه اروپا هم ممکن میشد و اکنون شاهد یک کشور آرام و صاحب کلاس سیاسی و اقتصاد بسیار قدرتمند بودیم. اردوغان، در قضیه پناهندگان سوری رفتار خوبی با اروپا نداشت. وگرنه برگزیت فرصتی بسیار مغتنم برای ترکیه بود که به جای انگلیس وارد اتحادیه شود. اروپا، نیز بدش نمیآمد که اینگونه شود اما ترکیه نامطمئن با توجه به رفتار و عملکرد اخیر اردوغان هراس داشت. به صراحت میتوان گفت که اکنون ترس اتحادیه اروپا فراتر از قضیه پناهندگان، بحث شکلگیری رادیکالیسم در جوامع اروپایی است. «رناد منصور» کارشناس بخش خاورمیانه اندیشکده کارنگی اردوغان به شکل بدی خودش را باخت. در ابتدا، تروریستهای داعشی را از طریق مرز وارد سوریه کرد و سپس وقتی دید که کار به مرحله مبهم و پیچیدهای رسیده است، به جان کردها افتاد. حالا هم مانند یک حیوان وحشی و زخمخورده به جان اصحاب جراید و ارتش کشور خود افتاده و اجازه هرگونه سرک کشیدن به زندگی خصوصی مردم خود را خودش داده است. تمامی این رفتارات، با برنامه موفق روزهای اول او که دموکراسی اسلامی، پیشرفت اقتصادی، و محترم شماردن اقلیتها بود در تناقض است. اکنون، رفتار دیکتاتورمآبانه اردوغان راه وی را به سوی آیندهای جهنمی باز کرده که پیامدهای آن را باید در مرداب اختلافات حزبی آیندهای نزدیک دید.دانلود نمایش قدرت اردوغان که به اعتقاد قاطبه کارشناسان زمان درازی نمیپاید «کتی پیری» عضو کمیته روابط خارجی پارلمان اروپاترکیه مسیر خوبی را در پیش گرفته بود و تا پیوستن به اتحادیه اروپا فاصله اندکی داشت. اما رفتار و سیاست اردوغان در ازای قضیه سوریه و ورود به بازیهای مزورانه و تنشزا و رفتار وی بر سر قضیه پناهندگان، تمامی معادلات مثبت ذهنی ما را به هم ریخت. ما امیدوار به گشایشی بزرگ بودیم که اکنون با رفتار خودکامهگرایانه اردوغان هیچ از آن باقی نمانده است. اکنون اعمال محدودیتهای شدید علیه رسانهها، بازداشت جمعی فعالان اجتماعی، دستگیری هزارگانی نیروهای دولتی و ایجاد خفقان کامل در ترکیه، امید ما نسبت به ترکیه اردوغان را از میان برده است. دانلود دستگیری یکی از مقامات محلی کرد توسط هواداران اردوغان «جیانی ریوتا» عضو شورای روابط خارجی اروپا ترکیه اردوغان در مسیر خوبی حرکت میکرد و با سیاست تنش صفر خود شرایط را برای اعتمادی کامل فراهم آورده بود. اما پدیدههایی چون بهار عربی، ظهور داعش، تشدید اختلافات شیعه و سنی، و سیل پناهندگان سوری او را وسوسه کرد تا با این کارتها در جهت تحقق امیال خودکامانهاش بازی کند. این شوربختی برای اردوغان بود که بازی با این کارتها کاملا به ضررش تمام شد و بازیگران آسیایی دیگر درگیر سوریه، برنده بازی بودند. اردوغان که تا پیش از به گل نشستن سیاست تنش صفر، مسیر خوبی از رعایت دموکراسی مردمی را پیش رفته بود، در فوریه ۲۰۱۶ حکم دادگاه عالی ترکیه مبنی بر آزاد شدن دو تن از روزنامهنگاران روزنامه جمهوریت را به سطل زباله انداخت و توجهی به آن نکرد.دانلود اردوغان در حال تهییج هوادارانش پس از کودتای نافرجام اردوغان تلاش کرد که نقش یک آتوکرات عثمانی را ایفا کند و در این مسیر غرور ناسیونالیستی را پیش کشید. نتیجه اینکه، صحنه تبدیل شد به صحنه جدال و وحشیگری تروریستها بر علیه خود ترکیه. حالا دیگر، اپوزیسیون اعتدالگرای داخل ترکیه هم نمیتواند به داد اردوغان و این آتشی که برای خود و مردمش به پا کرده برسد. اکنون دیگر کمی دیر شده و اردوغان در سودای قدرتطلبی بیشتر به سر میبرد که هر آینه میتواند او را به سمت و سوی سقوط پیش ببرد. تیر آخر اردوغان برای قبضه کردن قدرت در آشفتهبازار ترکیه لایحهای که امروز اردوغان به مجلس ملی ترکیه برده است، همانا تیر آخر برای برای قبضهکردن قدرت در این کشور است. اگر لایحه تصویب شود، در چارچوب حاکمیت این کشور تغییر اساسی به وجود خواهد آمد و از نظام پارلمانی به نظام ریاستی تبدیل خواهد شد. اردوغان، از زمان جلوس بر کرسی ریاست جمهوری (۲۸ اگوست ۲۰۱۴) قویا در پی دستیابی به این اختیارات گسترده بوده است. امری که به باور او سرعت تصمیم گیری را در شرایطی که کشور با تهدیدات فزاینده روبروست، قوت میبخشد. چه بسا اینکه حملات تروریستی ۷ ماه اخیر سلسله حوادثی است که کاملا مسیر را برای دستیابی اردوغان به این آرزو هموار کرده است. اکنون یک کمیته پارلمانی در ترکیه، لایحه پیشنهادی دولت که اختیارات اجرایی تعیینکننده به اردوغان میدهد را تصویب کرده و از سوی دیگر، حزب «عدالت و توسعه» که اردوغان همه کاره آن محسوب میشود، از کرسیهای کافی برای اینکه لایحه را مستقیما به همه پرسی عمومی بگذارد برخوردار نیست. اردوغان که حمایت حزب چهارم ترکیه موسوم به «جنبش ناسیونالیست» به رهبری «دولت باغچهلی» را دارد، تقریبا با خیال راحتتر به سراغ اخذ تصویب این لایحه رفته است. پایگاه تحلیلی بلومبرگ در گزارش اخیر خود در این مورد نوشت: «این لایحه که احتمالا در اوایل سال میلادی در پارلمان به رای گذاشته میشود، حداقل به ۳۳۰ رای از ۵۵۰ نماینده پارلمان نیاز دارد تا به همه پرسی عمومی گذاشته شود. تا ۶۰ روز پس از تصویب در پارلمان، این همهپرسی باید صورت بپذیرد. لایحه پیشنهادی، به رییس جمهور اختیار تصمیمگیری در مورد تجارت خارجی و مالیاتها، نظارت بر قوای مسلح به نحو چشمگیر، کاهش تعداد قضات دادگاه قانون اساسی از ۱۷ به ۱۵، اعلام ۶ ماه وضعیت اضطراری در کشور، تعیین ۴ عضو از ۱۳ عضو دیوان عالی قضات و دادستانها، افزایش تعداد کرسیهای پارلمان به ۶۰۰ مورد، و نیاز به امضای اکثریت مطلق نمایندگان (دو سوم) برای طرح سوال از رییس جمهور را خواهد بخشید. در بخشی دیگر از این لایحه، پیشبینی شده که انتخابات پارلمانی همزمان با انتخابات ریاست جمهوری و هر ۵ سال (به جای هر ۴ سال کنونی) برگزار شود. طبق برنامه اعلام شده، انتخابات بعدی پارلمانی و ریاست جمهوری در ۳ نوامبر ۲۰۱۹ برگزار خواهد شد. اینها نشان میدهد که اردوغان به خوبی از وضع کنونی و آنچه که میخواهد باخبر است. اگر این لایحه تصویب نهایی را بگیرد، اردوغان در حالی که دومین دوره ریاست خود بر دولت را به اتمام میرساند، میتواند برای بار سوم کاندیدای ریاست جمهوری شود. وانگهی، قدرتی مییابد که او را تبدیل به یگانه تصمیمگیرنده در سیاست ترکیه بدل میکند. «جنی وایت» -استاد دانشگاه استکهلم و محقق موسسه مطالعات ترکیه تحت نظر این دانشگاه- معتقد است که در صورت تصویب لایحه مذکور، ترکیه تبدیل به حکومت یک نفره بدون توازن قدرت خواهد شد که یک دیکتاتوری را محقق میسازد. وی بر این باور است که شاید اردوغان دیکتاتور بتواند به بحران کشورش که حاصل سیاستهای خود او بود پایان دهد. اگر بخواهیم واضحتر سخن بگوییم، اردوغان خود شخصا این وضع نابسامان را میخواست تا تبدیل به یگانه تصمیمگیرنده ترکیه شود. بسیاری از کارشناسان معتقدند که او ناآگاهانه خود را در بحران امروز کشورش گرفتار کرده اما آگاهانه میوه این روزهای کشتار مردمش به دست تروریستها را میچیند تا خود را ناجی یک ملت آشفته و پریشان معرفی کرده و توجیه کافی برای افزایش اختیارات رییسجمهور و تبدیل شدن به قدرت مطلق در ترکیه را داشته باشد. این روزها، اردوغان در لابلای خون و هراس مردماش به دنبال قدرت است. اما باید به نظاره نشست و دید که در صورت تصویب لایحه موردنظر، مردی که رویای امپراتوری میدید و پنبهدانه برچید، چگونه قادر خواهد بود که با بحران تروریسم داعش که کنترل آن بسیار سخت است، تجزیهطلبی و شورش از سرگرفته کردها که از قضا جمعیت میلیونی دارند، و مخالفت و ناسازگاری احزاب مخالف داخلی که جبهه قابل اتکایی هم در بین مردم ترکیه دارند روبرو شود. و چه خوب گفته شد که: «لاجرم هر کس که بالاتر نشست ... استخوانش سختتر خواهد شکست». منبع : مشرق |
|
↧
January 14, 2017, 2:28 am
به گزارش ندای انقلاب، دکتر حسین آجورلو- در چند روز اخیر خبرهایی مبنی بر اینکه برخی از نیروهای گروههای تروریستی و تکفیری مستقر در سوریه به داخل یمن انتقال دادهشدهاند منتشرشده است. این قضیه، در صورت صحت و قطعی بودن نشاندهنده این است که محور محافظهکار و حامیان گروههای تکفیری در منطقه در پی انتقال عناصر تروریستی و تکفیری از سوریه و عراق به یمن هستند. سؤالی که در اینجا به ذهن میرسد این است که این راهبرد جدید دارای چه ابعاد، زمینهها و اهدافی است.ابعاد تاریخی انتقال گروههای تکفیری و تروریستی به یمنبا بررسی و نگاه به گذشته باید گفت انتقال نیروهای تروریستی به یمن مسبوق به سابقه میباشد. بهطوریکه در دهه هشتاد میلادی بعد از اینکه افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی اشغال شد، بسیاری از جوانان عرب (عرب افغانها) برای جهاد علیه اشغالگری اتحاد جماهیر شوروی به افغانستان رفتند و بهتدریج هستههای اولیه القاعده را به رهبری افرادی همچون اسامه بنلادن، عبدالله عزام و ایمن الظوارهری تشکیل دادند و این گروه مورد حمایت دستگاههای امنیتی ایالاتمتحده آمریکا قرار گرفت تا به منافع اتحاد جماهیر شوری آسیب بزند. بعد از پایان اشغال افغانستان این گروه با حمایت از گروه طالبان قدرتی بیش از پیش یابد. با اقدامات تروریستی یازده سپتامبر غرب به این نتیجه رسید که کارکرد گروه القاعده در افغانستان برخلاف منافع اش است و بعد از اشغال افغانستان با همکاری امنیتی عربستان سعودی اقدام به انتقال ایشان به مناطق قبایلی در یمن کرد. چنانچه القاعده شبه الجزیره که هماکنون در یمن مستقر است و بخش بزرگی از نیروهای القاعده را تشکیل میدهد، از باقیماندههای القاعده در افغانستان هستند. دلایل انتقال اخیر تروریستهای تکفیری به یمندر واقع در پاسخ به این سؤال که در وضعیت کنونی چرا حامیان این گروههای تروریستی به این نتیجه رسیدهاند که تروریستها را از سوریه و عراق به یمن انتقال دهند، میتوان به موارد ذیل اشاره کرد: ارتش عراق و ارتش سوریه با حمایت نیروهای مردمی و نیروهای محور مقاومت در یک سال اخیر پیشرویهای خیلی خوبی داشتهاند، لذا به نظر میرسد که در نگاه استراتژیک کشورهایی مانند ترکیه، عربستان سعودی و کشورهای غربی در این مناطق آیندهای برای این گروهها متصور نیست، لذا سعی میکنند این گروهها را به مکانهایی بفرستند تا بتوانند راهبردهای خود را در مناطق جدید پیگیری کنند. مناطق جایگزین آن کشورهای بحرانزدهای همچون لیبی و یمن است.یمن کنونی از چند جهت برای کشورهای محافظهکار و همپیمانان غربی ایشان دارای اهمیت حیاتی است، هماکنون حکومت مستقر بر یمن از حامیان محور مقاومت است و برای کشورهایی مانند عربستان سعودی و حامیان منطقهای و بینالمللی آن خطرناک است، بنابراین تغییر شرایط سیاسی در یمن از اولویت برخوردار است و عربستان سعودی حاضر است برای ایجاد تغییرات در یمن ریسک تسری احتمالی گروههای تکفیری به کشور خود را بپذیرد.سعودیها به این نتیجه رسیدهاند که باید صحنه میدانی و سیاسی در یمن را بر هم بریزند و بهاینترتیب دستاوردی داشته باشند، گذشته از منافع سعودیها، گروههای تروریستی به دلیل سیاستهای اخیر ترکیه در حال لطمه زدن به منافع امنیتی ترکیه هستند و ترکها به دنبال این هستند که این گروهها از مرزهای خود دور کنند.ترکها میخواهند مقداری از سیاست ماجراجویانه خود را در سوریه و عراق منطقی کنند و به این نتیجه رسیدهاند که کنترل نیروها و گروههای تکفیری مانند داعش توسط نیروهای امنیتی سعودی، راحتتر صورت میگیرد و نهادهای امنیتی ترکیه قابلیت کنترل این نیروها را ندارند.برای ایالاتمتحده آمریکا و غرب نیز منافعی را در این انتقال میتوان مصور شد که اصلیترین آن حمایت از متحدان خود همچون عربستان سعودی است. البته وجود گروههای تروریستی در شبهجزیره موجب بروز بحرانهای بلندمدت در این منطقه خواهد شد که دو دستاورد برای غرب خواهد داشت که اولین آن وجود بازار تسلیحاتی تضمینشده است و دومین آن زمینهسازی برای همکاری بیشتر کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی است زیرا در صورت درگیر بودن محور محافظهکار با محور مقاومت و همینطور گروههای تکفیری و تروریستی در جهت ائتلافسازی ناشی از تهدیدات با هدایت غرب بهسوی این رژیم کشیده میشود.پیامدهای انتقال تروریستهای تکفیری به یمنانتقال تروریستهای تکفیری دارای پیامدهای سیاسی، امنیتی در ابعاد داخلی، منطقهای و بینالمللی میباشد. در بعد داخلی انتقال تروریستها به داخل یمن همانطور که القاعده در شبهجزیره، سالها امنیت یمن را بههمریخته است و باعث بروز نا به سامانی در این کشور فقیر عربی میشود، به نظر میرسد که اگر انتقال تروریستها به داخل یمن اتفاق بیفتد امنیت یمن بیشازپیش دچار مشکل میشود. در واقع امنیت یمن به این دلیل که در سالهای گذشته بهشدت دچار بحرانهای مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و حتی جنگی و تجاوز از خارج از کشور مواجه بوده است، بهشدت شکنندهای است و با وجود عناصر داعش این امنیت بیشتر به خطر میافتد و صحنه یمن وارد فاز جدید و خطرناکی میشود؛ بنابراین به نظر میرسد که اگر این استراتژی در مقابل با راهکاری از سوی جریان انصار الله و حامیان ملی آن روبرو نباشد، پیامدهای بسیار جدی را برای امنیت یمن خواهد داشت. در بعد منطقهای حضور داعش در تنگه باب المندب زمینهساز بحرانآفرینی در مناطق جنوبی یمن، شاخ آفریقا، مصر و مناطق اطراف آن میشود و به نظر میرسد که این مسئله برای عربستان سعودی هم مشکلساز خواهد بود و پیامدهای خیلی خطرناکی خواهد داشت؛ یعنی هر چند بخشی از جریانهای حاکم بر عربستان سعودی و لایههای وابسته به محمد بن نایف (که سالها این استراتژی را دنبال کردهاند که نیروهای القاعده را از مرزهای عربستان دور کند) بهخوبی میدانند این مسئله برای عربستان سعودی هم مشکلساز خواهد بود؛ اما به نظر میرسد بخش دیگری از لایههای حاکمیت در عربستان (بیشتر گروه محمد بن سلمان، وزیر دفاع هستند) به دنبال آن هستند که موضوع یمن را به نتیجه برسانند، اما طیف محمد بن نایف، ولیعهد، با این مسئله مخالف است؛ اما انتقال تروریستها به داخل یمن یک ماجراجویی است و امنیت عمان و سایر کشورهای عربی را به خطر میاندازد و پیامدهای خطرناکی را بهخصوص برای همسایگان یمن خواهد داشت. پیامدهای دیگر این مسئله آن است که بیثباتی در منطقه جنوب شبهجزیره عربستان تداوم خواهد داشت و این مسئله هم برای جهان اسلام خطرناک خواهد بود.نگاه بازیگران مختلف به روند انتقال تروریستها به یمندر واقع اکثر گروههای یمنی، چه موافقین ریاض و چه گروه انصارالله و مخالفین دخالتهای ریاض با این انتقال مخالف هستند، زیرا هر یمنی میداند که ورود عناصر تندرو و گروههای تکفیری به یمن نهتنها زمینه را خطرناکتر میکند، بلکه حتی بستر را برای گروههای طرفدار ریاض هم مشکلتر میکند. لذا این مسئله با مخالفت اکثریت گروههای مخالف در یمن مواجه است بهجز بخشهای طرفدار ریاض که بهشدت به دنبال شکست دادن انصارالله هستند و منافع یمن را فدای منافع زودگذر خود میکنند.از سوی دیگر بخشی از گروههای اخوانی در داخل یمن یا گروههای اسلامگرای تندرو و برخی گروهها مانند القاعده میتوانند بهگونهای از این موضوع استقبال کنند و یا مخالف آن باشند. استقبال از این لحاظ که بتوانند با اتحاد با برخی از این گروههای تندرو پیشرویهایی را در خاک یمن داشته باشند. از سوی دیگر به دلیل پیدا شدن رقیب جدی در خاک یمن این مسئله برای آنها هم مشکلساز خواهد بود.به نظر میرسد که غرب و عربستان سعودی در تحولات پیش رو، حامی این انتقال هستند که به دلیل نگاه کوتاهمدت به این مسئله است. مخصوصاً سعودیها به این دلیل که ورود گروههای تکفیری به جنوب عربستان سعودی امنیت عربستان را به خطر میاندازد، بخشی از حاکمیت این اشتباه استراتژیک را انجام میدهد؛ اما نگاه آمریکاییها و غربیها نسبت به یمن نگاه دیگری است. آنها حساسیتهای امنیتی را که در منطقه غرب آسیا وجود دارد را بر اساس منافع خود تنظیم میکنند. لذا به نظر میرسد که آمریکاییها در این مسئله به دنبال این هستند که در استراتژی کوتاهمدت خود، امنیت ترکیه که یکی از حامیان اصلی این کشور را مجدداً برگردانند و بتوانند با دولت عراق هم تفاهمانی داشته باشند تا داعش را از این منطقه خارج کنند؛ اما به نظر این روند یک اشتباه استراتژیک است. به این دلیل که ورود داعش به منطقه و تنگه باب المندب، اقتصاد دنیا را دچار چالش میکند و باعث گرانی انرژی و مشکلاتی برای روند حملونقل بینالمللی میشود که به نظر میرسد این مسئله از دید تحلیلگران آمریکایی دورمانده است.نتیجهگیریدر کل باید گفت که اگر این فرض وجود داشته باشد که داعش، آمریکاییها و حامیان آن به دنبال انتقال عناصر تکفیری به یمن باشند، تنها فرضیه و تحلیلی که میتوان برای این قضیه داشت این است که شکستهای اخیر خود را در یمن، سوریه و عراق را کاهش دهند و با بهرهگیری از این اوضاع خطرناک بر اوضاع یمن مسلط و در بلندمدت به کنترل داعش بپردازند اما این استراتژی محکومبه شکست است و اصلیترین جریاناتی که از این مسئله ضرر خواهند کرد، ملت و گروههای سیاسی یمنی و بعدازآن کشورهای همسایه یمن هستند و در نهایت امنیت کل منطقه به هم خواهد خورد و این امر در بلندمدت منافع ابرقدرتها و قدرتهای بزرگ را تأمین نخواهد کرد و موجب بروز ناامنی در عرصه بینالمللی خواهد شد.منبع: فارس |
|
↧
January 9, 2017, 12:31 am
به گزارش ندای انقلاب به نقل از العهد، سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان درگذشت آیت الله هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را تسلیت گفت.دبیرکل حزبالله لبنان با اشاره به جایگاه آیت الله هاشمی و سابقه مبارزاتی ایشان، تأکید کرد: مرد بزرگی از بزرگان امت اسلامی را از دست دادیم. ایشان طی ۳۴ سال گذشته برای مقاومت یک حامی، ناظر و پشتیبان بزرگ بود. آیت الله هاشمی رفسنجانی پدری عطوف، مهربان و همچنین مدافعی سخت در تمامی مراحل و شرایط سخت بود.وی در ادامه این پیام بیان داشت: ما هرگز مواضع ایشان در حمایت و همراهی از حزبالله را فراموش نخواهیم کرد. ایشان در شادی ما خوشحال بود و در غم ما ناراحت. هیچ گاه در یاری ما تأخیر نکرد.دبیرکل حزبالله لبنان همچنین با اشاره به دیدگاه آیت الله رفسنجانی نسبت به قضیه فلسطین گفت: ایشان به مسأله فلسطین ایمان داشت و در برابر صهیونیستها مقاوم بود.سید حسن نصرالله تأکید کرد: به آیت الله امام خامنهای (مد ظله) صمیمانهترین تسلیتها را عرض میکنم.انتهای پیام/ |
|
↧
January 9, 2017, 12:37 am
به گزارش ندای انقلاب، موج اعتراضات و خشونت هایی که پس از انتخاب دونالد ترامپ به عنوان رییس جمهور جدید آمریکا در شهرهای مختلف این کشور به راه افتاده، بار دیگر نوع رفتار و تجهیزات پلیس آمریکا را زیر ذره بین رسانه ها قرار داده است. اگرچه نیروهای پلیس در اکثر کشورهای دنیا با توجه به حجم تهدیدات موجود مسلح شده و در کنار یگان های عادی پلیس نیز واحدهای عملیات ویژه برای مقابله با خلافکاران سازمان یافته یا مواردی مثل عملیات رهایی گروگان وجود دارند اما در چند سال اخیر روند بسیار عجیبی را در پلیس ایالات متحده آمریکا مشاهده می شود که بسیاری از کارشناسان غربی از آن با عنوان روند "نظامی سازی پلیس" یاد می کنند. درست است که جامعه آمریکا به عنوان مسلح ترین جامعه در دنیای امروز توصیف می شود که چیزی در حدود ۸۰ درصد از جمعیت آن دارای سلاح هستند اما پلیس آمریکا تا به امروز هیچوقت در این سطح مسلح نبوده است. این روند مسلح سازی و افزایش خشونت پلیس تا به امروز باعث ایجاد چالش های فراوانی شده که از جمله جدیدترین آنها می توان به بحث ناآرامی ها در شهر فرگوسن در اعتراض به قتل یک نوجوان سیاه پوست اشاره یا بحث حمله یک عضو رزرو ارتش آمریکا به افسران پلیس در تگزاس به تاریخ ۷ جولای ۲۰۱۶ که به مرگ ۵ پلیس آمریکایی منجر شد را یادآوری کرد. پلیس آمریکا در جریان ناآرامی ها در فرگوسن نفربر ام ۱۱۳ پلیس آمریکا مسئولان پلیس از قانونی برای نظامی ساختن بیشتر خود بهره میبرند که بر اساس آن به وزارت دفاع آمریکا اجازه میدهد تا تسلیحات و یا تجهیزات اضافی ارتش این کشور را به پلیس یا سایر واحدهای اعمال قانون در آمریکا عمدتا به صورت مجانی اهداء کند. یکی از موارد جالب در این خصوص، تحویل زرهپوشهای حفاظت شده هستند. ماجرا از آنجا آغاز شد که در جریان تهاجم نظامی آمریکا به افغانستان و عراق، نیروهای این کشور با بمب های کنار جاده ای یا کمین های تک تیراندازان مواجه و تلفات سنگینی را متحمل شدند. نمونه ای از زره پوش های حفاظت شده پلیس آمریکا برای مقابله با این تهدیدات، چندین شرکت آمریکایی توسعه خودروهای حفاظت شده را آغاز کردند که بسته به مدل و نوع سفارش مشتری توان مقابله با حجم گسترده ای از این نوع تهدیدات را داشت. با پایان حضور نظامی آمریکا در عراق و کمرنگ شدن نقش نظامی این کشور در افغانستان، پنتاگون حجم زیادی از این زره پوش های حفاظت شده را به یگان های پلیس در این کشور تحویل داد. در کنار این خودروهای سنگین که عملا استفاده لازم را برای پلیس این کشور (در شرایط فعلی) ندارند، انواع سلاح های هجومی و تک تیرانداز، پوشش های حفاظتی و حتی ربات های کنترل از راه دور نیز از همین طریق یا به صورت خرید مستقیم به پلیس آمریکا تحویل شد. برخی از مسئولین پلیس در آمریکا در دفاع از این نوع تجهیزات اینگونه استدلال می کنند که به دلیل وجود انواع تهدیدات و خصوصا وجود سلاح گرم در این کشور، به این تجهیزات نیاز دارند اما نکته جالب اینجاست که واحدهای پلیس در آمریکا حتی به نفربر نظامی M-۱۱۳ نیز مجهز هستند. البته تصاویری مثل حضور این پلیس های تا بن دندان مسلح به همراه زره پوش ها در راهپیمایی های فرگوسن که تقریبا همگی آنها به صورت صلح آمیز برگزار شد، بحث وجود تهدید را تا حد زیادی زیر سوال می برد. شاید بتوان برخی از پاسخ های مربوط به این تجهیزات را در جریان تحقیقی که وزارت دادگستری آمریکا درباره خشونت پلیس در شهر فیلادلفیای این کشور انجام داده بود، یافت. بر اساس این تحقیق، دستورات برای استفاده از زور در بسیاری از موارد گیج کننده است چراکه اکثر سناریوهای تمرینی پلیس به استفاده از زور ختم شده و در جریان تمرینات توجه ای به پایان دادن مناقشه به صورت صلح آمیز نمی شود. همچنین ۸۰ درصد قربانیان تیراندازی پلیس سیاه پوست هستند و اصولا سیاه پوست بودن به نوعی یک تهدید محسوب می شود و این که در بسیاری از موارد نیز افسر مورد نظر مدتها بعد از تیراندازی مورد بازجویی قرار می گیرد. جنگ به شهرهای آمریکا وارد می شود شاید بتوان روی پنهان این اتفاقات را در گزارشات انجمن آزادی های مدنی آمریکا با عنوان "جنگ به خانه می آید" مشاهده کرد که در سال ۲۰۱۴ میلادی به ابعاد مختلفی از بحث نظامی سازی پلیس این کشور می پردازد که در بخش هایی از این گزارش به مسلح شدن بیش از حد پلیس آمریکا و حوادثی که به دنبال آن برای مردم غیر نظامی رخ می دهد اشاره شده است. در بخش دیگری از این گزارش به تاکتیک های بسیار خشن مورد استفاده شده توسط پلیس خصوصا برای ورود به منازل و املاک شخصی و نحوه بازداشت متهمین اشاره و به این نکته متذکر می شود که در حقیقت این نوع تاکتیک ها و آموزش ها برای میدان جنگ و نه دستگیری یک متهم در وسط یک شهر کاربرد دارد. یکی دیگر از یافته های این تحقیقات عدد جالبی درباره ارزش مالی تجهیزات نظامی مورد استفاده در پلیس آمریکا است که در سال ۱۹۹۰ میلادی تنها یک میلیون دلار بوده و این رقم در سال ۲۰۱۳ به عدد ۴۵۰ میلیون دلار رسیده است. یعنی در بیش از دو دهه ارزش این اقلام ۴۵۰ برابر شده است که این خود نشان از افزایش سنگین بحث نظامی سازی پلیس در آمریکا دارد. در جریان تحقیقاتی در همین زمینه که توسط روزنامه نگاری آمریکایی به نام Radley Balko انجام شده، مشخص شده است که در بسیاری از موارد از یگان عملیات ویژه پلیس آمریکا موسوم به SWAT برای عملیات هایی مثل ورود به منازل شخصی تا حمله به مکانهایی که در آنها به صورت غیر قانونی قمار صورت گرفته یا به نوجوانان زیر سن قانونی مشروبات الکلی فروخته می شود بهره گرفته شده و این حملات به دلیل تاکتیک های خشن این نیرو در حداقل ۵۰ مورد باعث مرگ غیر نظامیان بی گناه شده است. بر اساس این گزارش، بخشی از شرکت های اسلحه سازی و در عین حال کمپانی های دخیل در امور آموزشی، در قالب شرکت های خصوصی امنیتی در حال ایجاد یک نوع روابط بین پلیس و این بخش ها به منظور تامین تجهیزات و رفع نیازها با بودجه دولت فدرال هستند و سود سرشار حاصل از این بحث باعث می شود که این روند ادامه پیدا می کند. هنگامی که گزارش واشنگتن پست مبنی بر اینکه در سال گذشته میلادی ۹۹۰ نفر توسط ماموران پلیس آمریکا کشته شده و در سه ماه ابتدایی سال ۲۰۱۶ نیز پلیس آمریکا ۲۵۶ نفر را به ضرب گلوله از پای درآورده در کنار این روند نظامی سازی پلیس امریکا قرار می گیرد، می توان متوجه شد که موضوعاتی مثل عدم نظارت و پیگرد قانونی ماموران پلیس، افزایش خشونت های اجتماعی با استفاده از سلاح گرم در آمریکا و نبود قوانین و سختگیری های لازم برای فروش اسلحه (به علت لابی کمپانی های اسلحه سازی) باعث خواهد شد در آینده، ارتشی تا دندان مسلح عهده دار امور ساده پلیسی در شهرهای آمریکا باشد. این روند آنجایی با تامل همراه خواهد بود که رسانه های آمریکایی، با کوچکترین اقدام و اتفاقی در برخی کشورهای جهان، موضوع خشونت علیه مردم و شهروندان آن کشورها را به موضوع روز خود تبدیل می کنند اما در مقابل این روند عجیب، تنها نظاره گر و فاقد تحلیل و بازتاب هستند. شاید آنها هم می دانند چنین پلیس شبه ارتش، برای آشوب های آینده عصای دست دولت آمریکا خواهد بود.منبع : مشرق |
|
↧
↧
January 11, 2017, 2:03 am
به گزارش ندای انقلاب، پادشاهی عمان همواره به عنوان تافته جدابافته عضو شورای همکاری کشورهای حاشیه خلیج فارس مطرح بوده است، با این وجود اخیراً تصمیم این کشور مبنی بر پیوستن به ائتلاف نظامی به رهبری عربستان که به بهانه مبارزه با تروریسم تشکیل شده و نوک پیکان حمله به یمن را هدایت می کند، ابهاماتی را در مورد سیاستهای این کشور ایجاد کرده است. کشور عمان با وجود قدرت اندک اقتصادی در منطقه، برای عربستان از موقعیت استراتژیک مهمی برخوردار است، ریاض با سیاست خودبزرگ بینی در منطقه، عمان را بخشی از عمق استراتژیک خود توصیف میکند. پادشاهی عمان در مرزهای جنوب شرقی شبه جزیره عربستان قرار دارد و سواحل آن تا تنگه هرمز در شمال و مرزهای جمهوری یمن کشیده شده است. عمان با سه دریای خلیج فارس، دریای عمان و بحر العرب مرز مشترک دارد. حضور عمان در تنگه استراتژیک هرمز که ۴۰ درصد از نفت خام مصرفی جهان از آن عبور می کند و مناسبات ویژه این کشور با تهران و نقش میانجگری که مسقط در بسیاری از مسائل منطقه ایفا کرده است، باعث شده عربستان تلاش گستردهای را برای تحت سلطه گرفتن این کشور انجام دهد. مسقط همواره خود را به عنوان یکی از دولت های بیطرف در مناقشات منطقهای مطرح کرده و همین موضوع باعث شده بود تا این کشور دیکته های ریاض به سایر اعضای شورای همکماری را نپذیرفته و در نتیجه مناسبات میان دو طرف در انبوهی از تنش و بحران دنبال شود. در همین راستا ملک سلمان بن عبدالعزیز ماه گذشته سفر دوره ای را به تمامی کشورهای عضو شورای همکاری داشت، اما عمان را در این میان نادیده گرفت. مقامات پادشاهی مسقط در زمینه مسایلی نظیر تاسیس اتحادیه به جای شورای همکاری و ایجاد واحد پولی مشترک در شورا زیر نظر عربستان، مخالفت با حمله به عربستان، مخالفت با سیاست های ضد ایرانی کشورهای عضو شورا و مخالفت با تک روی ریاض در شورای همکاری، مجموعه ای از سرفصل های اختلافات میان عمان با عربستان و برخی دیگر از کشورهای عضو شورای همکاری خلیج فارس به شمار میرود. با این وجود برخی رسانه های وابسته منطقه ای با ذوق زدگی نسبت به تصمیم عمان از پیوستن به دولت عربستان آن را تغییر در نقشه ژئوپلتیک منطقه و در نتیجه ناامیدی عمان از نتایج همگرایی با ایران ارزیابیکرده اند. حتی برخی از منابع گزارش میدهند که احتمالاً محمد بن سلمان جانشین ولیعهد عربستان سعودی طی هفتههای اخیر سفری را به پادشاهی عمان خواهد داشت تا زمینه سفر ملک سلمان پادشاه عربستان به این کشور را مهیا کند. عربستان سعی دارد در شرایط نابسامانی که با آن مواجه است تغییر موضع عمان را بزرگنمایی کرده و آن را عنوان یک دستاورد منطقهای در عرصه رقابت با ایران برای خود معرفی کند. رسانه های وابسته به دلارهای نفتی سعودی نیز این اتفاق را عاملی برای توسعه بیشتر نفوذ عربستان در منطقه و انزوای بیشتر ایران معرفی میکنند، آنها اعتقاد دارند که روند رو به رشد مناسبات اقتصادی ایران با عمان در راستای تحقق آرمان های تهران برای تحت فشار قرار دادن کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس بوده و تغییر مواضع عمان این تلاش ها را ناکام گذاشته است. فارغ از شانتاژ تبلیغاتی رسانههای وابسته به حاکمیت ریاض، تحلیلگران نسبت به جدیت تغییر مواضع عمان که در واپسین روزهای سال ۲۰۱۶ رخ داد، تردید دارند و در خوشبینانهترین حالت آن را تغییری تاکتیکی برای رهایی از فشارهای سنگین ریاض و متحدانش ارزیابی می کنند. آنها معتقدند که مسقط مناسبات خوب و مستحکم با تهران را از دست نخواهد داد و پیوستن این کشور به ائتلاف عربستان نیز یک اقدام صوری است. مسقط از دیرباز مناسبات خوبی با تهران دارد که با وجود تنش در روابط ایران با برخی کشورهای تحت پرچم عربستان در منطقه بویژه در سال ۲۰۱۶، این مناسبات دستخوش تغییر نشد، کارشناسان مسائل منطقهای اعتقاد دارند که مهم این است که آیا در آینده عمان موافقت خود را با تصمیمات آینده ائتلاف جنگی عربستان به ویژه تصمیمات ضد ایرانی این ائتلاف اعلام خواهد کرد یا نه؟ در همین رابطه عبدالله الغیلانی کارشناس و تحلیلگر سیاسی عمان درخواست پادشاهی این کشور برای پیوستن به ائتلاف نظامی عربستان را تحول ریشهای در سیاستهای اعلام شده این کشور در ابعاد استراتژیک ندانست. وی نسبت به مبالغه ناگهانی در جشن گرفتن برخی طرف ها نسبت به این اقدام ابراز شگفتی کرد و گفت که این اقدام تنها یک اقدام نمادین برای بهبود مناسبات عمان با کشورهای عضو شورای همکاری بویژه عربستان است. وی پیوستن عمان به ائتلاف عربستان را کاملا سیاسی خواند و گفت که عمان در ابعاد نظامی با این ائتلاف همکاری نخواهد کرد. وی پروندههای موجود در مناسبات عمان با کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس را شامل چهار پرونده بحران سوریه ، بحران یمن، مناسبات با ایران و موضع مسقط نسبت به ایجاد اتحادیه خلیج دانست و تأکید کرد که در صورتی که تحول اساسی در مواضع مسقط نسبت به این پروندهها حاصل نشود، ارتباط میان عمان با دیگر کشورهای عضو شورا همچنان شکننده خواهد بود. این تحلیلگر مسائل راهبردی عمان میافزاید که تهران متحد منطقه ای مسقط است و به احتمال فراوان حاکمان عمان تصمیم خود برای پیوستن به ائتلاف عربستان را پیش از این به اطلاع تهران رسانده بودند، اما قطعا این اقدام نمادین نمی تواند در روند همگرایی ایران و عمان تأثیری داشته باشد. واقعیت این است که برآورده کردن مطالبات عربستان از عمان در جهت جلب رضایت این کشور تنها به عضویت عمان در این ائتلاف منحصر نمی شود که مسقط بخواهد به این ترتیب خود را به عنوان متحد ریاض مطرح کند، حضور عمان در اردوگاه ریاض نیازمند مجموعهای از بازبینی ها در سیاستهای منطقهای از سوی عمان در قبال پروندههای مطرح شده است که در راستای امنیت ملی این کشور نیست، لذا به نظر نمیرسد مقامات عمان این آمادگی را داشته باشد که منافع ملی خود را فدای ایجاد همگرایی بیشتر با عربستان کنند. از سوی دیگر پیوستن به ائتلاف عربستان برخلاف آنچه که برخی رسانههای وابسته به این رژیم تبلیغ می کنند، نمیتواند وجهه و اعتبار بین المللی به این کشور داده یا دستاوردهای منطقهای برای آن داشته باشد. وجهه عربستان درنتیجه جنایتهای صورت گرفته در یمن و کشتار جمعی مردم و غیرنظامیان بی پناه این کشور و حمایت از گروههای تروریستی و تکفیری که باعث فتنه فراگیر در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا شدهاند، بحران بی سابقه مشروعیت را برای خاندان آل سعود و تمامی هم پیاله ای های این کشور در ائتلاف متجاوز به یمن ایجاد کرده است. از سوی دیگر موازنه قدرت در روند درگیریها به نحوی نیست که ریاض بتواند فارغ از خشم گسترده افکار عمومی ، دستاورد قابل توجهی از این جنگ کسب کند. با وجود گذشت بیش از ۲۱ ماه از این جنگ عربستان هنوز به هیچ یک از اهداف اعلام شده خود از این جنگ نرسیده و با وجود صرف هزینههای گسترده و کسری بودجه ناشی از پیامدهای این جنگ، عمق خاک خود را در معرض حمله نیروهای زمینی و موشکی یمن می بیند. لذا از آنچه که گفته شد میتوان به این نتیجه رسید که حضور تمام قد عمان در کنار بازنده های ائتلاف جنگی عربستان نمی تواند دستاورد قابل توجهی برای این کشور به شمار رود که عمان بخواهد برای رسیدن به آن، از امتیاز ویژه همگرایی با ایران در منطقه دست بردارد. ابراهیم الهدبان استاد علوم سیاسی در دانشگاه کویت نیز به خبرگزاری آناتولی گفت که پیوستن عمان به ائتلاف تحت رهبری عربستان به معنی تغییر در سیاستهای مسقط نیست و این کشورها همچنان ملاحظات خود را در موضوع تأسیس اتحادیه خلیجفارس و مسایل دیگر خواهد داشت. تغییر مواضع عمان در قبال پروندههای مذکور تا اندازهای بعید به نظر میرسد که سرتیپ ستاد شامی محمد الظاهری تحلیلگر سیاسی سعودی نیز به پایگاه خبری خلیج آنلاین گفت که معتقد است که پیوستن عمان به ائتلاف عربستان مبهم است.وی می افزاید که عمان براساس قوانین شورای همکاری خلیج فارس رفتار می کند که در سال ۱۹۷۹ امضا شده و بر تمامیت و استقلال تصمیمات سیاسی کشورها بر اساس هماهنگی و همکاری با سایر کشورها تاکید دارد. قانون اساسی عمان مداخله نظامی این کشور در خارج و حتی کشورهای عضو شورای همکاری را تضمین میکند، لذا عمانی ها مداخله نظامی در یمن را مغایر قانون اساسی خود می دانند. گرچه برای اثبات تاکتیکی بودن اقدام سران مسقط در پیوستن به ائتلاف جنگی سعودی در منطقه دلایل کافی وجود دارد، اما گذشت زمان و بروز دامنه های جدید اختلافات میان اعضای شورای همکاری خلیج فارس نشان خواهد داد که این ائتلاف تا چه اندازه شکننده بوده و حضور عمان در آن تنها برای خروج مقطعی از فشارهای سنگین سعودی ها بوده و کاربرد دیگری ندارد.منبع : مشرق |
|
↧
به گزارش ندای انقلاب به نقل از برهان،فیسبوک پر مخاطبترین شبکهی اجتماعی اینترنتی است. این سایت در فوریهی ۲۰۰۴م. تأسیس شده است. براساس آمار اعلام شده از سوی سایت آمارهای جهانی اینترنت در سال ۲۰۱۲م. کاربران فعال فیسبوک، ۸۳۵ میلیون نفر بودهاند که بیش از نیمی از آنها کسانی هستند که از راه تلفن همراه از این سایت استفاده میکنند. در این سایت هر ماه حدود ۲۵ میلیارد بخش محتوایی اعم از لینکهای اینترنتی، اخبار، یادداشتها، عکسها، فیلمها و ... به اشتراک گذاشته میشوند.به بیانی دیگر، مردم دنیا هر ماه ۵۰۰ میلیارد دقیقه از وقت خود را صرف گذراندن با فیسبوک میکنند. این شبکهی اجتماعی توسط «مارک زوکربرگ»[۱]و چند نفر از هم دانشگاهیهایش شکل گرفت که در ابتدا استفاده از آن تنها به دانشجویان دانشگاه «هاروارد» محدود میشد که بعداً به دانشگاههای دیگر نیز توسعه یافت. در منطقهی خاورمیانه، دو کشور امارات و اسراییل بیشترین کاربر را در فیسبوک به خود اختصاص دادهاند. این سایت به دلایل متعدد در چند کشور دنیا مشمول فیلترینگ است.مؤسس و مدیرعامل یهودی فیسبوک«مارک زوکربرگ»، مؤسس فیسبوک، سی و پنجمین و جوانترین ثروتمند دنیاست. او فقط ۲۷ سال دارد. وی در سال ۲۰۱۰م. از سوی مجلهی «تایمز» به عنوان مرد سال انتخاب شد. سایت «یهودی یا غیریهودی»[۲]جایی برای تعیین یهودی بودن یا نبودن مشاهیر دنیا براساس بررسی شواهد و معیارهای چندگانه است؛ این سایت، نمرهی ۱۳ از ۱۵ را به مارک زوکربرگ اختصاص داده است و معنای آن این است که زوکربرگ یک یهودی است. زوکربرگ در یک خانوادهی یهودی آمریکایی متولد شده است و قاعدتاً خود وی نیز باید یهودی باشد اما او اظهار داشته که خداباور نیست. البته این موضوع در ادعای این نوشتار خللی وارد نمیکند چون ما یهودیانی از این دست را خوب میشناسیم.در فهرستی که روزنامهی اسراییلی «جرزالم پست»[۳]از ۵۰ نفر از تأثیرگذارترین یهودیان دنیا ارائه داده است، مارک زوکربرگ در رتبهی چهارم (سه رتبه پس از بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسراییل که نفر اول فهرست است) قرار دارد. زوکربرگ به همراه مدیران چندین شرکت بزرگ اینترنتی در فوریهی سال ۲۰۰۸م. توسط سران رژیم صهیونیستی به مناسبت شصتمین سال تأسیس این رژیم اشغالگر، به کنفرانس بینالمللی اورشلیم دعوت میشود. موضوع این کنفرانس، بررسی آیندهی تکنولوژی در جهان و به خصوص بحث و بررسی پیرامون تأثیراتی که جامعهی جهانی یهود و اسراییل از این تحولات میپذیرند، بود. عکس زیر وی را در حالی نشان میدهد که کلاه مخصوص یهودیان (کیپا)[۴]را بر سر دارد. فیسبوک ابزار گسترش صلح به شیوهی صهیونیستی«شیمون پرز»[۵] رییس جمهور رژیم صهیونیستی در بازدیدی که امسال از شرکت شبکهی اجتماعی فیسبوک در «منلو پارک»[۶] کالیفرنیا داشت، فیسبوک را به عنوان ابزاری برای ایجاد تغییرات اجتماعی ستود. پرز ۸۸ ساله، صفحهی شخصی رسمی خود را بر روی این سایت به راه انداخت تا به گفتهی وی بدینوسیله بین او و اعراب در سراسر دنیا گفتوگویی ایجاد شود. همچنین او یکی از دلایل بازدید خود را از فیسبوک، ملاقات با پسر خوب یهودی، مارک زوکربرگ دانست.او در مصاحبهای زنده که با فیسبوک انجام داد، در پاسخ یکی از مهندسان فیسبوک که پرسید فیسبوک برای ارتقای صلح در خاورمیانه چه کاری میتواند انجام دهد، گفت: «شما میتوانید مردم را قانع کنید که هیچ دلیلی برای تنفر وجود ندارد!» پرز در صفحهی فیسبوک خود برای گفتوگو با دیگران نوشت: «گفتوگو را آغاز کنید و از یکدیگر بپرسید مگر چه تفاوتی بین اسراییل و دیگر کشورها هست؟ ما مشکلات مشابهی داریم.»دیگر گردانندگان صهیونیست فیسبوک«داستین ماسکویتز»[۷]دوست یهودی زوکر برگ است که به توسعهی فیسبوک به خارج از دانشگاه هاروارد کمک کرد. وی تا سال ۲۰۰۸م. جایگاه معاونت فنی فیسبوک را در اختیار داشت.«مارک اندریسن»[۸]مؤسس مرورگر نت اسکیپ و یکی از سرمایهگذاران فیسبوک، یکی از سرمایهگذاران شرکت «شرکای بنیادی اسراییل»[۹]نیز هست.«پیتر تیل»[۱۰]چهرهی واقعی پشت پردهی فیسبوک، یک صهیونیست است. وی همچنین مؤسس «پی پال»[۱۱] نیز هست. او نخستین سرمایهگذار در فیسبوک بود، هنگامی که حیطهی فعالیت فیسبوک به دانشگاه هاروارد محدود میشد، ۵۰۰ هزار دلار در آن سرمایهگذاری کرد. وی هماکنون نیز از سهامداران اصلی فیسبوک محسوب میشود و حدود ۷ درصد از سهام را در اختیار دارد. وی یک فیلسوف آینده نگر[۱۲]است و یکی از اعضای اصلی مؤسسهی «آدلسون»[۱۳] (شکل گرفته توسط مرکز شالم[۱۴]در اورشلیم) که یک مرکز مطالعات استراتژیک صهیونیستی است، محسوب میشود.این مرکز به دلایل نامعلومی در سال ۲۰۰۹م. به فعالیت خود خاتمه داد. تیل در پیامی ویدئویی در ماه می ۲۰۰۹م.، اعلام کرد که به نوعی تعلق خود را به اسراییل به ظهور میرساند. برخی از عبارتهایی که او در این ویدئو اظهار داشته، عبارتاند از: «من اعتقاد دارم که اسراییل یک مکان فوق العاده درست است»، «... یک پتانسیل شگفت انگیز»، «من فکر میکنم که اگر اسراییل بتواند بر برخی مسائلش فائق آید، در چند سال آینده بر تمام دنیا احاطه پیدا خواهد کرد و احتمالاً بهترین مکان در تمام جهان خواهد بود.»، «من اعتقاد دارم آینده به سرمایههای ناچیز و کارهای کم ارزش تعلق ندارد و من اعتقاد دارم که اسراییل کشور آینده است.»نقشه درون سوییت شرت[۱۵]زوکربرگمارک زوکربرگ همواره در انظار عمومی با سوییت شرت کلاهدار حضور مییابد. به همین سبب پرسشهای بسیاری پیرامون این لباس مطرح شده است. او در یکی از برنامههای تلویزیونی مجبور شد در برابر دوربینهای تلویزیونی، سوییت شرت خود را درآورد و همه با تعجب متوجه شدند که نقشهی عجیبی درون این لباس ترسیم شده است. زوکربرگ مدعی شده که این نقشه در واقع مأموریت اصلی فیسبوک را ترسیم کرده است.با اندکی تأمل در این نقشه میتوان اثری از صهیونیسم (نماد ستارهی داود) را در وسط این نقشه تشخیص داد. همچنین استفاده از عبارت «ساختن دنیا» نیز در این نقشه جالب توجه است. چشمانداز هر شرکتی هر چند که بسیار بزرگ باشد، بعید است که بتواند تا این اندازه خارق العاده تصور شود مگر به پشتوانههای عظیم اقتصادی و سیاسی در جهان که صهیونیستها از این قابلیت برخوردار هستند. شیمون پرز در کنفرانس هرتزل[۱۶]، زوکربرگ و افراد تکنوکراتش را به تغییر جهانی که ما در آن زندگی میکنیم، فرا میخواند.ترسناکترین دستگاه جاسوسیمؤسس ویکی لیکس، «ژولیان آسانژ»[۱۷]فیسبوک را «مخوفترین دستگاه جاسوسی تا به حال ابداع شده» میخواند. وی این مطلب را در مصاحبه باشبکهی خبری «راشا تودی»[۱۸] بیان میدارد. او ادامه میدهد: «فیسبوک پایگاه دادهی عظیمی را دربارهی مردم در اختیار دارد، روابط خانوادگی و دوستانهی آنها، اسامی آنها، نشانیهای آنها، مکانهایی که در آن حضور دارند و ... همه و همه در آمریکا قرار دارد و در دسترس سازمانهای اطلاعاتی است.» ناگفته پیداست که دسترسی به اطلاعاتی پیرامون افکار، اعتقادات، علایق و گرایشها، نگرشها و رفتار مردم تا چه حد میتواند در برنامهریزی برای دستکاری و جهتدهی به آنها مؤثر باشد و با وصفی که گذشت برضد ملتها و در جهت منافع صهیونیسم، استفاده شود.(*)پینوشتها:[۱].Mark Zuckerberg[۲]. Jew or not Jew[۳]. Jerusalem Post[۴]. Kippah[۵]. Shimon Peres[۶]. Menlo Park[۷]. Dustin Moskovitz[۸]. Marc Andreessen[۹]. Israel Seed Partners[۱۰]. Peter Thiel[۱۱]. Pay Pal[۱۲]. Futurist Philosopher[۱۳]. Adelson Institute[۱۴]. Shalem Center[۱۵]. Sweet Shirt[۱۶]. Herzliya Conference[۱۷]. Julian Assange[۱۸]. Russia Today منابع:۱. http://www.internetworldstats.com/facebook.htm۲. http://dannybrown.me/۲۰۱۰/۰۷/۰۳/cool-facts-about-social-media/۳. http://www.forbes.com/billionaires/list/۴. http://www.time.com/time/specials/packages/article/۰,۲۸۸۰۴,۲۰۳۶۶۸۳_۲۰۳۷۱۸۳_۲۰۳۷۱۸۵,۰۰.html۵. http://www.zdnet.com/blog/facebook/wikileaks-founder-facebook-is-۸۲۲۰most-appalling-spying-machine-ever-invented-۸۲۲۱/۱۳۳۲ ۶. http://www.jpost.com/JewishWorld/JewishFeatures/Article.aspx?id=۲۷۱۴۴۱http://www.guardian.co.uk/technology/۲۰۰۸/jan/۱۴/facebook۷. http://articles.latimes.com/۲۰۱۲/mar/۰۶/business/la-fi-tn-facebook-shimon-peres-israel۲۰۱۲۰۳۰۶۸. http://www.haaretz.com/news/national/peres-mark-zuckerberg-launch-president-s-international-facebook-page-۱.۴۱۶۸۸۱۹. http://radioislam.org/islam/english/jewishp/internet/who_behind_facebook.htmhttp://www.israelnationalnews.com/News/News.aspx/۱۵۳۴۶۸#.T-MabdnIhvM |
|
↧
January 21, 2017, 5:04 am
به گزارش ندای انقلاب، آن روزی که تعداد نامعلومی از شیعیان از سوی ارتش نیجریه بیرحمانه سلاخی شدند، بشردوستان منصف انگشت به دهان ماندند. رئیسجمهوری که همه اقداماتش را با نام مبارزه علیه بوکوحرام توجیه میکرد، حالا آتش جنگندههای خود را بر سر اردوگاه آوارگان فرو میریزد. در نیجریه چه خبر است؟ بیش از یک سال است بوهاری رئیسجمهور جدید نیجریه و مسئولان این کشور پیوسته از تداوم مذاکره با گروههای تروریستی، نابودی پایگاه بوکوحرام در جنگلهای سامبیسا و نزدیکشدن به روز شکست کامل تکفیریها سخن میگویند، اما بمباران اخیر بر سر مردم آواره که یک «اشتباه فنی» از سوی فرماندهان ارتش توصیف شد، واقعیتهای این کشور را برملا کرد و این سوال را متبادر ساخت که اگر بوکوحرام شکست خورده است، جنگندههای ارتش قرار بود چه کسی را بمباران کنند؟! در حالی که مانند سالیان گذشته هر چند روز یک بار انفجارهای انتحاری کام مردم نیجریه را تلخ میکند (همین دوشنبه گذشته ۵ کشته در انفجار دانشگاه مایدوگوری)، عملیات هوایی ارتش که به بهای جان بیش از ۱۰۰ انسان بیگناه افشا شد، همه را به این یقین رساند جنگ تمامعیار میان دولت و بوکوحرام که دست کم از سال ۲۰۰۹ میلادی وحشیانه به جان مردم این کشور افتاده است، همچنان ادامه دارد و دولت جدید نه تنها نتوانسته وعده خود را عملی کند، بلکه به مردم خود دروغ گفته است. فیلیپو گراندی کمیسیونر عالی سازمان ملل در امور پناهندگان که جانشین گوترس پس از انتخاب او به عنوان دبیر کل جدید سازمان ملل شده است، بمباران اردوگاه آوارگان در مرز کامرون را «اتفاق واقعاً فاجعهبار» توصیف کرد. همزمان با او بوهاری در اقدامی بیسابقه از کشتار مردم عذرخواهی کرد و آن را «اشتباه عملیاتی و مایه تأسف» دانست. در این حادثه تلخ، عدهای از دو سازمان پزشکان بدون مرز و صلیب سرخ، کشته و مجروح شدند و ارتشی که خود مردم را به قتل رساند، بالگردهای امداد را به منطقه اعزام کرد. اکنون مردم نیجریه بیش از پیش احساس بیپناهی میکنند. این اتفاق عجیب، تحلیلگران را به روایت رسمی دولت از «اشتباه عملیاتی» بدبین کرده و برخی را به سه گمانهزنی دیگر واداشته است: * گمانه اول: دولت نیجریه و بوکوحرام نه در حال مبارزه بلکه در حال معامله هستند، کمااینکه پیشتر نیز کشتار شیعیان و دستگیری شیخ زکزاکی که آرزوی بوکوحرام بود، به دست ارتش دولتی عملیاتی شد و در مقابل، آزادی عدهای از دختران مظلوم و اسیر چنگ بوکوحرام یک موج تبلیغاتی برای دولت حاکم فراهم کرد. * گمانه دوم: برخی عناصر تندرو در ارتش نیجریه نفوذ کرده و نیات شوم بوکوحرام را از کانال امکانات دولتی اجرا میکنند. کار از دست دولت خارج شده و عفونت تا مغز استخوان پیش رفته است. * گمانه سوم: شکستهای داعش و گروههای تروریستی در لیبی منجر به مهاجرت عدهای از تکفیریها به کشورهای اطراف و عضویت در بوکوحرام شده و قدرت دوبارهای به این گروه در نیجریه بخشیده است. محل حادثه: اردوگاه آوارگان در مرز کامرون تا کنون که این خطوط از مقابل دیدگان شما میگذرد، بیش از ۲۰ هزار نفر توسط گروه تروریستی بوکوحرام کشته شدهاند، و هیچکس در قبال جانباختگان به دست این غده قاتل پاسخگو نیست. بوکوحرام، بخشی از تروریسم تکفیری در جهان است که در کوتاهمدت با همدستی دولتها و در بلندمدت با رفع ریشههای فقر و جهل از میان ملل مسلمان قابل درمان است. دولت نیجریه به ویژه با کاهش قیمت نفت از دو سال پیش، بیشتر در بحران فرورفته و یارای حل مشکلاتی از این کوچکتر را هم ندارد. منابع http://www.nbcnews.com/storyline/missing-nigeria-schoolgirls/nigeria-s-botched-airstrike-shows-boko-haram-isn-t-defeated-n۷۰۸۳۴۶https://www.rt.com/news/۳۷۳۹۸۸-nigeria-air-force-strike-civilians |
|
↧
January 21, 2017, 5:06 am
به گزارش ندای انقلاب، هادی محمدی: روز جمعه ترامپ رسما رئیسجمهور آمریکا میشود و با اینکه از نگاه او افراد کابینهاش بالاترین هوش در تاریخ دولتهای آمریکا را دارا هستند ولی از یک سو کابینهای لنگان و تکمیلنشده است و از سوی دیگر با طیف وسیعی از مخالفتها و چالشهای ناشی از کاریزما و رویکردهای ترامپ در قبال موضوعات گوناگون روبروست. بیسابقه است که برخی نمایندگان کنگره و یا مقامات دوره ریاستی قبلی نه تنها در مراسم ویژه آغاز به کار رئیس جدید شرکت نکنند، بلکه همراه با تقریبا نیمی از مردم آمریکا در تظاهرات در واشنگتن و دیگر شهرهای آمریکا حضور یابند. موضع سرسختانه و افراطی ترامپ در مورد مسلمانان و اقلیتها و به ویژه مهاجران لاتینتبار که اجازه حضور در خاک آمریکا را ندارند و با سیاستهای مجازاتگونه و تبعیض روبرو خواهند شد، وقتی در کنار نگاه بدبینانه زنان آمریکایی قرار میگیرند که ترامپ را هرزه و عیاش میدانند و یا نخبگانی که رویکردهای خارجی او را بدعتهای خطرناک و همراه با پیامدهای غیرقابل جبران توصیف میکنند، از همان روز اول بشارت خبر برای ترامپ در بر ندارند.داماد یهودی ارتدکسی ترامپ شاید در موضع وی در مورد رژیم صهیونیستی و فلسطینیها موثر باشد. ولی ترامپ اصرار دارد تا نماد حمایت خود از صهیونیست را با انتقال سفارت آمریکا از تلآویو به بیتالمقدس ثبت کند و از اینکه سازمان ملل با تصویب مصوبه اخیر به نفع فلسطینیها، اسرائیل را در فشار قرار داده، نمیخواهد این سازمان تریبونی برای فلسطینیها باشد. مسئله این نیست که چنین تفکر و اقدام احتمالی ترامپ برای انتقال سفارتخانه به بیتالمقدس، موج نفرت از آمریکا در کشورهای عربی و اسلامی را تا عمق جامعه آمریکایی گسترش خواهد داد که در تاریخ آمریکا بیسابقه است. ترامپ قصد دارد در ازای پرداخت ۲۰ درصد از هزینههای سازمان ملل، این سازمان را به ابراز مطلق منافع آمریکا و خواست کاخ سفید تبدیل کند که باید نام چنین سازمانی را عوض کرد و واکنشهای جهانی به چنین درخواستی قابل اغماض نخواهد بود.ترامپ بنا به آنچه از وی نقل شده، قصد دارد تنفر از اسلامگرایی را به تمامی طیف اسلامگرایان گسترش داده و اخوانالمسلمین را مصداق تروریسم قرار دهد و حتی اگر سیاست دیگری در قبال سعودیها به جز اجرای قانون محاکمه مقامات سعودی به اتهام تروریسم ۱۱ سپتامبر و دریافت غرامت از آنها اتخاذ نشود، یک فضای سنگین ضد آمریکایی و ضد ترامپ را باید شاهد باشیم. با اینکه اردوغان سعی دارد صفت اخوانی را از حکومت خود جدا کند و یا آلسعود برای پرداخت رشوههای بزرگ آماده شدهاند ولی این واکنش، با چرخشهای دولتهای یاد شده، قابل مهار نیست و باید منتظر شکلگیری نوع جدیدی از القاعده و تروریسم باشیم که بسیار وسیعتر و گستردهتر از نمونههای قبلی خواهند بود.آقای ترامپ که فراتر از توصیههای اوباما و جانکری در مورد برجام و منطق امتیازگیری از طریق تحریم و فشارهای جدید فکر میکند، از هماکنون، مدل برجام را برای تعامل با روسیه و با محتوای خلع سلاح هستهای در نظر گرفته است. ترامپ مبنای سنجش و خشنودی از روسیه را در میزان همراهی با آمریکا میداند و از روسیه خواسته است تا در ازای کاهش توان هستهای، از میزان تحریمهای ضد روسی بکاهند. این یعنی همان مدل برجام که در ازای مینیاتوری کردن توان هستهای ایران، تحریمهای ضد ایرانی بر روی کاغذ تعلیق شدند ولی با بهانههای دیگر و به شکل واقعی تکرار، تمدید و یا گسترش مییابند. به همین دلیل تعامل با روسیه، به جای تنش فزاینده و احتمال درگیریهای برنامهریزی نشده، در مسیر فرسایش توانمندیهای روسیه با روشهای نرم، سازمان یافتهاند.اروپاییها یکی از طرفهای خشمگین از مواضع ترامپ هستند. این نگرانی فقط به موضوع برجام و تمایل اروپا به بهرهمندی از بازار ایران خلاصه نمیشود، بلکه بازتعریف مناسبات اقتصادی با اروپا، باز تعریف از ناتو و ماموریتهای آن و سهمپذیری اروپاییها در هزینههای ناتو و تمایل ترامپ به گسترش برگزیت در اروپا و فروپاشی اتحادیه اروپا، سه محور اصلی نگرانی و دل مشغولی آنهاست و آنها را به سطحی از واکنش فزاینده و شکاف با آمریکا سوق خواهد داد.چینیها از نگاه ترامپ فقط یک تهدید امنیتی- نظامی و یا تهدید اقتصادی بزرگ نیستند، بلکه فرصت دادن به چینیها، جایگاه جهانی آمریکا را تخریب خواهد کرد. این بدان معناست که مناسبات با چین و تمامی حوزههای پیرامونی چین به شکل خاص و جنوب شرق آسیا با موج جدیدی از تنش و بحران و رخدادهای کمسابقه روبرو خواهند بود و صفآرایی نظامی و مسابقه تسلیحاتی و کشمکشهای گوناگون را شاهد خواهیم بود.ترامپ که خود را رئیسجمهوری استثنایی میداند، از هماکنون با انواع چالشهای خالی و خارجی روبروست که معلوم نیست کنگره و حزب جمهوریخواه تا کجا با وی همراه باشند.منبع: فارس |
|
↧
↧
January 21, 2017, 4:59 am
به گزارش ندای انقلاب، این روزها جبهه عملیاتی «دیرالزور»، در شرق سوریه درپی حمله سنگین داعش علیه مواضع و مناطق تحت کنترل ارتش سوریه، روزهای پر التهابی را سپری میکند.این درحالی است که اطلاعات بدست آمده تاکید میکند، اهدافی بسیار بزرگ از سوی آمریکا در این شهر دنبال میشود. تاریخ دیرالزورتاریخ بنای شهر دیر الزور به قرن ۱۶ میلادی باز میگردد که بلاد شام در قلمرو امپراتوری عثمانی بود و در میان روستاهای دشت فرات، تنها روستای دیرالزور آباد مینمود و همین موجب توسعه و گسترش کشاورزی و دامپروری از جمله پرورش شتر در آن شده بود.آبادانی دیرالزور شکلگیری شبکهای از روابط عشایری بین عشایر این روستا و مناطق اطراف از جمله عشایر کوچک سرزمین نجد -عربستان کنونی- و ائتلاف با آنها را بدنبال داشت که «پیمان عقیدات» معروف است و بموجب آن عشایر عضو پیمان اجازه سکونت در روستاهای دیرالزور، المیادین و البوکمال بر کرانه فرات را مییافتند.موقعیت راهبردی دیرالزور بدلیل قرار داشتن در مسیر حلب – بغداد موجب شد، سلاطین عثمانی توجه ویژهای به آبادانی این شهر داشته باشند، لذا خیلی زود به شهری بزرگ با مراکز اداری و نظامی تبدیل شد. بهگونهای که اواخر قرن ۱۸ عثمانی برای آبادانی و توسعه هرچه بیشتر دیرالزور، زمینهای کشاورزی اطراف فرات را بین ساکنان این شهر توزیع کرد تا آنها را به یکجا نشینی و کشاورزی و پیشرفت بیش از پیش شهر تشویق کند.در ادامه سیاستهای تشویقی، عثمانی احداث بیمارستان، پایگاه نظامی، دار الحکومه و بازار تجاری، معروف به «بازار المیری» را آغاز و صاحبان مشاغل، حرف، نویسندگان و علما را برای برآوردن نیازهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی راهی دیر الزور کرد که اغلب ساکن همین شهر شدند.اینگونه بود که محلههای الشیخ یاسین، أبو عابد و الرشدیة در سال ۱۸۸۸ و محله الحمیدیه در سال ۱۸۹۳ و محله الحویقه در سال ۱۹۰۰ در دیرالزور بنا شدند. اوایل قرن بیست جادهسازی احداث اتوبان دیرالزور آغاز شد که از پل قدیمی شهر آغاز و بسمت جنوب دیرالزور ادامه مییافت و برای رونق بیشتر کسب و کار، اطراف آن بازارها و دکانهایی دایر شد که به بازار مسقف شهر ملحق میشد و شبکه تجاری و اقتصادی بزرگی را ایجاد میکرد.آبادانی در کنار رشد اقتصادی موجب شد، دیرالزور همواره شاهد رشد جمعیت از طوایف و گروههای مختلف حتی اقلیت ارمنی باشد که بدست عثمانی به این شهر تبعید شده بودند و «علی سواد بیک»، از شخصیتهای حکومتی، با اسکان آنها در یک نقطه تلاش کرد، از این طایفه در قبال حملات احتمالی محافظت و بستر زندگی مسالمتآمیز طوایف مختلف را در شهر فراهم کند و این سنگبنای محله ارمنها در دیرالزور بود که به احترام سواد بیک، «سوادیه» نامیده شد.در طول دورههای محتلف دیرالزور هیچگاه اهمیت خود را بعنوان حلقه ارتباط بین موصل با دمشق، حلب، حمص، بیروت وآدنا و مهمترین مرکز پرورش دام و صدور گوشت و پوست به مناطق همجوار از دست نداد و همواره مهمترین کانون جذب سرمایه تجار و بازرگانان حلب بود که شکلگیری شبکهای از روابط تجاری و مناسبات عشیرهای بین شمال و جنوب سوریه را بدنبال داشت.دیرالزور در آستانه سال ۲۰۱۱وضعیت دیرالزور تا سال ۲۰۱۱ و آغاز بحران سوریه بر همین منوال بود. بافت عشیرهای با اکثریت اهل تسنن، دوری از مرکز و به حاشیه رانده شدن، بستر نفوذ معارضان و درپی آن گروههای مسلح به این شهر را هموار ساخت.زمزمه اعتراضها از اواسط سال ۲۰۱۲ در دیرالزور به گوش رسید، اما اقدام مسلحانه علیه نظام اواخر سال ۲۰۱۳ توسط گروه مسلحی که خود را «نوادگان خالد بن الولید» و وابسته به «ارتش آزاد» معرفی میکرد، مشاهده شد.محله «الجویقة» اولین محله دیرالزور بود که بدست ارتش آزاد سقوط کرد و درپی آن شماری دیگر از محلههای این شهر توسط گروههای مسلح تصرف شد تا درپی آن شاهد ورود گروه تکفیری «جبهه النصره» و اشغال برخی نقاط شهر توسط این گروه باشیم.یک سال بعد، اواخر سال ۲۰۱۴ حملات داعش علیه النصره با هدف سیطره بر دیرالزورآغاز شد و با کنار زدن النصره بر دو سوم شهر دیرالزور و تمام مناطق ریفهای این استان سیطره یافت.در این میان ارتش سوریه تنها توانست کنترل ۴ محله الجورة، القصور و غازی عیاش، در شمال و محله هرابش، در جنوب دیرالزور و فرودگاه نظامی دیرالزور، که در مساحتی گسترده بنا شده و اطراف آن را مناطق صعب العبور کوهستانی فراگرفته و در جوار هرابش را حفظ کند.داعش سوار بر موج اختلافات داخلی و عشیرهایبهرهبرداری از اختلافات عشیرهای و طایفهای، کارآمدترین حربه داعش در گسترش نفوذ خود در شهر و استان دیرالزور بود. عشایر دیرالزور را باید به سه بخش تقسیم کرد:-عشایر بزرگی چون العکیدات، البوشعبان، البکارة و البوخابور که با حفظ مرکز ثقل خود در سوریه دارای امتدادهایی در عراق هستند- عشایری بزرگی چون الدلیم، الجبور، العبید و المشاهدة که اگرچه در دیرالزور سکونت دارند، اما مرکز ثقل آنها در خاک عراق است- در این بین دو عشیره بزرگ شمر و عنزة در دو کشور دارای نفوذ و قدرت یکسان استداعش با دامن زدن به اختلافات، ایجاد اختلافات جدید و تعمیق آنها چالش تداخل عشیرهای در دیرالزور را به فرصتی برای توسعه و گسترش بیش از پیش نفوذ در استان تبدیل کرد.پراکندگی عشایر در دیرالزورعشایر دیرالزور از حیث پراکندگی جغرافیایی عمدتا در دو منطقه سکونت دارند:- ریف غربی دیرالزور که شهرها و روستاهای قرار گرفته در کرانه غربی رودخانه فرات را دربرمیگیرد. میل به بیعت با عشیره قدرتمندتر بشدت در عشایر این منطقه مشاهده میشود، لذا آنها با عشیره البکاره، بزرگترین عشیره منطقه و نظام سوریه بیعت کردند. با سیطره النصره و سپس داعش بر دیرالزور عشایر این منطقه با این گروهها بیعت کردند و موجب شدند، داعش براحتی و ظرف چند ساعت این قسمت از دیرالزور را تصرف کند.- ریف شرقی دیرالزور که شهرها و روستاهای قرار گرفته در کرانه شرقی رودخانه فرات را دربرمیگیرد. عشیره العکیدات بزرگترین عشیره این منطقه است و بزرگان و شیوخ آن در البوکمال و بخشی از اعضایش در البوخابور و البکیر سکونت دارند. گستره حضور و نفوذ العکیدات به شهرهای موصل و بغداد میرسد و به مبارزاتش با داعش و نظام سوریه توامان معروف است.عشیره بزرگ «الشعیطات» تنها عشیره ساکن بخش شرقی استان دیرالزور است که مبارزه با داعش را در پیش گرفته است و اعضای آن در مناطق أبوحمام، الکشکیة، غرانیج و البحرة سکونت دارند.اهمیت دیرالزور برای داعشاستان دیرالزور به این جهت که امتداد و گستره دو استان الانبار و نینوای عراق است و میدانها و تاسیسات نفتی و گازی و سیلوهای گندم و حبوبات را در خود جای داده از اهمیت بسیاری برای داعش برخوردار است.دور جدید حملات داعشدور جدید حملات داعش علیه شهر دیرالزور با هدف تکمیل سیطره بر این شهر دو هفته قبل و با نقشهای مرحلهای آغاز شد و در اولین مرحله، تلاش کرد ارتباط فرودگاه نظامی دیرالزور را با شهر دیرالزور قطع جدا کند.از سوی دیگر، آنچه اکنون در دیرالزور جریان دارد را باید جزئی از طرح بزرگ تخلیه شرق سوریه از ارتش این کشور ملاحظه کرد. در این طرح، آمریکا به داعش امکان تصرف شرق را میدهد و عملیات آزادسازی این مناطق را بواسطه گروههای مسلح مورد حمایتش از جمله «نیروهای سوریه دموکراتیک» کلید میزند.تاکتیکی که در استان حسکه با موفقیت پیاده و به سیطره کامل کُردها بعنوان ایادی آمریکا در این استان منجر شد و درحال حاضر تحت عنوان آزادسازی رقه درحال اجرا در استان رقه است و بنظر میرسد پس از رقه نوبت دیرالزور است.کمک آمریکا به داعشحمله اخیر داعش به دیرالزور بار دیگر حقیقت نقش آمریکا در بحران سوریه و اهداف واقعی آنها را برملا کرد. به اذعان رسانههای آمریکایی داعش تنها به لطف کمکهای آمریکا بود که توانست عملیات اخیر را کلید بزند و تاکید کردند، درگیریهای شدیدی که در دیرالزور شاهد آن هستیم، نتیجه مستقیم عملیات نظامی آمریکا علیه ارتش سوریه بشمار میآید نه داعش.این گزارشها میافزایند: علیرغم منطقه پرواز ممنوع اعمال شده از سوی سوریه و روسیه در آسمان دیرالزور، آمریکا طی ماههای گذشته تجهیزات و استحکامات داعش برای عملیات اخیر را تامین کرد.مطبوعات آمریکایی افشا کردند، واشنگتن دستکم به سه طریق به داعش در این عملیات کمک کرده است:حمله هوایی ۱۶ سپتامبرحمله سنگین جنگندههای آمریکایی علیه ارتش سوریه در دیرالزور به داعش کمک کرد تا ضمن تحکیم مواضع خود در این شهر، کمکهای امدادی به ارتش سوریه را قطع کند.ارتفاعات الثرده در دیرالروزحمله هوایی ۱۶ سپتامبر گذشته آمریکا علیه مواضع ارتش سوریه در مرتفعات «ثرده» در جنوب فرودگاه نظامی دیرالزور که چندین ساعت ادامه داشت و به کشته شدن بیش از ۱۰۰ سرباز سوری و انهدام تجهیزات نظامی ارتش این کشور منجر شد، درحالی خطای نظامی عنوان گردید که به داعش قدرت حمله و تصرف این ارتفاعات که به فرودگاه نظامی دیرالزور مشرف هستند، را داد.از زمان سقوط مرتفعات ثرده امکان هرگونه کمکرسانی هوایی به فرودگاه نظامی از بین رفته و هیچ کمکی به این فرودگاه نرسیده است.بمباران نیروگاه برق دیرالزوربا شروع عملیات آزادسازی موصل هفدهم اکتبر گذشته، پافشاری آمریکا برای باز گذاشتن گذرگاههای غربی عراق تحت عنوان خروج داعشیها از موصل و تسریع روند عملیات آزادسازی آغاز شد.به این ترتیب هزاران داعشی با توجه به هماهنگیهای انجام شده توسط آمریکا بدون کوچکترین تعرضی از سوی کُردهای عراق بهمراه تجهیزات نظامی و تسلیحاتیاشان موفق به فرار و موضعگیری در دیرالزور شدند و بتدریج آماده تکمیل محاصره و تصرف شهر شوند.نقشه هوایی از فرودگاه نظامی دیرالزورداعش در طول این مدت در سکوت مطلق رسانههای غربی و برخلاف جنجالی که طی محاصره گروههای تروریستی در شرق حلب به راه انداختند، درحالی برای تکمیل محاصره دیرالزور تدارک میدیدید که سیطره کامل داعش بر شهر بمعنای قتل عام اهالی و وقوع یک فاجعه بزرگ بشری بود.به این ترتیب، داعش حدود ده روز است، مانع ورود هرگونه کمک امدادی و بشردوستانه به دیرالزور میشود، بیآنکه کوچکترین صدای اعتراضی از رسانههای غربی به گوش برسد.این پایان فاجعه نیست، فاجعه اصلی اینجاست که آمریکاییها در حملات هوایی به اصطلاح ضدداعشی خود طی ماههای گذشته تمام تاسیسات و ساختارهای زیربنایی شهر را نابود کردند و در جدیدترین حملات از این دست ژانویه جاری با بمباران نیروگاه برق دیرالزور و تعطیلی آن موجب قطع برق سراسری در دیرالزور شدند.عدم تعرض به بازیابی قدرت در داعشسومین کمک آمریکا به داعش را باید در عدم تعرض به تحرکات داعش جهت بازسازی قدرت جنگندگی و ترتیب صفوف خود و در ادامه موضعگیری در نقاط راهبردی دیرالزور عنوان کرد که به داعش امکان داد، حملات کنونی را راهاندازی و اداره کند.عملیات داعش از کجا کلید خورد؟حمله گسترده داعش با مشارکت شمار زیادی از عناصر این گروه از محور غربی فرودگاه نظامی دیرالزور و با هدف قطع ارتباط فرودگاه با شهر آغاز شد که با پیشروی تا منطقه «المقابر»(گورستانها) در محله «العمال»(کارگران) و مقر «گردان جنید» و «مکابس البلوک»(بلوکسازی) و از آنجا تا اتوبان «البورسعید» معروف به اتوبان فرودگاه–دیرالزور ادامه یافت.موقعیت دو منطقه المقبره و مرتفعات الثردهسیطره داعش بر این محورها مناطق تحت کنترل ارتش سوریه را به دو بخش تقسیم کرد: بخش شرقی شامل فرودگاه، روستای جفره و محله هرابش و بخش غربی مابقی محلههای تحت کنترل ارتش سوریه تا مقر لشگر۱۳۷ در جنوب و تپه الرواد در غرب دیرالزور.میدان پانورامادر گام بعد داعش حملاتش را بر پیشروی تا میدان «پانوراما» و «شهرک ورزشی» جهت قطع ارتباط لشگر۱۳۷ از شهر و ممانعت از فرود آمدن بالگردهای ارتش سوریه در مقر این لشگر متمرکز کرد که تحقق آن بمعنای تکمیل محاصره دیرالزور بود.اهداف کلان داعشهدف داعش از سیطره کامل بر دیرالزور را باید ایجاد عمقی استراتژیک در بیابان سوریه دانست. سیطره بر بیابان سوریه بمعنای تردد آزاد و بیخطر داعش از ریف سویداء در جنوب تا تدمر، در مرکز و از آنجا تا رقه، در شمال و دیر الزور در شرق سوریه و در امتداد مرزهای مشترک عراق و سوریه است و اطلاعات بدست تاکید میکند این نقشه از ۱۶ سپتامبر توسط جنگندههای آمریکایی با حمله به مواضع ارتش سوریه در مرتفعات الثرده آغاز شد.تشکیل امارتی تکفیری در دیرالزوربررسی تحولات میدانی و موضعگیریهای سیاسی ماههای اخیر تاکید میکند، آمریکاییها نقشهای بزرگ در دراز مدت برای شرق سوریه ریخته شدهاند که یکی از اهداف آن تاسیس «امارتی تکفیری» برای داعش در مناطق شرقی سوریه و غربی عراق است که حضور نظامی آمریکاییها در منطقه را در پوشش مبارزه با داعش توجیه میکند.تشکیل این امارت بمعنای عدم حضور حضور ارتش سوریه در دیرالزور است که آمریکا آن را مانعی جهت اجرای نقشههایش در بسط سیطره بر استانهای حسکه و رقه و ضربه به نظام سوریه ملاحظه میکند.البته از آنجا که استانهای حسکه، رقعه و دیرالزور بدلیل در برگرفتن میدانها و تاسیسات نفتی و اراضی گسترده زراعی و کشاورزی مرکز ثقل اقتصاد محسوب میشوند لذا هدف از پای انداختن اقتصاد سوریه خواهد بود.براین اساس با سیطره کامل داعش بر دیرالزور، عملیات آزادسازی این منطقه توسط گروههای مسلح مورد حمایت آمریکا موسوم به «معارضان میانهرو» آغاز میشود.هدف مرحله اول عملیات، قطع ارتباط داعش در دیرالزور با حسکه و رقه است و در مرحله دوم عملیات موسوم به آزادسازی دیرالزور آغاز میشود. آزادی دیرالزور بدست این گروهها، در عمل شرق سوریه به آمریکاییها تقدیم خواهد کرد و این برگه امتیاز سیاسی و نظامی ارزشمندی است که به آمریکا اجازه میدهد، خواستههای خود را در مذاکرات به سوریه و روسیه تحمیل کند.از تئوری تا میدان عملآنچه به آن اشاره شد اگرچه طرحها و اهداف داعش و آمریکا در دیرالزور عنوان شده اما تاکید میکنیم، حرف آخر را همانند دیگر جبهههای سوریه، میدان خواهد زد.براساس گزارشهای میدانی ارتش سوریه از روز گذشته(جمعه) پس از گرفتن ضرب و شدت حملات داعش، برای کاهش فشار بر فرودگاه و شهر دیرالزور ۳ جبهه عملیاتی جدید را علیه این گروه به شرح زیر باز کرد:- جبهه تدمر: آغاز عملیات بزرگ آزادسازی شهر تدمر از محور جنوب فرودگاه نظامی T۴شهرک و بزرگراه خناصر- جبهه خناصر: آزادسازی شهرک خناصر که در مسیر بزرگراه راهبردی و بسیار مهم خناصر قرار دارد، عملیاتی که بشدت داعش را غافلگیر کرده و برای حفظ مناطق تحت تصرف تلاش بسیاری خواهد کرد.بزرگراه راهبردی خناصر از شهرک «السفیره» در ریف جنوب شرقی حلب آغاز شده و شاهرگ ارتباطی دمشق - حلب بشمار میآید. در حقیقت این بزرگراه ارتباط دهنده حلب به استانهای مرکزی، جنوبی و غربی سوریه است.داعش مارس گذشته با تصرف شهرک خناصر در شرق بزرگراه خناصر تلاش میکند، اهدافی چون قطع ارتباط دمشق – حلب از طریق بزرگراه خناصر، گسترش نفوذ خود در ریف ادلب و تهدید النصره در این استان و متوقف کردن پیشروی ارتش سوریه از محور ریف حلب بسمت ریفهای ادلب و حماه را محقق کند.این درحالی است که کوهستانی و صعب العبور بودن این محور عملیاتی موجب شده، جبهه خناصر به یکی از جبهههای عملیاتی سخت و پیچیده در سوریه تبدیل شود.- جبهه الباب: عملیات ارتش سوریه در این محور قبلا آغاز شده بود، اما ظرف ۴۸ ساعت گذشته با شدت بیشتری ادامه یافت که رهاورد آن آزادسازی ۶ روستا در ریف الباب بود.تصویر هوایی از شهر البابانتظار میرود گشودن این جبهههای عملیاتی از تمرکز و شدت حملات داعش در دیر الزور کاسته شود و شاهد سقوط شهر بدست این گروه و وقوع یک فاجعه بزرگ بشری در آن نباشیم.منبع : فارسانتهای پیام/ |
|
↧
January 21, 2017, 5:10 am
به گزارش ندای انقلاب، مصاحبهی روز یکشنبه (۱۶ ژانویه) رییس جمهور منتخب آمریکا، دانلد ترامپ با دو نشریه اروپایی، موجب حیرت رهبران این قاره شده است.ترامپ در این مصاحبه به صراحت گفت که به فروپاشی اتحادیه اروپا اهمیتی نمی دهد و با تکرار همان ادبیات دوران رقابت های ریاست جمهوری خود، ناتو را یک سازمان «منسوخ» خواند.دانلد ترامپ در حالی وارد کاخ سفید می شود که قصد دارد ستون های سیاست خارجی آمریکا را جا به جا کند، از روابط با چین و مکزیک تا رهبری آمریکا بر نهادهای بین المللی در دنیای پس از جنگ دوم جهانی.ولی شاید مهم ترین و اساسی ترین تغییر و دگرگونی محتمل در سیاست خارجی آمریکا، مربوط به پشتیبانی همیشگی آمریکا از یکپارچگی اروپا و همچنین کاستن از نقش رهبری ایالات متحده در امنیت و دفاع اروپا است.تازه ترین نشانه این تغییر بزرگ، مصاحبه یکشنبه ترامپ با روزنامه تایمز لندن و روزنامه بیلد آلمان بود که او با صراحت، بی تفاوتی خود را به چشم اندازهای اتحادیه اروپا نشان داد. با پیش بینی گسست بیشتر در اتحادیه در پی همه پرسی تابستان گذشته در انگلستان(برای خروج از اتحادیه اروپا یا برگزیت)، ترامپ به خبرنگاران این دو نشریه اروپایی گفت: " فکر نمی کنم که این مساله مهمی برای ایالات متحده باشد."به علاوه، او بار دیگر نظری را که در جریان رقابت های انتخاباتی مطرح کرده بود، تکرار کرد و ناتو(سازمان پیمان آتلانتیک شمالی) را یک سازمان «منسوخ» خواند و از این که اعضای آن سهم خود را از هزینه های دفاعی اروپا نمی پردازند، انتقاد کرد.رهبری آمریکا بر ناتو و پشتیبانی از یکپارچگی اقتصادی و سیاسی اروپا، ستون های سیاست فرا-آتلانتیک ایالات متحده از جنگ دوم جهانی به این سو بوده است. اوباما در دوران ریاستش، چند بار از استیصال خود را از دست «مفت خوارها» free riders در اروپا بیان کرده بود که به تعهدات دفاعی خود عمل نمی کنند، با این حال، او کاملا به دیدگاه بین الملل گرای سنتی در آمریکا(مشترک میان دو حزب جمهوری خواه و دموکرات) پایبند بود که یک اروپای منسجم، تحت چتر حمایتی ناتو را برای امنیت و منافع آمریکا خوب می دانست.ولی به نظر برخی از کارشناسان منطقه ای، شوک و اضطراب رهبران اروپای، بلافاصله بعد از شنیدن اظهارات اخیر ترامپ مبنی بر شکاکیت او نسبت به اتحادیه اروپا، بیشتر به ساده لوحی و قدرت تحلیل ضعیف خود آن ها باز می گردد تا به رییس جمهور منتخب آمریکا.مثلا، «جان هولسمن»، متخصص امور روابط آمریکا و اروپا، که یک دفتر مشاوره ریسک های جهانی در آلمان دارد، می گوید:" اگر اروپایی ها از آن چه که ترامپ گفته، شوک زده و هراسان شده اند، برداشت من این است که آن ها تحلیل گران افتضاحی هستند که به راحتی آن چه را که (برای چند ماه) در جریان بود، نادیده گرفته اند. الیت اروپایی که برای آن ها اروپا یک مذهب است، گمان می برند که ترامپِ رییس جمهور دوباره به این مذهب ایمان خواهد آورد و نظرات کافرانهی ترامپِ نامزد را کنار خواهد گذاشت. پس این شوک بزرگی است که می بینند ترامپ به آن چه که در این مدت گفته، معتقد است.آلمان شگفت زدهوزرای خارجه اروپا که روز دوشنبه در بروکسل جمع شدند، حرف هیا خوبی برای گفتن درباره اظهارات جنجالی ترامپ نداشتند. وزیر خارجه آلمان، فراک-والتر اشتاینمایر واکنش غالب را در میان همکارانش و پایتخت های اروپایی در یک واژه خلاصه کرد: شگفتیشخصیت دیگری که در این مورد نظر داد، بوریس جانسن، وزیر خارجه انگلستان بود که اظهارات ترامپ را «خبرهای خیلی خوب» خواند. جانسن متذکر شد که رییس جمهور منتخب آمریکا که از «برگزیت» حمایت می کرد، در مصاحبه خود گفت که خواست مردم را برای ابراز هویت ملی خویش، درک می کند و این که قصد دارد بعد از جدایی انگلستان از اتحادیه، به سرعت مذاکرات را برای یک توافق جدید تجارت آزاد با این کشور آغاز کند.حقیقت این است که رهبران اروپایی به آن دسته روسای جمهور آمریکایی عادت کرده اند که از یکپارچگی اروپا حمایت می کنند و آن را موجب منفعت دوجانبه اروپا و آمریکا می دانند. اوباما در ماه آپریل گذشته، پیش از برگزاری همه پرسی برگزیت، به بریتانیا سفر کرد و از مردم این کشور خواست که به برگزیت رای منفی بدهند.امسال(۲۰۱۷)، رهبران اروپایی با یک تقویم انتخاباتی سخت، با احتمال نتایج ویرانگر برای پروژه اروپایی، در فرانسه، آلمان، هلند و احتمالا ایتالیا رو به رو هستند. آن ها نگران هستند که یک «تشویق گر» cheerleader ضد-اتحادیه در کاخ سفید، بتواند یک موج ملی گرایی ضد-اتحادیه را در اروپا هدایت کند. دغدغه دیگر آن است که ترامپ می تواند به قیمت شل کردن علقه ها با اروپا، به مسکو نزدیک شود.مشاور نزدیک ترامپ، استیو بَنِن، که قرار است استراتژیست ارشد کاخ سفید باشد، یک محافظه کار ملی گراست که روابط نزدیکی با جنبش های مهم ضد-اتحادیه و ضد-مهاجرت در اروپا داشته است، از جمله در فرانسه. فرانسه در ماه آپریل، انتخابات در پیش دارد و پیروزی غافلگیرکننده حزب جبهه ملی(حزب راست گرای افراطی) به رهبری مارین لو پن، می تواند سرآغاز روند انحلال اتحادیه اروپا باشد.استیو بَنِن، استراتژیست ارشد ترامپآنتونی گاردنر، سفیر آمریکا در اتحادیه اروپا، روز جمعه در بروکسل، به خبرنگاران گفت که شنیده است مقامات تیم انتقال ترامپ در تماس های خود با مقامات اروپایی معمولا این سوال را می پرسند: " کدام کشور قرار است بعد از انگلستان اتحادیه را ترک کند؟"آنتونی گاردنرسفیر گاردنر که جمعه آینده، به همراه تمامی سفرای سیاسی منصوب اوباما، شغل خود را از دست خواهد داد، تشویق به از هم گسستن اتحادیه را از سوی واشینگتن یک «دیوانگی» خواند:" این که ما مشوق برگزیت و برگزیت های دیگر در راه باشیم، اوج حماقت است."یک کابینه میانه روتر؟برخی اروپایی ها، از جمله شماری از وزرای خارجه اروپایی که به اظهارات اخیر ترامپ واکنش نشان داده اند، گفته اند که روی انتخاب های ترامپ برای پست های کابینه(برای حفظ روابط کنونی واشینگتن با اروپا) حساب باز کرده اند. شماری از گزینه های ترامپ در جلسه شهادت سنا اظهاراتی دوستانه نسبت به اروپا ابراز کرده اند. مثلا، ژنرال جیمز مَتیس، گزینه وزارت دفاع، به سناتورها اطمینان داد که در این پست، کاملا به شرکای آمریکا در ناتو متعهد خواهد ماند.ولی شماری دیگر از تحلیل گران اروپایی امید بستن به منصوبان ترامپ در کابینه را برای ادامه سیاست کنونی آمریکا در قبال اروپا، بیشتر به جوک شبیه می دانند.جان هولسمن بر این باور است که اروپایی ها می توانند تعهد خود را به روابط دو سوی آتلانتیک، در طلیعه «دوره جدید»(دوره ریاست ترامپ) در بدو امر، با انجام تعهد خود در عضویت ناتو مبنی بر اختصاص دست کم ۲ درصد تولید ناخالص داخلی به امور دفاعی، نشان دهند. تاکنون تنها چند عضو ناتو این شرط را اجرا کرده اند:" اروپایی ها حالا به ناگهان به ژنرال متیس چسبیده اند، انگار که او قرار است شرّ واقعیت را از سر آن ها دفع کند، و او قصد چنین کاری را ندارد. تنها راه مصالحه با ترامپ، این است که اروپایی ها پیشقدم شوند و تعهد دو درصدی خود را انجام دهند، نه این که از آن فرار کنند."به بیان دیگر، رهبران اروپایی که با پارادایم «ویلسونی» سیاست خارجی آمریکا(منسوب به وودرو ویلسون، رییس جمهر آمریکا در دوران بین دو جنگ جهانی که بر نقش رهبری آمریکا در عرصه بین المللی تاکید داشت) رشد کرده اند، اکنون باید پارادایم ملی گرایانه ترامپ که به پارادایم «جکسونی» معروف است(منسوب به اندرو جکسون، دیگر رییس جمهور آمریکا که بر تمرکز بیشتر بر مسایل داخلی آمریکا و ملی گرایی متمرکز بود) خود را عادت دهند." راه حل اروپا برای حل مشکلات فرا-آتلانتیک، در دست خود آن هاست. اگر آن ها کار درست را انجام دهند- اقداماتی مانند محقق کردن تعهد دو درصدی خود به ناتو یا اثبات این که در مسایل کلیدی، شریک قابل اتکایی برای آمریکا هستند- آن گاه تردیدها نسبت به ناتو و اتحادیه رخت بر خواهد بست. اگر آن ها گام های عمل گرایانه بردارند، آن گاه حتی آمریکای ترامپ هم آماده همکاری با آن ها خواهد بود. پس، این بر عهده آن هاست."منبع: Christian Science Monitor |
|
↧
January 17, 2017, 12:24 am
به گزارش ندای انقلاب، هادی محمدی طی یادداشتی نوشت: ثامر السبهان سفیر اخراجی سعودی از عراق که در پست وزیر مشاور در امور خلیج فارس منصوب شده است، بعد از اظهارات دکتر جعفری وزیر خارجه عراق مبنی بر انتقال دیدگاههای مقامات دو طرف ایرانی و سعودی، اعلام کرد که دوام عربستان نیازمند میانجیگری هیچکس با ایران نیست و ادامه داد: «ایرانیها برای بهبود روابط با عربستان میدانند که باید چکار کنند و دست به چه اقداماتی بزنند».ثامر السبهان که از نیروهای اطلاعاتی عربستان و آموزشدیده انگلیس است قبل از اینکه به ایران پاسخ دهد، از اینکه در عراق تحقیر شد و امکان مداخلهگری و فتنهگری طائفی و مذهبی نیافت و نابودی داعش را به سرکوب اهل سنت عراق نتوانست معرفی کند، عصبانی است.وی به موازات اظهارات وزیر خارجه کشورش، آرزوهای خیالی و جاهطلبانه را بهعنوان مطالبات و پیششرط بهبود روابط با ایران مطرح میکند، به خوبی از اوضاع پوسیده آل سعود در درون این کشور و در منطقه آگاه است. شرایط بحرانی اقتصاد در داخل عربستان که عمده درآمدهای نفتی آن به جیب شاهزادگان و در کنار رقابت و تنشهای جدی شاهزادگان با یکدیگر که تا سطح یک کودتا نیز به پیش رفته، با پروندههای شکست در سیاست منطقهای نیز روبروست.دوستان غربی آل سعود، که سالانه دهها میلیارد سلاح به این پادشاهی قبیلهای میفروشند، جنگ محمدبنسلمان در یمن را به ویتنام آلسعود تشبیه میکنند که پایههای نظام سعودی را فرسوده کرده است. آلسعود که حداقل از ابتدای سال ۲۰۰۰ در برآوردهای استراتژیک آمریکایی و حوادث ۱۱ سپتامبر بهعنوان مادر تروریسم تکفیری شهرت یافته، با وجود هزینههای دهها میلیاردی در تروریسم داعش در عراق که آشکارا برای براندازی نظام دمکراتیک این کشور هدفگذاری شده بود، نابودی داعش را شاهد است و از اینکه حاصل اشغال عراق توسط آمریکا و مداخلهگری تروریستی و وهابی آلسعود به گسترش نفوذ ایران مبدل شده، در بنبست فکری و عملی است.پروژه تروریستی در سوریه نیز که توسط بندر بن سلطان سازمان یافته بود و توسط فرزندان ملک سلمان ادامه یافت نیز درحال احتضار است و تروریستهای وهابی و مزدبگیر آنها و یا دیگر شاخههای القاعده در سوریه یا مانند جیشالاسلام در حال نفسهای اخیر هستند و یا برای مشارکت بدون پیششرط در مذاکرات آستانه آماده میشوند.از ۶ سال قبل که پروژه بحرانسازی و براندازی در سوریه آغاز شد، مثلث صهیونیسم، اخوانیها و وهابیها به پیادهنظام راهبرد غرب در سوریه تبدیل شدند و بیشتر کسانی که آرزوی ساقط کردن بشاراسد را داشتند و در زمره بدترین دیکتاتورهای مورد حکایت غرب بودند، یکایک در حال سقوط هستند و بشاراسد با تکیه بر مردم سوریه و همپیمانان محدود، پایدار و ماندگار است و این مسئلهای است که سران پادشاهی سعودی را میآزارد. خصوصاً اینکه با آمدن ترامپ، سلطنت و پادشاهی آنها اجارهای خواهد بود و امنیت و ماندگاری آنها در رهن رشوههایی است که علاوه بر اقدامات قبلی، باید بهعنوان هزینه حفظ پادشاهی بپردازند.تشت رسوایی و شکست آلسعود در لبنان که از بام افتاد، آنچنان سرافکنده شدند که در مقابل خواستههای حزبالله کرنش کرده و رئیسجمهوری به میشل عون رسید و حریری ناچار شد معادله ۱۷ وزیر در مقابل ۱۳ وزیر برای فراکسیون خودشان را بپذیرد و راهبردهای مقاومت و مقابله با تجاوز رژیم صهیونیستی، رکن بیانیه حکومتی سعد حریری گردید. اکنون نیز آل سعود پذیرفتهاند که با کمک مالی به ارتش لبنان و با اکراه، ابزار سرکوب هستههای تروریستی تکفیری در مناطق مرزی را فراهم کنند.مناسبات آل سعود با مصر، آنچنان است که حتی ژنرال السیسی تکبر و مداخلهگری آنها را نمیپذیرد و رشوه الحاق جزایر تیران و صنافیر که در ازای کمکهای مالی عربستان بوده، امروز با حکم دادگاه عالی مصر، ملغی شده و رسانهها و تلویزیون دولتی و خصوصی در مصر، بهترین تولیدات و برنامههای خود را در مقابل آل سعود و علیه وهابیت و تروریسمپروری آنها قرار دادهاند و مصر در کنار بشاراسد قرار گرفته است.اردوغان مهمترین همپیمان آلسعود که دلال پروژه تروریسم گردید تا با دالاندهی به عبور تروریستها، هم از رشوههای مالی برخروردار شود و هم، جایگاه منطقهای پیدا کند و هم در کیک قدرت در سوریه سهم اصلی را پیدا کند، او هماکنون با فرار سرمایه و صنعت، ناامنی فراگیر جنگ رسمی در استانهای کردی، سرکوب گسترده ملی در داخل کشور که صدها هزار نفر را دربرمیگیرد و کارنامه صفر در سیاست منطقهای و بهویژه در عراق و سوریه روبروست. در این شرایط اردوغان دیگر قادر نیست به آل سعود سرویس دهد و نشست آستانه یک سرفصل جدید در تحولات سوریه خواهد شد که حرکت سراشیبی آنها را شتاب خواهد داد.حامیان اصلی آلسعود چه انگلیسی و چه آمریکایی به آنها هشدار دادهاند و توصیه کردهاند که تنش با ایران را کاهش دهد تا از پیامد شکستهای منطقهای در امان بماند و از انزوای موضوع حج که مصداق «صد عن سبیلالله» است خارج شوند ولی آلسعود که همچون آل صهیون، حیات و ماندگاری خود را با جنگ و تنش و خونریزی و تکبر گره زده، در مقابل تلاشهای منطقهای و «مساعی جمیله» ناز میکند و مطالبات خیالی و رویایی و نامشروع را شرط بهبود روابط با ایران عنوان میکند. آلسعود باید اندازه و جایگاه خود را درک کنند و بهجای بازی با آتش که دامن آنها را سوزانده و تروریسمپروری و ایفای نقش بهعنوان پیادهنظام صهیونیسم و غرب، دامان خود را نگهدارند.اگرچه معاون نخستوزیر کویت بهزودی پیام سعودی را به تهران خواهد آورد تا در پناه شورای هکاری خلیجفارس، پنهان شده و شرط و شروط نامشروع و بیحاصل بگذارند، ولی بهترین گزینه و کم هزینهترین آن برای آلسعود این است که بهجای هزینههای جنگافروزی، مداخلهگری و خونریزی، فتنه مذهبی و تکبر، از مدل لبنان پیروی کند و هزینههای نقش تخریبی در عراقی و سوریه و لبنان و مصر و فلسطین را بپردازد تا بازیگری مطلوب و سازنده باشد.منبع: فارس |
|
↧